آخرین گزارش مهاجرت داخلی
خردادماه سال جاری مرکز پژوهشهای مجلس در گزارشی تحقیقی به «روند مهاجرت داخلی» پرداخت و اعلام کرد در بازه زمانی ۳۰ ساله (۱۳۶۵-۱۳۹۵) سالانه به طور میانگین «یک میلیون نفر» به دلایل مختلف محل سکونت خود را در کشور تغییر دادهاند. براساس این گزارش افزایش مهاجرتها و جابهجاییهای جمعیتی بهویژه از مناطق مرزی ایران به سمت مرکز و سکونت آنها در اطراف شهرهای بزرگ، یکی از مسائل اجتماعی، جمعیتی و امنیتی حال حاضر ایران است. این مرکز در مورد «تغییر الگوی مهاجرت داخلی» نوشته است:
مهاجرت از سمت روستا به شهر نیست، بلکه موج مهاجرت داخلی عمدتاً از مناطق شهری کوچکتر به شهرهای بزرگ و کلانشهرها است.
طبق این گزارش در بازه زمانی مذکور، مهاجرت شهر به شهر ۵۶,۳ درصد، شهر به روستا ۱۶,۳ درصد، روستا به روستا ۸,۸ درصد و مهاجرت از روستا به شهر ۱۸,۶ درصد بوده است. همچنین این گزارش به ریشههای اقتصادی دخیل در مهاجرت داخلی اشاره کرده و متذکر شده، براساس الگوی مهاجرتی ایجاد شده سطح نابرابریهای منطقهای تشدید خواهد شد و مهاجرت به مناطق توسعهیافته همچنان تداوم خواهد داشت؛ افزایش جمعیت در کلانشهرها، افزایش میزان آلودگیها، گسترش حاشیهنشینی، افزایش قیمت مسکن و زمین از جمله تبعاتی ست که مرکز پژوهشهای مجلس در پی مهاجرت داخلی به آنها اشاره کرده است.
از نخستین تبعات مهاجرت داخلی، رشد حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ است. برخی از اظهارنظرها و گزارشهای خبری از تهران، حاکی از افزایش حاشیهنشینی در اطراف آرامستانها، بیرون از خطوط مرزی شهر و نیز گسترش حلبیآبادیها است.
از حدود ۴ میلیون و چهارصد هزار نفری که در بازه پنج ساله ۱۳۹۰-۱۳۹۵ مهاجرت داخلی داشتهاند، به ترتیب بیشترین مهاجرپذیری در استانهای تهران، البرز، یزد، اصفهان، سمنان، قم و هرمزگان بوده، و بیشترین میزان مهاجر فرستی به ترتیب در استانهای خوزستان، لرستان، کرمانشاه، همدان، سیستان و بلوچستان، چهارمحال و بختیاری، و استان اردیبل روی داده است. طبق آمارهای رسمی استانهای مهاجر فرست دارای بیشترین آمار بیکاری و کمترین میزان توسعه هستند. همچنین از خشکسالی و کمبود منابع آبی، بخصوص در چند سال اخیر رنج میبرند.
بیکاری و افزایش حاشیهنشینی
از نخستین تبعات مهاجرت داخلی، رشد حاشیهنشینی در اطراف شهرهای بزرگ است. برخی از اظهارنظرها و گزارشهای خبری از تهران، حاکی از افزایش حاشیهنشینی در اطراف آرامستانها، بیرون از خطوط مرزی شهر و نیز گسترش حلبیآبادیها است.
