با “مهران مصطفوی” تحلیلگر سیاسی مقیم پاریس گوشه هایی از این خیزش عمومی را به بحث گذاشته ام که می خوانید.
*بر خشونت پرهیزی تأکید می شود، زیرا از دل خشونت دمکراسی بیرون نمی آید؛ از دل اصلاحات درون نظام هم که اصلاح بیرون نمی آید. تجربه دمکراسی سازی در کشورهای دیگر چه بوده و راه حل مردم ایران چیست؟
گزینه سومی وجود دارد. هر دو مورد صحیح است که خشونت به دمکراسی راهی ندارد و اصلاحات در این رژیم جایی ندارد و به تقویت ولایت فقیه ختم می شود. راه حل سوم ایستادگی همراه با خشونت زدایی است. یعنی در برابر کلیت نظام، دقیق و شفاف موضع بگیریم و در عین حال با خشونت رفتار نکنیم و حتی خشونت رژیم را هم خنثی کنیم. مثلأ در انقلاب ₅₇ مردم به سربازان گل هدیه می دادند و از آنها دعوت می کردند تا به مردم بپیوندند و یا در جریان جنبش ₈₈ صحنه هایی را دیدیم که مردم از کتک خوردن هموطنان توسط نیروهای انتظامی جلوگیری می کردند. این نوع رفتار باعث تغییر روجیه نیروهای امنیتی می شود. باید به آنها اطمینان داد که بعد از سقوط این نظام می توانند در ایران زندگی کنند و بدون دادرسی عادلانه، مجازات نخواهند شد. باید شفاف و دقیق در برابر این نظام ایستادگی کنیم. جمهوری اسلامی بارها و به انواع مختلف اثبات کرده که قابل اصلاح نیست. شخص آقای خامنه ای و بنیادهای مذهبی و نهادهای سرکوبگر سپاه و بسیج در برابر مصائب و مشکلات مردم ایران مسئول هستند و باید پاسخگو باشند. اگر می خواهیم جنبش همگانی و عمومی شود، باید از روش خشونت زدایی استفاده کنیم، خشونت باعث چند دستگی میان مردم می شود و تمام یا بخشی از رژیم از خشونت سود خواهد برد. این رژیم برای بقاء به هر کاری دست می زند. چنانکه به اسم دفاع از حرم به عراق و سوریه نیروی نظامی می فرستد، در حالیکه همین جمهوری اسلامی در حرم امام رضا بمب گذاشت تا آن را به گردن سازمان مجاهدین خلق بیاندازد و به این شکل از جنبش همگانی مردم جلوگیری کند. بنابراین تنها با همبستگی ملی می توانیم این صفحه سیاه تاریخ جمهوری اسلامی را ورق بزنیم و یک افق جدید باز کنیم. خلاصه اینکه خشونت پرهیزی به معنی اصلاح پذیری حکومت نیست.
*شما گفتید مسئول مشکلات کشور خامنه ای است، اما او در واکنش به احمدی نژاد گفت کسی که یک دهه تمام منابع و اختیارات را در دست داشته باید پاسخگو باشد نه معترض. آیا خامنه ای از زیر بار مسئولیت شانه خالی می کند؟
بله، زیرا اگر اینطور باشد که نزدیک به سه دهه مسئولیت وضعیت کشور بر عهده خامنه ای است و باید پاسخگو باشد. طبق همین قانون اساسی -ساخته سال ₆₈- کل قوای کشور زیر دست او فعالیت می کنند. خامنه ای در سی سال گذشته دو انتخاب کلان و مهم انجام داده. یکی ادامه سیاست هسته ای و در نهایت قبول برجام است و دیگری تحمیل آقای احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور به مردم. هر دو انتخاب هم به بن بست رسیده پو فاجعه آفریده. بنابراین ابتدا شخص رهبر باید پاسخگو باشد. به قول آقای خاتمی در این نظام رئیس جمهور تدارکاتچی است. در جمهوری اسلامی رهبر حرف اول و آخر را می زند و مسئولیت پذیر هم نیست. با اینکه برجام خواسته خودش بود، در زمینه سیاست هسته ای و قبول برجام هم خودش را کنار کشید. برخورد با آقای احمدی نژاد را هم به دست دیگران خواهد سپرد.
