back to top
خانهدیدگاه هانیما حق پور اثبات نادرستی ترجمه‌ها از «لو شاء الله»،...

نیما حق پور اثبات نادرستی ترجمه‌ها از «لو شاء الله»، بخش پنجم بررسی امت واحد در ترجمه‌‌های فارسی قرآن

NimahaghpoorARMپیرو «طرح بحث پیرامون امت واحد در قرآن»، و بعد از بررسی عبارات ابتدائی آیات 213 بقره و 19 یونس در بخشهای اول و دوم، و بررسی آیه 33 زخرف در بخش سوم، و آیات 92 انبیاء و 52 مؤمنون در بخش چهارم «بررسی امت واحد در ترجمه‌های فارسی قرآن»، اینک در بخش پنجم این سری مقالات، مابقی آیات مشمول «امه واحده» را که در ترکیب «لو شاء الله/ربک» نیز مشترکند، بررسی می‌نمایم. این آیات عبارتند از:

ـ مائده 48 : «… ولَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّهً واحِدَهً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتاکُمْ…»

ـ نحل 93 : «ولَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّهً واحِدَهً وَلَکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ…»

ـ شوری 8 : «ولَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَهُمْ اُمَّهً واحِدَهً وَلکِن یُدْخِلُ مَن یَشاءُ فِی رَحْمَتِهِ…»

ـ هود 118 : «ولَوْ شاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النّاسَ اُمَّهً واحِدَهً وَلا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ»

 

به دلیل اینکه در این نوبت، چهار آیه در دستور بررسی می‌باشد (و از این پس آنها را «آیات چهارگانه»  قلمداد می‌نمایم)، ابتدا دسته‌بندی ترجمه‌ها به صورت «تجمیعی» و تنها با در نظر گرفتن ترجمه مترجمان از «لَو شاءَ» و «امه واحده» صورت می‌گیرد، سپس با دسته‌بندی و بررسی آیات شامل «لَو» اثبات می‌گردد که تمامی ترجمه‌های مورد بررسی «لَو شاءَ» را  در آیات چهارگانه، مفهوماً وارونه ترجمه ‌کرده‌اند.  

ـ دسته اول: ترجمه‌هایی که «لو شاء» را به «اگر می‌خواست» یا «اگر خواسته بود» معادل نمودند و «امه واحده» را به خود «امت واحد» یا «یک امت» یا «امت یگانه» یا «امت یکپارچه» یا «یک گروه» یا «گروه یگانه» که در مجموع مفهوم «خدا نخواسته است که مردم را یک گروه یکپارچه قرار دهد» از آنها برمی‌آید. (آبان (1)، آیتی (2)، ارفع (3)، انصاری (4)، بختیارنژاد (5)، برزی (6)، پاینده (7)، پورجوادی (8)، تاجی گله‌داری (9)، صلواتی (10)، حداد عادل (11)، خاموش هروی (12)، خرمشاهی (13)، رضایی (14)، صالحی (15)، خانی و ریاضی (16)، محمود حسن (17)، موسوی گرمارودی (18)، فارسی (19)، فولادوند (20)، موسوی همدانی (21)، صفارزاده (22)، اشرفی (23)، دهلوی (24)، مصباح زاده (25)، شعرانی (26)، نسخه 759 (28)، نسخه پنجم هجری (28))

ـ در دسته دوم، علاوه بر موارد مندرج در دسته اول، مترجمان در یک یا چند ترجمه، واژه «امت» را به «ملت» معادل کرده‌اند که واضح نیست که مرادشان از «ملت»، کیش و آیین و دین بوده یا نه؛ همان مفهوم گروه و جماعت را افاده کرده‌اند. (امین (29)، شاهین (30)، سراج (31)، معزی (32))

ـ دسته سوم مربوط است به مترجمانی که علاوه بر موارد مندرج در دسته اول، در یک یا چند آیه، «لو شاء» را به صورت مضارع؛ «اگر بخواهد» ترجمه نموده‌اند که محتملاً از غفلت و عدم دقت ایشان ناشی شده است و نه مراد و منظور خاصی. (ابطحی (33)، برقعی (34)، حلبی (35)، رهنما (36)، طبری (37))

ـ در دسته چهارم، علاوه بر موارد مندرج در دسته اول، مترجمان در یک یا چند آیه وحدت در امت را از منظر و مربوط به دین یا آیین یا شریعت یا هدایت یا توحید یا امثالهم دانسته‌اند. (آیت اللهی (38)، ابراهیمی (39)، انصاریان (40)، بازرگان (41)، بروجردی (42)، بهبودی (43)، بهرام‌پور (44)، ثقفی (45)، حجتی (46)، طاهری (47)، طبرسی (48)، خواجوی (49)، قرشی (50)، کرمی (51)، مجتبوی (52)، مشکینی (53)، مکارم (54)، عاملی (55)، صفوی (56)، قرائتی (57)، اسفراینی (58)، سورآبادی (59)، میبدی(60)، نسخه دهم هجری (61)، نسفی (62)، محمودیان (63)، فیض الاسلام (64)، زمانی (65)، خرم دل (66)، الهی قمشه‌ای (67)).

ـ دسته پنجم مربوط به مترجمانی است که علاوه بر موارد مندرج در دسته چهارم، در یک یا چند آیه، (مانند دسته سوم) «لو شاء» را به صورت مضارع؛ «اگر بخواهد» ترجمه نموده‌اند که محتملاً از غفلت و عدم دقت ایشان ناشی شده است و نه مراد و منظور خاصی. (نجفی (68) ، یاسری (69)، صادقی (70))

ـ در دسته ششم؛ مترجمان، «اسلام» و «مسلمانی» را به موارد مندرج در دسته چهارم در یک یا چند آیه افزوده‌اند و معنا و مفهوم را از منظر دین و آیین، تخصیص بیشتری زده‌اند. (کاشانی (71) ، کاشفی (72))

ـ در دسته هفتم، مترجمان علاوه بر موارد مندرج در دسته ششم، در یک یا چند آیه (مانند دسته سوم و پنجم) «لو شاء» را به صورت مضارع؛ «اگر بخواهد» ترجمه نموده‌اند که محتملاً از غفلت و عدم دقت ایشان ناشی شده است و نه مراد و منظور خاصی. (صادق نوبری (73) ، خسروی (74))

علاوه بر موارد مندرج در دسته‌های فوق، برخی مترجمان، در یک یا چند مورد از آیات چهارگانه، ترجمه‌های متمایزی از «امه واحده» ارائه دادند: «گروه واحدی که مورد توجه بودند» (مصطفوی(75))، «گروهی تنها» (رازی(76))، امت واحد مبنی بر اینکه هیچگونه اختلافات نژادی و ملی و زبانی در میان ابناء بشر نباشد (کاویان‌پور(77)). بلاغی آیه 118 هود را اینگونه ترجمه نموده است: «و ای پیامبر! اگر پروردگارت می‏خواست (که مردم در زیان باشند: جاهل و سفاک و رباخوار و ضعیف کش و دختر زنده به گور کن و …) البته مردم را یک ملت (یک راه) قرار می‏داد…» (78)

بازرگان در توضیحاتش ذیل آیه 48 مائده می‌‌آورد که «جمله «…ولَوْ شاءَ اللهُ لَجَعَلَکُمْ اُمَّهً واحِدَهً…» بر امتناع خدا و نفی مشیت او در یکدست کردن اجباری آدمیان تأکید می‌کند» (79) و همانگونه که ملاحظه می‌شود می‌توان گفت که همگی مترجمان همین مراد و منظور را از آیات مورد بحث دریافته‌اند، اما اگر چنین باشد، تناقض وجود دارد میان این آیات با آیات 213 بقره و 19 یونس که دلالت دارند بر اینکه «مردم امت واحده بودند»، و نیز با آیات 21 انبیاء و 52 مؤمنون که مخاطبان را مشمول «امت واحده بودن» بیان می‌دارد. چرا که در آن آیات؛ مردم یا پیامبران، امت واحده بودند یا هستند، اما در این آیات خدا نخواسته است که مردم یا پیروان پیامبران امت واحده بوده باشند.

