back to top
خانهنویسندگانحقیقت جو: «آتش به اختيار» یعنی خامنه‌ای خود را در اضطرار...

حقیقت جو: «آتش به اختیار» یعنی خامنه‌ای خود را در اضطرار ناشی از ناتوانی می‌بیند

   atash be ekhtiar02 «آتش به اختیار» اصطلاحی نظامی است که بنفسه گویای وضعیت اضطراری است. وضعیت اضطراری یا بخاطر ناتوان شدن فرمانده از فرماندهی است و یا بخاطر قرارگرفتن واحدی در موقعیت اضطرار بدون امکان کسب دستور است. در وضعیت امروز، وضعیت اضطراری دوم وجود ندارد. توضیح خامنه‌ای نیز حاکی از وجود وضعیت اول است. زیرا او می‌گوید: آنجا که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی دچار اختلال است و نمی‌تواند مدیریت کند. آیا او فراموش کرده‌است که مدعی داشتن ولایت مطلقه است. هم‌آهنگ کننده سه قوه نیز او است. محور «نظام ولایت مطلقه فقیه»، یعنی «دستگاه مرکزی» خود او است. در حقیقت، بیماری او رو به وخامت نهاده‌است. اگر هم اطلاع حاصل نمی‌کردیم، سخنان ضد و نقیض او، بخصوص دستور «آتش به اختیار» برضد «دستگاه مرکزی» که خود او است، گویای شدت گرفتن بیماری او است. باوجود این، دستور «آتش به اختیار » فرصت ایجاد می‌کند، برای توضیح این مهم که ولایت مطلقه فقیه یعنی اعمال زور:

   مصباح یزدی (18 خرداد 96) می‌گوید: اگر فرماندهی خائن در آمد چه باید کرد؟ در اسلام برای این موضوع هم راهی وجود دارد و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سایر کارگزاران و سربازان باید آتش به اختیار باشند که اصطلاحی نظامی است یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند.

    با نگاهی به دو رویداد تروریستی که در یک روز در تهران رخ داد، حمله به مجلس و مقبره خمینی و تشویش خاطری که در خامنه‌ای پدید آورد و سبب شد که او فرمان آتش به اختیار، را بدهد، می‌گویند که خامنه‌ای روشی جز خشونت نمی‌شناسد. مشابهت روش او با روش القاعده و داعش می‌گوید عقل‌های زورمدار یک بیان دارند و یک روش را مقرر می‌کند.

    روشی که داعشی، در سراسر جهان بکار می‌برند همین است که خامنه‌ای بدان دستور می‌دهد: ابوبکر البغدادی، فرمانده داعش، به کلیه نیروهای خود در سراسر جهان دستور داده است که به هر شکل و شیوه‌ای که می‌توانند به دشمنان ضربه وارد کنند و چگونگی و وسیله اجرا را خود تشخیص دهند . با این تفاوت، نه وضعیت اضطراری نوع اول و نه وضعیت اضطراری نوع دوم سبب صدور این دستور شده‌است. بلکه بخاطر خودمختار کردن تروریست‌ها این دستور را داده‌است.

   این شیوه حمله تروریستی در امریکا، انگلستان، فرانسه ، آلمان و ایران و… همگی نشان از این دارد که عوامل تروریستی بنا به موقعیت،  شرایط و توانایی خود به اختیار عمل کرده و اتش می گشایند. در امریکا به محلی که پیرمردان و پیرزنان، نگاهداری می‌شوند حمله می‌کنند، در فرانسه با تریلی به میان جمعیت می روند، در انگلستان با ماشین ون جمعیت عابر روی پل لندن را زیر می گیرند و بعد با چاقو به مردم حمله می کنند و در نوبتی دیگر در محل اجرای کنسرت جلیقه انفجاری را منفجر می کند،در افغانستان ماشین پر از مواد منفجره را در محل امن منفجر می سازند  و در ایران به مجلس  و به مردمیکه در نوبت دیدار با نمایندگان مجلس قرار دارند حمله کرده و به قولی درزیر جنازه آنها نارنجک قرار می دهند .

    همه این عملیات می‌گویند که وقتی کسب و حفظ قدرت اوجب واجبات شد، طرز فکر هرچه باشد، دین یا غیر دین، وسیله توجیه خشونت می‌شود که ترور یکی از اشکال آن‌است. این‌است که یک دستور نظامی را که مربوط به وضعیت اضطراری است، از خود بیگانه می‌کند و وسیله برانگیختن زورباوران با «آتش به اختیار » می کند.

