قرار براین بود که وضعیت سنجی به کاهش مداوم درآمد خانوارها اختصاص یابد، اما انتشار اسناد سیا و آماده سازی افکار عمومی برای تشدید فشارها بر ایران، سبب شد که نخست به سیاست ستیز و سازش پرداخته آید. با وجود این، خبرها و دادههای بس گویا را فهرست وار میآوریم:
◄ کاهش درآمد خانوارها و رشد بخش دولتی!؟ و زلزله و سندها در باره اکتبر سورپرایز، رابطه رژیم با القاعده و بنیصدر:
☚ در 19 آذر 96، روحانی بودجه سال 97 را به مجلس داد. حکومت او مدعی شده بود که اقتصاد ایران، در سال پیش، 10 درصد رشد کرده است. اما اقتصاد یک بخش دولتی و یک بخش غیر دولتی دارد. بنابر محاسبه بی بی سی – که از واقعیت فاصله دارد – در طول 10 سال گذشته، در آمد خانوارها، 15 درصد کاهش داشته است. مردم گرفتار کاهش درآمد نمیتوانند به دولت مالیات بدهند تا که بودجه، برداشتی از تولید آنها باشد. پس بودجه از مالیاتی تأمین نمیشود که از مردم اخذ میشود. پس، رشد بخش دولتی (بودجه دولت بعلاوه عملکرد مؤسسات دولتی) چگونه توانسته است 10 درصد در یک سال رشد کند؟ پاسخ این است: برفرض که قول حکومت راست باشد، گویای شدت گرفتن فقر است. توضیح اینکه رشد بخش دولتی ناشی از فروش ثروتهای ملی (نفت و گاز و مواد معدنی دیگر) بعلاوه کسر بودجه یا خرج از کیسه نسلهای آینده است. بدینقرار، بودجه بفریاد میگوید: مردم ایران بطور مستمر، فقیر و بیکارتر میشوند. منابع کشور بطور مستمر فقیر میشوند و دولت با پیشخور کردن، سرنوشت نسلهای آینده را هم تعیین میکند. البته اگر، ایران بیابان، قابلیت زندگی را داشته باشد که مسئول محیط زیست، عیسی کلانتری، هشدار میدهد که کار منابع آبی ایران ساخته است و خاک ایران نیز دارد به همان سرنوشت دچار میشود. دانستنی است که بنابر بودجه، پرداخت یارانه به 30 میلیون نفر از جمعیت ایران، قطع میشود. و
● بودجه اعلان خطری بس جدی است که هزینههای نگاهداشتن کشور در بحرانهای داخلی و منطقهای و جهانی، سخت کمرشکن است. دولت نه تنها دیگر توان سرمایه گذاری ندارد، بلکه توان تأمین هزینههای خود را نیز ندارد چه رسد به برآوردن نیازهای زلزله زدگان غرب و مردم گرفتار فقر مطلق. و اینکه، حکومت از تورم شکستی سخت خورده است.
☚ محمد رضا یزدی، فرمانده سپاه تهران، اعلان میکند که سپاه قصد دارد گشت تشکیل بدهد. او از «زلزله»ای سخن میگوید: «پایتخت آمادگی مقابله و مواجهه با زلزله احتمالی را ندارد. البته هر روز شاهد وقوع زلزلههایی از نوع اعتیاد و آسیبهای اجتماعی در تهران هستیم که باید دراین زمینه چاره اندیشی شود. سپاه محمدرسول الله(ص) تاکنون ۲۳ آسیب اجتماعی در پایتخت را شناسایی و طرح هایی برای مقابله با آنها نیز تهیه و تدوین کرده است».
گرچه او روشن نکرده است که مقصود او زلزله طبیعی است و یا زلزله اجتماعی، اما وقتی از تشکیل گشت ویژه و شناسائی 23 آسیب اجتماعی سخن میگوید و وقتی، او که «حقوقدان سپاه» است، میداند که، در صورت وقوع زلزله طبیعی، از گشت سپاه کاری ساخته نمیشود، پس از زلزله اجتماعی سخن میگوید و برای مقابله با آن است که سپاه «گشت ویژه» تشکیل میدهد. طرفه اینکه وزارت کشور میگوید، کار مبارزه با آسیبهای اجتماعی، کار نیروی انتظامی است. اما وقتی فرمانده سپاه تهران نه از سیل و طوفان که از زلزله سخن میگوید، پس این میگوید سپاه زلزلهای اجتماعی را شناسائی کرده است که میرود رخ بدهد. برای مقابله با چنین جنبشی، البته نه به نیروی انتظامی اعتماد میتوان کرد و نه به بسیج که تحت امر سپاه است.