اما نگارنده بر آن است که معنای «لو شاء الله» در آیات چهارگانه مورد بررسی، «اگر خدا می‌خواست» نیست، بلکه «چنانچه خدا خواسته است» می‌باشد به مفهوم؛ با وجودی که خدا خواسته مردم را امت واحده قرار دهد و داده است، اما این امت واحده قرار دادن نافی این نیست که آنها را نیازماید: «وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فی ما آتاکُمْ» (مائده ۴٨) یا از منظر هدایت یافتگی و ماحصل آن تفکیک ننماید: «وَلَکِن یُضِلُّ مَن یَشاءُ وَیَهْدِی مَن یَشاءُ» (نحل ٩٣)، «وَلَکِن یُدْخِلُ مَن یَشاءُ فی رَحْمَتِهِ» (شوری 8)، بلکه از طریق آزمون و از نظر پذیرش و عمل به هدایت الهی می‌آزماید و تفکیک می‌نماید و جزا و پاداش می‌دهد، و با اینکه در خلقت، «گروهی نیازمند همزیستی» هستند، هیچگاه بنا به ماهیت و اِعمال ناهمراستای اراده‌های انسانی اختلاف از میان‌شان رخت برنمی‌بندد مگر در میان گروهی که چون هدایت الهی را پذیرا بوده‌اند مورد رحم پروردگار قرار گرفته‌اند: «وَلا یَزالُونَ مُخْتَلِفینَ إلّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ» (هود ١١٨ و 119). با این اوصاف هیچ تناقضی میان آیات مشمول «امه واحده» رخ نمی‌نمایاند و بنا به مدعای نگارنده در بخشهای پیشین از این سری مقالات؛ مفهوم مراد از «امه واحده»، به طور یکسان در هر 9 آیه، به معنای «گروهی نیازمند همزیستی» صادق است که توضیحات بیشتر در این خصوص در مقاله «بازنگری در فهم امت واحد در قرآن» خواهد آمد.

حال به منظور اثبات این مدعا که معنای «لو شاء الله» در آیات چهارگانه مورد بررسی، «اگر خدا می‌خواست» نیست، یعنی بار معنایی آن متضمن عدم مشیت خدا نیست، بلکه «چنانچه خدا خواست» یا «چنانچه خدا خواسته است» می‌باشد؛ یعنی بار معنایی آن متضمن تعلق ازلی مشیت خدا به امت واحده قرار دادن مردم است، عبارتهای مشمول «لَو» را در آیات قرآن دسته‌بندی می‌نمایم و نشان خواهم داد که در آیات مشابه آیات چهارگانه مورد بررسی، فعل بکاررفته بعد از «لو» می‌باید در بارمعنایی مثبت ترجمه گردد تا آیات چهارگانه صحیح فهمیده شود.

در قرآن علاوه بر آیات چهارگانه که شامل «لَو شاء الله/ ربک» در کنار «امه واحده» می‌باشند (80)، 196 بار «لَو» در 187 آیه بکار رفته است که در 34 مورد، فعل پسینی از ریشه «شیء» می‌باشد که 23 مورد ماضی و 11 مورد مضارع است. ابتدا این آیات را دسته‌بندی می‌نمایم:

1ـ موارد مشابه آیات چهارگانه که متعاقب «لو شاء» یک فعل ماضی غیرمنفی با «لَـ» بر سر آن آمده است (10 مورد)(81) مانند: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَنزَلَ مَلَائِکَهً» (مؤمنون ٢۴) یا «فَلَوْ شَآءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ» (انعام 149)

2ـ موارد شامل «لو شاء» که متعاقب آن یک فعل ماضی منفی بکار رفته است (9 مورد)(82) مانند: «قُل لَّوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ…» (یونس ١۶) یا «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ…» (بقره ٢۵٣)

3ـ موارد شامل «لَو شِئت» یا «لَو شِئنا» (5 مورد)(83)

4ـ موارد شامل «لَو نَشاء» یا «لَو یَشاء» (11 مورد)(84)

بررسی آیات دسته‌های فوق را موکول می‌نمایم به ادامه دسته‌بندی و توضیحاتی در خصوص آنها تا در بررسی آنها مطالبی روشن شده باشد و اثبات مدعا سهولت یابد.

اما پیش از ادامه دسته‌بندی، بهتر است به این نکته توجه نمود که وقتی در آیات قرآن، فعلی از ریشه «شیء» هم در حالت ماضی و هم در حالت مضارع پس از «لَو» بکار رفته است، نباید ترکیب «لو شاء الله» را «اگر خدا بخواهد»، یعنی در سیاق مضارع ترجمه نمود، و نیز برعکس «لو یشاء الله» را «اگر خدا می‌خواست»، که برخی مترجمان چنین اشتباهی را مرتکب شده‌اند.

مضاف بر نکته فوق، وقتی ترکیب «إن شاء الله» در قرآن بکار رفته و معنای آن این است که «اگر خدا خواسته باشد»، یعنی اگر خدای تعالی در نظام حاکم بر هستی قرار داده باشد که فلان اتفاق یا ماحصل، ممکن الوقوع باشد، حتماً باید مفهوم «لو شاء الله» را نیز در بار معنایی مثبت فهم نمود چرا که «لَو» از ادات نفی نیست. توضیحات بیشتر در بررسی آیات مربوطه خواهد آمد.

باز پیش از ادامه دسته‌بندی آیات، آیه‌ای که در هیچ یک از دسته‌ها قرار نمی‌گیرد را بررسی می‌نمایم تا معادلهای محتمل در ترجمه «لَو» را از آن استنباط نمایم: «کونوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أوِ الْوالِدَیْنِ وَالْأقْرَبینَ إن یَکُنْ غَنیًّا أوْ فَقیرًا فَاللهُ أوْلَى بِهِمَا» (نساء ١٣۵) در این آیه می‌توان از معادلهای «اگر، حتی اگر، گرچه، چنانچه، با وجودی که، با اینکه» برای ترجمه «لَو» استفاده کرد، چرا که جهت دستیابی به ترجمه دقیق، باید بر سر «ولَو» وقف نمود، زیرا «فَاللهُ أوْلَى بِهِما» مکمل «وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أوِ الْوالِدَیْنِ وَالْأقْرَبینَ إن یَکُنْ غَنیًّا أوْ فَقیرًا» می‌باشد، چون ضمیر «هما» مثنی است و راجع است به «غَنیًّا أوْ فَقیرًا» و این عبارت تأکیدی است بر عبارت «وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أوِ الْوالِدَیْنِ وَالْأقْرَبینَ» و این عبارات مکمل بدون «کونوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ» نیز واجد معنای کاملی است، اما اگر بر سر «ولَو» وقف ننماییم و «کونوا قَوّامینَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِکُمْ أوِ الْوالِدَیْنِ وَالْأقْرَبینَ إن یَکُنْ غَنیًّا أوْ فَقیرًا» را با هم در نظر بگیریم اولاً بکاربردن «واو» قبل از «لَو» بلامحل و زائد بوده (85)، ثانیاً «فَاللهُ أوْلَى بِهِمَا» دیگر نمی‌تواند به عبارتهای پیشین خود، از لحاظ معنا، ملحق شود. وقتی وجود «واو» معنادار باشد و نبایست از آن صرفنظر کرد، همه معادلهای «اگر، حتی اگر، گرچه، چنانچه، با وجودی که، با اینکه» را می‌توان صحیح دانست.

حال ادامه دسته‌بندی آیات:

   دسته پنجم را اختصاص می‌دهم به موارد شامل «وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ/  الْمُشْرِکُونَ/ الْمُجْرِمُونَ» (7 آیه)(86). این ترکیب که از لحاظ ساختاری مشابه ترکیب «لو شاء الله» است، به هیچ روی بار معنایی منفی ندارد، بلکه گویای خواست خداوند است علی‌رغم کراهت کافران و مشرکان و مجرمان. بنابراین آیات مشمول این دسته به نحوی مؤید این است که می‌توان «لو شاء الله» در آیات چهارگانه را با بار معنایی مثبت ترجمه نمود چرا که در این آیات نیز بعد از «لَو» یک فعل ماضی غیر منفی آمده است و بار معنای آن با «لو» منفی نمی‌شود: «و چنانچه (یا با وجودی که) کراهت داشته باشند کافران/ مشرکان/ مجرمان».

دسته ششم شامل مواردی می‌شود که بعد از «لَو» فعل «کان» (یا سایر صیغه‌های ماضی آن) آمده باشد به نحوی که بعد از ترکیب آنها فعلی نیامده باشد (24 مورد)(87) مانند: «لَوْ کَانَ عَرَضًا قَرِیبًا…» (توبه ۴٢) یا  «قُل لَّوْ کانَ الْبَحْرُ مِدادًا…» (کهف ١٠٩). این موارد نیز از این حیث که بعد از «لو» یک فعل ماضی ساده غیر منفی بکار رفته است، مشابه ترکیب «لو شاء الله» است. در این موارد نیز بار معنایی عبارت مثبت است، مانند:

ـ وَإذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا وَلَوْ کَانَ ذَا قُرْبَى (انعام ١۵٢)

ـ وَلَوْ کُنتَ فَظًّا غَلیظَ الْقَلْبِ لَانفَضُّوا مِنْ حَوْلِکَ (آل‌عمران ١۵٩)

ـ وَما أَنتَ بِمُؤْمِنٍ لَّنا وَلَوْ کُنّا صادِقینَ (یوسف ١٧)

مواردی که بعد از «لَو کان» (یا سایر صیغه‌های ماضی آن) یک فعل مضارع بکار رفته است (21 مورد)(88) ، مانند: «لَوْ کانوا یَعْلَمونَ» یا «لَّوْ کُنتُمْ تَعْلَمُونَ»، در دسته هفتم قرار داده می‌شوند. در این موارد هرچند عبارات به صورت ماضی استمراری ترجمه می‌شود، ولی باز هم متضمن بار معنایی مثبت است، مثلاً «لَوْ کُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ» به صورت «چنانچه ما می‌شنیدم یا تعقل می‌کردیم» ترجمه می‌شود.