     ایرانی‌ها فرمان آتش به اختیار را از خود بیگانه شده در تفویض اختیار بکاربردن خشونت به زورباوران را از ابتدای انقلاب به خوبی درک کرده اند و می‌دانند  که دستور خامنه‌ای یعنی چه. در طول سال‌های بعد از انقلاب بارها و بارها با این شکل عمل” انقلابی” و قانون شکنانه،   و نظامی گونه روبرو بوده اند و به عنوان نمونه ، یک‌چند از نمونه‌ها را می‌آوریم.

     نخست بگوئیم که اعتیاد به بکاربردن زور، سبب شده‌است که سخنان خامنه‌ای سرشارند از اصطلاح‌های نظامی و کلمه‌هائی که بن‌مایه آنها زور هستند: از آن جمله اند شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، اقتصاد مقاومتی، جهاد اقتصادی، افسران جنگ نرم، آتش به اختیار، تهاجم فرهنگی، آفند و پدافند، قرارگاه، فرماندهی، ستاد ، جنگ نرم و…

      ناگفته نماند، آتش به اختیار به دو شکل نهانی دستور به فرماندهان عملیات از یک سو و از سوی دیگر به صورت علنی و فرمان به تک تک افراد برای بکاربردن زور بقصد هرچه سنگین‌تر کردن جو ترس است.

    از روزی که خامنه‌ای فرمان آتش به اختیار را نه به دانشجویان بلکه به نیروهای بسیجی و حزب اللهی که تحت عنوان دانشجو به حسینیه بیت آورده شدند، گفت، در پی آن شدیم تا به بررسی آتش به اختیار های دوران انقلاب بپردازیم، تا همگان بدانند وقتی کسی صاحب ولایت مطلقه شد که کاربردی جز زور گفتن ندارد، روشی جز «آتش به اختیار» نمی‌تواند برگزیند.

٭ آتش به اختیار چیست و از چه زمانی روش شد:

    آتش به اختیار نوعی فرمان است که در دو دوره تاریخی، در عهد ولی فقیه اول و ولی فقیه مطلقه دوم برای نجات حاکمیت از سرنگونی،به صورت‌های مختلف صادر شده است.  در مواردی این فرامین به شکل علنی ابلاغ و به اجراگذاشته شده‌اند و در موارد دیگری، فرمان در نهان صادر و اجرا شده‌است. بعد از انجام، «رهبر» به مخالفت با آن تظاهر نیز کرده‌است. مانند حمله به سفارت  انگلستان و عربستان. خامنه‌ای  خود فرمان حمله را صادر کرده بود اما به صورت علنی گفت با این کار مخالف است.

    آتش به اختیار در طول تاریخ نظام جمهوری اسلامی، برای خارج کردن مردم از صحنه و منفعل کردن آنها و از میان برداشتن سازمانهای سیاسی، بکار رفته است. به قول خمینی، برای حفظ نظام و ولایت فقیه در هر شرایطی، دستور «آتش به اختیار» باید به اجرا در آید حتی اگر به مرگ و کشته شدن حضرت ولی عصر بیانجامد. خمینی در صحیفه نور در مورد حفظ نظام می‌گوید:

     «….من از عموم ملت تقاضا می‌کنم که هر جا یک همچو مسائلی دیدند، این جوانها اگر گول خورده‌اند، آنها را نصیحت کنند و اگر کسی است که مخصوصاً از این گروه‌های اختلاف انداز در بین آنها وارد شده، شناسایی کنند و به مراکزی که باید اطلاع بدهند، اطلاع بدهند.

امروز ما از روزهای قبل بیشتر احتیاج به همبستگی داریم. امروز ما مواجه با همه قدرتها هستیم و آنها در خارج و داخل دارند طرح ریزی می‌کنند؛ برای اینکه این انقلاب را بشکنند و این نهضت اسلامی و جمهوری اسلامی را شکست بدهند و نابود کنند. و این یک تکلیف الهی است برای همه که اهمّ تکلیفهایی است که خدا دارد؛ یعنی، حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر – ولو امام عصر باشد – اهمیتش بیشتر است؛ برای اینکه امام عصر هم خودش را فدا می‌کند برای  اسلام یک ودیعه الهی است پیش ملتها که این ودیعه الهی برای تربیت خود افراد و برای خدمت به خود افراد هست و حفظ این بر همه کس واجب عینی است؛ یعنی، همه مکلف هستیم حفظ کنیم تا آن وقتی که یک عده‌ای قائم بشوند برای حفظ او، که آن وقت تکلیف از دیگران برداشته می‌شود».

