خامنهای به خوبی میداند که این دستور او توپ تو خالی و یا همان قمپوز در کردن است. او میداند که نه در ایران امکان این کار هست( از نظر منابع اورانیوم) و نه سازمان انرژی هستهای ایران قادر به این کار است. و نه در چارچوب برجام، سازمان انرﮊی اتمی میتواند اورانیوم غنی کند. یاد آور میشود که صالحی رئیس سازمان انرژی هستهای شنبه ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ در نشست خبری بررسی ابعاد برجام در محل سازمان انرژی اتمی از جمله اظهار داشت:
«یکی از موضوعات این است که برخی منتقدان توافق هستهای مطرح میکنند، انتقاد از کاهش ۲۰ هزار سانتریفیوژ به ۵ هزار سانتریفیوژ است… اگر همه مواد در اختیار را نیز تزریق میکردیم یکی دو سال اول تمام میشد. چرا دوستان به این پرسش آسان جواب نمیدهند که این مواد را باید از کجا تأمین کرد؟ اصلا فرض کنیم همین الان سانتریفیوژهای لازم را در اختیار داشته باشیم؛ برای چه مدت میتوانیم غنیسازی کنیم؟»
رئیس سازمان انرژی اتمی گفت: «فرض کنیم غنی سازی هم کردیم؛ بعد از این مرحله باید ۳۰ هزار کیلوگرم اورانیوم غنی شده را به مجتمع سوخت تبدیل کرد، یعنی این میزان مواد باید به حدود ۶۰ مجتمع سوخت تبدیل شود؛ آیا اکنون توان این میزان مجتمع سوخت که متناسب با استانداردهای بینالمللی ساخته شده باشد، داریم؟»
این سخنان صالحی در باره توان هستهای ایران پیش از برجام و بر چیدن سانتریفوژها و تخریب زیر ساخت ها بود. یعنی اینکه، از اول برنامه اتمی ایران، بدون وجود اورانیوم اجرا شدهاست. آقای احمدی نژاد لو داد که 30 میلیارد دلار سرمایه صرف طرح اتمی شدهاست. بر این سرمایه عظیم باید چند برابر زیان ناشی از 16 سال بحران و تحریمها را افزود . به عبارت دیگر، مردم ایران از هستی ساقط شدهاند بخاطر اجرای محرمانه برنامه اتمی، در حالی که اورانیومی برای غنی کردن وجود نداشتهاست. وقتی هم خامنهای برای تسلیم شدن خود، اصطلاح «نرمش قهرمانانه» را ساخت و با قبول قرارداد اتمی، به 105 تعهد تن در داد، به این هشدار که با این قرارداد هم چوب تحریم را به خورد مردم میدهید و هم پیاز تعطیل تأسیسات اتمی را، گوش نداد. در نتیجه، مسئلهای که راهحل داخلی داشت، تبدیل شد به مسئلهای که امریکا را صاحب اختیار تصمیم در باره ایران کرد.
خامنهای روز پیش از این قمپوز در کردن در توئیتی خواستار نابودی اسرائیل شده بود تا بدین ترتیب زمینه لازم را برای موفقیت نتانیاهو در سفر به اروپا و دیدارش با رهبران اروپایی هرچه بیشتر فراهم سازد.
از گروگانگیری تا اکتبر سورپرایز و ایرانگیت و بحران اتمی و… همواره بحران سازی و کمک به سران افراطی در غرب و نیز اسرائیل، رویه ضد انقلاب حاکم بر ایران بوده و هست.
این پرسش بجاست که چرا هر بار اسرائیل در سطح جهان با مشکل رو برو میشود (اخیراً با کشتاری که در نوار غزه انجام داد منزوی شده بود) رژیم ولایت مطلقه لازم میبیند با قمپوز در کردن به یاریش بیاید و در مقابل، هر بار ولایت مطلقه به خطر میافتد، با ترساندن مردم ایران از دچار شدن به سرنوشتی چون لیبی یا سوریه و… به بقای آن تداوم میبخشند. بیدلیل نبود که آقای خامنهای داستان کارتونی تام و جری را مثال زد. زیرا خوب میداند با تمام جنگ و گریزی که دارند، هر دو به یکدیگر وابستهاند و حضور هر دو برای ادامه داستان لازم است.