آمار دقیقی از میزان حاشیهنشینی در ایران وجود ندارد. مسئولین طبق روال معمول ارقام متفاوتی را اعلام میکنند. در سال ۱۳۹۵ عبدالرضا رحمانیفضلی، وزیر سابق کشور، جمعیت حاشیهنشینها در ایران را ۱۱ میلیون نفر تخمین زده بود که در ۲۷۰۰ محله حاشیهنشین زندگی میکنند. در همان سال ناصر صبحیقراملکی، مدیرکل وقت دفتر برنامهریزی ازدواج و تعالی خانواده اعلام کرد، در مجموع ٢٧٠٠ محله حاشیهنشین کشور، بین ١١ تا ١۵ میلیون نفر ساکن هستند. اما سال ۱۳۹۶ عباس آخوندی، وزیر اسبق راه و شهرسازی، از وجود ۱۰ تا ۱۵ میلیون نفر در حاشیه شهرها خبر داد. یک سال بعد، معاون پیشگیری و درمان مرکز درمان سازمان بهزیستی کشور از جمعیتی ۱۹ میلیون نفری گفت که در حدود ۳۰۰۰ منطقه حاشیهای کشور زندگی میکنند. در همین رابطه، آمار رسمی وزارت بهداشت، جمعیت حاشیهنشین و ساکنان سکونتگاههای غیررسمی ایران را برای سال ۱۳۹۵ حدود ۱۰ میلیون و ۱۵۹ هزار و ۳۵۲ نفر، و برای سال ۱۴۰۰ بیش از ۱۴ میلیون نفر تخمین زده است.
یکی از مهاجران به تهران بدون ذکر محل اقامت خود به گزارشگر میگوید:
جایی که توش زندگی میکنم نه آب درست و حسابی دارد نه برق. با تانکر آب میآوریم. عین سگ دونی میمونه. فقط واسه خواب برمیگردم. از بهداشت و تمیزکاری خبری نیست. اینجا بمیری هم مگر از بوی گندت بفهمن مردی وگرنه کسی خبردار نمیشه. اینجا واقعاً آخر دنیاست. فکر نمیکنم دولت هم بدونه همچین جایی وجود داره. کرایه مسکن تو تهران خیلی زیاده. درآمدِ ما هم فقط به درد خورد و خوراک میخوره. واقعاً اگر از سرناچاری نبود چرا باید همچین جایی زندگی کنم؟
یکی دیگر از مهاجران در مورد روند رو به رشد خانههای گروهی به گزارشگر میگوید:
اینجا (تهران) خیلیها تو خانههای ۱۰-۱۵ نفری زندگی میکنند. بعضی جاها تا بیست نفر هم میرسد. بیشتر شبیه خوابگاه ست. فقط شبها برای خواب برمیگردیم. چون شیفتهای کاری مختلف است بعضی وقتها از ۱۵ نفر فقط پنج شش نفر تو خونه هستند، بعد این پنج شش نفر میرون سرکار و یه سری دیگه جاشون را میگیرن. اینجا یا تو بیداری سرکار میری یا تو خواب.
از دلایل عمده مهاجرت این افراد بیکاری و فقر خانواده اعلام شده است. برخی از آنها برای سالهای متمادی در شهرهای خود حتی برای یک روز هم شغل نداشتهاند. عدم برنامهریزی عدالتمحور و وجود تبعیض در توسعه مناطق مرزی، ساکنان این شهرها را بیشتر به استان تهران گسیل داده است.
خشکسالی و مهاجرت اجباری
منابع آبی در ایران به شدت از حکمرانی و ساختار نامناسب مدیریت آب رنج میبرند. هر روز خبر جدیدی از بیآبی و خشکسالی در ایران منتشر میشود. آمارهای و اظهار نظرهای متفاوت مسئولین نظام، حاکی از عدم برنامهریزی و حساسیت کافی در پیشگیری از بحران آب است.
مهاجرت، گرایشی فزاینده
به گزارش رسانههای داخلی تنها از ۲۷ تیرماه تا اول مردادماه سالجاری، و فقط در استان سیستان و بلوچستان، یک هزار و ۵۸۰ نفر به دلیل گرد و غبار ناشی از مناطق خشکیده راهی بیمارستان و مراکز درمانی شدند. بنا به گزارشهای سال ۱۴۰۰ از حدود سه هزار میلیون هکتار تالاب کشور، بیش از یک و نیم میلیون هکتار در وضعیت قرمز بیآبی به سر میبرند. تخریب کیفیت آب، بیابانزایی، خشک شدن چشمههای زیرزمینی، خشک شدن تالابها و رودخانهها و افزایش توفانهای گرد و غبار، باعث مهاجرت اجباری بخشی از مردم ایران شده است.