☚ و چند اطلاع گویا درخور تحقیق برای اطمینان از صحتشان:
● بیماری خامنهای بر سرپا نگاهداشتن او را مرتب مشکلتر میکند. با توجه به این بیماری است که باید در تغییر رویه روحانی نگریست:
● از قرار، او خود را در مظان جانشینی خامنهای میبیند و از هم اکنون، در کار راضی کردن سپاه و مجلس خبرگان است. بشرط اینکه این اطلاع توجیه کننده وارونه وعده عمل کردنهای او نباشد.
● «اصول گرایان» جانشینی برای خامنهای ندارند. هاشمی شاهرودی و شیخ صادق لاریجانی و مجتبی خامنهای بیاعتبار هستند. از اینرو، سپاه در کار گزینش یک روحانی رام خود و علم کردن او برای جانشینی خامنهای است.
● سپاه در کار مطالعه وزارتخانه و گزینش وزیران و مدیران برای آنها برای آینده است.
● احمدی نژاد با اطلاع از بیماری خامنهای و بعنوان سخنگوی گرایشی در سپاه و اصولگرایان، عمل میکند.
☚ سهم ایران از دریای خزر چیست؟ خبری انتشار پیدا کرد که، بنابر آن، توافق بر سر دریای خزر نهائی شد. اما کسی از متن این توافق خبر ندارد. بنابر قرارداد ایران و شوروی سابق، نصف دریا از آن ایران و نصف دیگر آن متعلق به روسیه بود. «وزیر» نهیب زده است چرا به مردم القاء میکنید که نصف دریای مازندران از آن ایران است. سهم ایران از آن، 20 درصد هم نیست! و شخصی به اسم رحیمپور، معاون سابق وزارت خارجه، گفتهاست: مگر دریای خزر هنداونه است که به پنج قسمت تقیسمش کنند. از قرار او نمیداند که دریای مازنداران اگر دریاچه فرض شود، مشاع است. پنجاه، پنجاه تقسیم شدن داشتههای آن هم بدینخاطر بود. و اگر دریا خوانده شود، با توجه به این که تنها کشورهای ساحلی، به آن دسترسی دارند، باز داشتههای آن مشاع است. بنابراین، آن توافقی بحق است که ایران در داشتهها، دست کم، سهم برابر با دیگران داشته باشد.
اطلاعی نیز منتشر شد که، بنابر آن، اگر به ایران 13 درصد بدهند. از قول حاج میرزا آقاسی، صدراعظم محمد شاه قاجار است که بخاطر مشتی “آب شور”، کام دوست (امپراطوری روس) را تلخ نمیکنیم. رژیم ولایت مطلقه فقیه که در مقام باج دادن از کیسه مردم ایران، بس دست و دل باز است، از قرار، بنا دارد آن “آب شور” را به پوتین پیش کش کند!
☚ افتضاح ضراب – بابک زنجانی دارد یکی از افتضاحهای بزرگ میشود که رژیمهای ایران و ترکیه و احتمالا˝، دیگران، ببار آورد آوردهاند. این افتضاح را در روزهائی که رژیم تحریمها را دور میزد، انقلاب اسلامی، فاش کرد. آنچه این روزها منتشر میشود، صحت آن افشاگری را، بیکم و کاست، گزارش میکند. یادآور میشود که بابک زنجانی دستیار گروهی بود که شماری از آنها در شرکت نفت و منصوبان «بیت رهبری» بودند و شمار دیگری از آنها، در «بیت رهبری» تحت امر مجتبی خامنهای بودند.
