در مقالات گذشته نشریه انقلاب اسلامی در هجرت، اختلافها و تضادها میان گروههای مختلف سطح فرماندهان سپاه توضیح داده شده بودند. اینک پوشیده نیست که سپاه، بمثابه یک سازمان سیاسی و امنیتی و اطلاعاتی و نظامی و اقتصادی و «مذهبی»، از انسجام و اتحاد قدرتمندی در درون، برخوردار نیست. عدم انسجام سرداران و فرماندهان سپاه را هنگامی میتوان مشاهده نمود که تنی چند از آنها از مقامها که دارند برکنار میشوند و یا در برخی مراسم تنها تعدادی از سرداران دیده میشوند که در مراسم دیگر دیده نمیشوند و در واقع حضور برخی از سرداران، مانع ازحضور عدهای دیگر از سرداران میشود و این تنها نمای خارجی و بیرونی این تضادها و اختلافات است که نمایان میشود، در حالی که عمق این اختلافات بسیار بیشتر از ظاهر آنها است.
این اختلافات از بدو تأسیس سپاه، در طرز فکر و موقعیت و دیدگاه سازندگان آن نسبت به قدرت و نقش سپاه بعنوان تنها از میان بردارنده مانع ها و یا بازدارنده کودتا، وجود داشت. اختلاف نظرهای افرادی چون شهید حسن لاهوتی، دکتر ابراهیم یزدی، ابوشریف و… با افرادی چون محسن رفیقدوست، محسن رضایی، محمد باقر ذوالقدر و… اختلاف دیدگاهها از منظر نگرش به قدرت را آشکار میکردند.
تفاوت در دیدگاه و عمل موجب شد که نیروهای نزدیکتر به تمایلی که سپاه را نه بازدارنده که از میان بردارنده مانعها با بکاربردن زور، تعریف میکرد، وسیله کار خمینی، بگردد و خود را بر دیگران تحمیل نماید. این شد که کار فرماندهی سپاه به دست نیروهای افراطی، سرکوبگر، تروریست، شکنجه گر،جنایت پیشه و بمبگذار قبل و بعد از انقلاب افتاد. زنان و مردان مخالف با استبداد خمینی ، توسط همین نیروها دستگیر و به شدیدترین شکل شکنجه و به اعدام محکوم شدند به خصوص بعد از کودتای برضد انقلاب و مردم سالاری و اولین رییس جمهور در سال 60.
بنابر طرح محرمانه که به اجرا گذاشته شد، قرار بود سپاه زیر نظر نخست وزیری انجام ماموریت نماید. یعنی در اختیار معاونت نخست وزیر انجام وظیفه کند. اما حزب جمهوری که میخواست نقش حزب واحد را بازی کند، لازم دید سپاه را از دست حکومت موقت خارج و تحت اداره شورای انقلاب قراردهد. این شد که با صوابدید سران حزب، محسن رضایی، محسن رفیقدوست و دوزدوزانی به قم نزد خمینی رفتند و در خواست استقلال از حکومت موقت کردند. خمینی موافقت کرد و سپاه تحت نظر شورای انقلاب قرارگرفت.
سپاه پاسداران با سوء استفاده از آرزوهای مردمی که انقلاب کرده بودند تا مستقل و آزاد زندگی کنند، با نقش اول بازی کردن در کودتای خرداد 60 و سرکوبها، وسیله دزده شدن پیروزی حاصل بر دشمن متجاوز از مردم ایران شد و با این قصد که طولانی شدن جنگ سبب فرسوده شدن ارتش و در نتیجه نیروی نظامی – سیاسی حاکم برکشور شدن سپاه میشود، وسیله طولانی شدن جنگ بمدت 8 سال شد. در طول جنگ، سرکوب خونین نسل شرکت کننده در انقلاب را تصدی کرد و در پایان جنگ از موضع شکست خورده، به عنوان نیروی برتر، دست بالا را پیدا کرد و شروع کرد بر بسط قلمرو سلطه خویش، از جمله، در پهنه اقتصاد. البته به ظاهر به عنوان نیروی تحت نظر مقام ولایت فقیه مطلقه عمل میکرد. حتی در دوره خمینی نیز خود کامه بود. بعد از خمینی، تظاهر میکرد تحت امر «ولی امر» است. چرا که خامنهای را تشکیل دهنده خود نمیدانست. برعکس خود را زاییده انقلاب و رهبری خامنهای را نیز تولید خود میدانست و میداند. اما در ظاهر بیان نمیکند . نمونه تازه آن، فرمان خامنهای جهت خروج نیروهای نظامی از امور اقتصادی بود که از سوی وزیر دفاع مطرح شد اما فرماندهان سپاه گفتند برداشت آنها از فرمان خامنهای دیگر است.