*در چهار گوشه ایران مردم به پا خواسته اند، آیا این شورش خودجوش و کور است یا هدف و سازماندهی دارد؟
به نظر می آید دلیل نارضایتی مردم فساد حاکم و مجموعه ای از نابسامانی ها است. در ماههای اخیر سپاه و بسیج از تظاهرات مالباختگان علیه دولت حمایت ضمنی کردند. منتها به دلیل اینکه مردم نان شب ندارند، کنترل این تظاهرات از دست نیروهای امنیتی خارج شده. ظاهرآ در مشهد ابتدا چند بسیجی تجمع را شروع کرده اند، ولی با پیوستن هزاران نفری مردم، اوضاع از کنترل آنها کاملأ خارج شده و حکومت مجبور شده نیروی امنیتی بفرستد تا بتواند سرکوب کند. البته در چنین وضعیتی اگر هماهنگی نباشد و نیروهای مردمی متشکل نباشند که تظاهرات را در دست بگیرند، گاهی شعارهای تناقض آمیز و بیجا هم سر داده می شود. جدا از اینکه من با شعار مرگ مخالف هستم، شعار مرگ بر روحانی بی معنی است. تنها مرگ سیستم ولایت مطلقه فقیه معنی دارد، زیرا اقتصاد کشور در دست بنیادهای مذهبی و سپاه پاسداران است و طلب پاسخ از دولت معنی ندارد. مرگ بر روحانی احتمالأ شعار انحرافی سرکوبگران است. هر چند مردم از روحانی هم ناراضی هستند. آنها که فریب وعده های او را خوردند و واقعأ فکر کردند روحانی می تواند با برجام مشکلات مردم را حل کند، امروز به شدت ناراضی هستند.
*اصلاح طلبان هشدار می دادند که از دل #پشیمانم احمدی نژاد بیرون می آید و در اعتراضات این روزها هم شعارهایی در حمایت از خاندان پهلوی سر داده می شود. از دل نارضایتی مردم احمدی نژاد بیرون می آید یا پهلوی؟
شعارهایی که توسط دهها یا صدها نفر سر داده می شود، شعار عمومی نیست. سمت و سوی حرکت مردم رفته رفته شکل می گیرد و مشخص می شود و شعارها یکدست می شود. تناقضی هم وجود دارد که نمی توان دو شعار مرگ بر دیکتاتور و رضا شاه روحت شاد را در یک ظرف جای داد. از این گذشته اصلاح طلبان نمی خواهند امری که مردم با گوشت و پوست خود حس می کنند روشن شود. مشکل مردم روحانی و احمدی نژاد نیست، مشکل اصلی خامنه ای و تمامیت نظام است. اصلاح طلبان طوری وانمود می کنند که انگار تمام گرفتاریهای کشور از احمدی نژاد آغاز شده. این دروغ بزرگی بود که اینها به مردم گفتند، در حالیکه مسئولیت اصلی متوجه خامنه ای بود. امروز هم می گویند اگر از روحانی حمایت نکنیم پوپولیستها می آیند. در حالیکه پوپولیستها زمانی می آیند که ما مسئول اصلی مشکلات را هدف قرار ندهیم. اصلاح طلبان با دروغهایشان این فاجعه را به وجود آوردند و احمدی نژاد را به مثلأ مدافع حقوق مردم تبدیل کردند. چنانکه در بوشهر از صحبتهای احمدی نژاد استقبال شد. اصلاح طلبان به جای پرداختن به فساد نهادهای نظامی و مذهبی و قضایی زیر نظر خامنه ای که وظیفه سرکوب را بر عهده دارند، به دنال بیرون کردن احمدی نژاد از صحنه قدرت بودند و کسی که از در بیرون کردند، این بار از پنجره وارد شده.