٭ آتش به اختیار های دوران خمینی:

    خمینی تا زمانی که در پاریس بود، به قول خودش،  بنا بر مصلحت، بیان استقلال و آزادی را در 19 اصل، خطاب به جهانیان اظهار کرد.  زمانی که به ایران آمد و به قم رفت، قدرت مداری شیوه کرد و ناگزیر اسلام بمثابه بیان استقلال و آزادی را رها کرد و دین را وسیله توجیه قدرت کرد و کار را به جعل ولایت مطلقه فقیه کشاند که به قول منتظری از مصادیق شرک است.  به تهران آمد تا با سرکوب مخالفان و معترضان به شیوه حکومتداری او، به مبارزه بر خیزد.

    خمینی در متمرکز کردن قدرت در خود، برخی از نیروهای هم اندیشه و خیانتکار را که دست بازی در جنایت داشتند  را گرد آورد و به هر کدام از آنها فرمانی جهت نگاهداری از «نظام ولایت فقیه»(منظور فرامینی که اتش به اختیار گفته می شود اما در نهان)  داد.

    خمینی در دوران حاکمیت خود فرامین آتش به اختیار را به دو صورت نهانی و علنی به فرمانبران خود صادر می‌کرد که بسیاری از آنها بعد از گذشت سال ها افشا شده‌است. آتش به اختیار های نهانی خمینی، فرامینی که در نهان به برخی از عوامل خود داده بود و آنها با توجه به امکانات و شرایط به هر شکلی که می‌توانستند عمل می‌کردند:

● حمله به سفارت امریکا

● حمله به بیوت مراجع و حصر آنها

● صدور انقلاب و ایجاد زمینه جنگ

● معامله با ریگان برای آزادی گروگانها

● تقلب در اولین انتخابات مجلس شورای اسلامی

●کودتا بر ضد اولین رییس جمهور و در واقع برضد انقلابی که بنا بود شهروندان ایران در اداره امور خود شرکت کنند

● اعدام مخالفان و مبارزان بعد از کودتای سال 60

● شکنجه و تجاوز به زندانیان در زندان ها

● اجباری کردن حجاب و برخورد با بدحجابی

● تشکیل گروههای چماقدار و بی‌قانون و مسئول حمله به مردم و جوانان و مراکز مختلف

● حمله به دانشگاهها تحت عنوان انقلاب فرهنگی

● تعطیلی نشریات، احزاب و گروهها

●  ادامه جنگ بعد از پیروزی در خرمشهر

● آغاز ترور های داخلی و خارجی و انفجار در کشورهای مختلف از جمله لبنان

● خرید اسلحه از امریکا و اسراییل

● فرستادن نیرو به لبنان و تشکیل گروه حزب الله در آن کشور

● و…

    خمینی  هنگامی که به آخر عمر نزدیک می‌شد،  کینه و نفرت و تحقیر و حقارت او را در هم کوبیده بود و به زور جام زهر را به دهان او ریختند، آنچنان خفت و خواری قبول قطعنامه،او را فراگرفته بود که در برخی موارد آتش به اختیار را به برخی ها به صورت علنی فرمان داد، که متون آن بعدها افشا گردید از جمله

● کشتار زندانیان سیاسی در سال 67،فرمان اتش به اختیار را به موسوی اردبیلی، نیری، پورمحمدی، ابراهیم رییسی و… داد .

● عزل ایت الله منتظری

● حمله به نهضت آزادی

● و…

٭ آتش به اختیارهای دوران خامنه‌ای:

   با مرگ خمینی، خامنه‌ای که خود دستور ارتکاب جنایت را به روش «آتش به اختیار» داده بود و در دوران خمینی کارآزموده شد، با بر سر کار آمدن زمینه تنظیم و حفظ حاکمیت را به گونه‌ای پایه گذاری نمود که کسی نتواند تا سال های سال خللی در آن به وجود آورد. لذا برای انجام این امور آتش به اختیارهایی تقریبا شبیه دوران خمینی داد که مقایسه عملکرد هر دو ولی را در زیر می آوریم که شباهت‌های جالبی میان آنها می‌توان دید .

