فتوای خمینی مبنی بر “حفظ نظام از اوجب واجبات است” مهم ترین اصلی است که اساس و چهارچوب سیاست گذاری های خارجی و داخلی جمهوری اسلامی، چه در دوران زمامداری خودش و چه بعداز خودش را رقم زده ومی زند. چگونه اما می توان یک نظام استبدادی که ذاتاً دربرابر مردم قرار دارد را از گزند حفظ کرد. در اول راه که شتابان است ومفری ندارد، با کودتا وکشت و کشتارورعب و وحشت آغاز کرد که به دلیل سرعت عمل مجال را از مردم گرفت و مستقر گردید. با گذشت زمان و واقعیت های فرهنگی و اقتصادی و مدنی، مقاومت مردم افزایش یافت و کشتار و ترساندن ناشی از آن، کارآیی خود را از دست داد. برای عمل به این اوجب واجبات، این بار باید به مصاف واقعیت های اجتماعی رفت. اصلاح طلبان اولین کسانی بودند که پا به این عرصه گذاشتند. هدف این بود که مردم را باید در موقعیتی که در آن قرار دارند راضی نگه داشت. هدف از “اصلاحات” همین بود. تئوری “انقلاب” بد است و هربدبختی داریم از انقلاب داریم را به راه انداختند و ابزاربهبودی اوضاع را “فشار از پائین، چانه زدن در بالا” اعلام کردند. به دنبال آن تبلیغات، غلط کردیم انقلاب کردیم، خدا شاه را بیامرزد، آن زمان بهتر بود، کمتر می کشتند، اقلا با روسری کاری نداشتند و…را به راه انداختند. از سوی دیگر حوزه ها شیادانی را به نام روحانی با بودجه های کلانی که بر آن فتوای کذائی استوار است به هر سو روانه کردند تا خرافات را در حد شرک و بت پرستی اشاعه دهند. به کمک بودجه های هنگفتی که از بیت المال در اختیار دارند، نفوذ فراوانی در تمامی سطوح جامعه برقرار کرده اند که متاسفانه در این چهل ساله، درفاسد کردن جامعه تا حد بالائی موفق شده اند. در جنبش های اخیر، شعارهای حساب شده و کنترل شده ای که به سود نظام سابق داده می شدند، در راستای همین “غلط کردیم انقلاب کردیم” را ساختند. وقتی متوجه شدند شعارهای شاهانه مورد توجه و پذیرش جامعه قرار نگرفت، با اطمینان خاطر پروژۀ جنازۀ مومیائی شده را به اجرا گذاشتند. مجیز گوئی هائی که در مورد رضاشاه از سوی “اوپوزیسیون” داخلی و خارجی سر داده شدند، تا حدی که او را بزرگترین شخصیت تاریخ ایران لقب دادند، خود حکایت از یک پروژۀ از پیش ساخته شده میکند. “این بزرگ ترین شخصیت تاریخ ایران” چه کسی بود؟ آن خصوصیاتی که همه، از دوست و دشمن اودر آن توافق دارند این است که او ” مستبد بود، دانشگاه ساخت، ایران را با تجهیز نیروهای نظامی از هرج و مرج بیرون آورد، راه آهن ساخت، با آزادی و استقلال بیگانه بود، سانسور می کرد، دستور کشتن آزادی خواهان را می داد، مصادرۀ اموال می کرد، درنوع پوشش زنان امر و نهی می کرد، در کار قوای سه گانه دخالت می کرد، برای خود جانشین معین می کرد و….”. با کمی دقت متوجه می شویم که این خصوصیات در یک ولی مطلقه جمع هستند وبنابراین شعار”روحش شاد” سرداده شد. به این ترتیب، داستان مومیائی شدۀ یک ولی مطلقه، به یاری ولایت مطلقۀ دیگری می آید. آن می گوید، مخالفت با یک چنین ولی مطلقه ای جز پشیمانی نمی آورد. زمینۀ اجتماعی آن را فراهم آورده اند و با اشاعۀ خرافات سطح فرهنگی را در حدی پائین آورده اند که اغلب به خودشان اجازه دهند مردم را عقب مانده خوانده، و وجوب وجود رضاشاه یا همان ولایت مطلقه را تأیید نمایند. واین است نتیجۀ چهل سال زحمات کل جریان اصلاح طلبی. ترساندن مردم از تغییر وتحول. بی خاصیت جلوه دادن کرامت انسان، و بی اهمیت خواندن استقلال و آزادی. و مجبور نشان دادن مردم به انتخاب میان انواع استبداد. به این ترتیب خیال دارند تحول (انقلاب) را مومیائی کنند تا به عمر نظام بیفزایند.
هادی قدسی: زنده مومیائی کردن انقلاب
اخبار مرتبط