میر رشید این ملک،
در سیر هفتگانه،
پا در لقا معشوق،
از ماسوا گذشته،
در حجله گاه غایی،
مجنون و بی تمنا،
بر عصمت حقیقت،
با حق این همانی،
در جانا، جان، جاری،
آواز رها رهاتر،
ما سر در گریبان،
در بزم زجر و زنجیر،
زندان و با شکنجه،
تنها و انفرادی،
الماس، نسل عاشق،
او بود و استقامت،
هرگاه نا امیدی،
بر جان ما چیره،
بر نام او اشاره،
سرو بلند عاشق،
معجون هر کلامش،
از سال های زندان،
روحی دوباره می داد،
بر نسل پیش گامان،
اینک، او چو ققنوس،
در روح و جان هستی،
چون، حق استقامت،
در گاه، گاه، فریاد،
چون جویبار، در باغ،
در جان ما جاریست.
طلوع،
تهران،
ساعت ۴ بعد از ظهر،
۹۷/۰۴/۲۱