وَالَّذِینَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ یَعْبُدُوهَا وَأَنَابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرَىٰ ۚ فَبَشِّرْ عِبَادِ
و کسانی که از عبادت طاغوت پرهیز کردند و به سوی خداوند بازگشتند، بشارت از آن آنهاست؛ پس بندگان مرا بشارت ده!(39:17)
الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ ۚ أُولَٰئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ ۖ وَأُولَٰئِکَ هُمْ أُولُو الْأَلْبَابِ
همان کسانی که سخنان را میشنوند و از نیکوترین آنها پیروی میکنند؛ آنان کسانی هستند که خدا هدایتشان کرده، و آنها خردمندانند.(39:18)
روزی درکلاس فلسفه علم یکی از دانشچویان بناگاه پرسید که به داعشی ها چه میگویند که داعشی میشوند و من بلادرنگ جواب دادم که به انها چه نمیگویندکه داعشی میشوند و درهمان لحظه متوجه شدم که ایات فوق را میتوان از زوایای دیگری هم بررسی کرد.
داعش و داعشی ها محصول نشنیدن قولهای متفاوتند و هرایینه و هرگاه راه بر نشنیدن اقوال مختلف بسته شود محصولی تک بعدی و داعشی وار قدم به عرصه وجود می گذارد که افتش هم برای او و هم برای جامعه میتواند مخرب باشد .
انتخاب حسنه قولهای شنیده شده یکی از با ارزش ترین نکاتی است که قرآن در مورد انسان بدان اشاره دارد و توانایی انسان را در پیدا کردن احسنه به رخ میکشد . گرچه معلوم نیست که با تکیه بر کدام قدرت انسانی چنین اتفاقی رخ میدهد . توانایی چیزی نیست که از دیدگاه قرآن مخفی بماند . اگرچه شناخت احسنه کافی نبوده و بدلایلی که باید بررسی شود ممکن است به تابعیت از احسنه منجر نشود بنابراین انسان و جامعه انسانی را بشارت میدهند که اگر قولها را بشنوند و از احسنه تبعیت کنند. اگر چنین نشود نکته مقابل بشارت رخ خواهد داد اگر منطق ارسطویی را بپذیریم حداقل در مواردی چنین خواهد شد ، داعش و تک بعدی نگران محصول چنین تفکری هستند یا نمیشنوند و یا از احسنه تبعیت نمیکنند به دلایلی که نیاز به بررسی دارد . در هر صورت حاصل آن چیزی نیست که بدان بشارت میدهند.
برای شنیدن اقوال مختلف نیاز به آزادی بیان و یا آزادی اقوال است و این بستر می خواهد . بنابراین از حقوق اولیه انسان ها و یا بندگان خدا آزادی شنیدن اقوال است این بستر چگونه فراهم می شود . به نظر میرسد که تلاش بندگان خدا در بسترسازی برای آزادی بیان و احترام به گفتار و گویندگان اقوال امری است که بر عهده آنان گذاشته شده است . قول حرفی بیجا و در هوا نیست بلکه باید از آن تبعیت کرد و یا نکرد بنابراین در رفتارهای فردی و بتبع آن در رفتار اجتماعی تاثیرگذار است . شاید سرنوشت انسان ها و جوامع در تبعیت از اقوال رقم می خورد اگر چنین باشد پس در هر زمان و هر مکان وجود اقوالی که به هدایت فرد و جامعه کمک کند الزامی است و در یک سیستم هوشمند دور از انتظار نیست . تنها راه شنیدن و یا سد کردن اطلاعات برای نشنیدن است . طالبان شنیدن به دنبال جای شنیدن و یا قول می روند و چنین است که جامعه ای پویا به وجود میاید . برای نشاندن قول احسنه و یا تابعیت از آن برای بهره بردن از محصول هم تلاش لازم است و چنین است که تک تک افراد جامعه در حرکت آن باید سهیم شوند .
دو برداشت از قسمت اول آیه متصور است اول آنکه اجتناب از طاغوت و عبادت الله به بندگان اجازه میدهد و یا در حقیقت هدایت میدهد و آنها را صاحبان خرد میکند که به سخن ها گوش کنند و از احسن تبعیت کنند در این صورت باید در حکومت و سلطه طاغوت هم انسان دارای توانایی باشد که به الله برسد و خود را از بند طاغوت برهاند در این صورت انسان و یا هر موجود دیگری راههایی دارد که در هر شرایطی به الله برسد و این در یک نظام هوشمند غیرقابل باور نیست و در حقیقت الزامی است از یک نظام هوشمند و هدفمند بخصوص آنکه این سیستم بیهوده و از روی بازیچه نیافریده شده باشد و خلقت آن حق باشد .
بعد دوم میتواند آن باشد که پس از شنیدن قول تابعیت احسنه آن باشد و یا یکی از آثار آن باشد که از طاغوت اجتناب و به الله برسد و الله را پرستش کند که حاصل آن اعتقاد به یک نظام هوشمند و هدفمند بودن خلقت است . از چنین دیدگاهی هدایت و صاحب خرد بودن معنی دار است و یا معنی دار میشود و آنان که قول را گوش و از احسنه تبعیت میکنند هدایت شده و از دیدگاه الله خردمندند .
شاید به نظر برسد که قول تنها در رابطه با الله یگانگی و یا وجود الله خلاصه میشود اما اگربپذیریم که تبعیت از قول احسنه به معنای رفتاری است و تنها کلامی نیست و ثانیا تمام هستی و خلقت را الاهی بدانیم تعمیم آن به همه قول ها نه تنها مشکلی ندارد بلکه در ذات خود حامل چنین پیامی است که معنی قول همه گیر است و کلیه سخن ها را شامل میشود اگر به صورت موضعی ومقطعی نگاه شود تنها در همان مورد محدود است اما اگر حاصل آن پذیرش الله باشد و اجتناب از طاغوب و معیار الهی شود امریست پایدار و امکان خطا و اشتباه در آن کمتر . به عبارت دیگر اگر بپذیریم که احسنه معیار میخواهد از دیدگاه قرآن این معیار الاهی است و انسان با توانایی های به ودیعه گذاشته شده در او معیار الاهی را احسنه می گیرد .
بنابراین نشنیدن سخن ها و تابعیت نکردن از بعضی قولها و پشت کردن و یا نادیده گرفتن توانایی های انسان که دلایل آن باید بررسی شود به رو کردن به طاغوت می انجامد و داعش یکی از محصولات چنین انسان های است .
آنانکه بستر تک صدایی را فراهم میکنند و یا روی برگرداندن از الله را باعث میشوند آیا طاغوتند؟
اگر منطق ارسطویی را در مورد روابط انسانی بپذیریم باید بین الله و طاغوت مراتب مختلفی باشد. از آنجا که تبعیت از احسنه مورد نظر است میتوان در نظر گرفت که قولها مراتب دارند و در حقیقت دو نوع قول نیست بنابراین بنوعی ازتکثرگرایی یا پلورالیزم باور است و منطق ارسطویی جایی ندارد .
شنیدن قول ها یکی از راه های شنیدن ادیان است و آزادی ادیان مورد پذیرش اگر در سوره بقره آیه 256
لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ ۖ قَدْ تَبَیَّنَ الرُّشْدُ مِنَ الْغَیِّ ۚ فَمَنْ یَکْفُرْ بِالطَّاغُوتِ وَیُؤْمِنْ بِاللَّهِ فَقَدِ اسْتَمْسَکَ بِالْعُرْوَهِ الْوُثْقَىٰ لَا انْفِصَامَ لَهَا ۗ وَاللَّهُ سَمِیعٌ عَلِیمٌ
در قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده است. بنابر این، کسی که به طاغوت [= بت و شیطان، و هر موجود طغیانگر] کافر شود و به خدا ایمان آورد، به دستگیره محکمی چنگ زده است، که گسستن برای آن نیست. و خداوند، شنوا و داناست.(2:256)
اکراه را چنین معنی کنیم که همه ادیان مکروه و زشت نیستند مگر آنکه به طاغوت بیانجامند و بعبارت دیگر اگر یکفربه طاغوت باشند یکی از راههای رسیدن به این ادیان شنیدن قولهاست و همه به نوعی پذیرفته شده اند اگر به کفر طاغوت بیانجامند .
تبیین راه رشد از طغیان به ضابطه بستگی داردیکفر به طاغوت و ایمان به الله. احتمال اینکه منطق، منطق ارسطویی باشد و بجز این همه چیز باطل است کم است بلکه ایمان به ضابطه های از الله و یکفر به طاغوت کار ساز است. بسته به نزدیکی و یا دوری از این ضوابط ادیان را مختلف میکند و یا برداشتهای مختلف ادیان گوناگون را رقم میزند و بنظر میرسد در این مسیر بسته به جایگاهی که انتخاب میشود درجه بندی صورت میگیرد. درهرصورت نفی و اثبات کامل ممکن است صورت نپذیرد و منطق ارسطویی هم کابرد خود را از دست میدهد و شاید تعبییری از صراط مستفیم به معنی درستترین برداشت و حرکت در آن ضابطه خاص باشد. در آیه 255سوره بقره ضابطه های از اله را که برای صاحبان خرد در آیه 256 سوره بقره بدان اشاره شده آمده است.
اللَّهُ لَا إِلَٰهَ إِلَّا هُوَ الْحَیُّ الْقَیُّومُ ۚ لَا تَأْخُذُهُ سِنَهٌ وَلَا نَوْمٌ ۚ لَهُ مَا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ ۗ مَنْ ذَا الَّذِی یَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ ۚ یَعْلَمُ مَا بَیْنَ أَیْدِیهِمْ وَمَا خَلْفَهُمْ ۖ وَلَا یُحِیطُونَ بِشَیْءٍ مِنْ عِلْمِهِ إِلَّا بِمَا شَاءَ ۚ وَسِعَ کُرْسِیُّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ ۖ وَلَا یَئُودُهُ حِفْظُهُمَا ۚ وَهُوَ الْعَلِیُّ الْعَظِیمُ
هیچ معبودی نیست جز خداوند یگانه زنده، که قائم به ذات خویش است، و موجودات دیگر، قائم به او هستند؛ هیچگاه خواب سبک و سنگینی او را فرانمیگیرد؛ (و لحظهای از تدبیر جهان هستی، غافل نمیماند؛) آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، از آن اوست؛ کیست که در نزد او، جز به فرمان او شفاعت کند؟! (بنابراین، شفاعت شفاعتکنندگان، برای آنها که شایسته شفاعتند، از مالکیت مطلقه او نمیکاهد.) آنچه را در پیش روی آنها [= بندگان] و پشت سرشان است میداند؛ (و گذشته و آینده، در پیشگاه علم او، یکسان است.) و کسی از علم او آگاه نمیگردد؛ جز به مقداری که او بخواهد. (اوست که به همه چیز آگاه است؛ و علم و دانش محدود دیگران، پرتوی از علم بیپایان و نامحدود اوست.) تخت (حکومت) او، آسمانها و زمین را دربرگرفته؛ و نگاهداری آن دو [= آسمان و زمین]، او را خسته نمیکند. بلندی مقام و عظمت، مخصوص اوست.(2:255)
با نگاهی گذرا روشن میشود که بسیاری از ضابطه هایی که لازمه ایمان شمرده میشود مانند احکام و اخلاق و… در این ایه بداتها اشاره نشده و لااقل محلی از اعراب ندارد و پلورالیزم و تکثر گرایی نمود پیدا میکند حاصل کلام آنکه الله علیرغم یگانگی نسبی میشود و ضابطه ها در رابطه با موضوع تعیین کننده میشوند و از این دیدگاه همه ضابطه ها نیستد و به اعتباری چند خدایی در همه ضابطه ها محکوم نیست و احتمالا ریشه همه به الله ناشناخته برمیگردد و ضابطه ای است که بت پرستی را نتیجه میدهد و محکوم است و احتمالا آن ضابطه الوهیت است که حاصل آن عبادت است.
اگر منطق ارسطویی نیست و بین احسنه و حد پایین مراتبی وجود دارد که هر انسانی و به تبع آن جامعه میتواند بشنود و تابعیت کند پس بر اصل دموکراسی صحه گذاشته میشود اگرچه مکانیزم آن می تواند مورد بررسی قرار بگیرد نتیجه حاصل از این تبعیت اگرچه تبیین شده است اما جامعه و فرد را در بر میگیرد . اگر تبعیت کردن و بکرسی عمل نشاندن قول نیاز به مکانیزم دارد و اگر یکی از این راهها برای جامعه حکومت و یا ابعادی از حکومت است پس میتوان نتیجه گرفت که به اصل دموکراسی ایرادی نیست اما نتیجه الزاما مورد تایید هر مکتبی نیست.
بهرامپور