در روز 22 بهمن سال 1357 جنبش عمومی مردم ایران به سقوط رژیم پهلوی انجامید و به نظام دیر پای سلطنتی در ایران پایان داد.
ایرانیان، نخستین مردم درخاورمیانه و حوزه کشورهای اسلامی بودند که با جنبش مشروطیت، خواهان مردمسالاری و حاکمیت خویش بر سرنوشتشان شدند. جنبش به امضای قانون مشروطیت توسط مظفرالدین شاه، تشکیل مجلس شورای ملی و تصویب قانون اساسی مشروطه انجامید. قدرتها سلطهگر آن زمان،روس و انگلیس ،ایران مشروطه و یک نظام مردمسالار را در حوزه نفوذ خود تاب نیاوردند. روسها و انگلیسها به کمک ایادی خود در ایران که به روسوفیل و انگلوفیل معروف بودند و جمعی از مخالفان جنبش مشروطیت، باز سازی استبداد را ممکن ساختند. تا زمانی که تزارها بر روسیه سلطنت میکردند، کشمکش دو سلطهگر بر سر تابع خویش گرداندن دولت ایران بود. با سقوط رﮊیم تزاری، انگلیسها موقع را مغتنم شمردند و به دست رضا خان و سید ضیاء طباطبایی در اسفند 1299 علیه مشروطیت، کودتائی را به انجام رساندند که آیروندساید، افسر انگلیسی، کارگردانی میکرد. بدینترتیب بود که فراگرد دموکراسی در ایران را متوقف و رضا خان را رضا شاه کردند و او بمدت 20 سال، استبدادی را برقرارکرد که به استبداد سیاه شهره شد. سرکوب آزادیخواهان که چیزی جز اجرای قانون اساسی را نمیخواستند یکی از تبهکاریهای آن استبداد بود. تمدید قرارداد نفت که بخاطرش او را شاه کرده بودند، نیز، یکی از خیانتهای آن استبداد بود.
مردم ایران،اما همچنان در طلب حق حاکمیت بر سرنوشت خویش مبارزه را پیگرفتند، در پی اشغال ایران از شمال و جنوب و اخراج رضا شاه از ایران، محمد رضا فرزند او به سلطنت رسید.
دکتر محمد مصدق که از مخالفان استبداد رضا شاهی بود بعد از سقوط رضا شاه، از تبعید به تهران بازگشت و به نمایندگی مردم تهران در مجلس انتخاب شد. هم مانع قیمومت سه جانبه بر ایران شد و هم جلو دادن امتیاز نفت شمال به روسها را گرفت. نهضت مردم ایران سبب شد که نتوانند در تهران نیز، انتخابات مجلس شانزدهم را هم یکسره فرمایشی کنند. مصدق جبهه ملی را تشکیل داد و از سوی مردم تهران به نمایندگی مجلس شورای ملی انتخاب شد. او که در مجلس چهاردهم، موازنه منفی را بمثابه اصل راهنما طرح کردهبود، این بار، آن را در طرح ملی کردن صنعت نفت که شهید نهضت ملی ایران، دکتر حسین فاطمی، پیشنهاد کرده و به امضای نمایندگان عضو جبهه ملی در مجلس رسیده بود، به مجلس پیشنهاد کرد.
در سال 1330 پس از پذیرفتن مقام نخست وزیری، به عنوان اولین اقدام حکومت ملی، صنعت نفت ایران را ملیکرد. از آن پس، پی در پی، تأسیسات بانکی و غیر آن را که در ید دو قدرت سلطهگر انگلیس و روس بودند را ملیکرد. در دوران حکومت ملی دکتر محمد مصدق که استقلال و آزادی، دو رکن اصلی مردمسالاری را برنامه حکومت خودگردانده بود، مردم ایران خواسته دراز مدت خویش، یعنی استقرار حاکمیت ملی را تحقق یافته پنداشتند. این بار نیز قدرتهای سلطهگر که امریکا، این قدرت نوپا، نیز وارد عرصه سلطهگری شده بود، ملی کردن صنعت نفت و برنامه استقلال و آزادی دکتر مصدق و حکومت او را خطر بزرگی برای خود دیدند. پیشنهاد کودتا بر ضد حکومت ملی را محمد رضا شاه به سفیر امریکا داد و امریکائیها و انگلیسها توسط سازمانهای جاسوسیشان در 28 مرداد 1332 بر ضد نهضت ملی ایران به رهبری مصدق طراحی کردند، شوربختانه این بار نیز همراهی و خیانت عناصری از درون به ویژه دو آیهالله، یک بهبهانی و دیگری کاشانی که دومی خود در ملی کردن صنعت نفت نقش داشت – ولی قدرت پرستی کارش را به وابستگی و مخالفت با دکتر محمد مصدق و حکومت او کشاند – کودتا به انجام رسید. یکبار دیگر، بمدت 25 سال، استبداد پهلویها، در وابستگی و فساد ادامه یافت.
شاه، در طول سلطنت استبدادیش، وابستگی اقتصاد مصرف محور به غرب را بیشتر و بیشتر کرد. آزادیها، آزادی مطبوعات،احزاب و گروه های سیاسی، انتخابات و اجتماعات را ممنوع کرد. تا بدانجا که سرانجام دو حزب وابسته به دربار را تعطیل و شخصا اعلام کرد تنها یک حزب آنهم حزب رستاخیز مجاز است و همه باید یا در آن عضو ، یا روانه خارج و یا روانه زندان شوند . بسته شدن فضای سیاسی، امکان پدید آمدن سازمانهای جانبدار مبارزه مسلحانه را فراهم ساخت که سرکوب شدید،زندان و شکنجه و اعدام عناصری از این سازمانها را در پیداشت. فساد حاکم بر دولت،سیاست حاکم بر اقتصاد و کشاورزی، نظام اجتماعی را دگرگون ساخت . کوچ روستائیان به شهر ها، بیشتر شدن فاصله طبقاتی، تشکیل قشر فقیر، حاشیه نشینها و حلبی آبادها، زمینه جنبش و حرکت جدیدی برضد استبداد وابسته را فراهم ساخت. برخی از شخصیتهای ملی حتی مذهبی با نوشتن هشدارنامهها به شاه از وی خواستند تا با رعایت قانون اساسی، خود سلطنت کند و حکومت را به مردم و نمایندگان آنها واگذارد. اما او مستبدتر، بنابراین، انعطافناپذیر میشد. تمامی پیشنهادات اصلاحی را رد میکرد. سازمانهایی که مبارزه مسلحانه را شیوه کرده بودند و تنها راه حل میدانستند سرکوب شدند. انعطافناپذیری رژیم هرگونه راه اصلاحی را بست و جنبشهای اعتراضی در گوشه و کنار کشور انجام گرفت و صدای مردم که خواهان استقلال و آزادی و زندگی با کرامت بودند، فریاد شد.
این بار اعتراض مردم ایران رنگ تازهای به خود گرفت، مردم خود به صحنه آمده و جنبش مدنی بدور از خشونت را سامان دادند. در سرتاسر کشور جنبشها شکل گرفت، اعتراضات با اعتصاب همراه شد و دستگاه دولت و ماشین سرکوب آن را بطور روزافزون، مختل کرد. مقابله خشونت آمیز رژیم پهلوی، همه روز، منجر به کشته و زخمی شدن افراد در شهرها میشد. مراسم خاکسپاری و بزرگداشت هر شهید، خود، جنبش اعتراضی بزرگتری میشد. مساجد، تکیه ها و مجالس مذهبی محلی شدند برای اعتراض به رژیم شاه،ایام سوگواری این فرصت را بیشتر فراهم می آورد. در این زمان، مرگ فرزند آقای خمینی در عراق و برگزاری مجلس برای او، انتشار مقالهای توهین آمیز در روزنامه اطلاعات، به دستور شاه، فرصتی را برای آقای خمینی که یکبار در خرداد 1342 قاطعانه در مقابل شاه ایستاده و دستگیر و تبعید شده بود، فراهم آورد تا سخنگوی جنبش مردم بشود و اززبان آنها سخن بگوید. شاه اما همچنان انعطافناپذیر بود و به جای اصلاح اساسی، نخست وزیر عوض میکرد. او زمانی صدای انقلاب مردم را شنید که دیگر طوفان انقلاب به پا خواسته و رفتن او را ناگزیر میکرد. انعطافناپذیری استبداد او بدانحا بود که به دنبال شنیدن صدای انقلاب، درجا، حکومتی از نظامیان تشکیل داد.
مواضع آقای خمینی که در سخنرانیها و یا پاسخ به سئوالات خبرنگاران در فرانسه ابراز میشدند و اصول راهنمای انقلاب بودند، این نوید را میداد که این بار جنبش ضد استبداد وابسته مردم ایران به نتیجه برسد. با برقراری استقلال و آزادی، نظام جمهوری شهروندان مستقر شود و ایران راه رشد و ترقی در پیش گیرد.
او گفت: ولایت با جمهور مردم است، هر آدم عاقلی میداند که حق تعیین سرنوشت با مردم است. حکومت اسلامی، جمهوریای خواهد بود مثل جمهوری فرانسه. زنان و مردان در انتخاب پوشش آزادند. احزاب و جمعیتها آزادند. همه از زن و مرد در انتخاب شدن و انتخاب کردن آزادند. کمونیست ها هم آزادند و…
این اصلها که بر زبان میآورد تعهدی بود در قبال مردم و باعث میشد که او، از سوی همه اقشار، مسلمان و غیر مسلمان،نیروهای ملی، چپ و لیبرال به عنوان رهبر انقلاب پذیرفته شود. بدینترتیب بود که در 22 بهمن سال 1357 جنبش همگانی مردم ایران به سقوط سلسله پهلوی انجامید.
چرا انقلاب ایران به اهداف خود که استقلال و آزادی و استقرار حاکمیت جمهور مردم بود نرسید؟
آقای خمینی در بازگشت به ایران و اطمینان از استقرار در مسند قدرت، نقض عهد کرد، پیش نویس قانون اساسی را که قانونی مترقی بود و توسط شورای انقلاب، مراجع تقلید و خود او تائید شده بود را به کنار نهاد و با توسل به تقلب و زور، ولایت فقیه را جایگزین ولایت جمهور مردم کرد.
استقرار ولایت فقیه، خشونت بس توصیفناپذیری را ایجاب کرد. آزادیها محدود شدند و استقلال کشور با با گروگان گرفتن اعضای سفارت امریکا نقض شد زیرا این قدرت خارجی در سیاست داخلی و خارجی ایران محور شد.
از سوی حاکمان جدید، ستون پایههای استبداد از فبیل کمیته ها، سپاه پاسداران و دادگاه های انقلاب و… و از سوی زور پرستانی که کسب قدرت را هدف کرده بودند نیروهای سرکوب و عوامل فشار لباس شخصی در غالب حزب الله و…شکل گرفت.
اما مقاومت جانبداران ولایت جمهور مردم هنوز از نفس نیفتاده بود. رویارویی دو خط استقلال و آزادی و استبداد و وابستگی ادامه داشت. در 5 بهمن 58 مردم ایران با اکثریت قاطعی، ابوالحسن بنیصدر از پیروان دکتر مصدق و مدافع استقلال و آزادی را به ریاست جمهوری رساندند. آنها که در بازسازی استبداد، این بار، با رنگ مذهبی ولایت فقیه را تحمیل کرده بودند، این انتخاب و پیام مردم را خطر بزرگی برای اجرای طرح استبدادی با صفت دینی، یافتند. این شد که طرح کودتای خزنده را ریختند و به اجرا گذاشتند. جنگ عراق برضد ایران که با چراغ سبز امریکا صورت گرفت کار زور پرستان را ساده کرد. دستیاران آقای خمینی با ریگان و بوش، نامزدهای ریاست و معاونت ریاست جمهوری امریکا، سازشی محرمانه کردند و با موافقت آقای خمینی، به کودتا شتاب بخشیدند. آقای بنی صدر برای آنکه مردم ایران تکلیف را تعیین کنند، یعنی میان او و سران حزب جمهوری اسلامی و مجلس قلابی، یکی را انتخاب کنند، بر وفق اصل 59 قانون اساسی، رفراندوم را پیشنهاد کرد. آقای خمینی در پاسخ گفت: اگر سی پنج میلیون بگویند بله من میگویم نه ،بدینسان او شد یکی در برابر همه.
در 30 خرداد 1360 مجلس قلابی،به فرمان خمینی طرح عدم کفایت سیاسی بنیصدر را تصویب کرد. جنگ که قرار بود در خرداد 1360 خاتمه یابد، جنگی هشت ساله شد. فریب به وعده ایجاد «کمر بند سبز»، سبب شد که سازش بر سر گروگانها، معاملههای پنهانی خرید اسلحه را به دنبال بیاورد و افشای آنها، افتضاحهائی را به ببار آورد که ایران گیت نام گرفتند. اقتصاد ایران که در زمان شاه مصرف محور بود اما در سالهای 57 الی 60 در کار تغییر به اقتصاد تولید محور بود، دوباره مصرف و رانت محور گشت.
کودتای آقای خمینی و دستیارانش راه رشد و ترقی را که انقلاب ایران گشود، نه تنها بر مردم ایران بست بلکه آنها را به بیراهه واپس ماندگی باز گرداند. با مرگ آقای خمینی. سید علی خامنهای با تقلب و جعل نامه از قول آقای خمینی، توسط مجلس خبرگان رهبری، رهبر شد. اخیرا انتشار بخشی از فیلم مذاکرات این مجلس، مردم را از رهبرکردن آقای خامنهای ، با جعل و تزویر و ارعاب، آگاه کرد.
نظام ولایت فقیه برای استقرار از هیچ جنایت و خیانتی فرو گذار نکرد. تعداد زندانیان سیاسی شکنجه شدگان و کشته شدها به دهها هزار نفر میرسد. ولایت فقیه ایران را گرفتار هفت جنگ ویرانگر کرده است . فاصله طبقاتی عمیقتر از گذشته شده و فساد که ریشه آن ولایت مطلقه فقیه است، سرتاسر نظام ولایت فقیه را فراگرفتهاست. دستگاه قضایی که قرار بود عدالت گستر باشد به وسیله سرکوب و فسادگستری تبدیل شدهاست. و…
و ایستادگی مردم ایران بر حقوق خود، رویاروئی مردم با رﮊیم را مستقیم کردهاست. جنبش و اعتراضات اخیر مردم در نزدیک به نود شهر بزرگ و کوچک که تمامیت نظام را نشانه گرفته و واکنش آقای خامنهای به آن نشان از عدم انعطاف او دارد. از این رو، راهرهایی مردم ایران از استبداد خونریز و وابسته جنبش همگانی به دور از خشونت است. اگر جنبش همگانی، با اعتصاب عمومی همراه شود همان سان که رژیم پهلوی که جزیره ثباتش میخواندند را از پای درآورد، نظام ولایت فقیه را نیز از پای در خواهد آورد. ایرانیان جامعه مستقل و آزاد را خواهند جست. بکوشش پیگیر ما مردم ایران، چنین میشود.
مجامع اسلامی ایرانیان 22 بهمن 1396