☚ دو ماه گذشت و کنگره امریکا، در باره توافق وین (برجام) نظری اظهار نکرد. بنابراین، یک سیاست ایناست که ترامپ و کنگره آنرا به یکدیگر حواله کنند، یعنی آن را در حالت تعلیق نگاهدارند و فشارها را بر ایران افزایش دهند و سیاست دیگر ایناست که فشار را برای بیشترکردن تعهدهای ایران افزایش دهند. نظری که وزیر خارجه امریکا اظهار میکند، یعنی اینکه امریکا این سیاست را در پیش میگیرد. هرگاه این نظر، نظر ترامپ نیز باشد، معنای آن اینست که ترامپ شمشیر از برجام خارج میشوم را بالای سر این قرارداد نگاه میدارد بقصد تشدید فشارها و نگاهداشتن ایران در لبه پرتگاه جنگ، تا که فقر اقتصادی کشور را از پای درآورد. و
☚ سه سند در باره اکتبر سورپرایز و رابطه رژیم با القاعده و بنیصدر:
● سند مربوط به اکتبر سورپرایز، یکی گزارش سیا است و دیگری قول یک وکیل دادگستری جانبدار ریگان و … و ترامپ. این وکیل اعتراف میکند که ریگان با رژیم بر سر گروگانها تماس گرفته است. گزارش سیا که سانسور شده آن منتشر شده، گویای ارتباط گرفتن ستاد انتخاباتی ریگان و بوش با رژیم خمینی بر سر گروگانها است. این سند را نوبتی دیگر، بررسی میکنیم.
● سند در باره بنیصدر گزارش سفارت امریکا در تهران به وزارت خارجه این کشور است که ویکیلیکس انتشار دادهاست. بنابر سند، «یک مقام نهضت آزادی» به استمپل، رئیس قسمت سیاسی سفارت امریکا، گزارش کرده است که مهندس بازرگان در نظر دارد که اعضای کابینه خود را در دانشگاه، معرفی کند. او اطمینان داده است که بنیصدر عضو هیأت وزیران نخواهد بود. ترجمه این سند نیز در صفحهای از تاریخ خواهد آمد.
● سند سوم که در واقع مجموعهای از اسنادی است که سیا در خانه بن لادن یافته و در باره ارتباط رژیم ولایت مطلقه فقیه با القاعده هستند که اینک، به نقل از لوموند (10 دسامبر 2017)، بدان میپردازیم. یادآور میشویم که «خبری» نیز انتشار دادهاند که، بنابرآن، 8 تن از 15 نفری که ترورهای 11 سپتامبر 2001 را انجام دادند (دو برج نیویورک و وزارت دفاع امریکا)، در ایران «گذران» میکردهاند. بدینسان، آمادهسازی افکار عمومی امریکا و اروپا و کشورهای منطقه بر ضد ایران، هم وسعت و هم شتاب گرفته است:
◄ ارتباطهای خطرناک ایران با القاعده:
در آغاز ماه نوامبر 2017، سیا گزارشهای خود در باره ارتباطهای رژیم ایران با القاعده را انتشار داده است. این اسناد قطعاتی از مجموعه گویای تاریخی دراز و پنهانی هستند که سیا تصمیم گرفته است، آشکار کند. این تاریخ، تاریخ رابطه رژیم جمهوری اسلامی با القاعده است. این سندها جزئی از صدها هزار سندی است که بهنگام حمله به خانهای در آبوت آباد پاکستان و کشتن اسامه بن لادن، به دست سیا افتادند. این اسناد هم اکنون در سایت سیا، در دسترس هستند. بدینسان، ایران شیعه با القاعده سنی افراطی، بر ضد امریکا همکاری داشتهاند. تا چه حد؟
هدف سیا و رئیس آن، مایک پومپئو، از قید سری خارج کردن این اسناد، در معرض مشاهده همگان قراردادن روابط رژیم ایران با القاعده است. «این روابط وجود داشتهاند. ایران با القاعده همکاری داشته و هم اکنونی نیز همکاری دارد. بعضی از این اسناد گویای قرارداد عدم تعرض به یکدیگر هستند». این توضیح را مایک پومپئو، در بنیاد دفاع از دموکراسیها، در 19 اکتبر، پیش از انتشار اسناد، داد. آخر این بنیاد این امتیاز را پیدا کرده بود که این اسناد را مطالعه کند.