● حمله به سفارتخانه های انگلیستان و عربستان

● حمله به بیوت مراجع و حصر آنها

● ادامه صدور انقلاب تا دخالت در سرنوشت کشورهای دیگر و ایجاد جنگ های نیابتی در عراق، یمن، بحرین و سوریه و…

● معامله با امریکاییان در زمینه های مختلف اما به صورت مخفیانه

● تقلب در انتخابات مختلف و از جمله سال 84 و 88

● انجام کودتای انتخاباتی در سال 88

● اعدام مخالفان و مبارزان بعد از کودتای انتخاباتی سال 88

● شکنجه و تجاوز به زندانیان در زندان ها از سال 70 تا کنون

● ادامه اجباری بودن حجاب و برخورد با به اصطلاح بد حجابی توسط گشت های ارشاد از سال 70 تا کنون

● تشکیل گروههای چماقدار و بی قانون و مسئول حمله به مردم و جوانان و مراکز مختلف بعد از دوران خمینی توسط حسین الله کرم

● تعطیلی نشریات، احزاب و گروهها بعد از کودتای سال 88 و حتی در دوران دولت سید محمد خاتمی

● ادامه  ترور های داخلی و خارجی و انفجار در کشورهای مختلف از جمله آرژانتین، ترکیه، آذربایجان و…

● خرید تجهیزات سرکوب اعتراض های مردمی از انگلستان و آلمان

● حمله به دانشجویان و سرکوب آنها در سال 78

● حمله به مردم و کشتار در سال 88

● زندانی کردن و شکنجه و تجاوز به زنان و مردان

● حصر کاندیداهای معترض انتخابات

● حمله به مراکز مختلف فرهنگی، هنری، سیاسی، دانشجویی توسط نیروهای چماقدار

● ادامه حمایت از  حزب الله لبنان با تمام توانایی های جنگی و ارسال کمک های مالی به آن گروه

● حمایت مالی از گروههای فلسطینی حماس و جهاد اسلامی و المهدی و … در سوریه و عراق و فلسطین و…

● هزینه کردن هزاران میلیارد در بازسازی های کربلا، نجف، سامره، کاظمین و لبنان و…

●و…

    موارد سازمان یافته از جمله ترورها در این فهرست نیامده‌اند. زیرا همه بدستور بوده و با تبدیل دولت به دولت تروریست انجام گرفته‌اند. مسئولیت مستقیم آن موارد و موارد آمده در این فهرست و نیز از قلم افتاده‌ها با خمینی و خامنه‌ای است. باری، این‌بار، خامنه‌ای «مرکز» را در موقعیت اضطرار می‌بیند و «آتش به اختیار» را به خشونت طلبان ابلاغ می‌کند.

٭ چرا فرمان آتش به اختیار ؟:

    بعد از کودتای سال 88 و حضور گسترده و میلیونی مردم در خیابان‌های شهرهای ایران و اعتراض به تقلب انجام شده، به فرمان سید علی خامنه‌ای و برای به ریاست جمهوری رساندن محمود احمدی نژاد، مخالفت اکثریت بزرگ مردم کشور با نظام ولایت فقیه، بر او و جهانیان مبرهن گشت. در سرکوب آن جنبش، خامنه‌ای و سید مجتبی و بیت رهبری و سپاه پاسداران و قوه قضائیه شرکت داشتند.

    احساس خواری خامنه‌ای از اعتراضات گسترده مردم و همراهی افکار عمومی جهانیان  با مردم، هر روز بیشتر از روز پیش، او را آزار می‌دهد. بدین‌خاطر، از آن سال به بعد، هم بیزاری مردم  از خامنه‌ای و ولایت فقیه رو به افزایش نهاد و هم کینه خامنه‌ای  نسبت به مخالفان خود در رژیم و بیرون از آن، شدت گرفت.  مردم هم از وارد کردن هیچ ضربه‌ای به او و ولایت فقیه، فرو گذار نکردند. 

    در سال 90 که فشار های بین‌المللی و داخلی و بدی وضع اقتصادی می‌رفت که تک پایه نظام ولایت فقیه را فرو ریزد. به قول هاشمی رفسنجانی خامنه‌ای مطلع شد که غرب قصد دارد تحریم کامل، از همان نوع که به عراق تحمیل کرده بود، به ایران تحمیل کند. خامنه‌ای چاره خود را در روش کردن «نرمش قهرمانانه» دید. نام دیگرش جام زهر بود. همان جام زهری که خمینی سرکشید. این شد که آماده تسلیم شد ودر سال 91 زمینه ملاقات با امریکایی‌هایی را که همواره به ظاهر دشمن میدانست فراهم کرد.