اما پیش از بررسی برخی از آیات دسته هشتم که شامل مواردی می‌شوند که بعد از «لَو» (بجز شاء و کان و سایر صیغه‌های ماضی آنها) سایر افعال ماضی آمده است، به دسته نهم می‌پردازم که حاصل ترکیب «لَو» و سایر افعال مضارع (یعنی بجز نشاء و یشاء) است. (30 مورد)(89). بررسی چند آیه از این دسته حاکی از آن است که آمدن «لو» بر سر افعال مضارع هم بار معنایی آن را منفی نمی‌نماید:

ـ وَلَوْ تَرَى إذْ وُقِفُوا عَلَى النّارِ فَقَالُوا… (انعام 27)، وچنانچه می‌بینی هنگامی که عرضه ‌شدند بر آتش پس گفتند…

ـ وَلَوْ یُؤَاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِم مَّا تَرَکَ عَلَیْهَا مِن دَآبَّهٍ وَلَکِن یُؤَخِّرُهُمْ إِلَى أَجَلٍ مُّسَمًّى (نحل 61) وچنانچه مؤاخذه کند خدا مردم را به ستمهایشان وانمی‌نهد بر آن جنبنده‌ای را ولی به تأخیر می‌اندازدشان تا مدتی معین. در این مثال با اینکه خدا در حال حاضر مردم را به جهت ظلمهاشان مؤاخذه نمی‌کند، اما این نشانه نفی مؤاخذه نیست، بلکه نشان دهنده این است که متعاقب مؤاخذه الهی چه می‌شود، یعنی ماحصل مؤاخذه را به تصویر می‌کشد. بنابراین در این آیه نیز ترکیب «لَو» و فعل مضارع، بار معنایی را منفی نمی‌گرداند.

نکته‌ای که در این دسته از آیات به نظر می‌رسد اینکه: در مواردی که قبل از ترکیب «لَو» با «فعل مضارع»، یک فعل ماضی بکار رفته و بعضاً مترجمان فعل مضارع را نیز ماضی ترجمه کرده‌اند تا تطابق زمانها برقرار باشد، اما باید فعل ماضی را به صورت ماضی نقلی ترجمه نمود تا نشان دهنده اثر فعل از گذشته تا حال باشد و تطابق زمانها نیز برقرار باشد، مانند: «وَدَّ کَثِیرٌ مِّنْ أَهْلِ الْکِتَابِ لَوْ یَرُدُّونَکُم مِّن بَعْدِ إِیمَانِکُمْ…» (بقره ١٠٩)، «دوست داشته‌اند بسیاری از اهل کتاب چنانچه بر‌گردانند شما را از پس ایمانتان…»، «وَدُّوا لَوْ تَکْفُرُونَ» (ممتحنه ٢)، «دوست داشتنه‌اند چنانچه کفر بورزید» (و مانند اینها: بقره 96، آل عمران 69، نساء 89، 102، قلم 9)  

دسته دهم مواردی را شامل می‌شود که حرف تأکید «أنَّ» بعد از «لَو» و قبل از سایر ارکان عبارت آمده (20 مورد)(90)، مانند:

 ـ وَلَوْ أَنَّهُمْ آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَمَثُوبَهٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ خَیْرٌ (بقره ١٠٣) وچنانچه که ایشان ایمان ‌‌آوردند و پروا ‌کردند هر آینه ثوابی از نزد خدا بهتر است. در این مثال نیز «لَو» بار معنایی فعلهای پسینی خود را منفی نکرده بلکه ماحصل شرطی وقوع آنها را بیان می‌دارد. اگر مراد این بود که ایمان نیاوردند و پروا نکردند از ادات نفی پیش از این افعال استفاده می‌شد.

ـ قُل لَّوْ أنَّ عِندِی مَا تَسْتَعْجِلُونَ بِهِ لَقُضِیَ الْأَمْرُ بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ (أنعام ۵٨)، بگو چنانچه نزد من بود آنچه بدان شتاب می‌کنید هرآینه تمام بود امر بین من و بین شما. در این مثال؛ درست است که اختیار آنچه در آن شتاب می‌کنند نزد پیامبر نیست، و می‌توان افاده بار معنایی منفی از آن کرد، ولی مراد آیه؛ گفتن این حقیقت نیست، بلکه آیه گویای چگونگی نظام هستی است.

حال نوبت بررسی برخی آیات دسته هشتم فرا می‌رسد که شامل مواردی می‌شوند که بعد از «لَو» سایر افعال ماضی (یعنی بجز شاء و کان و سایر صیغه‌های ماضی آنها) آمده است (58 مورد)(91)، مانند:

ـ وَلا تَنکِحُوا الْمُشْرِکاتِ حَتَّى یُؤْمِنَّ وَلَأمَهٌ مُّؤْمِنَهٌ خَیْرٌ مِّن مُّشْرِکَهٍ وَلَوْ أَعْجَبَتْکُمْ… (بقره ٢٢١) و پیمان زناشویی نبندید با زنان مشرک تا هنگامی که ایمان بیاورند و کنیز مؤمن بهتر است از زن مشرک چنانچه (یا با وجودی که) شما را شگفت زده کرده باشد… در این آیه گویاست که بار معنایی فعل پس از«لَو» نه تنها منفی نیست، بلکه محقق هم شده است، یعنی آن زنان این مردان را شگفت زده کرده‌اند. ‌

ـ لَوْ أَنزَلْنا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعًا مُّتَصَدِّعًا مِّنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ (حشر ٢١) چنانچه ‌فرستادیم این قرآن را بر کوهی (یا انسان کوه صفتی)، هرآینه می‌دیدیش خاشع مُتَصَدِع از خشیت خدا و این مثَلها را می‌زنیم برای مردم، باشد که اندیشه کنند. در این آیه باز شرط و التزام موضوعیت دارد نه بار معنایی منفی برای انزال قرآن بر کوه.

ـ وَلْیَخْشَ الَّذِینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّهً ضِعَافًا خَافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَلْیَقُولُوا قَوْلًا سَدِیدًا (نساء ٩)، و باید خشیت کنند آنها چنانچه بازگذارند از پشتشان فرزندانی ناتوان که بیم داشتند بر آنها، پس باید پروا کنند خدا را و باید بگویند سخنی استوار و سرراست. در این آیه نیز واضح است که بارمعنایی تحقق فعل منفی نیست، بلکه آیه گویای شرط و التزام است.

اما جهت پرهیز از اطاله بیشتر مقال، مثالی را می‌آورم که از لحاظ ساختار شباهت حداکثری دارد با آیات چهارگانه و هم به ظاهر در رد مدعای بنده راهگشا است:

‌ـ وَلَوْ بَسَطَ اللَّهُ الرِّزْقَ لِعِبَادِهِ لَبَغَوْا فِی الْأَرْضِ وَلَکِن یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشاءُ (شورى ٢٧). مترجمان بعضاً این آیه را اینگونه ترجمه نموده‌اند: و اگر می‌گسترد خدا روزی را برای بندگانش هرآینه زیاد‌ه‌خواهی می‌کردند در زمین، لکن فرو می‌فرستد به اندازه‌ای که بخواهد. در صورت صحت این ترجمه، مراد آیه این است که خدا نگسترده است روزی را برای بندگانش تا مبادا زیاده‌خواهی کنند. اما این ترجمه صحیح نیست چرا که امر مستمر واقع این است که هم خدا روزی را برای بندگانش گسترده است و هم آنها همواره زیاده‌خواهی کرده‌اند. بنابراین ترجمه صحیح آیه این است: و چنانچه (یا با وجودی که) گسترده است خدا روزی را برای بندگانش، هرآینه زیاده‌خواهی کرده‌اند در زمین، اما فرو می‌فرستد به اندازه‌ای که می‌خواهد، همانا او به بندگانش آگاه بیناست. «یُنَزِّلُ بِقَدَرٍ مَّا یَشاءُ» یعنی زیاده‌خواهی‌ها و برتری‌جویی‌ها در چارچوب ممکنات هستی که همان مشیت الهی است امکان وقوع می‌یابد نه خارج از نظامات و قوانینی که خدا در بطن هستی قرار داده است.