1. «پسر سوگلی» بن لادن:
● ند پرایس، سخنگوی پیشین شورای امنیت ملی در دوران اوباما، در مقالهای که در 8 نوامبر، در آتلانتیک انتشار داده است، توضیح میدهد که این اسناد گویای ائتلافی است که گاه بر اثر دست دادن خشم، قطع میشد. این اسناد نسبت به سندهای پیشین، سخن تازهای ندارند. در واقع، او به ترامپ و حکومت او پاسخ میدهد که اوباما و حکومت او را متهم میکنند به مخفی کردن این سندها تا که به انجام توافق اتمی با ایران، لطمه نزند.
● در میان انبوه مدارکی که از قید سری خارج شدهاند، نامههائی وجود دارند که میان بن لادن با پیروان و اعضای خانواده او رد و بدل شدهاند. شماری از سندها در باره حمزه بن لادن، پسر سوگلی بن لادن و نیز، ویدئو ازدواج او در ایران، در 2007، هستند. وی بعد از کشته شدن بن لادن و جانشین او شدن ایمان الظواهری سخنگوی دوم و نیمه رسمی القاعده شد. نخستین تصویرهای در سن بلوغ «شاهزاده وارث جهاد» هستند که در دسترس مشاهده است.
● سندی 19 صفحهای توجه را به خود جلب میکند. گزارشی از یکی از «فرماندهان» القاعده به ریاست سازمان است. او شرح میدهد که نخستین موج اول اعضای این سازمان، بهنگام فرار از افغانستان، چگونه وارد ایران شدهاند در حالی که قوای امریکا، از زمستان 2001- 2002 در تعقیب آنها بودهاند. مجاهدان با علم و اطلاع دوایر اطلاعاتی ایران، آسان در این کشور سکنی گزیدند.
ایرانیان بویژه به «برادران سعودی» ابراز علاقه میکنند. از آنها نیک پذیرائی میکنند و در همان حال، به وطنشان بازشان میگردانند. دوایر اطلاعاتی ایران به آنها گفتند: «هرچه بخواهند دراختیارشان میگذارند: پول، اسلحه و آموزش در پایگاههای حزب الله بشرط آنکه آنها به منافع امریکا در عربستان و در کشورهای خلیج فارس حمله کنند».
گرچه گزارش میگوید «برادران» از قبول پیشنهاد ایرانیها سرباز زدند، اما پیشنهادی که به آنها شده است، بار اتهامی است بر دوش دوایر اطلاعاتی ایران.
● طرفه اینکه، بنابر گزارش، هم زمان با کوشش دوایر اطلاعاتی ایران برای وسیله کردن اعضای القاعده، امریکا نیز همان کار را با جهادگرایان بلوچستانی میکرده است: آنها را تعلیم میداده است و وارد عمل میکرده است تا که رژیم ایران را متزلزل کند.
2. «ضربه وارد کردن به رژیم ایران»:
نویسنده گزارش مینویسد: «امریکا حاضر به حمایت از هر شخص و گروهی، ولو بیمقدار، است که آماده ضربه واردکردن به رژیم ایران باشد. همانطور که در سیستان و بلوچستان کردهاند و شماری از برداران بلوچ را بکار گرفتهاند که ما خوب میشناسیمشان. امریکائیها نه تنها به آنها پیشنهاد کمک کردهاند، بلکه عملاً از آنها حمایت کردهاند. با اینکه اینان برادران سلفی و جهادی هستند. این دو تجاوزگر (امریکا و ایران)، هریک آماده است از دشمنان دیگری حمایت کنند».
هویت نگارنده گزارش فاش نشده است اما خواندن گزارش بر خواننده معلوم میکند که از اهالی شمال افریقا است. از جمله معلوم میکند که در 1990، الجزایر را برای آمدن به افغانستان، ترک گفته است. او جزء نخستین فراریان القاعده به ایران بوده است. او را القاعده برای برقرار کردن ارتباط با ایرانیان، روانه ایران کرده است. او همکار چهره شناخته شده موریتانیائی، بنام ابوحفص الموریتانی بودهاست. وی نوشته است: «اول کس که وارد ایران شد من بودم». الموریتانی از نزدیکان بن لادن بود و در سال 2001 مأمور گرفتن ارتباط با دوایر اطلاعاتی ایران شد. مأموریت او این بود که بسیاری از خانوادهها را که زیر ضربات قوای امریکا بودند، به ایران برساند. البته با چراغ سبز تهران. در تابستان سال 2002، اعضای دایره اول القاعده وارد ایران شدند. کسانی چون سیفالعدل، سرهنگ پیشین نیروهای ویژه مصر که در سال 1998 حمله به سفارتخانههای امریکا در کنیا و تانزانیا را سازمان داد (224 کشته) و ابومحمد المصری که او نیز مصری و از یکی از دست راست های بن لادن بود. و چند هفته بعد، دو پسر بن لادن، حمزه و سعد به ایران رفتند.