*حافظه تاریخی مردم ضعیف است یا اینکه مردم به صورت نسبی حساب و کتاب می کنند که به عنوان نمونه زندگی شان در دوران پهلوی نسبت به امروز بسیار مرفه تر و آزادتر بوده و یا مثلأ حرفهای امروز احمدی نژاد درد دل مردم است؟
طبیعتأ مردم وضعیت خود را با زمان شاه مقایسه می کنند و می بینند که اوضاع بدتر شده، اما بازگشت احمدی نژاد و یا بازگشت به رژیم گذشته راه حل و چاره کار نیست. باید درباره راه حلها صحبت کنیم، زیرا اگر آلترناتیو مناسبی در برابر رژیم وجود نداشته باشد که بتواند برای مسائل و مشکلات جامعه راه حلهای مشخص داشته باشد، رژیم و یا بخشی از آن در قدرت باقی خواهد ماند. کما اینکه در شرایط فعلی ممکن است سپاه کودتا کند و روحانیت را کنار بزند و قدرت را در دست بگیرد و احتمالأ عده ای هم برای آنها دست می زنند، اما این راه حل مسائل ایران نیست. من یکی از افرادی هستم که برای اداره کشور راه حل دارم، باید راه حلهای جدی تمام نیروها مطرح شود تا حول محور آن شعار ایجاد شود و به این ترتیب پشت شعارها شعور نهفته باشد.
*امروز آقای خامنه ای خودی های نظام مثل احمدی نژاد را هم نمی تواند اداره کند و به قولی همه مسئولان کشور به جان هم افتاده اند. آیا بدنه نظام ریزش خواهد کرد و تأثیر این اختلافات بر اعتراضات مردم چیست؟
کنترل کشور به کلی از دست نظام خارج شده. درون رژیم از هم گسیخته و برای همین خامنه ای هم بسیار محتاط عمل می کند و حتی نتوانست از احمدی نژاد اسم ببرد. خامنه ای دیگر نمی تواند مملکت را جمع و جور کند و مردم این را فهمیده اند. در ماههای اخیر دیوار ترس فرو ریخته و مردم فهمیده اند که این رژیم یک ببر کاغذی است و وارد صحنه شده اند. این حضور هر روز بیشتر خواهد شد، زیرا هم ترس فرو ریخته و هم بدنه نیروهای انتظامی خود قربانی این رژیم هستند.
*شاهدان عینی گفته اند بخشی از نیروهای انتظامی از ضرب و شتم مردم امتناع می کنند. توان سرکوب حکومت در این شرایط چقدر است؟
توان سرکوب حکومت بسیار کم است و هر روز هم کمتر می شود. البته به رفتار مردم هم بستگی دارد که تا چه اندازه به رژیم اجازه مانور بدهند. حرکاتی مثل آتش زدن حسینیه بهانه سرکوب را به دست حکومت می دهد. هر قدر روشهایی به کار ببریم که دست رژیم را در سرکوب خالی کند، موفقیت بیشتری حاصل خواهد شد. نیروهای نظامی و انتظامی هم بچه های مردم هستند و هر موقع مردم آغوش باز کنند به سمت مردم می آیند.