با به قدرت رسیدن خامنهای، روش و شیوه عمل و اندیشه سرداران تغییر کرد و هر چه بیشتر دستشان در داشتههای مردم بازتر شد. به تدریج تبدیل به ابزاری شدند در دست زنگی مستی که قدرت است و خامنهای آلت آن است. او را محتاجتر به خود کردند. او آلت قدرت و وابسته به سپاه شد زیرا در فکر رهبری مادامالعمر و ایجاد سلسله خامنهای با جانشینی مجتبی خامنهای شد و تحقق این فکر تنها از سپاه بر میآمد.
اختلافات و تضادهای میان نیروهای سپاه که از همان ابتدا وجود داشت به دلیل برخی عملکردهای خامنهای و نیروهای تابع و مطلق اندیش او در سپاه وبسیج به تدریج شکافهای نهفته در این نهاد بازتر شد و نیروی به ظاهر قدرتمند و یک دست سپاه را به نیرویی چند دسته تبدیل نمود. این شکاف به جایی رسیدهاست که برخی از مسئولان احساس خطر خود را علنی بیان میدارند. اینان معتقدند که اختلافهایی میان نسل اول سپاه و نسل دوم آن به وجود آمدهاست که در آینده، مشکلاتی را بار خواهد آورد. این مشکلات گاهی آنقدر حاد شدهاند که تنها با سربه نیست کردن برخی از سابقیها و دستگیری عدهای دیگر از آنها تخفیف پیدا کردهاند.
❋ عوامل تشدید کننده اختلافها و تضادها:
عوامل تاریخی زیر در بروز شکافها میان نیروهای سپاه و تشدید اختلافها مؤثر بودهاند:
● استفاده از روشهای خشونت بار در برخورد با منتقدان و مخالفان
● بهره گیری از شیوههای سرکوبگرانه در برخورد با اقوام ایرانی، فارس و کرد و بلوچ و ترکمن و عرب،
● حمایت و دخالت در حمله به سفارت امریکا و گروگانگیری اعضای سفارت وایجاد زمینه برای تجاوز عراق به ایران
● شرکت در کودتای برضد انقلاب – که قرار بود پاسدار آن باشند – و مردم سالاری و اولین رییس جمهور
● اصرار بر ادامه جنگ هشت ساله و به مسلخ فرستادن جوانان کشور برای قدرت نظامی – سیاسی اول و حاکم بر کشور شدن
● شرکت در کشتار زندانیان سیاسی
● عدم موفقیت در جنگ و پذیرش اجباری قطعنامه 598
● مخالفت برخی از سرداران با پایان جنگ در شکست با شماری دیگر که همراه با دستیاران روحانی و ایران گیتی خمینی جام زهر را به او نوشاندند.
● دخالت در سیاست و سیاسی شدن برخلاف فرمان خمینی
● تجدید سازمان خود بمثابه حزب سیاسی مسلح در کار تصرف دولت
● تصرف بخش مهمی از اقتصاد و قراردادن سپاه در خدمت مافیاهای نظامی – مالی
● حمله به کوی دانشگاه تهران و سرکوب دانشجویان
● عضویت در سازمان ترور و دست زدن به ترورها در داخل و خارج کشور با مشارکت واواک دست کم 500 تن ترور شدند. که پر صداترین آنها، قتل رهبران کرد در وین و برلین و قتل رهبران سیاسی (فروهرها) و نویسندگان و کاظم سامی و شاپور بختیار بودند.