از بررسی دقیق آیات دسته چهارم که موارد شامل «لَو نَشاء» یا «لَو یَشاء» می‌باشند، بهتر است در این مجال صرف نظر نمایم و آن را واگذارم به پژوهشی در خصوص وجوه تمایز و تفاوت «اراده» و «مشیت» الهی با یکدیگر، چرا که اگر اکنون وارد بررسی آن شوم هم از موضوع اصلی این پژوهش خارج می‌شویم و هم این مقال را بیشتر مطول می‌نماید. بنابراین مختصراً تنها به ذکر این نکته بسنده می‌نمایم که در قرآن نه مجاز هستیم افعال مضارع را به ماضی ترجمه کنیم و نه بالعکس، بویژه در مواردی که افعال هم به صورت ماضی بکاررفته‌اند هم به صورت مضارع، چرا که قرآن متن دقیق است و بین مفهوم مشیت الهی در حالت ماضی با مضارع آن تفاوت وجود دارد، مشیت الهی در حالت مضارع متأثر است از حالت ماضی آن که نشانگر ازلیت و ابدیت می‌باشد و نیز متأثر است از ماحصل مشیتهای انسانی. و این نکته دلیل این است که در آیات قرآن پس از بکاربردن «لَو نَشاء» یا «لَو یَشاء» برای فاعلیت خدا، افعال ماضی بکار رفته است، مانند: «أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذینَ آمَنوا أن لَّوْ یَشَاءُ اللَّهُ لَهَدَى النّاسَ جَمیعًا»(رعد 31) یا «وَلَوْ نَشاءُ لَطَمَسْنا عَلَى أَعْیُنِهِمْ»(یس 66)

حال به بررسی آیات دسته سوم می‌پردازم که هم شامل فعل ماضی از ریشه «شیء» می‌باشند و هم ساختار اکثر آنها شبیه ساختار آیات چهارگانه می‌باشد:

آیه 155 اعراف: «وَاخْتارَ مُوسَى قَوْمَهُ سَبْعینَ رَجُلاً لِّمیقاتِنا فَلَمّا أخَذَتْهُمُ الرَّجْفَهُ قالَ رَبِّ لَوْ شِئْتَ أهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ وَإیّایَ»، «و برگزید موسی قومش را هفتاد مرد برای وعده‌گاه ما، پس هنگامی که بگرفتشان لرزش، گفت پروردگارا اگر ‌خواستی نابودشان ‌کردی از پیش و مرا نیز»، ترجمه مفهومی آن این چنین است: «ای پروردگارا چنانچه خواست تو بر این بود که آنها هلاک شوند، پیش از این که گمراه بودند آنها را هلاک می‌کردی و مرا نیز، بنابراین قصد تو هلاک ایشان نبوده و نیست». شاهد صحت این معنا ادامه آیه است که به سیاق استفهام انکاری می‌فرماید: «أتُهْلِکُنا بِما فَعَلَ السُّفَهآءُ مِنّآ إنْ هِىَ إلّا فِتْنَتُکَ تُضِلُّ بِها مَن تَشآءُ وتَهْدى مَن تَشآءُ»، «مگر آیا تو نابود می‌کنی به سبب آنچه بی‌خردان ما انجام دادند؟! همانا آن نیست جز آزمون تو که گمراه می‌کنی بدان هرکه را بخواهی و هدایت می‌کنی هرکه را بخواهی». ترجمه رایج از عبارت «لَوْ شِئْتَ أهْلَکْتَهُم مِّن قَبْلُ» به صورت «اگر می‌خواستی هلاکشان می‌کردی  پیش از این»‌، علاوه بر اینکه با دیگر عبارات آیه تناسب ندارد، متضمن جمله‌ای سخیف از جانب موسای نبی خطاب به پروردگار جهانیان است: «اگر می‌خواستی آنها را هلاک کنی، پیش از این هلاک می‌کردی و مرا نیز (و ما را به اینجا نمی‌کشاندی و مرا پیش آنها خار و خفیف نمی‌ساختی؟!)»

اما آیه 77 کهف که از لحاظ ساختار، شبیه آیات چهارگانه می‌باشد (لو + فعل ماضی غیر منفی + لَـ) مؤید معنای مثبت برای عبارت «لَوْ شِئْتَ» است، چرا که موسی به مصاحبش می‌گوید چنانچه (یا با وجودی که) خواستی آن دیوار را تعمیر کنی، در قبال آن دستمزدی طلب می‌کردی تا از آن اهالی که به ما خوراک ندادند غذا می‌خریدیم. (فَانطَلَقَا حَتَّى إذا أتَیا أهْلَ قَرْیَهٍ اسْتَطْعَما أهْلَها فَأبَوْا أن یُضَیِّفوهُما فَوَجَدا فیهَا جِداراً یُریدُ أن یَنقَضَّ فَأَقامَهُ قالَ لَوْ شِئْتَ لَاتَّخَذْتَ عَلَیْهِ أجْراً). واضح است که در این آیه «لَوْ شِئْتَ» نمی‌تواند بار معنایی منفی داشته باشد چرا که صاحب موسی آن دیوار را برپا داشته است.

آیه 176 اعراف نیز که از لحاظ ساختار، شبیه آیات مورد بررسی نیز می‌باشد بسیار گویاست در اینکه عبارت «وَلَوْ شِئْنَا» واجد بار معنایی مثبت است: «وَلَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَلَکِنَّهُ أخْلَدَ إلَى الْأَرْضِ وَاتَّبَعَ هَوَاهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إن تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَث ذَّلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا» ابتدا ترجمه قسمت متأخر آیه را می‌آوریم تا چرایی گویایی آن مشخص شود: «پس مَثَل آن مانند سگ است که اگر روی آوری به سویش زبان از کام درآرد یا ترکش هم کنی باز زبان از کام درآرد، این مَثَل قومی است که نشانه‌های ما را تکذیب کردند» آنچه از این قسمت آیه به وضوح برمی‌آید این است که برخی با اینکه نشانه‌های هدایتگر الهی را می‌بینند، آن را برنمی‌تابند و مشابه سگان، چه آنها را هدایت کنی چه نکنی، زبان از کام برون آورند و برای آنها تفاوتی ندارد، نکته دیگر اینکه خداوند برای همگان نشانه‌هایش را فرو می‌فرستد چه دریابندش چه درنیانبندش، حال برویم سراغ قسمت نخستین آیه: «و چنانچه (یا با وجودی که) خواسته‌ایم ما که هرآینه رفعتش دهیم بوسیله آن، اما او باقی ماند در زمین و پیروی کرد هوس خود را» و این معنا با قسمت متأخر آیه در تناسب و انسجام است و مراد این است که با اینکه خواست خدا این بوده که بندگانش را رفعت دهد و برای آنها نشانی‌های هدایتگر را فرو فرستاده، اما برخی توجهی به رشد ندارند و چسبیده‌اند به بستر رشد خود و به تعبیری «راه را گردشگاه کرده‌اند».

آیات 51 فرقان و 13 سجده نیز به سان آیه فوق مشابه آیات چهارگانه مورد بررسی می‌باشد چرا که در آنها بعد از «ولَوْ شِئْنَا» بلافاصله یک فعل ماضی غیر منفی با «لَـ» آمده که هر دو نیز گویای بار معنایی مثبت برای خواست خدا می‌باشند: «ولَوْ شِئْنا لَبَعَثْنا فی کُلِّ قَرْیَهٍ نَّذیراً» (وچنانچه (یا با وجودی که) خواسته‌ایم ما که هرآینه برانگیزانیم در کل قریه‌ها هشدار دهنده‌ای)، «ولَوْ شِئْنا لَآتَیْنا کُلَّ نَفْسٍ هُداها ولَکِنْ حَقَّ الْقَوْلُ مِنِّی لَأمْلَأنَّ جَهَنَّمَ مِنَ الْجِنَّهِ وَالنَّاسِ أجْمَعینَ» (و چنانچه (یا با وجودی که) خواسته‌ایم ما که بدهیم به کل نفس‌ها هدایت و رهبریشان را، اما قول حق از من این است که…). به استناد آیه 15 سوره اسراء ثابت می‌شود که «ولَوْ شِئْنا» در هر دو آیه واجد بارمعنایی مثبت برای خواست خدا مبنی بر هدایت بندگانش است: «مَّنِ اهْتَدَى فَإنَّما یَهْتَدى لِنَفْسِهِ وَمَن ضَلَّ فَإنَّما یَضِلُّ عَلَیْها ولا تَزِرُ وازِرَهٌ وِزْرَ أُخْرَى وما کُنّا مُعَذِّبینَ حَتَّى نَبْعَثَ رَسُولاً».