3. «توافق با ایران»:
بدینسان، الموریتانی توافقی را با تهران بعمل آورد. اما تماس ایرانیها با القاعده برای اولین بار در زمستان 2001، برقرار نشد. کمیسیون تحقیق امریکا که 11 سپتامبر 2001 شروع بکار کرد، ایرانیها را متهم میکرد که از سال 1990، با القاعده در ارتباط است. نمایندگان دو طرف بویژه در سودان – که بن لادن در آن جا بسر میبرد – دیدار و گفتگو میکردهاند.
سیفالعدل در متنی که القاعده در سال 2005 منتشر کرد، پذیرفته بود که از اواخر سال 1990، یک شبکه جهادی در ایران، حضور دارد و حمایت میشود. بدینترتیب بوده که از طریق ایران جهادیها را از عربستان به افغانستان، انتقال میدادهاند. سیفالعدل نوشته است: «این راه جدید برای ما مهم است. بعد از حمله امریکا به افغانستان در 2001، این راه، یکبار دیگر، مفید بودنش را معلوم کرد. ما شروع کردهایم به رفتن به ایران و یکی پس از دیگری به ایران میرویم. برادران تبعه کشورهای خلیج فارس که در بیرون افغانستان بسر میبردند، به ایران رسیده بودند. و پول فراوانی داشتند. ما در این کشور یک هسته فرماندهی ایجاد کردهایم».
اما مقصود سیفالعدل از «هسته فرماندهی» چه بودهاست؟ آیا کارش سازمان دادن حملههای القاعده در منطقه بوده است؟ در ماه مه 2003، چند ساعت پیش از ورود، کلین پاول، وزیر خارجه وقت امریکا، به ریاض، سه محله مسکونی ریاض، پایتخت عربستان سعودی، مورد حمله قرار گرفتند و 35 تن کشته شدند که از آنها، 9 تن امریکائی بودند.
4. «حبس خانگی» :
در آن سال، ایرانیها سیفالعدل را زندانی کردند. تهران از نزدیک مراقب اعضای شبکه القاعده بود و هریک وضعیتی خاص خود یافتند: کادرها حبس خانگی و بسا زندانی شدند. بعد چند موج دستگیری انجام شد. ایرانیها آنها را بخاطر رعایت نکردن توافقی سرزنش میکردند که، بنابر آن، در ایران اقامت گزیده بودند. مقرر بود که اظهار وجودی نکنند حال آنکه، به اعتراف خودشان، در علن شبکههای خود را بازسازی میکردند. اعضای القاعده فکر میکردند که ایران زیر فشار امریکا چنین میکنند و تصور نیز نمیکردند که بازی دیگری این دو بایکدیگر خواهند داشت.
ایران چندین بار پیشنهاد کرد اعضای شبکه، از جمله سعد، پسر بن لادن، را تسلیم امریکائیها کند. بدینقرار، بعد از حمله امریکا به عراق، در 2003، ایرانیها به امریکائیها پیشنهاد میکنند آنها را در ازای تحویل گرفتن اعضای مجاهدین خلق، گروه مسلح تحت حمایت صدام، تحویل دهند. اما بنابر تحقیقی که مجله تایم در 2009 منتشر کرد، بوش که ایران را یکی از سه «محور شر» خوانده بود، هرگونه همکاری ایران را رد کرد.
از سال 2003، ببعد، خانواده بن لادن، در یک پایگاه سپاه قدس، تحت نظر قرار گرفتند. نویسنده گزارش 19 صفحهای، در همان گزارش، آورده است: «ایرانیها تصمیم گرفتهاند برادران را نگاه دارند برای آنکه از آنها بمثابه برگ، استفاده کنند». جهادیهای ردیف دوم اجازه یافتند کشور را به هرجا میخواهند ترک کنند و «خود رفتن آنها را تسهیل میکردند».
4. تهران چشمها را میبندد:
آنهائی که عراق را انتخاب میکنند و به این کشور میروند، ابومصیب الزرقاوی را مییابند که بر ضد امریکائیها دست به عصیان زده بود. طی سالها، ایران بر عبور جهادگرایان از طریق ایران به عراق، برای پیوستن به شورشیان سنی و نیز شیعیان شورشی تحت حمایت ایران، چشمها را فرو بست. این رفتار متناقض، بن لادن را برآن داشت که نقش تعدیل کننده را ایفا کند. درحالی که شاخه عراق القاعده اصرار داشت که باید سنگها را با ایرانیها واکند، او به این کار تن نداد.
در نامهای که بن لادن، در 18 اکتبر 2007، به یکی از مسئولان شاخه القاعده در عراق نوشت، از تهدیدها که این شاخه بر ضد ایران میکرد، اظهار نارضائی کرد. او نوشت: «تو میدانی که ایران مهمترین راه عبور دادن افراد و پول به عراق و ارتباطات ما است. اگر شما، با وجود این واقعیت، تصمیم بگیرید جبههای برضد ایران بگشائید، عقیده من ایناست که نباید آن را اعلان کنید. بیسرو صدا ضربه بزنید و بگذارید ایرانیها خود به این نتیجه برسند که ضربه را شما زدهاید. و مسئله زندانیهای ما در ایران نیز وجود دارد…»
5. نزدیکان بنلادن در حبس:
● نزدیکان بن لادن، نقطه ضعف بن لادن بود و ایران بدان پی برد: در حبس نگاهداشتن اینان القاعده را ناگزیر میکند در خاک ایران عمل تروریستی انجام ندهند و به متحدانش در عراق، حمله نکنند. در سال 2008، مریم، یکی از دختران بن لادن، از خامنهای استدعا میکند که شرائط زندان اعضای خانواده بن لادن، «بخصوص زنان و کودکان» را آسان کند. بنابر قول او، دوایر اطلاعاتی ایران با آنها بدرفتاری میکردند. مریم به خامنهای نوشت: «برغم تقاضاهای ما، حکومت شما مدت شش سال است که ما را به گروگان گرفته است تا پدر ما را شانتاژ کند. شما میخواهید که القاعده در عراق از مبارزه بر ضد ملیشای وفادار به رژیم تهران خودداری کند».
حمزه بن لادن به پدر خود، از ترسها و فشارهای روانی که ایرانیها به او وارد میکنند، مینویسد: «من نوجوانی خود را در این محل (زندان) گذراندم و از آن میترسم که تمام جوانی خود را در این زندان بگذرانم». زندانبانان اشکالی نمیدیدند که اینگونه نامهها به بن لادن نوشته و ارسال شوند.
● القاعده با ربودن شماری از اتباع ایران، از جمله یک دیپلمات، در سال 2008 و در پاکستان، دست به حمله متقابل زد. آزادی او در سال 2010، همزمان شد با آزادی اعضای خانواده بن لادن، از جمله حمزه و مادر او. حمزه خواست به قطر برود و در دانشگاه تحصیل کند. ایرانیها نپذیرفتند و گفتند باید به پاکستان برود. بن لادن متقاعد شد که ایرانیها میخواهند محل اقامت او را شناسائی کنند. بدینخاطر، به مادر حمزه اطلاع داد: «اعضای خانواده هرچه دارند را بگذارند و بیایند. ایرانیها در آنها ردیاب کار میگذارند».
مجموعه اسناد منتشره توسط سیا تا روز پیش از کشته شدن بن لادن است. اما تاریخ ادامه مییابد: اعضای بلند مرتبه القاعده تا سال 2005، در ایران، زندانی میمانند. دو تن از آنها، یکی ابوخیر المصری و دیگری ابوالقاسم اهل اردن، در ازای یک دیپلمات دیگر ایرانی، ربوده شده در یمن، رها میشوند. چند هفته بعد، سر و کله آنها در سوریه پیدا میشود. رفتار سهلگیرانه ایران را مشکل میتوان فهمید. چراکه در سوریه، در کنار قوای بشار اسد، با جهادگرایان میجنگد. کل بانزل، محقق در دانشگاه پرینستون، یکی از «فرضها» را این فرض میداند که ایران بخاطر بیاعتبار کردن اپوزیسیون سوری در چشم عرب، دست به این کار زده است.
6. شبکه ارتباط او با سوریه:
بنابر قول رهبران شاخه پیشین القاعده در سوریه، دو تن دیگر از عالیرتبهها، سیفالعدل و ابومحمد المصری، همچنان در ایرانند. و این مانع از آن نیست که بسیار فعال باشند. در متنی که در شب 29/30 نوامبر 2017 منتشر شدهاست، یکی از رهبران القاعده به اسم عبدالرحیم آتون، نقش این دو را از پایان 2013 تا 2016 شرح کرده است. در آن سالها، ارتباط با الظواهری که احتمالاً در پاکستان پنهان است، بسیار مشکل بود. بسا ریاست القاعده به ابوخیر المصری سپرده شده بوده است. او مینویسد: «سیفالعدل در ایران زندگی میکند. او با شبکه ارتباط در سوریه در ارتباط است. او دسترسی مرتبی به اینترنت دارد». این را تور هامینگ که محقق است در اختیار لوموند گذاشت.
ابو القاسم، یکی از دو مردی که تهران در 2015 آزادشان کرد، مینویسد: «گرچه ایرانیها بر ابوعبدالله و سیفالعدل سفر به خارج از ایران را ممنوع کردهاند، این دو میتوانند در داخل ایران سفر کنند و زندگی عادی داشته باشند». در 30 نوامبر، نوبت ابوعبدالله، رئیس دفتر ارتباطات خارجی القاعده، شد که در پیامی بسیار نادر و تعجبآور، بگوید: رهبری القاعده امروز میتواند «تقریباً روزانه» با سوریه، رابطه برقرار کند. بدینقرار، گرچه ازدواح میان تهران و القاعده، بنابر موقع، به جدائی میانجامید، اما از قرار، طلاق واقع نشدهاست…
◄ و چرا حالا؟:
اطلاعاتی که لوموند به استناد اسناد القاعده که سیا منتشر کرده است می دهد، در واقع، جدید نیستند. در شمارههای انقلاب اسلامی آن تاریخ، اطلاعات بسیار بیشتری، بخشی دریافت شده از ایران و بخش دیگری منتشره در مطبوعات امریکا و اروپا، انتشار یافتهاند. از جمله، در باره پیشنهاد مبادله، اعضای القاعده با اعضای گروه رجوی، افزون بر آن، پیشنهاد مصالحهای که صادق خرازی و سفیر وقت سوئیس در تهران، به اتفاق تهیه کرده و پس از جلب موافقت خامنهای و خاتمی، تسلیم وزارت خارجه امریکا شده بود، اطلاعات مفصلی انتشار یافتند. بنابراین، حق با سخنگوی شورای امنیت ملی امریکا در دوران اوباما است.
بنابراین، این سئوال جا پیدا میکند: چرا حکومت ترامپ، در وضعیت کنونی، این اسناد را منتشر میکند؟ زیرا میخواهد افکار عمومی را مساعد با تشدید تحریمها و تهدید ایران به جنگ بکند.
اسناد دو واقعیت مهم دیگر را هم خاطر نشان میکنند:
1. رژیم ولایت مطلقه فقیه ترور را یکی از مهمترین ابزارهای سیاست داخلی و خارجی خود گردانده و بدان، یک بهانه دائمی در اختیار امریکا و دیگر بیگانگان برای فشار به ایران قرارداده است. و
2. امریکا هم ترور را وسیله سیاست خارجی خود میداند و بکار میبرد. بدینخاطر است که به هرکس و هر «گروه بیمقدار» پول و اسلحه میدهد تا در ایران عملیات کنند.
حفظ ایران، پیشاروی این خطر و خطرهای دیگر، نیازمند وجدان همگانی بس آگاه و حساس دارد تا که هم ایران را از شر گروههای مسلح دست نشانده و هم از شر رژیم بحران و خطرساز، بیاساید.