● حمله به زنان و دختران به نام بد حجابی و بیحجابی
● مهندسی کردن وانجام تقلب در انتخابات سال 84 و 88 و سرکوب معترضین بعد از کودتای انتخاباتی
● در دست گرفتن اجرای برنامه اتمی و زمینهسازی بحران اتمی که سبب وضع و اجرای تحریمها شد و همچنان ادامه دارد.
● جلوگیری از پایان یافتن بحران بعد از قرارداد وین که ایران را موضوع سیاست نظامی جدید امریکا کردهاست.
● عامل اول در گرفتار شدن ایران در هفت جنگ که در یکچند از آنها سپاه دخالت مستقیم دارد.
● ایجاد گشتها و «انصار حزب الله» با هدف روزمره کردن سرکوب و تشدید جو ترس و خفقان در کشور.
عوامل فوق، در طول عمر سپاه، سبب بروز شکافها و افزایش اختلافها بودهاند و هستند. تا جایی که اختلاق میان سردارانی چون ذوالقدر با محمد باقر قالیباف، محسن رضایی با محمد علی جعفری، رحیم صفوی با محمد علی جعفری، سردار سلیمانی با حسین همدانی، حسین الله کرم با محسن رضایی، رحیم صفوی با محمد کوثری، علی شمخانی با حسن عباسی، ذوالنور با حسین سلامی، حسین طائب با محمد علی جعفری،محمد رضا نقدی با حسین سلامی، حسین علایی با حسین طائب،علی فضلی با محمد علی جعفری، حمید رضا مقدم فر با حسین نجات، مسعود جزایری با محمد علی جعفری، یدالله جوانی با حسین سلامی، علی سعیدی با شیرازی، محمد علی جعفری با علی سعیدی، غلامعلی رجایی با محمد علی جعفری، حسن فیروزآبادی با محمدعلی جعفری، حسین باقری با محسن رضایی، غلامرضا صفایی با محمد شیرازی، کوثری با محسن رضایی، الله کرم با محمد باقر قالیباف، علی سعیدی با موحدی کرمانی، محمد رضا نقدی با قاسم سلیمانی و… دیگر امری در پرده نیست. در این روزها، اختلاف نظر میان علی سعیدی با محمد علی جعفری امری است که نباید به سادگی از آن عبور کرد.
اگر در دهه شصت با چنین اختلافاتی روبرو میشدیم شاید میشد گفت مسائلی از جمله باور به انقلاب، خمینی، دین، بهشت و جهنم و…موجب بروز آنها شده است. اما در دهههای بعد، با مسائلی همچون قدرت طلبی، مال اندوزی، اختلاس، رفاه بیشتر ، سرکوب جهت ادامه حیات، و… روبرو هستیم.
❋عملکرد سپاه پاسداران:
در اساسنامهِ سپاه پاسداران آمدهاست: «اعتقاد به مبانی اسلام، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی»، و «اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه»، ازجمله شرایط عضویت در سپاه است. نکته جالب در این بخش از اساسنامه ایناست که در بخش اول اعتقاد است و در بخش دوم علاوه براعتقاد التزام نیز آورده شدهاست: «اعتقاد به مبانی اسلام، انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی» و «اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه». بنابر این، التزام و اعتقاد تنها به ولی فقیه است و نه اسلام و انقلاب اسلامی
بنابراین، سپاه پاسداران تحت فرمان «رهبر جمهوری اسلامی ایران» قراردارد. او از سپاه، «رصد کردن دائم مسائل داخلی، منطقهای و بینالمللی» را میخواهد.
با توجه به خواست «رهبر»،سردار جعفری، فرمانده کل سپاه میگوید:«ماموریتهای سپاه محدود به عرصه نظامی، دفاعی و امنیتی نیست.» و ادامه میدهد: «مقام معظم رهبری هیچگونه محدودیتی را برای سپاه در انجام ماموریت در ابعاد مختلف دفاع از انقلاب اسلامی قائل نشدهاند.»