*مردم به صورت خودجوش و نه با فراخوان اپوزیسیون به خیابانها آمده اند. در این شرایط نقش اپوزیسیون چه می تواند باشد و آیا آلترناتیو مناسبی پیش روی مردم قرار دارد؟
اینطور نیست که مردم حکومت را ساقط کنند و بعد به دنبال آلترناتیو بروند. آلترناتیو باید از دل خواسته های مردم به وجود بیاید. پتانسیل انواع آلترناتیو وجود دارد و مردم با شعارها، قدمها و خواسته هایشان مشخص خواهند کرد که چه نوع آلترناتیوی می خواهند. فکر دمکراتیک می گوید مردم عمل می کنند و مردم آلترناتیو و رهبری سیاسی جامعه را تعیین می کنند. باید منتظر باشیم و ببینیم در روزها و ماههای آینده مردم چه آلترناتیوی را تعیین می کنند. افراد و گروههایی که فکر می کنند آلترناتیو بالقوه هستند و برای آینده کشور برنامه دارند، باید هر چه بیشتر توانایی های خود را نشان دهند تا جامعه به شناختی از آنها برسد که آیا در اوضاع سخت توانایی اداره کشور را دارند یا خیر. مسئله صرفأ به رفتن جمهوری اسلامی محدود نمی شود، آلترناتیو دمکراتیک باید سه شرط اساسی را دارا باشد. یک- آلترناتیو باید از تمامیت این رژیم و همینطور از قدرتهای خارجی مستقل باشد. دو- در این برهوت فساد جامعه، آلتراتیو باید پاک و با اخلاق باشد. سه- آلترناتیو باید برای مسائل مهم ایران برنامه های جدی داشته باشد. تا زمانی که این سه شرط جمع نشود، آلترناتیو مشروعیت ندارد. امروز در میان نیروهای ملی، نیروهای چپ و نیروهای مذهبی سکولار؛ گروههایی هستند که این سه شرط را دارا باشند. هر چه اینها به هم نزدیک شوند و با شکستن سانسور بتوانند توانایی خود را بیشتر بروز دهند و جامعه هم این توان را دریابد، قطعأ حرکت بزرگی در ایران صورت خواهد گرفت.
*ضعف انقلاب ₅₇ این بود که مردم نمی دانستند چه می خواهند، آیا امروز مردم می دانند چه می خواهند؟
همان موقع هم مردم می دانستند چه می خواهند که شعار استقلال، آزادی سر می دادند. اما ایپکه مردم بر روی شعار خود نایستادند و روحانیت بعد از انقلاب توانست ولایت فقیه را بر جامعه تحمیل کند، بحث دیگری است. هرگاه مردم در سراسر کشور به خیابان می آیند و شعار می دهند، یعنی می دانند چه می خواهند. در انقلاب ₅₇ اسمی از ولایت فقیه در میان نبود، مردم خط مصدقی را می خواستند و حتی شاه این را فهمیده بود که بختیار را بر سر کار آورد؛ زیرا جامعه بختیار را مصدقی می دانست. خمینی هم بازرگان را نخست وزیر کرد، زیرا جامعه بازرگان را مصدقی می دانست. مردم در اولین انتخابات ریاست جمهوری از میان ₁₂₄ تن به ابوالحسن بنی صدر رأی دادند، زیرا او را مصدقی می دانستند.
*تأثیر سیاست و رفتار جیمی کارتر بر انقلاب ₅₇ ایران انکار ناپذیر است، تأثیر سیاست و رفتار دونالد ترامپ بر اعتراضات امروز مردم ایران چه می تواند باشد؟
اگر سیاست ترامپ حمله نظامی یا فشار اقتصادی فلج کننده باشد، می تواند به نفع جمهوری اسلامی تمام شود. زیرا فشار زیاد خارجی قدرت عمل جامعه را کم می کند. هر نوع حمله نظامی و یا افزایش فشار اقتصادی به حدی که مردم نان شب پیدا نکنند تا سیر شوند، به دست جمهوری اسلامی بهانه می دهد و تمرکز را از روی ناکارآمدی و فساد به سمت نفرت از آمریکا می برد و جمهوری اسلامی را تقویت می کند. الان مردم فهمیده اند که عامل اصلی فقر و فساد و بی عدالتی ذر کشور رژیم جمهوری اسلامی است.