طرح«گفت و گوی ملی»که اخیرامطرح شدوسپس پیرامون آن مخالف و موافق دررسانه هابه ابرازعقیده پرداختند،ازجمله فریب های«جمهوری آخوندی ولایت فقیه»است؛که مسبوق به سابقه بوده ومثل همیشه،سرانجامی نخواهدداشت وفقط دردایره ی«جنگ ملانقطی»،سبب سرگرمی سیاسی می شود!
طرح«رفراندوم»،آخرین آن بودوپیشترهم باطرح«وحدت ملی»وبیان اینکه«دست خودی هارامی بوسیم»وتعریفشان هم از«خودی»معلوم است!!ویامهم ترین آن،طرح«گفت وگوی تمدن ها»ی خاتمی-که درتاریخ14آبان1377توجه مجمع عمومی سازمان ملل رابخودجلب کردوسال2001،سال«گفت و گوی تمدن ها»نام گذاری شد-ازجمله مفاهیم«جامعه مدنی»ست که همگی توسط نظام مبتنی بر«ولایت مطلقه فقبه»به سُخره وبازی گرفته شده؛وسپس درفُرمالیسم اصلاحات،مسخ ونهایتاکالای استحاله شده اش را دربسته بندی«مردم سالاری دینی»برای فروش به«بازارسیاست»عرضه کرده ومی کنند!!
همان زمان که تئوری«گفت وگوی تمدن ها»ازسوی سازمان ملل به تصویب رسید،درگزارشی(که بانام مستعارمیثم علی محمدی ازاینجانب درتاریخ30بهمن 1378درروزنامه بیان چاپ شد)باعنوان:«گفت و گوی تمدن هادردوجبهه»نوشتیم:
«اگرمی خواهیم گفت وگوی تمدن هارامطرح کنیم،ابتداباید ازدرون آغازکنیم.هرگاه همدیگررا تحمیل کردیم ومخالفانمان رامنکوب نکردیم ویکدیگررااجنبی ووابسته به خارج قلمدادنکردیم،میتوانیم بادست پُرواردعرصه ی گفت وگوی تمدنها بشویم».
ولی نه تنهاتابه امروزچنین پروسه ای تحقق نیافت،بلکه شیوه ی حاکمیت،درجهت خلاف آن بوده وتابه امروزهم ادامه دارد.
«قتل های زنجیره ای»،«یستن فله ای مطبوعات»،و»شکنجه وزندانی شدن مخالفین»برخی ازمصادیق طرح«وحدت ملی»،«گفت وگوی تمدن ها»،«رفراندوم» واخیرا«گفت وگوی ملی»ست!!
نظام مبتنی براصل ولایت فقیه،که همه رابرای یکی می خواهد،وآن یک کَس را جانشین ونماینده ی خدا درروی زمین می داند،وقانون اساسی رادرسلطه ی خود داردوسخنش،هم حُکم است و هم فتوا؛ولازم الاجراست؛در چنین شیوه ی حکومت داری،طرج«گفت وگوی ملی»جزفریبی دیگر،آیامی توان تصوری غیر ازآن راداشت؟
«جمهوری آخوندی ولایت فقیه»دراین 40سال به تجربه ثابت کرده است که«چوپان دروغگوست»واگرراست هم بگوید،افکارعمومی آنرابدیده ی تردید می نگرد!
اگربناست این«گفت وگوی ملی»فقط بین اصلاح طلبان حکومتی واصولگرایان (باهمه ی زادوولدهاشان درعرصه تاسیس باصطلاح اجزاب جدید)صورت پذیرد؟که این یعنی دعواسرلحاف ملا(قبضه ی قدرت)است!!
امااگرازمفهوم«گفت وگوی ملی»،منظور تمامی ملت است،که بانظام مبتنی بر«ولایت مطلقه ی فقیه»-که جامعه را به خودی وغیر خودی تقسیم می کند-سرناسازگاری دارد ودرتباین وتضادوتناقض است،وایضانقض غرض!
وقتی ازواژه ی«ملی»در«گفت وگوی ملی»سخن می گویم،بایدآنرادرزیرمجموعه ی«منافع ملی»قرارداده وتبیین شود.
«منافع ملی»فقط درحیطه ی نظام بین الملل تعریف نمی شود؛بلکه شامل «تامین منافع عمومی»هم می شود.
و«تامین منافع عمومی»باعدالت سیاسی،قضائی،اقتصادی ورفع تبعیض در مناسبات اجتماعی وفرهنگی و دریک کلام«آزادی»ممکن می شودکه بدون داشتن قانونی جامع که تکثّر رابپذیرد،میسورنیست!
کجای این«قانون اساسی»،«گفت وگوی ملی»را حتی در ذهن هم متصور می کند؟!!
آیامی توان باتوجه به«اصل ولایت فقیه»و«نظارت استصوابی»ومنوط بودن«به اجازه ی قانون»درتاسیس احزاب،انتشارمطبوعات،کتاب وراه اندازی میتینگ وراهپیمایی مخالفان،که همواره به بهانه ی«مخل بودن به مبانی اسلام وامنیت ملی»هیچگاه دراین40سال به مخالف اجازه ی آن داده نشد،ازگفت وگوی ملی حرف زد؟!!
وقتی راس قدرت(ولی فقیه)به هیچ نهادی در مقابل آنچه می گوید،وآنچه می کند،پاسخگونیست،وحتی حاضرنیست خودرادرمواجهه باخبرنگاران موردپرسش قراردهد،چگونه می توان از گفت وگوی ملی سخنسرایی کرد؟
طرح«گفت وگوی ملی»،ازجمله شیوه های «شارلاتانیسم»حاکمیت است که صرفا برای وقت خریدن وگمراه کردن افکارعمومی ازمعضلات مبتلابه،ساخته و پرداخته شده است!
محمد شوری(نویسنده و روزنامه نگاربیکار)
بیست و دوم اسفندنودوشش