مواردی هستند که در آنها بعد از «لَو شاء» یک فعل ماضی منفی بکار رفته است (دسته دوم)، مانند «سَیَقُولُ الَّذینَ أشْرَکُوا لَوْ شاءَ اللَّهُ ما أشْرَکْنا» (انعام ١۴٨)، «در آینده نزدیک می‌گویند کسانی که شرک ورزیدند چنانچه خواست خدا شرک نورزیدیم» یا به عبارت روان‌تر: «بزودی آنان که شرک ورزیدند می‌گویند چنانچه خدا می‌خواست شرک نمی‌ورزیدیم». در این آیه مشرکان از سر بینش اشتباه می‌گویند که اگر خدا می‌خواست ما مشرک نمی‌شدیم، و مرادشان این است که خدا نخواسته است که ما مشرک نباشیم، حال آنکه خدا در آیاتی چند می‌فرماید که هدایت یافتگی در گرو خواست خود آدمی است و خدا اجباری به کفر و شرک یا ایمان و هدایت نمی‌کند. مانند «فَإمّا یَأْتیَنَّکُم مِّنّی هُدًى فَمَن تَبِعَ هُدَایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ»(بقره 38)، پس هرگاه از جانب من هدایتی بیایدشان، پس هر که هدایتم را پیروی کند بر او بیمی نیست. بنابراین این سخن مشرکان توجیه شرکشان است که مقبول نیست، چرا که مشیت خدا بر آن است که هرکه خود خواسته باشد، هدایت شود: «فَمَن شَاءَ فَلْیُؤْمِن وَمَن شَاءَ فَلْیَکْفُرْ» (کهف 29). با این توضیحات باید گفت که جهت ترجمه صحیح آیات چهارگانه نباید آیه «سَیَقُولُ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکْنَا» (انعام ١۴٨) را مستند قرار داد چرا که اولاً سخن مشرکان است که صحیح نیست، ثانیاً فعل پسینی «لَوْ شَاءَ» منفی است که «نفی» آن به فعل بعد از «لَو» تسری می‌یابد و معنای آن را نیز در فارسی منفی می‌نماید و ترجمه روان آن این می‌شود: «بزودی آنان که شرک ورزیدند می‌گویند چنانچه خدا می‌خواست شرک نمی‌ورزیدیم»، پس خدا نخواسته است که ما مشرک نباشیم.

آیات دیگری نیز مشابه این آیه می‌باشند که در آنها نیز بعد از «لو شاء» فعل منفی آمده است و متضمن مفهوم عدم خواست خدا می‌باشند، مانند: آیه 107 انعام که خطاب به پیامبر می‌گوید: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا أَشْرَکُوا»، و چنانچه خواست خدا شرک نورزیدند. این آیه گویای این است که خدا نخواسته است که کسی را با اجبار موحد کند. در ترجمه این آیه هم، «نفی» فعل پسینی به فعل پس از «لَو» تسری می‌یابد و ترجمه روان آن چنین می‌شود: «و چنانچه خدا می‌خواست شرک نمی‌ورزیدند»، اما این بدان معنا نیست که خدا نخواسته است که مشرک نباشند، بلکه خدا خواسته است که مردمان به اختیار موحد یا مشرک باشند و نخواسته آنان که به اختیار شرک می‌ورزند را با اجبار موحد کند.

آیات مشابه دیگر:

ـ «وَقَالَ الَّذِینَ أَشْرَکُوا لَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا عَبَدْنَا مِن دُونِهِ مِن شَیْءٍ» (نحل ٣۵)، و گفتند کسانی که شرک ‌ورزیدند چنانچه خواست خدا بندگی نمی‌کردیم جز او را از چیزی (اگر خدا نمی‌خواست که بندگی غیر او را نمی‌کردیم)

ـ «وَقَالُوا لَوْ شَاءَ الرَّحْمَنُ مَا عَبَدْنَاهُم…» (زخرف٢٠)، و گفتند چنانچه خواست رحمان؛ بندگی نمی‌کردیم آنها را…

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ (رَبُّکَ) مَا فَعَلُوهُ…» (انعام ١٣٧ و ١١٢)، وچنانچه خواست پروردگارت؛ انجام نمی‌دادندش… 

ـ «قُل لَّوْ شَاءَ اللَّهُ مَا تَلَوْتُهُ عَلَیْکُمْ…» (یونس ١۶)، بگو چنانچه خواست خدا؛ تلاوتش نمی‌کردم بر شما…

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ مَا اقْتَتَلَ…» (بقره ٢۵٣)، و چنانچه خواست خدا نبرد نمی‌کردند…

بنابراین آیات دسته دوم را نباید معیار ترجمه آیات چهارگانه قرار داد چرا که فعل پسینی «لَو شاءَ» منفی بوده و نفی آن تسری می‌یابد بر «شاء» و بار معنایی آن را منفی می‌نماید، حال آنکه در آیات چهارگانه فعل پسینی «لَو شاء» غیرمنفی است.

دسته پایانی مورد بررسی دسته اول می‌باشد که آیات آن حداکثر شباهت را با آیات چهارگانه دارا می‌باشد: «لو شاء + لَـ + فعل ماضی». آیات مشمول این دسته را از نظر می‌گذرانیم:

ـ ما هَذَا إلّا بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یُریدُ أن یَتَفَضَّلَ عَلَیْکُمْ وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأنزَلَ مَلائِکَهً (مؤمنون ٢۴)، نیست این مگر بشری مانند شما که می‌خواهد برتری جوید بر شما و چنانچه خواست خدا هرآینه فرو فرستاد فرشتگان را. این آیه را مستند قرار نمی‌دهیم چون از زبان منکران دعوت الهی است و خلاف مشیت الهی مبنی بر ارسال پیامبران و چگونگی آن. و نیز آیه 14 فصلت را: « إِذْ جَاءَتْهُمُ الرُّسُلُ مِن بَیْنِ أَیْدِیهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ أَلَّا تَعْبُدُوا إِلَّا اللَّهَ قَالُوا لَوْ شَاءَ رَبُّنَا لَأَنزَلَ مَلَائِکَهً»، هنگامی که آمدشان فرستادگان از پیش روی‌شان و از پشت سرشان که نپرستید جز خدا را، گفتند چنانچه خواست پروردگار ما که هرآینه فروفرستاد فرشتگان را. منکران دعوت الهی گمان می‌برند که هدایت الهی با از طریقی خارق العاده به دست بشر برسد و از این رو می‌گویند اگر خواست خدا فرستادن رهنمونی برای ما بود، فرشته‌ای قابل رؤیت در دنیای مادی برایمان می‌فرستاد!

ظاهر آیه 99 یونس، در نگاه اول، به نظر می‌رسد گویای مغایرت مشیت الهی با ایمان آوردن همه آدمیان باشد: «وَلَوْ شاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَن فِی الْأرْضِ کُلُّهُمْ جَمیعًا أَفَأَنتَ تُکْرِهُ النَّاسَ حَتَّى یَکُونُوا مُؤْمِنِینَ»، «و چنانچه خواست پروردگارت هرآینه ایمان آورد هرکه در زمین است همگی‌شان، آیا پس تو وامیداری مردم را تا اینکه باشند ایمان آورده‌ها». اما اگر دقت کنیم به این حقیقت که مشیت خداوند مبنی بر «هدایت» همگان است، چگونه قائل می‌شویم به اینکه مشیت او به «ایمان آوردن» برخی از آدمیان تعلق گرفته است؟! وقتی هدایت برای همگان است، قصد از هدایت نمی‌تواند شامل همگان نباشد و برخی را دربربگیرد، بلکه منوط است به اختیار آنهایی که در معرض هدایت قرار می‌گیرد، و خدا همگان را در معرض هدایت قرار می‌دهد، حال پذیرفتن و نپذیرفتن با خود آنهاست. در این صورت معنای صحیح آیه این است: «و با وجودی که خواسته است پروردگارت هرآینه ایمان آورد هرکه در زمین است همگی‌شان، آیا تو (اختیار آنها را در این امر نادیده می‌گیری و) وامیداری مردم را تا اینکه باشند ایمان آورد‌ه‌ها؟!»

  صحت این مدعا در آیه 149 انعام هم آشکار است: «قُلْ فَلِلَّهِ الْحُجَّهُ الْبَالِغَهُ فَلَوْ شَآءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ»، «بگو پس برای خداست حجت بالغه، پس چنانچه خواسته است خدا، هرآینه هدایت کرده است شما را همگی»، وقتی حجت بالغه از آن خداست و او فیاض مطلق است و حجت بالغه را به همگان می‌رساند، نباید بخش متأخر آیه را مبنی بر عدم هدایت خدا برای همگان معنا کنیم، بلکه باید افعال گذشته را به صورت ماضی نقلی ترجمه نماییم تا گویای «ازلی بودن» خواست و فعل الهی باشد و این نکته بسیار مهمی است. آیه 9 نحل نیز در این خصوص گویاست: «وَعَلَى اللَّهِ قَصْدُ السَّبِیلِ وَمِنْهَا جَآئِرٌ وَلَوْ شَآءَ لَهَدَاکُمْ أَجْمَعِینَ»، «و بر خداست نشان دادن سرانجام راه‌ها و برخی از آن (راه‌ها) کجراهه است و با وجودی که خواسته است هرآینه هدایت‌تان کند همگی»، به عبارت روان‌تر: «با وجودی که خدا خواسته است که همگی‌تان را هدایت کند، بر اوست که سرانجام راه‌ها را نشان‌ دهد چرا که برخی از آنها کجراهه است». آیه 35 انعام نیز در همین راستاست: «وإن کانَ کَبُرَ عَلَیْکَ إعْراضُهُمْ فَإنِ اسْتَطَعْتَ أن تَبْتَغىَ نَفَقًا فِى الْأَرْضِ أوْ سُلَّمًا فِى السَّمَآءِ فَتَأْتیَهُم بِـآیَهٍ وَلَوْ شَآءَ اللهُ لَجَمَعَهُمْ عَلَى الْهُدَى فَلا تَکُونَنَّ مِنَ الْجَاهِلِینَ»، «و اگر بود گران بر تو رویگردانی‌شان پس اگر توانستی که بجویی شکافی در زمین یا نردبانی در آسمان پس بیاورشان نشانه‌ای (گویاتر)، و با وجودی که خواسته است خدا که گردآوردشان بر هدایت، پس مباش از نادانان!»

برای دستیابی به فهم صحیح آیه 90 نساء لازم است به آیه قبل و بعد آن هم توجه کنیم: آیه 89 نساء گویای این است که منکران دوست داشته‌اند که مؤمنان نیز کفر ورزند تا بسان هم باشند، پس قرآن به مؤمنان می‌گوید که آنها را به دوستی نگیرند تا زمانی که در راه خدا مهاجرت کنند و اگر روی برگرداندند با آنها قتال کنند هرجا که آنها را یافتند و آنها را به دوستی و کمک نگیرند، در آیه 90 کسانی را که به گروههای هم پیمان با مؤمنان می‌پیوندند از این دستور قتال مستثنی می‌کند و نیزآنهایی که از نبرد با مؤمنان یا نبرد با قوم خودشان سینه‌هاشان تنگ شده است، اینجا خدا می‌گوید: «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقَاتَلُوکُمْ فَإنِ اعْتَزَلُوکُمْ فَلَمْ یُقَاتِلُوکُمْ وَأَلْقَوْا إِلَیْکُمُ السَّلَمَ فَمَا جَعَلَ اللَّهُ لَکُمْ عَلَیْهِمْ سَبِیلً»، «و چنانچه خواسته است خدا که هرآینه چیره کند آنها را بر شما پس هرآینه با شما نبرد کنند پس اگر کناره‌گیری کردند پس نبرد نکردند با شما و خواهان صلح شدند پس قرار نداده خدا برای شما بر آنها راهی»، مفهوم این عبارات این است که چون در مشیت الهی اینگونه است که اگر گروهی بخواهند بر گروه دیگری چیره شوند لازمه آن این است که به نبرد با آنها برخیزند، پس اگر آنها از نبرد با شما کناره‌گیری کردند، این کناره‌گیری از قتال نشانه این است که نمی‌خواهند بر شما چیره شوند و خواهان صلح هستند، پس شما هم به زعم اینکه ممکن است بر شما بتازند، در تاختن به آنها پیش دستی نکنید تا بر آنها چیره شوید و خیال خود را راحت کنید. آیه بعد گویای این است که اگر اقدام به نبرد کردند، با آنها قتال کنید. بنابراین مراد از عبارت «وَلَوْ شاءَ اللَّهُ لَسَلَّطَهُمْ عَلَیْکُمْ فَلَقاتَلُوکُمْ» این نیست که اگر خدا می‌خواست که آنها را بر شما چیره کند پس با شما قتال می‌کردند، پس چون خدا نخواسته است پس آنها با شما نبرد نمی‌کنند! آیا اساساً ممکن است خدا بخواهد که کافران و مشرکان بر مؤمنان چیره شوند که بگوید نگران نباشید اگر می‌خواستم که بر شما چیره شوند پس با شما نبرد می‌کردند؟!!! بدیهی است که نه! بلکه مراد این است که در نظام هستی اینگونه است که اگر گروهی بخواهد بر دیگری چیره شود به نبرد برمی‌خیزد پس اگر چنین نکرد شما قصاص قبل از جنایت نکنید.

بر سیاق توضیحات پیشین معنای دیگر آیات دسته اول نیز به صورت زیر می‌باشد:

ـ «وَلَوْ شَآءَ اللَّهُ لَذَهَبَ بِسَمْعِهِمْ وَأَبْصَارِهِمْ» (بقره 20)، «چنانچه خواسته است خدا هر آینه برده است شنوایی‌شان و بینایی‌هایشان را»  

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَأَعْنَتَکُمْ» (بقره ٢٢٠)، «و چنانچه خواسته است خدا هرآینه سخت گرفته است بر شما»

اما برای فهم معنای آیه 45 فرقان باید توجه کنیم که تا زمانی که خورشید طلوع نکرده است، زمین در تاریکی است و سایه، سایه‌ای که حرکت هم نمی‌کند، هنگامی که خورشید طلوع می‌کند، هر چه بالا می‌آید، سایه‌ها هم کمتر می‌شوند، و در واقع خورشید در نیمه اول روز پس زننده و کوچک کننده سایه است و نه ایجاد کننده آن؛ «ألَمْ تَرَ إلَى رَبِّکَ کَیْفَ مَدَّ الظِّلَّ وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا ثُمَّ جَعَلْنَا الشَّمْسَ عَلَیْهِ دَلِیلًا» (فرقان ۴۵)، «آیا نظر نکرده‌ای به سوی پروردگارت که چگونه کشیده است سایه را و چنانچه خواسته است هرآینه قرارداده‌اش مانده در یکجا، سپس قرار دادیم خورشید را بر آن دلیلی» باید دقت کرد که می‌فرماید «ثُمَّ»، «سپس»، یعنی حالت مستقر؛ «سایه» است، سپس خورشید آن را تحت الشعاع خود قرار می‌دهد، بنابراین «وَلَوْ شَاءَ لَجَعَلَهُ سَاکِنًا» گویای این است که خدا زمین را به خودی خود تاریک آفریده است وبعد برای روشن کردن آن خورشید را دلیل آن گردانیده است.

پس از بررسی آیات عدیده‌ فوق، این را باید بگویم که حتی اگر برخی از عبارات شامل «لَو» در آیات قرآن که نگارنده به بررسی آنها در این پژوهش نپرداخته، به جهت «لَو» واجد معنای منفی باشند، یعنی بارمعنایی فعل غیرمنفی پسینی «لَو» در آنها می‌باید منفی در نظر گرفته شود، اما چون آیات بسیاری مؤید جواز ترجمه عبارات شامل «لَو» با بار معنایی مثبت شاهد آورده شد، می‌توان حداقل قائل شد که در آیاتی که یکی از عبارتهای آن شامل «لَو» می‌باشد، هر دو بار معنایی مثبت و منفی مجال دارد و برای تشخیص اینکه کدام صحیح است باید به سایر عبارات و مندرجات آن آیه یا آیات دیگر قرآن توجه نمود و حالتی را برگزید که تناسب و انسجام داشته باشد. حال با توجه به چنین جوازی و با توجه به اینکه در آیات 213 بقره، 19 یونس، 33 زخرف، 92 انبیاء و 52 مؤمنون می‌توان و باید خواست الهی را مبنی بر امت واحده بودن مردم در نظر گرفت، در آیات چهارگانه مورد بررسی در این مقال نیز می‌باید آنها را به گونه‌ای معنا کرد که متضمن تعلق گرفتن مشیت الهی بر امت واحده بودن مردم باشد.

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَهُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن یُدْخِلُ مَن یَشَاءُ فِی رَحْمَتِهِ وَالظَّالِمُونَ مَا لَهُم مِّن وَلِیٍّ وَلَا نَصِیرٍ» (شورى 8)، و چنانچه خواسته است خدا هرآینه قرار داده‌شان امت واحده، اما داخل می‌کند هرکه را بخواهد در رحمتش و ستمگران نیست برای‌شان دوستی و نه یاوری

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن یُضِلُّ مَن یَشَاءُ وَیَهْدِی مَن یَشَاءُ» (نحل ٩٣)، و چنانچه خواسته است خدا هرآینه قرار داده‌شان امت واحده، اما گمراه می‌کند هر که را بخواهد و هدایت می‌کند هر که را بخواهد (توجه کنیم؛ آن دسته افعال ماضی را که در قرآن برای بیان فاعلیت خداوند بکار رفته‌اند، باید به صورت ماضی نقلی ترجمه نمود تا هم بیانگر ازلیت باشد و هم بیانگر زائل نشدن آنها چرا که صفات واسماء الهی هم ازلیند و هم ابدی و هم مطلق.)

ـ «وَلَوْ شَاءَ اللَّهُ لَجَعَلَکُمْ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَکِن لِّیَبْلُوَکُمْ فِی مَا آتَاکُمْ» (مائده ۴٨)، و چنانچه خواسته است خدا هرآینه قرار داده‌شان امت واحده، اما تا بیازمایدتان در آنچه داده شما را

ـ «وَلَوْ شَاءَ رَبُّکَ لَجَعَلَ النَّاسَ أُمَّهً وَاحِدَهً وَلَا یَزَالُونَ مُخْتَلِفِینَ إِلَّا مَن رَّحِمَ رَبُّکَ» (هود ١١٨ و 119)، و چنانچه خواسته است پروردگارت هرآینه قرار داده مردم را امت واحده در حالیکه زائل ‌نمی‌شود در اختلاف بودنشان مگر آنکه رحم کرده باشد پروردگارت

بنابراین همانطور که در بخشهای اول تا چهارم این سری مقالات با عنوان «بررسی امت واحد در ترجمه‌‌های فارسی قرآن» نشان داده شد، استخراج و استنباط مفهوم «گروهی نیازمند همزیستی» به عنوان معادل برای «امه واحده» در آیات نه‌گانه‌ای که شامل آن هستند، صحیح می‌باشد. امید که در مقاله «بازنگری در فهم امت واحد در قرآن» توضیحات بیشتری در این خصوص ارائه دهم.

در پایان لازم به ذکر است که این پژوهش در خصوص مفهوم صحیح «امه واحده»، علی‌رغم همه کاستی‌ها و ضعفهایش، نشان دهنده عدم دقت‌ها و اشتباهات رایج در ترجمه‌های فارسی قرآن می‌باشد که از عوامل بدفهمی و تبیین نادرست آیات الهی شده است و در سیه‌روزی مسلمانان بی‌تأثیریا حتی کم‌تأثیر نبوده است. از این رو امیدوارم این کوشش جسورانه و البته دشوار، حتی اگر دچار خطاها و ناراستی‌هایی هم باشد، احساس نیاز به ترجمه‌هایی دقیق‌تر و منسجم‌تر از قرآن الهی را تقویت نماید چرا که در افکار عامه مسلمانها، بویژه در دنیای پیش رو، ترجمه‌های قرآن نقش مهمی خواهند داشت و اگر نتوانند بیان منسجم و دقیقی‌تری از آیات الهی ارائه دهند، روز به روز بر شمار دین‌گریزانی که فهم دینی رایج را برنمی‌تابند، افزوده خواهد شد و حرجی هم بر آنها نیست، چرا که فهم رایج از آیات الهی ملغمه‌ای است از راستی‌ها و ناراستی‌ها که جز سردرگمی حاصلی نداشته است و تباهی‌های بسیاری را منجر شده است.

نیما حق پور ـ 20 فروردین 1397

nima.haghpoor@gmail.com

www.t.me/pazeljahanbini

پی‌نوشتها:

1ـ قرآن کریم، ترجمه ساده و روان فارسی، هوشنگ آبان، مأخذ: اینترنت

2ـ ترجمه قرآن کریم، عبدالمحمد آیتی، ناشر چاپی: جمهوری اسلامی، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان

3ـ القرآن الکریم، ترجمه سید کاظم ارفع، ناشر چاپی: فیض کاشانی، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان

4ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه مسعود انصاری خوشابر

5ـ قرآن کریم، ترجمه قدرت الله بختیاری نژاد، انتشارات سرمایه سخن، چاپ دوم 1393

6ـ القرآن الکریم، ترجمه اصغر برزی، ناشر چاپی: بنیاد قرآن و عترت، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان

7ـ ترجمه قرآن ابوالقاسم پاینده، مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان (ناشر چاپی: گوتنبرگ)

8ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه کاظم پورجوادی

9ـ مأخذ ترجمه حسین تاجی گله‌داری یک نرم افزار اندرویدی بنام Quran می‌باشد.

10ـ قرآن کریم، ترجمه محمود صلواتی، انتشارات مبارک، چاپ اول 1387

11ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه غلامعلی حداد عادل

12ـ ترجمه جدولی قرآن کریم به زبان فارسی، عبدالله خاموش هروی، چاپ اول 1386

13ـ قرآن حکیم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه از بهاء الدین خرمشاهی، انتشارات دوستان، چاپ اول 1384

14ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه محمد علی رضایی اصفهانی

15ـ القرآن الکریم، ترجمه نعمت الله صالحی نجف آبادی، ویراستار محمد علی کوشا، انتشارات کویر، چاپ اول 1394

16ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه رضا خانی و حشمت الله ریاضی

17ـ ترجمه تحت اللفظی قرآن کریم، مولانا محمود حسن (شیخ الهند)، تصحیح، بازترجمان و ویرایش: محمدعلی کوشا، نشر احسان

18ـ قرآن کریم، ترجمه سید علی موسوی گرمارودى، ناشر چاپی: قدیانی، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان

19ـ القرآن کریم، ترجمه جلال الدین فارسی، ناشر انجام کتاب، چاپ اول 1369

20ـ قرآن حکیم و شرح آیات منتخب، ترجمه محمد مهدی فولادوند، انتشارات مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران، چاپ اول 1389

21ـ القرآن الکریم، ترجمه از تفسیر قیم المیزان، سید محمد موسوی همدانی، مؤسسه انتشارات یادمان فلسفی، چاپ اول 1384

22ـ قرآن حکیم با ترجمه فارسی و انگلیسی، طاهره صفارزاده، انتشارات کلهر، چاپ اول 1384 

23ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه محمود اشرفی تبریزی

24ـ تفسیر حسینی، ترجمه شاه ولی الله محدث دهلوی، تفسیر ملاحسین الواعظ الکاشفی، چاپ کراچی پاکستان

25ـ نرم افزار نور، عباس مصباح زاده، سازمان انتشارات بدرقه جاویدان، چاپ اول 1380

26ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه ابوالحسن شعرانی

27ـ ترجمه‌ای فارسی از قرآن مجید، به کوشش علی رواقی، انجمن آثار و مفاخر فرهنگی، چاپ اول 1386 (نسخه شماره 1089 آستان قدس رضوی از مترجمی ناشناس که در سال 759 کتابت شده است) 

28ـ ترجمه قرآن موزه پارس از مترجمی ناشناس، (ظاهرا متعلق به قرن پنجم) به کوشش دکتر علی رواقی، انتشارات بنیاد فرهنگ ایران (سال 2535 شاهنشاهی)

29ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سیده نصرت امین

30ـ قرآن کریم، ترجمه داریوش شاهین (اینترنت)

31ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه رضا سراج

32ـ القرآن الکریم، ترجمه محمد کاظم معزی، نشر صابرین، چاپ دوم 1387

33ـ مأخذ ترجمه سید حسن ابطحی یک نرم افزار اندرویدی بنام «انوار وحی» می‌باشد.

34ـ ترجمه تابش قرآن، سید ابوالفضل ابن الرضا برقعی قمی، صفحه آرایی و ترتیب: گروه علمی فرهنگی موحدین

35ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه علی اصغر حلبی

36ـ ترجمه و تفسیر رهنما، زین العابدین رهنما، ناشر چاپی: کیهان، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان.

37ـ قرآن کریم با چهار ترجمه کهن، برگرفته از تفسیر طبری، تفسیر سورآبادی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر کشف الاسرار، استخراج و تنظیم: محمد شریفی، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1395

38ـ ترجمه قرآن با الهام از نظریات علامه طباطبایی، مهدی آیت اللهی (دادور)، ناشر چاپی: جهان آرا، ناشر دیجیتالی: ام الکتاب

39ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه حسین ابراهیمی

40ـ القرآن الکریم، ترجمه حسین انصاریان، نشر تلاوت، چاپ یازدهم 1394

41ـ نرم افزار اندرویدی قرآن حکیم (نسخه 6.1)، ترجمه عبدالعلی بازرگان

42ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سید محمد ابراهیم بروجردی

43ـ معانی القرآن، ترجمه و تفسیر محمدباقر بهبودی، نشر علم، چاپ اول 1395

44ـ تفسیر یک جلدی مبین، ابوالفضل بهرام پور، انتشارات آوای قرآن، چاپ سوم 1391

45ـ روان جاوید (در تفسیر قرآن مجید)، محمد ثقفی تهرانی، ناشر چاپی: برهان (1398 ق)، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانه‌ای قائمیه اصفهان

46ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سید مهدی حجتی

47ـ قرآن مبین (ویرایش سوم)، علی اکبر طاهری قزوینی، انتشارات قلم، چاپ دوم 1395

48ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه ابوعلی فضل بن حسن

49ـ القرآن الحکیم، ترجمه محمد خواجوی، انتشارات مولی، چاپ اول 1369

50ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سید علی اکبر قرشی

51ـ قرآن مجید، ترجمه علی کرمی فریدنی، انتشارات حلم، چاپ دوم 1388

52ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سید جلال الدین مجتبوی

53ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه علی مشکینی

54ـ قرآن مجید، ترجمه ناصر مکارم شیرازی، دارالقرآن کریم

55ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه ابراهیم عاملی

56ـ ترجمه قرآن بر اساس المیزان، سید محمدرضا صفوی، دفتر نشر معارف، چاپ دوم 1389

57ـ قرآن کریم، ترجمه محسن قرائتی، ناشر چاپی: وزاره الثقافه و الارشاد الاسلامی، ناشر دیجیتالی: وبسایت ام الکتاب

58ـ نرم افزار نور، تاج التراجم فى تفسیرالقرآن للاعاجم، ابوالمظفر شاهفوربن طاهر اسفراینى، انتشارات علمى وفرهنگى، چاپ اول 1375

59ـ قرآن کریم با چهار ترجمه کهن، برگرفته از تفسیر طبری، تفسیر سورآبادی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر کشف الاسرار، استخراج و تنظیم: محمد شریفی، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1395

60ـ قرآن کریم با چهار ترجمه کهن، برگرفته از تفسیر طبری، تفسیر سورآبادی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر کشف الاسرار، استخراج و تنظیم: محمد شریفی، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1395

61ـ قرآن کریم، برگردانی کهن از قرآن کریم، مترجم: نامعلوم (ظاهرا متعلق به قرن دهم) به کوشش دکتر علی رواقی، گروه نشر آثار فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی، چاپ اول 1383

62ـ تفسیر نسفی، ترجمه‌ای کهن از قرآن مجید به فارسی موزون و مسجع به ضمیه آیات، امام ابوحفص نجم الدین عمر بن محمد نسفی (462 ـ 538)، به تصحیح دکتر عزیزالله جوینی، انتشارات سروش، چاپ دوم 1390

63ـ آموزش ترجمه و مفاهیم قرآن کریم، مهدی محمودیان، شرکت چاپ و انتشارات اسوه، چاپ چهاردهم 1396

64ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه سید علی نقی فیض الاسلام اصفهانی

65ـ ترجمه روشنگر قرآن کریم، کریم زمانی، نشر نامک، چاپ اول 1391

66ـ تفسیر نور، ترجمه مصطفی خرم دل، نشر احسان، چاپ دهم 1393

67ـ قرآن مجید، ترجمه مهدی الهی قمشه‌ای، انتشارات اسوه، چاپ دوم 

68ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه محمد جواد نجفی خمینی

69ـ قرآن مجید، ترجمه محمود یاسری، ناشر چاپی: بنیاد فرهنگی امام مهدی (عج)، ناشر دیجیتالی: مرکز تحقیقات رایانهای قائمیه اصفهان

70ـ ترجمان وحی، ترجمه و تفسیر محمد صادقی تهرانی، انتشارات شکرانه، چاپ اول 1385

71ـ کتاب مبین، ترجمه و تفسیر قرآن کریم، شیخ نورالدین کاشانی (ترجمه در سال 1120)، بکوشش رسول جعفریان، مرکز تحقیقات رایانه‌ای حوزه علمیه اصفهان، چاپ دوم 1393

72ـ تفسیر حسینی، ترجمه شاه ولی الله محدث دهلوی، تفسیر ملاحسین الواعظ الکاشفی، چاپ کراچی پاکستان

73ـ قرآن مجید با تفسیر کشف الحقایق، ترجمه حاج عبدالمجید صادق نوبری، سازمان چاپ و انتشارات اقبال، چاپ دوم 1383

74ـ نرم افزار نور، ترجمه وتحقیق مفردات الفاظ قرآن، سید غلامرضا خسروى حسینى، انتشارات مرتضوى، چاپ دوم 1375

75ـ تفسیر روشن، حسن مصطفوى، مرکز نشر کتاب، 1367

76ـ قرآن کریم با چهار ترجمه کهن، برگرفته از تفسیر طبری، تفسیر سورآبادی، تفسیر ابوالفتوح رازی، تفسیر کشف الاسرار، استخراج و تنظیم: محمد شریفی، فرهنگ نشر نو با همکاری نشر آسیم، چاپ اول 1395

77ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه احمد کاویانپور

78ـ وبسایت ام الکتاب (www.ommolketab.ir)، ترجمه محمد جواد بلاغی نجفی

79ـ نرم افزار اندرویدی قرآن حکیم (نسخه 6.1)، ترجمه عبدالعلی بازرگان

80ـ مائده 48، هود 118، نحل 93، شوری 8

81ـ بقره 20، 220، نساء 90، انعام 35، 149، یونس 99، نحل 9، مؤمنون 24، فرقان 45، فصلت 14

82ـ بقره 253 (2)، انعام 107، 112، 137، 148، یونس 16، نحل 35، زخرف 20

83ـ اعراف 155، 176، کهف 77، فرقان 51، سجده 13

84ـ اعراف 100، انفال 31، رعد 31، یس 47، 66، 67، زخرف 60، محمد 4، 30، واقعه 65، 70

85ـ در مقدمه ترجمه قرآن بهبودی آمده: «می‌گویند در مواردی که واو عاطفه معطوف علیه ندارد، واو را باید مستأنفه بشناسیم و چیزی بر ترجمه نیفزاییم. ولی غفلت کرده‌اند که واو عاطفه جزو ادات است و هر اداتی وسیله‌ای برای افاده یک معنای خاص و نکته‌ای ادبی است. جمله استینافیه به خودی خود استینافیه است و نیازمند به ادات نیست به ویژه اداتی که مانند واو؛ نص در افاده معیت است و باعث ابهام و ضلالت می‌شود» (معانی القرآن، مقدمه چاپ چهارم، ص 11)

86ـ انفال ٨، توبه  32 و 33، یونس ٨٢، غافر ١۴، صف ٨ و 9

87ـ آل‌عمران 154 (2)، 156، 159، نساء 78، 82، مائده 106، اعراف 88، انعام 152، توبه 42، 113، یوسف 17، حجر 2، اسراء 42، 88، 95، کهف 109، انبیاء 22، 99، احزاب 20، فاطر 18، احقاف 11، مجادله 22، حشر 9

88ـ بقره ١٠٢، ١٠٣، 170، مائده ٨١، 104، اعراف 188، توبه ٨١، یونس ۴٢، 43، نحل ۴١، مؤمنون ١١۴، قصص ۶۴، عنکبوت ۴١، 64، لقمان 21، سبا ١۴، زمر ٢6، 43، ملک١٠، قلم ٣٣، نوح ۴

89ـ بقره 96، 109، 165، آل‌عمران 69، 167، نساء 89، 102، انعام ٢٧، ٣٠، ٩٣، انفال 50، توبه 57، یونس 11، حجر 7، نحل 61، اسراء 100، کهف 58، انبیاء 39، نور 35، شعراء 113، سجده ١٢، سبا ٣١، ۵١، فاطر 45، حجرات 7، واقعه 76، ممتحنه 2، قلم 9، معارج 11، تکاثر 5

90ـ بقره 103، 167، آل‌عمران 30، نساء 46، 64، مائده 36، 65، انعام 58، 157، اعراف 96، یونس 54، هود 80، رعد 18، 31، لقمان 27، احزاب 20، زمر 47، 57، 58، صافات 168

91ـ بقره 221 (2)، آل‌عمران 91، 110، 168، نساء 9، 39، 42، 66، 83، 129، مائده 66، 100، انعام 7، 8، 9، 28، 88، 111، انفال 19، 23 (2)، 42، 43، 63، توبه 42، 46، 47، 59، یونس 97، یوسف 103، ابراهیم 21، حجر 14، کهف 18، 109، طه 134، انبیاء 17، حج 73، مؤمنون 71، 75، شعراء 30، 102، 198، احزاب 14، 52، فاطر 14، زمر 4، فصلت 44، شوری 27، زخرف 24، محمد 21، فتح 22، 25، حجرات 5،

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید