لانس مارو در یادداشتی در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: فضای حاکم بر رقابت بایدن و ترامپ در آمریکا رنگ و بوی وایمار آلمان یا شیکاگوی سال ۱۹۶۸ را دارد.
لانس مارو در یادداشتی در روزنامه وال استریت ژورنال نوشت: فضای حاکم بر رقابت بایدن و ترامپ در آمریکا رنگ و بوی وایمار آلمان یا شیکاگوی سال ۱۹۶۸ را دارد.
به گزارش گروه بین الملل «انتخاب»، در ادامه این مطلب آمده است: مادرم از ریچارد نیکسون متنفر بود. او نیکسون را از زمانی که هر دو در دهه ۱۹۴۰ میلادی در واشنگتن مشغول فعالیت سیاسی بودند میشناخت. وی یک نماینده جاه طلب کنگره از کالیفرنیا بود و مادرم ستون نویس نشریه نایت سیندیکت. او گاهی هم مقالاتی برای ستردی ایوینینگ پست مینوشت. آنها گاهی در ضیافتهای سیاسی به هم بر میخوردند. رفتار و منش شخصی نیکسون موجب شده بود تا مادرم تا دم مرگ در سال ۲۰۰۸ از نیکسون متنفر باشد.
همیشه از دیدن این حجم از تنفری که سیاستمداران قادر به ایجاد آن هستند شگفت زده میشوم. این بخش منفی کاریزمای شخصی است. فرانکلین روزولت این نوع از تنفر را به ویژه در وال استریت ایجاد کرد. آن دسته از ما که در دهه ۱۹۶۰ زندگی میکردیم، نفرت درونی و غیرقابل رفعی را به یاد داریم که بسیاری از شهروندان آمریکایی به ویژه مردان جوان در برابر لیندون روزولت احساس میکردند. «آهای لیندون جانسون، امروز چند تا بچه کشتی؟» خشم و نفرت در سال ۱۹۶۸ در جریان کنگره ملی حزب دموکرات در شیکاگو به خیابانها سرریز شد. در خیابان میشیگان بیرون هتل هیلتون بود که من شاهد خشنترین و نابترین نمونه نفرت سیاسی ممکن بودم. افراد گارد ملی در یک سمت سیم خاردار، ییپیها و هیپیها و دیگر گروههای جوانان در سمت دیگر. اکثرشان کلاههای فوتبال امریکایی پوشیده بودند تا از جمجمه شان در برابر آنچه در پیش است محافظت کنند.
دوست داشتنی و نفرت انگیز؛ نسخهای سیاسی از داستان رایج پلیس خوب، پلیس بد است که همواره کم و بیش در تاریخ آمریکا در حال تکرار است. هیچ رئیس جمهوری صرف نظر از خط مشی سیاسی خود به اندازه دوایت آیزنهاور و رونالد ریگان محبوب نبوده اند. هر دوی اینها توانستند این کاریزمای شخصی را به یک مزیت قابل توجه و حتی تاریخی تبدیل کنند.
متاسفانه مبارزات انتخاباتی سال ۲۰۲۴ در آمریکا مرا به یاد خاطرات اتفاقات سال ۱۹۶۸ میاندازد. این احتمال وجود دارد که خوی انسانی و دینامیسم سیاسی بین مقطع فعلی و ۵۶ سال قبل تفاوت زیادی نکرده باشد. اگر هم تغییری کرده باشد هر دوی این عوامل وضعیت وخیم تری پیدا کرده اند. تابستان امسال دموکراتها مجددا در شیکاگو دور هم جمع خواهند شد.
اگر کسی باشد که بتواند آن نوع از نفرت درونیای را که مادر من نسبت به نیکسون احساس میکرد مجددا القا کند، آن فرد دونالد ترامپ است. امسال الفاظ و عبارات تند و توهین آمیز خطاب به ترامپ و به همان نسبت از سمت مقابل تا آستانه تبدیل شدن به اقدامات خشونت بار پیش رفته است. متاسفانه به نظر میرسد که اتفاقات پس از مرگ جورج فلوید پیش قراول رویدادهایی باشد که قرار است اتفاق بیافتد.
مقایسه ترامپ با هیتلر، شیطان مجسم قرن بیستم به یک امر کلیشهای تبدیل شده است. عباراتی که زمانی توهین تلقی میشدند اکنون آنچنان آشنا و تکراری شده اند که دیگر قدرت و مخرب بودن خود را در چشم افکار عمومی از دست داده اند.
شاید همه چیز ختم به خیر شود، اما این مقایسهای با وایمار است، نه بخش مربوط به هیتلر آن، بلکه بخش مربوط به فروپاشی کلی نظام سیاسی. دیالوگ سیاسی در آلمان آن سالها به خیابانها کشیده شد و جهان به مکانی بی نهایت زشتتر تبدیل شد.