علی سعیدی،نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران در سخنرانی خود در جمع فرماندهان سپاه گفتهاست: «بنده با ضرس قاطع میگویم نزدیکترین نهاد در نظام جمهوری اسلامی به مواضع ولی فقیه، سپاه پاسداران است. در این ماجراهای اخیر، فتنههای کور، برخی نهادهایی که سابقهای طولانی داشتند در هدایت افکار عمومی درجا زدند و ماندند که چه کار کنند. نتوانستند تشخیص دهند راه کجاست، مسیر کجاست. اما سپاه، سر سوزنی تردید نکرد. کوچکترین زاویهای نداشت.»
او در همان دیدار، ادامه دادهاست که سپاه و بسیج باید وارد روند انتخابات شده و معادلات را تغییر دهند: «مسئولیت سپاه و بسیج قبل از برگزاری انتخابات از یکی دو سال قبل از انتخابات و بعد از آن چیست؟ ما هستیم و ۱۰ میلیون انسان. از سپاه، تا خط آخر، بسیج. اگر ما بتوانیم این مجموعه را سر خط بکنیم و آماده، میتوانیم معادلات را تغییر دهیم. اگر هیچ کسی هم کاری نکرد، ما در حد وظیفهی خودمان میتوانیم در معادلات آینده تاثیرگذار باشیم». بدین ترتیب، سپاه نباید در سیاست دخالت کند، شد سپاه هم در سیاست و هم در اقتصاد و هم در دین و هم در روابط اجتماعی باید دخالت کند.
به همین دلیل است که سپاه خود را مسئول ادامه حیات انقلاب، آنچنان که خود تشخیص میدهد، میداند. لذا در همه امور به هر اقدامی لازم دید، دست میزند. سردار افراطی محمدباقر ذوالقدر، قائممقام وقت فرمانده کل سپاه بعد از انتخاب محمود احمدی نژاد گفته بود: «نیروهای اصولگرا بحمدالله با طراحی درست و چندلایه توانستند در یک رقابت واقعی و تنگاتنگ، حمایت اکثریت مردم را به خدمتگزاری بیشتر و موثرتر به آنها جلب نمایند.» و در مورد رییس جمهوری که با دستکاری آرا به این مقام رسید گفته بود:
«او نماداصولگرایی، دینباوری، انقلابیگری و عدالتورزی» است.
«حجهالاسلام» علی سعیدی نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران که مدت 12 سال بر این مقام تکیه زده بود در جریان انتخابات سال 88، گفته بود: «وظیفه ذاتی ما مهندسی معقول و منطقی انتخابات است».
سعیدی در جلسه فرماندهان سپاه گفته بود: «مشروعیت حکومت» مرزبندی میان این دو تفکر است؛ اینکه این مشروعیت «الهی» است یا «مردمی»…. آیا اختیارات رهبری در چارچوب قانون اساسی است یا فراقانونی است؟ اصولگرایان میگویند قانون اساسی خط و نشانی است که راه گم نشود. اما آنها [اصلاحطلبان] میگویند:«نخیر، خط و نشان نیست، کعبه همین قانون اساسی است. اصلاً ولی فقیه، فراتر از این حقی ندارد.»… چالش اصلی ما در آینده، همین مسائل است. انتخابات، به شکل تهدید، علیه انقلاب شکل میگیرد، آنهم در قالب وضعیت نارنجی. اگر وضعیت انتخابات عادی یا زرد بود اصلا نیازی به نگرانی سپاه نبود. ولی متاسفانه در سالهای اخیر، انتخاباتی که ما داریم، چون دشمن وارد شده و بخاطر متغیرهایی که عرض کردم، نتیجه آن متغیرها اینست که ما در انتخابات، بخصوص در انتخابات ریاست جمهوری، تهدیدی که علیه انقلاب جلوه میکند، تهدید به شکل نارنجی است [که] به سمت قرمز پیش میرود.»
سعیدی که خود را تابع «ولیامر» میخواند، در موارد بسیاری تنها به فکر خود عمل میکند. بنابر قاعدهای که اینگونه استبدادها از آن پیروی میکنند، هر مأمور، خود را صاحب اختیارات «ولیامر» میداند و بکارشان میبرد. سخنان سردار شیرازی معلوم میکنند که عملکرد سعیدی مورد تایید رهبری نبوده و با ضعفهایی همراه بودهاست. به خصوص کار اختلافات او با فرمانده کل سپاه پاسداران بالا گرفته بودهاست.
چند ماه بعد از کودتای انتخاباتی سپاه پاسداران به دستور خامنهای، اوضاع در هم پیچیده شد. وب سایت وابسته به علی سعیدی (وب سایت بصیرت)،در تاریخ 16 آذرماه سال 88 برای هادیان سیاسی سپاه، وضعیت وخیم آینده را این گونه تحلیل میکند: در دیماه سال 96 گسلها به خوبی مشهود گشت و به قول وزیر کشور در بیش از 100 شهر اعتراضات برگزار و در 42 شهر به درگیری انجامید و در همه تظاهرات رهبری و روحانیون و اصولگرایان و اصلاح طلبان و ارکان نظام،مورد اعتراض قرار گرفتند. این وب سایت در تحلیل خود به 5 گسل مهم به شرح زیر اشاره میکند:
«گسل مردم – حاکمیت»
«گسل مردم – مردم»
«گسل ارکان حاکمیتی »
«گسل مراجع و روحانیت با ولایت فقیه»
«گسل مردم و روحانیت»
و میافزاید: «این پنج گسل یا شکاف سیاسی- اجتماعی «بستر جنگ نرم دشمن با نظام اسلامی» است. گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه و گسل مردم و روحانیت به عنوان دو گسل از پنج گسل یا شکاف سیاسی- اجتماعی یاد شده که میتواند «تهدیدی علیه جمهوری اسلامی » باشد.
در این تحلیل دلیل بوجودآمدن گسل مرجعیت و ولایت فقیه اینطور توضیح داده شدهاست:«گسل مرجعیت و روحانیت با ولایت فقیه» خود ناشی از تقابل آراء فقهی در احکام عبادی مثل رویت هلال و مسایل قضایی و حقوقی، شکاف ناشی از تقابل نظریه حکومت در فقه شیعه، و شکاف ناشی از تقابل احکام حکومتی با برخی نظرات مدیریتی و اجرایی و سیاسی خارج از قدرت بروز پیدا میکند
علی سعیدی، نزدیکیهای پایان دوره احمدی نژاد که آن دسته گلها را به آب داد، به میدان آمد و در گفتگو با روزنامه اعتماد در مورد احمدی نژاد گفت: «رهبری نسبت به شعارهای آقای احمدینژاد نظر مثبت داشتند و گرنه اینطور نبود که ایشان از آقای احمدینژاد در انتخابات ریاستجمهوری حمایت کنند. ما تا مادامی که حرکت آقای احمدینژاد در قالب استانداردها و شرایطی که مقبول نظام بود تاییدش میکردیم. عوامل روحی، درونی و بیرونی دلیل تغییر احمدی نژاد است و این تغییر هم در نگرش، رفتار و عملکرد ایشان قابل مشاهده است. از جمله نمیدانم این کوفتی، ارتباط با آمریکا، چه هست که آقایان میخواهند مدالش را برگردن خودشان بیندازند. من واقعا نمیدانم الان در ذهن احمدینژاد چه میگذرد که بحث ارتباط با آمریکا را مطرح میکند. و «نمیدانم این حرفهای آقای رییسجمهور یعنی چه.»
او در سخنرانی دیگری گفت:رهبری به صراحت میگوید بین من و آقای هاشمی اختلاف نظر وجود دارد. بین آقای هاشمی و آقای احمدینژاد هم که از اول اختلاف وجود داشته اما نظر آقای احمدینژاد به من نزدیکتر است. این یکی از رمزگشاییهایی بود که انجام گرفت. راه گشاترین مسئله برای روشن شدن افکار مردم جامعه این بود. ما دچار پارادوکسهایی هستیم که باید دید ریشهاش کجاست؟ سؤال من این است نه به احمدینژاد یعنی چی؟ وقتی رهبری در هفته دولت سال سوم ۲۲ خصوصیت مثبت برای دولت ذکر میکنند و میفرمایند از مشروطیت تاکنون دولتی این چنین ما نداشتهایم، آن وقت یک نخبهای یک بزرگواری به خودش اجازه میدهد که بگوید: نه به احمدینژاد استراتژی من است. آن وقت این میشود یار رهبری؟ زهرا هم اگر با علی همراهی نکند از گردونه ساقط میشود. ما شخصیت معصوم نداریم. همه باید تحت فرمان رهبری باشند. برای کسی سهمی نباید قایل شد. اگر برای کسی سهمی قایل شویم این شرک است. شخصیتهای مذهبی و روحانی هم وقتی محترمند که در خدمت ولایت باشند، این را خدا فرمودهاست».
علی سعیدی در سال 1391 گفته بود:ما از آقای محموداحمدی نژاد حمایت کردیم. اما علم غیب نداشتیم که بدانیم در ذهن ایشان چه میگذرد؟.
سعیدی نمیدانست با گفتن این سخن، صلاحیت و کفایت«رهبر» را زیر علامت سئوال میبرد. در واقع، اگر او علم غیب نداشت، رهبری که او را جانشین پیامبر و ائمه میخوانند و مدعی میشوند از سوی خدا انتخاب شده، علم غیب بکنار، بصیرت که باید میداشت. دست کم، در صدد شناسائی احمدی نژاد قبل از تحمیل کردنش به مردم که میباید بر میآمد.
نماینده ولیفقیه در سپاه، چالشهای موجود از اول انقلاب اسلامی را به دلیل دو برداشت از مردمسالاری یعنی مردمسالاری دینی و مردمسالاری سکولار میداند و میگوید: این دو برداشت در حوزههای اصول انقلاب، سیاست خارجی، فرهنگ، اقتصاد و نحوه اداره کشور اختلاف ایجاد میکند. به همین دلیل نگاه امام با دولت موقت، بنیصدر و آیتالله منتظری تفاوت داشته است. نگاه کارگزاران نیز با نگاه مردمسالاری دینی تفاوت دارد. به طور مثال دفاع ما از سوریه دفاعی امنیتی، اعتقادی و استراتژیک است در حالیکه برخی این نگاهها را قبول ندارند.
بعدها، نشریه صبح صادق، تحت نظارت علی سعیدی، تحلیل جالبی در مورد حذف برخی از فرماندهان سپاه و جلوگیری از ارتباط میان نیروهای سابق سپاه و نیروهای در حال کار داده بود که خواندنی به نظر میرسد: هفته نامه «صبح صادق»، ارگان سیاسی سپاه، شکاف های موجود در سپاه را مورد بررسی و تحلیل قرار داد و با مطلبی مسلسل وار تحت عنوان «تهدیدات بازنشستگی»، نوشت: «افراد پس از بازنشستگی ممکن است در موقعیت و شرایطی قرار بگیرند که با خود فکر کنند چرا ما این کار را انجام دادیم و اصولاً آیا این کار از لحاظ شرعی و عرفی موضوعیتی داشته است یا خیر؟ و یا مثلاً آیا در طول مدت خدمت خود وقت خود را به درستی صرف کردهایم و یا آن را به هدر داده ایم؟ زمینه ذهنی برخی از این افراد را ممکن است چونان مغشوش کند که فرد بازنشسته آماده استحاله فکری شود. به گذشته خود پشت پا بزند و زمینه برای انجام اقدامات غیر متعارف فراهم شود. این گونه افراد ممکن است از طرق گوناگون از گذشته خود انتقام بگیرند، ممکن است خود را محق بدانند و قصد کنند که گذشته خود را که از دست دادهاند جبران کنند.»
نشریه ارگان سپاه، که زیر نظر نمایندگی رهبری در این نهاد نظامی اداره میشود، در شمارههای بعدی خود، باز نوشت: «افرادی به دلایل ضعفهایی که دارند و برای پوشاندن آن ضعفها، اقدام به جوسازی و شانتاژ تبلیغاتی کرده و در برخی از موارد با دشمنان همراه شده و در موارد بسیار کمی هم خود آنها موجب به راه اندازی گروههای گوناگون و نحلههای فکری میشوند. دشمنان نظام و عوامل غیر خودی نیز با علم به این موضوع و با سنجش و ارزیابی میزان توانایی این گونه افراد اقدام به جذب، سازماندهی و بکارگیری آنها میکنند».
ارگان سیاسی سپاه پاسداران در این بخش از «میقات سبز» و در ادامه مطلب «تهدیدات بازنشستگی»، خواستار آن شد که «تدابیری اندیشیده شود تا از ارتباط بیرویه و نادرست افراد بازنشسته با کارکنان جلوگیری شود و به کارکنان شاغل گوشزد گردد که هرگونه ارتباط غیر معمول و نامناسب را به اطلاع مراجع ذی ربط برسانند».
این در حالی بود که سردار جعفری هم در مواردی نیاز به برکناری و حذف برخی از نیروها را در غالبی به شرح زیر بیان داشت: «سال گذشته راهبردهای منابع انسانی سپاه آماده و توسط فرمانده کل قوا تصویب شد که این جهت گیریها در راهبردهای منابع انسانی گنجانده شده است. عمده مشکلات امروز سپاه بازخورد نظامات غلطی بود که به اشتباه به سپاه وارد کردند که عمدتاً نظامات رضاخانی بود. نمی توان گفت بزرگترین مانع و مشکل بودجه و امتیازات است. امروز مشکل امکانات و بودجه وجود ندارد. باید مشکلات را شناخت و راه حلهای بهتری ارائه داد و نباید به روشهای قبلی عادت کرد.اگر تحلیل و درک صحیحی از روند انقلاب نداشته باشیم نمیتوانیم وظیفه خود را به خوبی انجام دهیم…»
آیا تحلیلهای فوق «نماینده رهبر» و «فرمانده کل» سپاه میتواند چرائی مرگ مشکوک سردارانی چون سردار کاظمی و سردار احمد سوداگر و…را توضیح دهد ؟ سوداگر، در وصیت نامه خود به نکاتی مهم اشاره کردهاست : سردار غلامعلی رشید، جانشین رئیس ستاد کل نیروهای مسلح و همشهری احمد سوداگر، روز یکشنبه (۲۳ بهمن96) در مراسم تشییع پیکر این فرمانده سپاه گفتهبود: «سوداگر در آخرین دستنوشته خود از پزشکی قانونی خواسته «روحش» را کالبدشکافی کنند». او افزوده بود: احمد سوداگر نوشته است: «انگشتهای مرا به رایگان در اختیار مرکز انگشتنگاری بگذارید تا برای همیشه بیگناهی من به اثبات برسد و کارت شناساییام را درون کفنم بگذارید شاید لازم شود. روی تابوتم بنویسید عاقبت کسی که صادقانه زیست.»
با درگذشت احمد سوداگر تعدادی دیگر از فرماندهان سپاه نیز به مرگهایی مشکوک درگذشتند. بنا به گزارش رسانهها، در میان درگذشتگانِ در بهمن ماه،
● دلیل مرگ عباس مهری و منصور ترکان از فرماندهان پیشین سپاه «سکته مغزی» گفته شدهاست. و
● دلیل مرگ احمد سیافزاده، رییس سابق دانشگاه عالی سپاه و احمد سوداگر، فرمانده سابق لشگر ۲۷ محمد رسول الله، بنا به گزارش روزنامه جمهوری اسلامی، ناشی از «ایست قلبی» اعلام شد و
● علت مرگ وفا غفاریان نیز، «بیماری» ذکر شد.
گفتنی است که رهبری انقلاب هرگز برای این فرماندهان برجسته جنگ، پیام تسلیتی نداد. در حالیکه برای درگذشت پدر فدوی در همان زمان پیام تسلیتی داد!
دنباله دارد