    در سال 92، «نرمش قهرمانانه» ایجاب کرد که  حسن روحانی رئیس جمهوری شود و او با سپردن 105 تعهد، قرارداد وین را، با موافقت کامل خامنه‌ای، امضاء کرد. به قولی جام زهر را به دست فرمانده کل قوا داد. اما خامنه‌ای جرأت سرکشیدن آن، یعنی قبول مسئولیت را نیافت.  با این‌که با جزء به جز قرارداد موافقت کرده‌بود، نه او و نه هیچ یک از دو قوه مجریه و مقننه، مسئولیت امضای قرارداد را برعهده نگرفتند.  باجود این، خامنه‌ای نمی‌توانست از احساس تحقیر ناشی از تسلیم بگریزد. این احساس بر احساس تحقیر ناشی از جنبش مردم افزوده شد.

     در سال 94 ، دو انتخابات مجلس و خبرگان مهندسی شد. هر دو به اختیار رهبر درآمدند. باوجود این، هم تحریم کنندگان و هم کسانی که رأی دادند، مخالفت خود را با خامنه‌ای آشکارا نشان دادند.  در سال 96 هم  بار دیگر «انتخابات» ریاست جمهوری  و شوراها انجام گرفت. اگر «انتخابات» مهندسی نمی‌شد و بر آرای رئیسی افزوده نمی‌گشت، «انتخابات» اعلان ورشکست ولایت مطلقه فقیه می‌شد. حالا دیگر هم خامنه‌ای می‌داند مخالفت مردم با او و ولایت فقیه روز به روز بیشتر می‌شود و ادعای او که رأی دهندگان به نظام رأی داده‌اند، دروغ رسوائی است و هم همه تمایل‌های موجود در رژیم. دستور «آتش به اختیار» ناشی از اضطرار است. اضطرار هم ناشی از انزوای رژیم و انزوای خامنه‌ای حتی در خود رژیم وهم  تکذیب صریح «مردم به نظام رأی دادند» است.

خامنه‌ای با حقارت وصف ناپذیری مجبور به دادن باج هایی شد تا بتواند جنتی را به عنوان آخرین نفر به خبرگان رهبری بیاورد و بعد او را رییس کند چرا که برای رهبری آینده فرزندش به او احتیاج مبرم دارد.

    از این‌رو، روزی که مجلس و مقبره خمینی مورد حمله قرار گرفت، بدون ابراز  اندک همدردی با مردم، بدون اشاره‌ای به از دست رفتگان و تسلیت به خانواده‌های آنان، در دیداری طراحی شده با تعدادی ازدانشجویان وابسته به نهادهای خاص، حلقه دیگری بر حلقه‌های خطاهای استراتژیک خود افزود و با «آتش به اختیار» زمینه رویاروئی‌های خشونت آمیز در سرتاسر کشور را پدید آورد. طرفه این‌که همین شخص که از انقلاب بدین‌سو، همواره در کار تقسیم به دو و حذف یکی از دو بوده‌است و هنر خود را این می‌داند که همواره در گروه حذف کننده بوده‌است، کسی را که ایجاد نظام سیاسی بر پایه یک مرکز صاحب اختیار و جامعه بی‌اختیار، استبداد سازی بسا از نوع استبداد فراگیر می‌دانست و نسبت به آن هشدار می‌داد، ایجاد کننده دو قطب در جامعه می‌خواند و گمان می‌کند می‌تواند دامن خود را از شرکت در بازسازی استبداد مبری و در همان‌حال، روحانی و همکاران او را تهدید کند که مبادا  سر از فرمان بپیچند.

    خامنه‌ای در این دیدار،  ابتدا در باره دهه 60 سخن گفت. مشکلات و مصائب موجود در اثر شکست‌ها را مطرح ساخت. تأمل در سخنان او، ما را از  دلیل صدور فرمان «آتش به اختیار»، آگاه می‌کند.  را تا حدی روشن سازد و نشان دهد وی زمانی این فرمان را داده که تحت تاثیر مواضعی است که از دست داده ،او می گوید:

«…اینکه حالا یک جایی ما گفتیم [ولی] نشد، در یک جایی فلان مقصود را داشتیم [ولی] تحقّق پیدا نکرد، …مطلقاً بایستی اجازه ندهید که یأس و ناامیدی بر شما غالب بشود.»

   در دو جمله فوق او یاس و نا امیدی خود را اظهار می‌کند و هم سایه سنگین یأس و ناامیدی که مخالفت مردم با او و نظام ولایت فقیه بر سر گروه‌های حامی خود را مشاهده می‌کند.  به آنها می‌گوید نگران نباشید. شما زور دارید و به شما اجازه می‌دهم بر ضد  دارندگان حقوق ، یعنی مردم بکار برید.

    او برای دادن  روحیه به گروه‌های هوادار ولایت فقیه، سخن را به شکست و توسل به «النصر بالرعب» در موقعیت شکست خورده می‌کشاند:

«یک بخش دیگر از واقعیّات این است که شما وقتی آرمان‌گرا هستید و می‌خواهید به سمت این آرمان حرکت بکنید، باید توجّه داشته باشید که این‌جوری نیست که انسان با معجزه خودش را به آرمان بتواند برساند. نه،  مشکلاتی وجود دارد، موانعی وجود دارد؛ لابه‌لای این موانع باید راه را پیدا کرد.»

    از لابلای موانع چگونه باید راه را پیدا کرد؟ با «آتش به اختیار». می‌گوید:

    «خب شما افسرهای جنگ نرمید (قرار شد شما افسران جوان جنگ نرم باشید ). آنجایی که احساس می‌کنید دستگاه مرکزی اختلالی دارد و نمی تواند درست مدیریّت کند، آنجا آتش‌به‌اختیارید. یعنی باید خودتان تصمیم بگیرید، فکر کنید، پیدا کنید، حرکت کنید، اقدام کنید».

    نکته مهم در سخنان خامنه‌ای این است که او به سه مرکز اصلی اشاره می کند که افسران جنگ نرم در رویاروئی با آنها «آتش به اختیار » هستند مرکز فرهنگی و مرکز سیاسی و مرکزی که جامعه مدنی است. می‌گوید:

   «گاهی اوقات انسان احساس می‌کند دستگاه‌های مرکزی فکر و فرهنگ و سیاست و مانند اینها دچار اختلالند، دچار تعطیلند… ناگهان می‌بینید مثلاً فرض کنید اینکه فلان آهنگ قبل از افطار پخش بشود یا نشود، می‌شود مسئله‌ی اصلی. نامه‌نگاری می‌کنند! پیدا است که این دستگاه اختلال پیدا کرده که مسئله‌ اصلی را از مسئله‌ فرعی تشخیص نمی‌دهد و یک مسئله‌ اصلاً بی‌اعتبارِ بی‌اهمیّت فرعی را به‌عنوان یک مسئله‌ اصلی، درشت می‌کنند . وقتی این‌جوری دستگاه‌های مرکزی اختلال دارند، آن‌وقت اینجا جای همان آتش‌به‌اختیاری است که عرض کردم».

    فردای آن روز، یعنی روز پنجشنبه 18 خرداد ماه،  معلم خشونت‌گری، مصباح یزدی «رئیس مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی» در جلسه «درس اخلاق» گفت:

    «رهبر انقلاب فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سربازان باید آتش به اختیار باشند یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند…در کشور کسانی را دیدیم که می‌خواستند به وظیفه خود عمل کنند اما راهی برای کشف آن نداشتند چون در فضایی قرار گرفته بودند که نمی‌توانستند تشخیص دهند چون موضوعی را برای آن‌ها قطعی وانمود کرده بودند که باور نمی‌کردند غیر از آن باشد…اگر فرماندهی خائن در آمد چه باید کرد؛ در اسلام برای این موضوع هم راهی وجود دارد و خوشبختانه رهبر معظم انقلاب اخیرا فرمودند که اگر مرکز فرماندهی دچار اختلال شد سایر کارگزاران و سربازان باید آتش به اختیار باشند که اصطلاحی نظامی است یعنی هرکس باید وظیفه خود را تشخیص داده و به آن عمل کند».

    آتش به اختیار بر ضد آن مرکز؟ یا برضد مردم بخاطر مختل شدن مرکز؟ بدین‌سان، یکبار دیگر، خامنه‌ای به مردم ایران است که اعلان جنگ می‌دهد. 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید