back to top
خانهدیدگاه هادر بارۀ سورۀ حمد (٣)، از حامد

در بارۀ سورۀ حمد (٣)، از حامد

Hamd-1

 

با یاد او

 

سوره ی حمد ، ابتدای قرآن است و دروازه ی قرآن ،  دروازه ی صلوه  و  وصل ، و ابتدای نماز و تمرینِ یاد آوریِ توحید و بسیار مهم و تعیین کننده است و به همین دلیل علیرغم تعداد کم آیات آن و سادگی ظاهری بسیار عمیق و تعیین کننده و پایه ی روش و حرکت مستحکم توحید در ابتدا و در حین حرکت و هدف حرکت توحیدی است ، و به همین دلیل نیز برای از اهمیت انداختن آن و استفاده از آن به عنوان یک سیستم سطحی و بدون انسجام و نشانه ی رویاهای غیر منسجم رسول نام برده اند ، و آن را دو قسمت میدانسته اند که قسمت اول از بسم الله آغاز و با الحمدلله ادامه و  به الرحمن الرحیم و مالک یوم الدین  ختم میشده است و حالت خبری دارد و قسمت دوم که حالت دعایی و تقاضا دارد و از ایاک نعبدوا و ایاک نستعین شروع میشود وتا ولاالضالین پایان مییابد

و  ارتباط منسجم و  عملی  بین این دو قسمت، که چه ارتباطی بین مالک یوم الدین ، و ایاک نعبدوا و ایاک نستعین الی آخر وجود دارد ، معرفی نمیشده است ، در این بررسی سعی شده است تا با روشن ساختن معانیِ کلماتِ کلیدی که تا کنون بدون هیچ تغییری و هیچ دقتی استفاده میشده است ، معانی این سوره ی تعیین کننده و سیستم واحد و یکپارچه و هدفدار آن ، که باید مسلمانان هر روز آن را برای یاد آوری و تمرین توحید بخوانند و فکر و عمل نمایند  ، روشن بیان گردد . کلماتی مانند اسم و الله و رحمن و رحیم و حمد و عالمین و یوم و دین و….

بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (1)

 بسم اللَّه …

اسم: بدلالت مشتقاتش از سموّ بمعناى علوّ است، نه از سمه بمعناى نشانه، زیرا نام و عنوان مردم نامى، یا صفات و آثار معروف اشخاص و موجودات موجب بلند شدن و بچشم آمدن چهره و مشخصات آنها میگردد «تنها در جمله بسم اللَّه است که همزه با برخورد باء در نوشتن مى‏افتد».

سما:فوق و بالای هر چیز ، هربالایی نسبت به پایینش سماء است و به نسبت مافوق و بالاترش ارض .سماوه:شخص متعالی و بلند مرتبه ، اصل اسم از السمو است یعنی چیزی که بوسیله آن بلند آوازه و شناخته میشود

تبارک اسم ربک 78 الرحمن یعنی : برکت است علو و رشد پرورش دهنده ات،

سبح اسم ربک الاعلی 1 شناور شو به تدریج با رشد پرورش دهنده ات که او بالاترین آغاز کننده ی علو و رشد انسان است سوره ی اعلی ؛  ولله الاسماء الحسنی 180 اعراف ؛ اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیا 7 مریم ؛ هل تعلم له سمیا 65 مریم :نظیری و هم سان و هم اندازه ای  برایش میدانی که استحقاق  اسمش را داشته باشد

اللَّه: مخصوص و علم براى حقیقت و ذات مقدسى است که جامع همه کمالات  و منزّه از هر نقص است. آنچه با این نام مورد توجه میباشد همان مبدئیت همه کمالات است نه ذات، چه ذات الهى برتر از تصویر و تعقل و تحدید عقل و ذهن محدود است و آنچه مطلوب و مورد توجه انسان است همان مبدء صفات و کمالاتیست که در جهان ظهور نموده، پس کلمه اللَّه با آنکه عنوان ذات و علم است بمعناى وصفى میباشد، اصل لغوى هم بهمین معناى وصفى دلالت دارد، که از- اله- بمعناى تحیّر، تضرّع، سکن، آمده- اله نام معبود است چه حق و چه باطل- اللَّه- با حذف همزه و اضافه الف و لام- نام همان معبود بحق است، پس اللَّه نام جامع صفات است و صفات هر یک نام و عنوان این حقیقت جامعند.

بسم الله یعنی : با رشدِ  به همه ی صفاتِ بینهایتِ خداوند 

هر حرکتِ  با  آگاهی و در جهت یگانگی با روشهای تکاملی همه جانبه موجود در هستی و در سمت یکی شدن با همه ی صفات خداوند،  بسم الله است ،  

بسم الله روش دید مجموعه ای است زیرا (اسم الله :همه ی روشهای رشد به همه ی صفات خداوند) و حرکت آگاهانه ی یکی شدن  با روشهای بالا رفتن همه جانبه در سمت انطباق با صفات خداوندی ، با  نفی هر مطلق در هر مجموعه و اطلاق فقط الله شروع میشود ،

 

الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ: هر دو از رحمت است، رحمان بر وزن فعلان براى مبالغه است، و از جهت افزایش بناى کلمه دلالت بر رحمت واسع و افزایش آن مینماید، رحیم دلالت بر رحمت مخصوص و محدود دارد، یا اول براى صفت ذاتى است دوم رحمت اضافى، یا اول مانند عطشان عارضى است، دوم مانند علیم و حکیم ذاتى است.

رحم :مشیمه و بچه دان زن ، رحمه : نرمی و نرمخویی است که نیکی  کردن به طرف مقابل را اقتضاء میکند ، مهربانی و احسان

انسان با شناخت استعدادها و امکاناتی که خود دارد و یا میتواند از آنها استفاده کند ، به یک مرحله از شناخت از خود و محیط میرسد که رحمانیت است و به تدریج با نفی اطلاق از آنها ، و انتخاب بهترین نحوه ی استفاده از این امکانات در جهت دستیابی به  بالاترین امکان رشد با توجه به آگاهی  او  ، به آزادی در استفاده درست از امکانات و تواناییها برسد که آن رسیدن به رحیمیت است ،

با  آزادی از موانع رشد  و غل و زنجیرهای مطلقها  و در نتیجه نسبی شدن و دیدن همه امکانات و استعدادها و استفاده صحیح از همه امکانات و استعدادها ، به تدریج با  انتخاب روش های استفاده از امکانات و استعدادها به آزادی از جبر که رحیمیت است میرسد  ،

 به عبارتی در مرحله اول که شناخت و استفاده از امکانات عام  است استقلال را دارد

و اگر توانست مطلق را از استعدادها و  امکانات خارج کند و همه امکانات و استعدادها را در جای خود و در حد خود به میزانی که از امکانات بتواند بهتر و بهتر  استفاده  نماید، به آگاهی و آزادی و انطباق با روشهای تکاملی در سمت صفات الله میرسد.

استقلال ، آگاهی ، آزادی ، انتخاب ، رشد و تکامل همگانی و همه جانبه ی هستی  را نیز در خود دارد.

 الرحمن الرحیم ، در آیه ی بسم الله الرحمن الرحیم ، بسط و توضیح بسم الله است ( در داستان آفرینش انسان فرشته ها فقط روشهای حرکتی و  تکاملی خودشان را میدانستند و نمیدانستند که ادم چگونه با آگاهی و توحید روشهای رشد را تکامل میدهد و خودش و فرشتگان و همه هستی را با فعال کردن امکاناتشان فعال و متکامل میکنه)

با رشد به صفات بینهایت خداوند با استفاده ی صحیح از امکانات و استعدادهای عام و رسیدن  به انتخاب روشهای آزادانه و بهترِ  استفاده از امکانات و استعدادها  در راه انطباق با رشدِ  به همه ی صفات خداوند .

در روایات آمده: رحمان بهمه موجودات و رحیم بمؤمنان، از حضرت صادق (ع): رحمان اسم خاص براى صفت عام است (چون این صفت بر غیر خداوند گفته نمیشود). و رحیم اسم عام براى صفت خاص است- اول در آیات و تعبیرات مطلق آورده میشود، دوم اضافه مى‏شود: رحیم بعباده، رحیم بالمؤمنین.

این دو صفت براى اللَّه است، و میشود که بدل یا عطف بیان از اسم باشد یعنى آن نامى که رحمان و رحیم است.

هر عملى که با بسم اللَّه آغاز نگردد بریده و ناقص است :

چون در مرحله اول  شناخت امکانات و استعدادهای هر سیستم صرفا با عدم پیش فرض (یومنون بالغیب ) و در نتیجه آن دیدن همه ی امکانات و استعدادهای سیستم ممکن است ، استقلال هر سیستم ، و

 دوم اینکه هدف از هر عملی باید بالا بردن یگانگی اجزا برای تکامل و حرکت بهینه و بینهایت آن  بسوی هدف نهایی که الله است( توحید) باشد یعنی بهترین انتخاب ، آزادی ، و

سوم اینکه در هر سیستم هدف رشد ، با بهره گیری  از امکانات و استعدادها  است هدف هر سیستم باید رشد و  تکامل بینهایت باشد  (هدف قرار دادن الله) و رشد به همه ی صفات بینهایت او، یعنی ایجاد  حرکت و تکامل و رشد همه جانبه و دائمی . به همین دلیل اگر در زمان استفاده از هر چیزی ، بسم الله یعنی هدفِ رشد به صفات بینهایت خداوند از استفاده ی آن در نظر گرفته نشود و در مسیر رشد نباشد حرام است و اگر در مسیر رشد باشد حلال.

الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ (2)

: حمد، مدح، شکر، سپاسگزارى در برابر نعمت و دستگیرى است بدون توجه بکمال و مقام صاحب نعمت. مدح، ستایش ممدوح است از جهت کمال و جمال آن بى‏توجه به نعمت و احسان. حمد، جامع معناى شکر و مدح است، الف و لام میشود براى جنس باشد یعنى طبیعت و جنس حمد یا بقرینه رب العالمین، براى استغراق باشد- یعنى هر حمدى از هر حامدى چه با زبان بیان یا زبان وجود که ظهور کمال و تربیت است مخصوص آن ذات مبدء کمالى است که تربیت کننده همه عالمهاست،

رب: مصدر از ربا یربو- یا از رب یرب مانند نمّ ینمّ، است، و بمعناى وصفى از جهت مبالغه مى‏باشد، یعنى آن مبدئى که صفت ذاتى او کامل نمودن و فرا آوردن و رساندن موجودات و جهانیان است بکمالاتى که بر آنها مى‏سزد.

عالمین جمع عالم است. نظام و همبستگى هر سلسله‏اى از موجودات که در تحت قوانین مخصوص مى‏باشند عالم گویند زیرا این نظم و همبستگى است که مورد تعلق علم میگردد: مانند عالم جمادات، نباتات، حیوانات، ستارگان، فرشتگان. اینگونه جمع- با یاء و نون- براى اندیشندگان است،

در اینجا یا مقصود موجودات صاحب عقل و اندیشه است، یا همه موجودات و عوالم آنهاست از جهت یک نوع شعور یا استعدادى که در همه است، یا از این نظر که سیر کمالى همه موجودات رسیدن بعقل و ظهور آنست و این با کلمه رب سازگار است که نظر بنهایت تربیت باشد. یعنی همه ی هستی دارای سیستم ارتباطی و اطلاعاتی برای رشد و تکامل هستند و تربیت و تکامل بدون اینکه همه ی هستی دارای حداقل سیستم اطلاعاتی باشند ممکن نیست.

کلمات الف و لام استغراق و لام اختصاص به اللَّه که جامع همه کمالات و مبدء همه خیرات است با توصیف بربوبیت، حصر را میرساند: یعنى هر نعمت و کمالى در هر موجودى بهر صورتى که هست از آن مبدء و ذات مقدس است. و جمله‏هاى بعد مانند شاهد و دلیل است براى این حصر و اختصاص: زیرا مربى همه عوالم است یعنى افزاینده همه است از جهت ذات و صفات پس هر نعمتى از او است

با این بیان حقیقت کلمه حمد باندازه پهناى جهان بزرگ توسعه دارد، هر چه بیشتر اسرار جهان باز شود و خرد انسان پیش رود و مجهولات نظام هستی معلوم گردد حقیقت حمد و توجه بتربیت جهان بیشتر تحقق مى‏یابد و معنا و واقعیت آن عمیق‏تر و وسیع‏تر میگردد.

شکر: در مجمع فرموده: شکر اعتراف بنعمت است توأم با نوعى تعظیم.

راغب گوید: شکر یاد آوردى نعمت و اظهار آنست … ضد آن کفر بمعنى نسیان و پوشاندن نعمت است … شکر بر سه نوع است:

شکر قلب و آن یاد آورى نعمت است.

شکر زبان و آن ثنا گوئى در مقابل نعمت است.

شکر سایر جوارح و آن مکافات نعمت بقدر قدرت است. شکر فقط در مقابل نعمت و بذل است.

چنانکه فرموده «شاکِراً لِأَنْعُمِهِ اجْتَباهُ وَ هَداهُ» نحل: 121. «وَ ارْزُقْهُمْ مِنَ الثَّمَراتِ لَعَلَّهُمْ یَشْکُرُونَ» ابراهیم: 37.

 «وَ اشْکُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ» نحل: 114

 «اعْمَلُوا آلَ داوُدَ شُکْراً وَ قَلِیلٌ مِنْ عِبادِیَ الشَّکُورُ» سباء: 12. عمل کردند آل داود به شکر و کمی از روندگان مسیر عمل میکنند به شکر

«إِنَّ هذا کانَ لَکُمْ جَزاءً وَ کانَ سَعْیُکُمْ مَشْکُوراً» انسان: 22. همانا این برای شما نتیجه کارتان بود و بدین ترتیب تلاش شما شکر بود

عن ابى عبد اللّه علیه السّلام قال: شکر النّعم اجتناب المحارم و تمام الشّکر قول الرّجل: الحمد للّه ربّ العالمین.

وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ بقره: 30 وَ یُسَبِّحُ الرَّعْدُ بِحَمْدِهِ وَ الْمَلائِکَهُ مِنْ خِیفَتِهِ …

بنا بر این معنى نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ آنست که تو را تسبیح میگوئیم در حالیکه حامدیم .. وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ یعنى: هر چیز خدا را در حال حمد تسبیح میگوید. یعنی ما شناور میشویم با انتخاب بهترین امکانات درونی و بیرونی  برای چه ؟ برای بهترین روش رشد

رعد: 13 وَ إِنْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِلَّا یُسَبِّحُ بِحَمْدِهِ … اسراء: 44 و هیچ چیزی نیست مگر اینکه ، با  شناخت و استفاده صحیح و بهینه از امکانات  در مسیر او و به سوی او شناور میشود

إِنَّ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمانِهِمْ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهِمُ الْأَنْهارُ فِی جَنَّاتِ النَّعِیمِ ؛ دَعْواهُمْ فِیها سُبْحانَکَ اللَّهُمَّ وَ تَحِیَّتُهُمْ فِیها سَلامٌ وَ آخِرُ دَعْواهُمْ أَنِ الْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِینَ یونس 9و10

همانا کسانی که ایمان آوردند و در راه صلح و توحید کوشیدند پرورش دهنده شان هدایتشان میکند با ایمانشان به جریانی از اصول جاری در هستی ، که زندگیشان را بارور میکند و سبز و رشد یابنده مینماید ، و آنها حرفشان و خواسته اشان در آن اینست که ما شناور میشویم به سوی تو  ای الله ، و روش زندگی و تکاملشان در مسیر بودن و تسلیمِ شناوری بسوی اوست ، شناوری با از بین بردن همه  جاذبه های جذب کننده در مسیر و خلافِ  هدف ، ممکن است ، هر گونه جاذبه در مسیر راه و یا به عقب مانع از حرکت شناور به سوی هدف میشود، لذا بهینه سازی با استفاده از امکانات و استعدادها فقط برای مطلق هستی و نفی همه مطلقها که نقش جذب کننده و نگهدارنده در بین مسیر را دارند ممکن است ، و نهایت خواستشان اینکه با شناخت خود و امکانات و استعدادها درونی و بیرونی و استفاده بهینه و جمعی ، در مسیر رشد همه جانبه و همگانی ، به صفات او وصل شوند. 

پس بنا براین ، با آگاهی از قوانین و امکانات میتوان استفاده صحیح  و مستقل یعنی (شکر)  و با انتخاب بهترین استفاده ی صحیح استفاده بهینه (حمد) کرد  ،

استفاده صحیح و بهینه از امکانات و تواناییها فقط با استفاده آنها در راه او و نفی اطلاق هر دیگری غیراز او امکان پذیر است که پرورش دهنده همه موجودات است ،

شناخت و درک و استفاده صحیح از امکانات تنها با استفاده انحصاری در راه او (نفی هر اطلاق غیر او) امکان پذیر است زیرا او پرورش دهنده همه موجودات است ،

در یک ارتباط سیستمی و برابر و نسبی کردن همه اجزا و نفی اطلاق در هر سیستم جهت رشد صحیح آن،

پس الحمدلله توضیحش در رب العالمین است ، بسطش و چگونگی اش در رب العالمین است

چون رب العالمین پرورش دهنده ای است که با سیستم آگاهی و آگاهان عمل میکند و با آگاهی  ، آگاهانه رشد میدهد،  و ارتباطش با رشد یابنده ، آگاهانه است (مانند انتخاب انسان به خلیفه اللهی و توجیه فرشتگان) و

عالمین آگاهان هستند ، دارندگان سیستم اطلاعاتی هستند و همه هستی است ، و پرورش دهنده ، پرورش دهنده همه است و رشد همه جانبه و همگانی و همه زمانی را راهبر است ،

و هر چه با شعورتر و ذی شعورتر ، بیشتر میگیرد و درک میکند و پس بیشتر میدهد و رابطه برقرار میکند و هر چه ارتباطش بیشتر ، بیشتر رشد میکند  ، 

شکر شناخت و استفاده از استعدادها و امکانات است و استقلال است و حمد استفاده با آگاهی و بهینه از آنها است که صرفا با استفاده در راه او و با نفی هر مطلق در پدیده ها خود و امکانات ممکن است که آزادی است الحمدلله رب العالمین و الرحمن الرحیم بسط و توضیح بسم الله الرحمن الرحیم است ،

با استفاده از اسم الله و روش رشد به صفات بینهایت اوست که میتوان از امکانات استفاده صحیح وبهینه کرد ،

الحمدلله ، یعنی بهترین روش استفاده از امکانات عام  و خاص را ، برای رشد به صفات بینهایت خداوند که همه ی هستی را با رحمانیت و رحیمیت ، استقلال و آزادی ،  رشد میدهد،  انتخاب میکنم ، و با استفاده از این امکانات و بهترین روش استفاده ی از آنها ، خود و هستی را در ،  استقلال و آزادی و رهایی ازجبرهای مطلقها به سمت همه ی صفات بینهایت خداوند  رشد میدهم  ،  در اینجا  رب العالمین برابری و عدالت و رشد  همه ی هستی را یعنی عدالت همه جانبه و همگانی را بیان مینماید.

الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ (3)

تکرار کلمه الرحمن الرحیم، پس از رب العالمین، به این معنی است که، پرورش و هدایت خداوند با زور و اکراه  بر موجودات صورت نمیگیرد، بلکه با استفاده از دو رحمت عام و خاص است که موجودات در پرتو این دو نوع رحمت پرورش مى‏یابند و هر مربى و معلم و آن گاه تربیتش بثمر میرسد که با مهر و محبت باشد و نظام تربیت خلق با خالق و انسان و جهان هم آهنگ شود.

رب العالمین پرورش دهنده ای است که با سیستم آگاهی و آگاهان عمل میکند و با آگاهی  ، آگاهانه رشد میدهد چگونه ؟با عدالت همه جانبه و همگانی ، و ارتباطش با رشد یابنده آگاهانه است (مانند انتخاب انسان به خلیفه اللهی و توجیه فرشتگان) و عالمین آگاهان هستند ، دارندگان سیستم اطلاعاتی هستند و همه هستی است ، هر چه با شعورتر و ذی شعورتر ، بیشتر میگیرد و درک میکند و پس بیشتر میدهد و رابطه برقرار میکند و هر چه ارتباطش بیشتر ، بیشتر میگیرد و درک و شناخت و استفاده از امکانات و استعدادها  در مرحله اول که رحمانیت است و در مرحله بعد که استفاده بهینه از آنها و وارد شدن به مرحله یکی شدن با مراحل رشد و تکامل با صفات خداوندی که ورود به رحیمیت اوست مارا وارد مسیر باز و بی مانع روشنایی رشد  و تکاملی مینماید، که از تاریکی ناشناخته به روشنایی شناخت و از تاریکی چاه عمیق به روشنایی عروج به سمت روشهای تکاملی همه جانبه در مسیر صفات الله مینماید و به روز و روزهای روشنایی حکومت اومیبرد

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ (4)

مالِکِ یَوْمِ الدِّینِ: مالک و ملک، دو قرائت مشهور است، بعضى قرائت اول را پسندیده بعضى دوم را، در آیات دیگر خداوند هم به مالک توصیف شده هم به ملک، ملک (پادشاه) متصرف در اداره کشور است، مالک (دارا) هر گونه تصرفى نسبت بآنچه دارد میتواند، و هر چه قدرت تصرف بیشتر باشد مالکیت بیشتر است، گر چه مالکیت را در دنیا امر قراردادى و اعتبارى مى‏شمرند ولى ریشه آن همان قدرت تصرف در موجودات قابل تصرف است،

یوم: بحسب لغت میان طلوع و غروب آفتاب است، و در اصطلاح به عصر و زمان و دوره‏اى که در آن حادثه تاریخى روى داده گفته میشود «از جهت ظهور و بچشم آمدن آن حادثه چنان که پس از طلوع آفتاب دیدنیها از پرده تاریکى بیرون مى‏آیند»

 قرآن کریم از دوره‏هاى تکوین آسمان و زمین به ایام تعبیر نموده: خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ فِی سِتَّهِ أَیَّامٍ

– دین، یعنى جزاء، گویا شریعت را از آن جهت دین گویند که آثار و جزاى نیک و بد اعمال را بیان و ثواب و عقاب هر عملى را معین مینماید، شاید هم کلمه «دین» از لغات دخیل است چنان که شبیه آن در ریشه‏هاى لاتین و در فارسى باستان و اوستا عینا موجود است.

مالک یوم الدین ، مالک روزِ نتیجه ، مالکِ  روشناییِ برقراریِ توحید و حکومت دین  و ادایِ کاملِ دِینِ انسانها و جوامع  . 

هر سیستم به میزان شناخت و  برخورداری صحیح  از رحمانیت خداوند و امکانات عام  دارای استقلال ،

و به میزان شناخت و بهره مندی از رحمانیت خداوند و انتخاب بهترین  برخورداری و استفاده از امکانات و استعدادهای خود ، دارای آزادی میباشد ، که با دارا بودن این دو به رشد میتواند دست یابد

و این از خصوصیات هر سیستم  است ، و هر سیستم حدی از آنرا دارد ، شفافیت  و نور و روشنایی  هر سیستم  بر مبنای میزان برخورداری و استفاده از رحمانیت و رحیمیت ، یعنی استقلال و آزادی آن میباشد  ، و هر سیستم با اندازه ی استقلال و آزادی خود میتواند رشد کرده و از شب تاریک وابستگی و استبداد و بردگی و عدم رشد ، به روشناییِ رشد و تکامل برسد و

هر انسانی به هر میزان با شعورتر و ذی شعورتر، بیشتر مالک و صاحب زمان بروز امکانات و استعدادهای درونی و بیرونی است ، و با درک رحمانیت و رحیمیت و عدالت به روشهای رشد به صفات بینهایت مالک مطلق و بینهایت  نزدیکتر گردیده و به مقام خلیفه اللهی و یگانگی با هستی نزدیکتر شده ، به خداوند که نور السموات والارض است نزدیک شده و به روز ، و روشنایی ، و بروز توحید ، و صاحبش نزدیکتر میگردیم ، و تاریکی موجود را به روشنایی روز تبدیل میکنیم  ،این عالم با همه نورها و جسم‏هاى نورانى که دارد شب است، و ما با استفاده از امکانات و استعدادهای خود و هستی همه را به سوی تکامل بینهایت و روز و مالک آن میبریم.

و شناخت و بروز واستفاده از امکانات و استفاده بهینه و در راه توحید ما را به رشد و پرورش خود و هستی و روز و روشنایی که نتیجه ی این مسیر است  میرساند  و  ما را به تدریج ،از شب و بیابان عبور داده و به روز میرساند و ما را به مسیرِخداوندِ صاحبِ روز و به در دست داشتن روز میرساند، آنکه مالک همه ی زمانها و مکانهای  نتیجه ی رشد  و حکومت دین هستی است ،

 

إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ (5)

ایّا:ضمیر منفصل منصوب است، ضمائر نصب براى روشن شدن مرجع ضمیر بآن داخل میشوند مثل «نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ» و مثل «وَ قَضى‏ رَبُّکَ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا إِیَّاهُ» و مثل «إِیَّاکَ نَعْبُدُ وَ إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ» در مفردات گوید: آن لفظى است که ضمائر نصب بآن لاحق میشوند.

باین جهت با تکرار ضمیر و تقدیم آن بر فعل میگوید:إِیَّاکَ نَسْتَعِینُ: استعانت براى انجام کار دشوار است که قدرت و کوشش کوشا تنها کفایت نمى‏کند، تکرار ضمیر «ایاک» این را میرساند که دو مطلوب و دو نظر است:

در مجمع فرموده: «الْعِبَادَهُ فِی اللُّغَهِ هِی الذِّلَّهُ» و راهى را که با رفتن هموار شده گویند: «طریقٌ‏ مُعَبَّدٌ»

قُلْ إِنْ کانَ لِلرَّحْمنِ وَلَدٌ فَأَنَا أَوَّلُ الْعابِدِینَ (81) سُبْحانَ رَبِّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا یَصِفُونَ (82) زخرف

طریقٌ‏ مُعَبَّد: راهى هموار که در اثر کثرت براى راه رفتن آماده است

عبد به معنی کوبنده راه است و عبادت کوبیدن یک مسیر از طریق پیمودن آن است ،  در این مسیر کوبنده و راه و هدف بر اساس هدف و مسیر و کوبنده تغییر میکند ، اگر هدف جمیع صفات خداوند و مسیر نیز مبتنی بر نفی مطلقها و نفی تمرکز قدرت و ثروت باشد کوبنده نیز در این سمت تغییر میکند و به آزادی فردی و جمعی میرسد و در غیر اینصورت در سمت تکاثر و اسارت و بردگی غیر خدا  تغییر میکند و به استبداد میرسند

العَوْن‏: همان یارى و پشتیبانى است یعنى- مُعَاوَنَه و مظاهره (که هر دو مصدر در همان معنى همیارى است) مى‏گویند که فلان‏ عَوْنِی‏: معین و یاور من است.

عون‏:کل شی‏ء اسْتَعَنْتَ‏ به، أو أَعَانَکَ‏ فهو عَوْنُک‏. و الصوم‏ عَوْن‏ على العباده

، همانا برای رسیدن به روشناییِ رحمانیت و رحیمیت و رشد ، مسیر تو را با کوشش و سختی میپیماییم  .

با استفاده ی صحیح و آزاد از هر پیش داوری و مطلق ، و با استقلال و آزادی ، مسیر رشد به سوی صفات بینهایتت را میکوبیم و از تو کمک میخواهیم که با فیض عام و خاصت ما را  برای پیمودن این راه، از تاریکیِ وابستگی و انعکاسِ جامعه ی شرک بودن ، و بنابراین بندگی قیود شرک و تضاد و برتری طلبی و عدم رشد و فساد و تلاشی ، به یوم  و روشناییِ ملازمت و یگانگیِ با صفاتِ بینهایتت ،

و استقلال و لیاقتِ امکاناتِ خاصت که آزادی

و نتیجه ی آنها که روشناییِ رشد و توحید است ،  هدایت نمایی .

ما را به راه و روشی که با شناخت و استفاده از امکانات و استعدادهای درون و بیرونمان در راه فقط خودت و نفی مطلقهای مسیر، به شناخت خود و امکانات و آگاهی و آزادی و برابری و روشنایی راه برسیم

 

اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ (6)

 هدایت، راهنمایى با مهر و محبت و صلاح است، و درباره مقصود خیر گفته مى‏شود.

و درباره شر و بدى مجازى و براى سرزنش گفته مى‏شود- فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ- اینجا هدایت خداوندی نیست بلکه منتهی شدن مسیر است بر طبق قوانین هستی به آتش.

هدى: (بفتح اوّل و ضمّ آن) و هدایت بمعنى ارشاد و راهنمائى است از روى لطف و خیر خواهى. در صحاح و قاموس در معناى هدى (بضمّ اوّل) گفته: «الهدى: الرّشاد و الدّلاله» یعنى هدى بمعنى هدایت یافتن و هدایت کردن است ولى دیگران فقط دلالت گفته‏اند.

در مجمع گفته: هدایت در لغت بمعنى ارشاد و دلالت بر شى‏ء است.

بقول راغب آن دلالت و راهنمائى از روى لطف است و در باره فَاهْدُوهُمْ إِلى‏ صِراطِ الْجَحِیمِ و غیر آن گوید:بر سبیل تحکّم است.

یعنی هدایت خداوند بر مبنای عدم زور و مهربانانه است و زور مبنای رفتن به چاه و عدم رشد و تکامل است

 (اهتداء:) بمعنى هدایت یافتن و قبول هدایت است فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ یونس: 108.

(هد) قوله تعالى: اهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ‏ [1/ 6] أی ادللنا علیه و ثبتنا علیه.

و عن الصادق (ع):” أرشدنا للزوم الطریق المؤدی إلى محبتک و المبلغ إلى جنتک و المانع من أن نتبع أهواءنا فنعطب أو نأخذ بآرائنا فنهلک” «2»

هدى:الهدایه دلاله بلطف،

صراط، در اصل سراط و معناى لغویش بلعیدن است، از جهت نزدیکى مخارج راء و طاء با صاد و تطابق آنها، سین بصداى صاد در آمده و قلب  بآن شده و در استعمالات بجاده باز و عمومى گفته شود، گویا از اینجهت است که جاده عمومى خود راهروان را جلو مى‏برد و مانند دستگاه هضم در خود میکشد، سرط در اصل بمعنى بلعیدن است «سرطه سرطا:ابتلعه» مجمع در علت تسمیه راه بصراط فرموده که: راه رهگذر را بلع میکند. در اقرب گوید: راه رونده در آن غایب میشود مثل لقمه در شکم.

طبرسى فرمود:راه آشکار وسیع. راغب گوید: راه راست.

سبیل راه مخصوصى است چه رو بخیر باشد یا شرّ و بهمه دستجات نسبت داده و اضافه مى‏شود:

سبیل الرشد، سبیل الغى، سبیل المؤمنین، سبیل الکافرین سبیل چون راه‏هاى خصوصى نامعروف است با اضافه باشخاص شناخته میگردد.

صراط چون راه عمومى رو بخیر و صلاح و مطلوب فطرى عمومى است توصیف و اضافه بمانند حق و مستقیم میگردد، پس راههاى فرعى خصوصى آن گاه راه خیر و سلامت و سعادت است که بصراط حق و مستقیم رسد، و آن گاه اطمینان بخش است که از روى بصیرت باشد: «وَ أَنِ اعْبُدُونِی هذا صِراطٌ مُسْتَقِیمٌ، قُلْ هذِهِ سَبِیلِی أَدْعُوا إِلَى اللَّهِ عَلى‏ بَصِیرَهٍ». اگر راه‏هاى خصوصى زندگى از روى بصیرت نباشد و بصراط مستقیم نرساند موجب نگرانى و سرگردانى راهرو است، پس صراط مستقیم خود مطلوب است،

اگر مطلوب چیز دیگر و صراط وسیله و طریق بآن باشد باید چنین گفته شود: اهدنا الیک- یا- الى جنتک … بالصراط- یا- من الصراط، و مانند این عبارات،- بعبارت و بیان برهانى.

در قرآن هر جا وعده صراط مستقیم داده شده، مانند وصول بقرب حق و بهشت و لذات بعنوان مطلوب مستقل و مقصود ذاتى یادآورى شده است، بهمین جهت:الصراط: با الف و لام عهد ذهنى یا خارجى تعریف شده، یعنى آن راهى که معهود و مطلوب هر جوینده و پوینده است، یا راه تکامل موجودات یا مردمى که در راه کمال پیش میروند.

المستقیم: میگویند مستقیم بمعناى مستوى و معتدل است، اسم فاعل از استقام و مجرد آن قام است، استقام هم بمعناى لازم آمده، بر پا گشت، هم بمعناى متعدى، بپا داشت، و باب استفعال در بیشتر استعمالات تکلف و کوشش و طلب را میرساند، استخرجه یعنى با طلب و کوشش بیرونش آورد.

آیه 60- سوره هود، با بیان دیگر سلطه و نفوذ تربیت و تکامل را بر همه جنبندگان میرساند: ما مِنْ دَابَّهٍ إِلَّا هُوَ آخِذٌ بِناصِیَتِها إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ جنبنده‏اى نیست مگر آنکه خداوند بدست دارنده ناصیه آن است چه پروردگار من بر صراط مستقیم است،- ناصیه

 هدفگیری سیستم و سازمان عصبى و مغزى و اطلاعاتی آن است که هدف هر سیستم را تعیین میکند  «إِنَّ رَبِّی عَلى‏ صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ».

هدایت نمایی ما را با مهربانی که یکی از راههای رشد و تکامل به سوی اوست ، به راه و روشی که جاده باز و عمومى و وسیع است به وسعت هستی و با ظرفیت همه هستی ، که با شناخت و استفاده از امکانات و استعدادهای درون و بیرونمان در راه فقط خودت و نفی مطلقهای مسیر، به قوام و قیام برسیم ،راه قویتر و راهی که قوام در آن است راهی است که در آن امکانات درونی و بیرونی و استعدادها ،  شناخته شده ،و بکار گرفته میشود و بهینه میشود  و با رشدِ همواره ی در مسیر استقلال و آزادی انسان ، در راه وصول به روز و روشنایی حکومت دین و توحید ، روز به روز دارای انطباق با رشد و تکامل و نزدیکتر به روشنایی نهایی  میشود ،

و این صراط (در مورد هر سیستم و هر فرد به علت شرایط درونی و بیرونی متفاوت و بینهایت ، بینهایت و منحصر به فرد است) چنانکه هرسیستم وهر  فرد به همین علت کاملا منحصر به فرد است ، چه از نظر ژنتیک و فیزیولوژیک  و چه  روحی و روانی ، پس امکانات درونی و بیرونی متفاوت بوده ، و راه  قیام ، در هر لحظه در هر سیستم و هر فرد،  متفاوت ،  و با توجه به آن امکانات و شرایط درونی و بیرونی است .

 پس هر سیستم ، نوع خاصِ استقلال و آزادی و استفاده از امکانات درونی و بیرونی منحصر به فرد خود و بنا براین رشد خاص خود  را دارد( راه آشکار وسیع ، بجاده باز و عمومى گفته شود، گویا از اینجهت است که جاده عمومى خود راهروان را جلو مى‏برد) که باید با کمک درون و بیرون به آن برسد.

و علت جمع آمدن هدایت در این است که هر فرد با استقلال و آزادی منحصر به فرد خود در بالاترین حالت آن میتواند قویترین سیستم را با برجستگانی مثل خود بدهد (کواعب اترابا) اهدنا الصراط المستقیم

صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ وَ لا الضَّالِّینَ (7)

نعم: النَّعِیمُ و النُّعْمَى و النَّعْمَاء و النِّعْمَه، کله: الخَفْض و الدَّعهُ و المالُ، و هو ضد البَأْساء و البُؤْسى

 نعمه: (بکسر- ن) آنچه خدا بانسان داده در صحاح از جمله معانى آن گفته: «النّعمه: ما أنعم به علیک» : اصل آن از نعم (فعل مدح)  است و نعمت را بجهت خوب و دلچسب بودن نعمت گفته‏اند لذا در اقرب از کلیّات ابو البقا نقل شده: آن در اصل حالتى است که انسان از آن لذّت ببرد و در مفردات گفته: «النّعمه الحاله الحسنه». در مجمع ذیل صِراطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ فاتحه: 7. فرموده اصل آن مبالغه و زیادت است گویند «دققت الدواء فانعمت دقه» دوا را کوبیدم و زیاد کوبیدم.

وَ اذْکُرُوا نِعْمَهَ اللَّهِ عَلَیْکُمْ بقره:231. اذْکُرُوا نِعْمَتِیَ الَّتِی أَنْعَمْتُ عَلَیْکُمْ بقره: 40.

 (نعمه): (بفتح- ن) بمعنى تنعم است. در قاموس گوید: تنعّم بمعنى ترفّه و وسعت عیش و اسم آن نعمه بفتح نون است. راغب میگوید:

 «النّعمه: التنعّم» کَمْ تَرَکُوا مِنْ جَنَّاتٍ وَ عُیُونٍ. وَ زُرُوعٍ وَ مَقامٍ کَرِیمٍ. وَ نَعْمَهٍ کانُوا فِیها فاکِهِینَ دخان: 25- 27. چقدر از دست دادند از باغات، چشمه‏ها، کشتها، مقام دلپسند و وسعت عیشیکه در آن متمتّع بودند. وَ ذَرْنِی وَ الْمُکَذِّبِینَ أُولِی النَّعْمَهِ وَ مَهِّلْهُمْ قَلِیلًا مزمل: 11. بگذار مرا با تکذیب کنندگانیکه صاحبان تنعّم‏اند و اندکى مهلتشان بده.

 (انعام:) (از باب افعال) بمعنى نعمت دادن میباشد وَ إِذْ تَقُولُ لِلَّذِی أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِ وَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِ أَمْسِکْ عَلَیْکَ زَوْجَکَ وَ اتَّقِ اللَّهَ احزاب: 37. آنگاه بشخصیکه خدا باو نعمت داده و تو هم باو نعمت داده بودى میگفتى: زنت را براى خودت نگاهدار و از خدا بترس راغب گوید: اطلاق انعام در صورتى است که نعمت داده شده از جنس انسان باشد زیرا در حیوان نمیگویند: «أنعم على فرسه».

(نعیم): نعمت وسیع و کثیر. راغب گوید: «النعیم: النّعمه الکثیره» قاموس و اقرب مال و صحاح مطلق نعمت گفته است

عطف به لا، این را میرساند که اینها دو دسته ممتازند و مغضوب علیهم که با «غیر» آمده فاصله‏اش از صاحبان نعمت بیشتر از ضالین است یا در جهت مقابل قرار گرفته، و گمراهان «ضالین» چون راهى دارند و گمند بدسته نخستین نزدیکترند،

: الغَضَب‏: هیجان و جوشش خون قلب براى انتقام، پیامبر علیه السّلام فرموده:

«اتّقوا الغضب فانّه جمره توقد فى قلب ابن آدم الم تروا الى انتفاخ اوداجه و حمره عینیه».

(از عصبانیت و خشم دورى کنید زیرا خشم اخگرى است که در قلب فرزند آدم افروخته مى‏شود، آیا تند شدن و برآمدگى رگهاى گردن و سرخ شدن چشمانش را ندیده‏اى و ندانسته‏اى).

مغضوب علیهم یعنی مورد غضب واقع شده و یا غضب بر انها واقع شده است در تضادها و عکس العملهای ناشی از عقده ها عمل میکنند .

: الضَّلَال‏: عدول و انحراف از راه مستقیم، نقطه مقابلش هدایه- است. خداى تعالى گوید: (فَمَنِ اهْتَدى‏ فَإِنَّما یَهْتَدِی لِنَفْسِهِ وَ مَنْ‏ ضَلَ‏ فَإِنَّما یَضِلُ‏ عَلَیْها- 108/ یونس).

(پس کسیکه هدایت یافت به سود خویش هدایت مى‏یابد و کسیکه گمراه شد بر زیان خویش گمراه مى‏شود).

ضلل: ضلال و ضلالت بمعنى انحراف از حق است. «إِنِّی أَراکَ وَ قَوْمَکَ فِی‏ ضَلالٍ‏ مُبِینٍ» انعام: 74. من تو را و قومت را در انحراف و گمراهى آشکار مى‏بینم. یعنى انحراف از راه حق.

راغب گوید: «الضّلال: العدول عن الطّریق المستقیم و یضادّه الهدایه» قول صحاح و قاموس و اقرب و نهایه نیز قول راغب است.

صراط کسانی که نعمت شناخت و  استفاده ی از امکانات و استعدادها و انتخاب بهترین روش رشد به سوی صفات بینهایت خداوند را به ایشان داده ای

غیر المغضوب علیهم :غیر از کسانی که در مقابل این مسیرایستاده اند و  نمیگذارند ناس  استفاده کنند از امکانات و استعدادهای خود حتی به طور عام  و استقلال و آزادی و رشد را برای انسانها به علت ارضای برتری طلبی خود نمیخواهند آنها آگاهانه روابط طبقاتی و برتری طلبانه را انتخاب کرده اند و در مسیر مخالف استفاده عام و خاص مردم از امکانات و استعدادهای خودشان ایستاده اند و همواره در حال دمیدن و سخت تر کردن گره های اجتماعی و اقتصادی و سیاسی هستند و جلوی بروز روشنایی را میگیرند ،آنها در تضاد با هستی و و رشد و تکامل انسانها قرار میگیرند . نه راه کسانی که امکانات را شناختند و از آنان در راه برتری طلبی و استبدادو استثمار استفاده کردند

ولاالضالین : و غیر از کسانی  که لغزیدند و فکر میکنند که با انتخاب وسیله نادرست و نامتناسب با رحمانیت ورحیمیت ، استقلال و آزادی ، میتوانند به راه بهینه و رشد و تکامل برسند ، و در مسیر حرکت و شناوری جذب مطلقهایی که انتخاب کرده اند و یا جذب روابط و عوامل  غیر تکاملی  که انتخاب کرده اند شدند ، و این وسیله ها  و یا روش ها آنها را در مسیر شناوری، جذب خود مینماید و از رشد بازمیدارد .

جمع بندی

بسم الله الرحمن الرحیم : با رشد که ما را وصل میکنه به همه ی صفات بینهایت خداوند ، با رشد به همه ی صفات بینهایت خداوند بسم الله ، که از مسیر با رشد به همه ی صفات خداوند که از مسیرر رحمانیت و رحیمیت میگذره که از مسیر استقلال و آزادی میگذره ، با رشد به همه ی صفات بینهایت خداوند که از مسیر استقلال و آزادی میگذره ، چگونه؟

الحمدلله رب العالمین : با استفاده ی بهینه از همه ی امکانات و استعدادها برای رشد به جمیع صفات بینهایت خداوند که رب العالمین است که پرورش میده همه ی هستی را ، که با هوشه و ارتباط آگاهانه دارد ،  که همه ی هستی خودش را بهینه میکنه با سیستم آزادی و استقلال او  با پرورش او ، که  الحمدلله رب العالمین  است .

که چگونه این رشد به سمت صفات بینهایت از مسیر استقلال و آزادی میگذره ؟

با بهینه کردن استفاده از امکانات و استعدادهای هر موجود با سیستم ارتباطی که دارد ، با بهترین استفاده از استقلال و آزادی ، بهترین مسیر و بهترین روش به سوی رشد به تمام صفات بینهاست خداوند را ، به دست میاورد و پرورش پیدا میکنه ، چگونه؟

 چگونه  ما میتوانیم الحمدلله رب العالمین باشیم ؟،

یعنی چگونه ما میتوانیم استفاده بهینه کنیم برای وصل به صفات بینهایت خداوند که با آنها همه ی هستی را پرورش میدهد رشد میدهد  ؟

الرحمن الرحیم:  با استفاده از همه ی امکانات و استعدادهای عام و بعد  بهینه کردن همه ی اینها در رحیمیت و با عدم زور و با  مهربانی  و  بخشش و دهش ، با استفاده خاص از امکانات عام و خاص با ایجاد استقلال و ازادی برای همه ی عالمین  ،

پرورش برای چیست ؟ حمد برای چیست ؟ استفاده از امکانات برای چیست؟

برای روز دین و نتیجه ، برای روشنایی و ظهور روشنایی و  زمانِ  بروزِ روشنایی و بردنِ تدریجیِ  شب و تاریکی ، در نتیجه ی  رشد انسان و هستی ، با استفاده  از بهینه کردن روش حرکت در استقلال و آزادی  یا استفاده از رحمانیت و رحیمیت .

 

مالک یوم الدین :  همانگونه که خداوند مالک مطلق  زمانها و مکانهای روشنایی حکومت دین توحید است ، ما نیز به نسبت رشد خود و هستی ،با استفاده از رحمانیت و رحیمیت ، استقلال و آزادی  ، مالک روشنایی روزهای حکومت توحید و شرایط توحیدی میباشیم،  ما هم روز دین و یوم دین را به نسبت رشد خود و رشد دادن هستی کسب میکنیم ، مالک روزهای  رشد  و تکامل ، به  روشنایی خود میتوانیم باشیم ،

 ایاک نعبدوا و ایاک نستعین : و برای همین از او کمک میخواهیم تا این مسیر را بکوبیم :ایاک نعبدوا ،  این مسیر استفاده از امکانات و بهینه کردن ان را برای رشد و در رشد بکوبیم و برویم ، تا به حکومت دین ، در خود و در جامعه و جهان برسیم ،  به حکومت توحید و روشنایی،  به روشناییِ حکومتِ توحید و غلبه ان بر شب و تاریکی ظلم و ستم برسیم ، 

و ایاک نعبدوا و ایاک نستعین ، ما این مسیر را میکوبیم  و مسیر سختی است ، و از تو کمک میخواهیم که ما را کمک کنی و هدایت کنی ، با مهربانی ، 

اهدناالصراط المستقیم : به صراط طلب قیام برای استفاده صحیح از همه ی امکانات و استعدادهای عام و خاص ، برای استفاده بهینه از همه ی ا مکانات عام و خاص برای رشد  ، استقلال و آزادی ،

صراط الذین انعمت علیهم : صراط کسانی که نعمت استفاده ی بهینه و در  راه رشد به سوی صفات بینهایت خداوند را به ایشان داده ای

غیر المغضوب علیهم :غیر از کسانی که در مقابل این مسیرایستاده اند و غیر از کسانی که نمیگذارند ناس  استفاده کنند از امکانات و استعدادهای خود حتی به طور عام  و استقلال و آزادی و رشد را برای انسانها به علت ارضای برتری طلبی خود نمیخواهند آنها آگاهانه روابط طبقاتی و برتری طلبانه را انتخاب کرده اند و در مسیر مخالف استفاده عام و خاص مردم از امکانات و استعدادهای خودشون ایستاده اند و جلوی بروز روشنایی را میگیرند انها در تضاد با هستی و و رشد تکامل انسانها قرار میگیرند آنها در تضاد با هستی و انسانها قرار میگیرند

ولاالضالین : و ضالین کسانی هستند که میلغزند و فکر میکنند که با انتخاب وسیله نادرست و نامتناسب با رحمانیت ورحیمیت و رشد میتوانند به راه بهینه و رشد و تکامل برسند و در مسیر جذب مطلقهایی که انتخاب کرده اند و یا وسایل غیر تکاملی که انتخاب کرده اند آنها را در مسیر شناوری جذب کرده و نگاه میدارد.

*لازم به ذکر این نکته است که معانی بعضی لغات از کتابهای قاموس قرآن و مفردات راغب آورده شده است.

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید