جمهوری اسلامی دارد از هم می پاشد! اوضاع در هم فرو ریخته و اداره آن توسط ولی فقیه ناممکن گشته است و او توان جمع کردن آنرا ندارد چون اقتدارش کاملاً افول کرده و گسیختگی رژیم عریانتر گشته است. مشاجرات لفظی و نزاع بین آقایان خامنهای و روحانی در دوماه اخیر همچنان ادامه دارد. در روز قدس آتش به اختیارهای رهبری با شعار مرگ بر منافق، روحانی بنی صدر پیوندتان مبارک، بر روی روحانی و یارانش آتش گشودند و بدتر از آن به ماشین ریاستجمهوری حمله ور شدند. درگیری و شکاف فزاینده بین دولت اسلحه بدست بقول روحانی به فرماندهی رهبر و دولت حسن روحانی در قلمرو رژیم بر سر قدرت همچنان در حال گسترش است.
اوضاع داخلی از هر جهت عمیقا بی ثبات و ملتهب می باشد و روز های پر التهابی را پیش رو خواهیم داشت. کمتر روزی است که در مناطق مختلف کشور تجمات و گردهمائی های اعتراضی صورت نگیرد و یا وزارت کشور و سپاه پاسداران از انهدام گروه ها خرابکار مسلح خبر ندهند. دستگاه ولی فقیه جامعه را با جنگهای و بحرانهای مختلفی از قبیل محیط زیستی، سیاسی و تبلیغاتی، اجتماعی، اقتصادی، امنیتی ، فرهنگی و مذهبی گرفتار کرده است.
جنگ اقتصادی چنان گلوی جامعه و نظام ولایت را فشار می دهد که خفگی غیر قابل تصوری به جامعه و نظام وارد نموده است. تنگنا و پاشیدگی اقتصادی انعکاس خود را در پاشیدگی سیاسی از طریق منازعات مختلف بین رهبر و رئیس جمهور نمایان می کند.
جنگ خارجی را باید بر جنگ ها داخلی افزود. در حالیکه زیر ساختها در داخل از هم فرو می پاشد و مردم برای لقمه ای نان در زن فروشی، تن فروشی، چشم و کلیه فروشی و فقر و فلاکت دست و پا می زنند رژیم جمهوری اسلامی میلیارد ها دلار صرف ماجراجوئی های نظامی در عراق و سوریه و یمن و لبنان می کند. جمهوری اسلامی چنان غرق در جنگهای منطقه بخصوص سوریه شده است که نه راه پیش دارد و نه راه پس. با روی کار آمدن ترامپ و علنی شدن اتحاد چند ساله بین اسرائیل و عربستان سعودی خطر جنگ علیه ایران افزایش یافته است. بنا بر گاردین و واشنگتن پست و مجادله کامنتری ترامپ آهسته آهسته در حال راه اندازی جنگی با ایران می باشد؛ این جنگ نظامی که پروژه اسرائیل و در خدمت اسرائیل میباشد، نیابتی باشد یا مستقیم، زمان و تاریخش و چگونه شروعش قابل پیشبینی نیست ولی اگر جمهوری اسلامی دیر بجنبد حتماً به داخل ایران کشیده می شود.
نزاع اصلی بین خامنه ای/ روحانی بر سر چیست؟
شکی وجود ندارد که عامل اصلی و اساسی درگیری و نزاع بین آقای خامنهای و آقای روحانی بر سر جانشینی بعد از مرگ رهبر می باشد و هر دو دغدغه جانشینی را دارند. سرطان رهبر بخش شده است و فعلا با داروهای قوی او را زنده نگه داشته اند. بدین ترتیب جنگ تصاحب قدرت برای جانشینی بعد از مرگ رهبر که جنگ اصلی هر دو می باشد را باید بر دیگر منازعات روزمره بین رئیس جمهور و رهبر افزود.
به احتمال زیاد روحانی در جریان است که چه کسی بعد از خامنه ای برای رهبری انتخاب شده است و او هم در تلاش است مانع رهبر شدن فرد مورد نظر آقای خامنه ای شود و هم از آینده و سرنوشت خویش شدیدا نگران می باشد. او راهی جز محکم کردن جای پای خویش ندارد چون اگر کوتاه بیاید در نهایت به ضررش تمام می شود و مجبور است نهایتا همچون خاتمی در حد پادو و تدارکاتچی رهبر عمل نماید.
تنها برگ برنده روحانی مردم می باشد و بی دلیل نیست که آقای روحانی دائماً از رای و حضور پر قدرت آنان سخن به میان می آورد و مدعی است که او تنها کسی در ایران می باشد که مشروعیتش را از مردم کسب کرده است و مرتب حمایت مردم از خود را در انتخابات یادآور می شود و آنرا به رخ رهبری می کشاند و غیر مستقیم به ولی فقیه می گوید شما مشروعیت مردمی ندارید. در عوض رهبر و مراجع وابسته به سپاه پاسداران دم از مشروعیت الهی می زنند و حاکمیت خود را خدائی می دانند.
اگر فقط به سخنان روحانی بعد از انتخابات ریاست جمهوری توجه کنیم در مجموع دو نکته بطور مستقیم و غیر مستقیم در سخنانش برجسته می باشند:
۱) مردم تعیینکننده هستند و قدرت من از مردم است.
۲) مردمی که مرا انتخاب کردید در صحنه به مانید و مرا رها نکنید.
برای اثبات این دو خواسته به امام علی رجوع می کند زیرا این امام توسط مردم انتخاب شد و بعد از انتخاب شدن بسیاری از انتخاب کنندگانش در وقت نیاز او را رها کردند.
سرنوشت روحانی در این نزاع چه می شود؟
مردم مخصوصاً رای دهندگان می توانند نقش مهمی در این نزاع و جدل بازی کنند. سرنوشت روحانی بستگی به حمایت مردم از او دارد. هر چند روحانی مرتب می گوید من توسط مردم به قدرت رسیده ام یعنی بطور غیر مستقیم به مردم می گوید از من حمایت کنید و مرا در میدان نبرد تنها نگذارید، ولی هنوز صراحتاً مردم را مورد خطاب قرار نداده است. اگر او مردم را مورد خطاب قرار دهد و همچون بنی صدر شفاف و صادقانه با مردم سخن بگوید مردم به حمایت از روحانی خواهند پرداخت و در اینصورت احتمال پیروزی روحانی زیاد خواهد بود وگرنه از آنجایی اکثر مردم بخوبی آگاه می باشند که تمام جناح های رژیم جمهوری اسلامی در ایجاد وضعیت کنونی و ویرانی کشور و به فلاکت کشاندن زندگی شان نقش داشته اند نسبت به تمامیت جناح ها بی اعتماد می باشند و حاضر نمی شوند هزینه ای برای روحانی بپردازند بویژه اینکه هم تجربه جنبش شکست خورده سبز را دارند و هم می دانند دعوا برای قدرت میباشد و محل نزاع در قلمرو و چارچوب نظام ولایت فقیه است و آینده و دستاورد نزاع برای مردم روشن و مشخص نمی باشد. تا رمانیکه روحانی استراتژی خود را برای مردم بیان نکند از حمایت مردمی برخوردار نخواهد شد و بعد از مدتی مجبور است سرش را پایین بیاندازد و ساکت می ماند و در صورت ادامه نزاع بدون حمایت مردمی حتماً عزل می شود تازه اگر مثل محمد مرسی شانس بیاورد در زندان بماند و بعد از عزل او و ظریف را به جرم خیانت در برجام اعدام نکنند.
در گیری درونی رژیم جمهوری اسلامی زمانی رخ داده است که ظاهراً بیماری رهبر به نکته ای غیر قابل برگشتی رسیده است و جناح های رژیم هر کدام به نوعی متلاشی شده اند. بقول آقای محمد مهاجری تحلیلگر سیاسی اصولگرا و سردبیر خبرآنلاین که دیروز 4 تیر به ایسنا گفت: اصولگرائی از سال 1384 متلاشی شده است و در واقع چیزی به نام اصولگرائی و اصولگرایان وجود ندارد. جناح اصلاح طلب حکومتی هم چند شقه شده است بطوریکه در جنگ بین رهبری و رئیس جمهور سکوت مطلق را اختیار کرده اند و روحانی هم امیدی به مقاومت اصلاح طلبان شقه شقه شده ندارد.
کشورمان ایران دوران پر التهابی را سپری می کند و به سوژه اصلی جنگ طلبان اسلحه ساز جهانی مبدل شده است. از یک طرف در گیر چندین جنگ پنهان و عیان داخلی و خارجی و محاصره در انواع فشارهای بین المللی می باشد و از طرف دیگر مواجه با رهبری بیمار و خشن و رژیمی درهم فروریخته در حال فروپاشی است. این فروپاشی فقط بدست توانای مردم می تواند سرعت می یابد. نگذاریم خلاء بین مردم و نظام ولایت فقیه را ابر قدرت ها پر کنند و سیاست های ضد ایرانی خود را بر ما تحمیل نمایند. لباس ترس را بدور اندازیم و نسبت به سرنوشت خویش و وطن خود احساس مسئولیت کنیم.