بهرام صلواتی، مدیر رصدخانه مهاجرت ایران، خردادماه سال جاری در نشست تخصصی «آب، توسعه و مهاجرت اقلیمی» با بیان اینکه آخرین آمار مهاجرت داخلی مربوط به سرشماری سال ۱۳۹۵ است اظهار داشته: «هفت سال است که نمیدانیم در کشور چه اتفاقی افتاده است. ما شاخص و پایگاه آماری برای رصد منظم تغییرات اقلیمی نداریم.» وی همچنین با بیان اینکه ایران در بخش عملکرد تغییرات اقلیمی «از میان ۶۳ کشور رتبه ۶۳ را دارد» خشکسالی را جزء عوامل موثر بر مهاجرت داخلی برشمارد و تصریح کرده: «مناطق حاشیهای کشور که بیشتر تحت تاثیر تغییرات اقلیمی قرار گرفتهاند، در حال تزریق مهاجر به مناطق مرکزی هستند.»
در همین نشست عیسی منصوری، متخصص مطالعات توسعه نیز به کمبود منابع آبی کشور اشاره کرد و افزود:
در سال ۱۹۸۰ و بعد از انقلاب منابع آبی کشور ۱۴۰ میلیارد مترمکعب بود و ۳۶ میلیون نفر جمعیت داشتیم. در حال حاضر این منابع به ۹۸ میلیارد مترمکعب رسیده در حالیکه جمعیت به ۸۴ میلیون نفر رسیده است.»
او در همین زمینه ادامه داد: «مصارف آبی کشور از ۷۰ میلیارد مترمکعب به ۹۴ میلیارد مترمکعب رسیده است. یعنی در منابع آبی کشور ۳۰ درصد کاهش و در مصارف ۳۴ درصد افزایش داشتیم.» همچنین مهدی ضرغامی، عضو هیئتعلمی دانشگاه تبریز در این نشست با اعلام آمار شرکت حملونقل و ترابری از «خروح ۱۰ هزار خانواده زابلی در سال گذشته به علت تغییرات اقلیمی» خبر داد.
در همین رابطه یکی از مهاجرت کنندگان از روستایی از توابع شهر موسیان ایلام به گزارشگر میگوید:
چهار سال است که روستای ما آب ندارد. خیلی از زمینها خشک شدن و کشاورزیهاشون نابود شده. ما اولش با خانواده به موسیان رفتیم. ولی آنجا کار نبود. بعدِ یک سال مجبور شدیم به اینجا (شهریار) بیاییم. اینجا هم رو زمین کشاورزی کار میکنیم. وضعیت روستاهای موسیان و دهلران خیلی وخیم است. گرد و خاک و خشکسالی همه را فراری داده. به خدا هیچ کس دلش نمیخواد شهر و روستاش رو ترک کند، ولی وقتی حتی آب برای خوردن نداری مجبوری کوچ کنی. خدا از باعث و بانی این وضعیت نگذرد.
دلیل وجود ریزگردهای استان ایلام، همجواری آن با تالابهای خشک شدهای چون «هورالعظیم» در استان خوزستان و همچنین نابودی تالابهای بینالنهرین در کشور عراق است. برخی از کارشناسان حوزه محیط زیست در سال ۱۳۹۳ علت خشک شدن بخشی از تالاب هورالعظیم را به حفاریهای وزارت نفت ایران نسبت دادند.
آنچه از اظهار نظرها و آمارهای متناقض مسئولین جمهوری اسلامی برداشت میشود، نبود اراده در جهت تغییر الگوی توسعه در مناطق مختلف ایران و همچنین چارهای برای رفع تبعیضها، حل معضل بیکاری، ریشهکنی فقر، بدیلهای دربرابر خشکسالی و جلوگیری از بحرانهای ناشی از تغییرات اقلیمی است. مهاجرت داخلی شاید بهطور موقت بخش کوچکی از مشکلات شهروندان ایرانی را حل کند ولی از سویی دیگر منجر به افزایش قابل توجه معضلات دیگری خواهد شد.
منبع: رادیو زمانه/ کنعان مختار