در جهان “سرمایه داری شرق،” سه قدرت بزرگ اقتصادی، سیاسی و نظامی، در پیمان های “بریکس” (BRICS= گروه کشورهای برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی)، “شانگهای” (سازمان همکاری شانگهای)، و “اروآسیا” (مجمع اقتصادی اوراسیا) شکل نهادینه به خود داده اند.
در این سه پیمان، قدرت اقتصادی چین، و قدرت نظامی روسیه، چشمگیر و دو ستون اصلی آنرا تشکیل داده اند؛ ستون سوم آنها، جمعیت میلیاردی آسیا و آفریقا است. سهم بزرگی (۴۱ میلیارد دلار) از سرمایه ی عظیم بانک “بریکس” (New Development Bank = NDB) توسط دولت چین تأمین شده است.
دادن وام های دراز مدت با بهره ی کم به صاحبان سازندگان شبکه های پل سازی، راه و ترابری، سد سازی، آبراها جهت تأمین کشاورزی و …، از وظایف اولیه ی بانک بریگس می باشد.
این همه قدرت سرمایه، یکجا در مقابل کلان سرمایه داری آمریکا و اروپا با بازو هایشان-“ناتو” و بانک جهانی و صندوق بین المللی پول-، در شرق عقب مانده، صف آرایی سیاسی، نظامی و سرمایه داری کرده، تا با پرداختن به وضع زندگی میلیون ها انسان درمانده و جنگ زده، با رژیم های مستبد و دیکتاتوری، “اسلامی” و “کمونیست”، و با پیشرفت صنعتی و کشاورزی و از همه مهمتر تضمین صلح در جهان، توازن قوا برقرار نموده، و با ایجاد سرمایه و تجهیزات نظامی همراه با شکوفایی و آبادانی در شرق، در برابر غرب مدرن که مجهز از لحاظ سرمایه داری با صادرات وسائل صنعتی، نظامی و غذایی می باشد، بر پا خیزد.
“بریکس”، در واقع یک پیمان اقتصادی بانکی و سیاسی و نظامی است که ده سالی است کار خود را شروع کرده و هر روز آنرا توسعه می دهد. بانک “بریکس” با سرمایه ی اولیه از کشورهای روسیه، چین، هندوستان، برزیل، آفریقای جنوبی تشکیل شده و در عرصه های سیاسی، فرهنگی، هنری، ورزشی و …، تبدیل به بلوکی تعیین کننده در مقابل جهان سرمایه داری شده است. کشورهای درون پیمان “شانگهای” و “اروآسیا”، پایه های اقتصادی، نظامی بانک “بریکس “را مستحکم کرده اند.
اهداف بانک بریکس:
ار آنجا که در اروپا و آمریکا صنعت و انقلاب الکتریکی، پیشرفته است و درآمد بخش زیادی از بازار صنعت جهان را به خود اختصاص داده و سود کلان از آن می برد، “بریکس” می خواهد با اروپا و آمریکا در انقلاب الکتریکی و صنعت انفورماتیک در سود بیلیونی، خود را سهیم کند، تا بتوانند آفریقای عقب مانده و کشورهای خاورمیانه را از وابستگی به اروپا و آمریکا نجات داده و سلطه چین با روسیه را بطور سرسام آوری به پهنای آفریقا و آسیا، گسترش دهند.
بریکس در برنامه اش ادعا می کند که مخالف سیاست تحریم اقتصادی و حمله ی نظامی می باشد. بانک بریکس مخالف مفاد مندرح در آئین نامه “سازمان ملل متحد” است. بریکس می گوید سیاستی علیه تعرفه های گمرکی که در واقع از جانب ایالات متحده آمریکا طرح و برنامه ریزی شده، و علیه دولت های ضعیف به اجرا گذاشته می شود، دارد. و امروز جهان شاهد اینگونه تحریم ها قرار گرفته است.
سرمایه ی اولیه ی بانک “بریکس”، بالغ بر یک صد میلیارد دلار می باشد و در برابر کم کردن نقش دلار وارد اقتصاد جهانی شده و همین استقلال، او را در عرصه ی بین المللی از جذابیت بزرگی برخوردار نموده است.
قرار است، توسط بانک بریکس در چین و روسیه، تغییرات اساسی در سیستم مالی و بانکی بوجود بیاورند، و در سرمایه گذاری و زیر ساختار کشورهای عضو، به یک شکل هماهنگ دست یابند، تا بتوانند با صندوق بین المللی پول و بانک جهانی به “مقابله” برخیزند و هژمونی آنها را در رابطه با حداقل کشورهای آسیا و آفریقا، از آن خود کنند. البته که دولت “کمونیستی چین” می گوید قصدش حمایت از کشورهایی که در حال رشد می باشند، است.
بانک اقتصادی جدید بریکس، با تأسیس بانک توسعه ی مشترک چند کشور (چین، روسیه، برزیل، هند و آفریقای جنوبی) جهت افزایش همکاری های اقتصادی و زورآزمایی سرمایه و عملکرد آن مقابل سرمایه ی بانک جهانی که سرمایه ی مالی آن در اختیار آمریکا می باشد، قرار گرفته است.
نقش دلار در مبادلات سرمایه در جهان (خرید و فروش) تعیین کننده است. از پایان جنگ دوم جهانی به بعد، در کشورهای جنگ زده که به علل نداشتن توان مالی و آسیب های فراوان جنگ قادر به بازسازی، نبودند، آمریکا نقش بازسازی و کمک یافته و با دلارهای خود زیر ساختار اروپا را سازماندهی کرده و ساخته و رونق اقتصادی بوجود آورد. در آن زمان آمریکایی ها توانستند صندوق بین المللی پول و بانک جهانی را تأسیس کنند. در دراز مدت، آمریکا مرزهای سرمایه را در مسیر اهداف این بانک ها از میان برداشت و به جهان با قدرت سرمایه حکم رانده و خود را ابر قدرت جهان خواند. در این مدت هر کشوری که سرمایه دار بود و سرمایه و سیاست و عملکردش در مسیر اهداف آمریکا نبوده یا با بانک جهانی نمی خواند، با آمریکا دچار دردسر شد. آمریکا بعنوان ابر قدرت جهان در هر نقطه از جهان که برایش منافع داشت، هژمونی سرمایه را وارد کرده و با قدرت نظامی از آن محافظت نموده تا بتواند سلطه ی خود را دائمی کرده و ثروت های کشورهای آسیایی و آفریقایی را از آن خود قلمداد کند.
کشورهای در حال توسعه و آنهایی که زیر پوشش آمریکا و غرب و بانک جهانی نمی رفتند و منافع مشترک نداشتند، مورد تحریم قرار می گرفتند. یکی از نمونه های اخیر اعمال این تحریم ها در مورد اتحاد جماهیر شوروی بود که منجر به فروپاشی اش شد.
برنامه ی جهانی سازی سرمایه توسط بانک جهانی اینگونه است که با حرکت جهانی سرمایه و تجارت، همراه با منافع کلان، نفوذ بانکی و سرمایه آنقدر گسترش یابد که هیچ کشور و دولتی نتواند در مقابل اهداف و زورگویی های آمریکا و اروپا، مقاومت کند.
شرکت های خصوص در جهان برای بردن سود بیشتر، در مقابل بانک جهانی سر دو راهی قرار می گیرند، سود بیشتر اگر می خواهند، باید تابع بانک جهانی و مقررات و دستورات ویژه آن باشند، و اگر اوامر سرمایه را اجرا نکنند، مورد تحریم و جریمه قرار خواهند گرفت، ضرر کرده و در نهایت ورشکست خواهند شد.
نمونه بارز دیگر تحریم های اخیر، علیه ایران می باشد که توسط آمریکا و بانک جهانی به اجراء در آمدند و قادر خواهند بود اگر ایران اوامر بانک جهانی را اجراء نکند، اقتصادش را از بین برده و حتی دولت را به ورشکستگی کامل بکشانند. هنوز تحریم ها علیه ایران بطور کامل عملی نشده که کلیه ارگان های اقتصادی در ایران، بانک ها( مرکزی – ملی و…) دچار سردرگمی و چه کنم گردیده اند و ارزش ریال به کمترین میزان خود رسیده است. اصلی ترین منابع اقتصاد ایران، نفت، گاز، مواد پترو شیمی، مواد خام معدنی و … می باشند که با اجرای تحریم ها همه ی درآمد این منابع خشک شده و ایران قادر نخواهد بود نیازهای مورد احتیاج جامعه هشتاد میلیونی را برآورده کند، و به سرعت دولت دچار اختشاش و سردرگمی، و ملت دچار فقر و گرسنگی خواهند شد.
صندوق بین المللی پول و بانک جهانی در تلاش برای این هستند که در ایران مانع از شکل گیری یک شیوه تولید ثروت و صنعت گردند تا در مواقع حساس، مثل موقع حساسِ تحریم های امروز، دولت نتواند نیازهای داخلی را تولید و تأمین کند. همچنین باعث این می شوند که در جامعه برای هر گونه شکل گیری سیستماتیک با شیوه تولید ملی مانع ایجاد شود.
یکی از اهداف بریکس که در دستور کار بانک بریکس در مقابل تحریم های آمریکا و اروپا حتماً قرار دارد، گسترش تجارت و روابط مالی خرید و فروش و پرداخت با یورو یا واحد پولی دیگر (یوان چین یا روبل روسیه) است که می تواند اهرم فشار مالی بانک جهانی را کاهش دهد.
بانک بریکس تقریبا نصف جمعیت جهان و سرمایه آنرا می تواند در اختیار داشته باشد، و با این توازن سرمایه و قوای نظامی، می توانند اگر بخواهند، عهده دار صلح جهان بشوند.
کشوهای تشکیل دهنده بانک بریکس با آگاهی به اینکه خیلی از کشورهای در حال رشد دیگر به بانک جهانی اعتماد ندارند، اقدام به ایجاد این بانک و صندوق پولی این کشورها نموده اند تا موازنه ی عملکرد سرمایه را در جهان ایجاد کنند.
موازنه ی عملکرد سرمایه توسط بانک جهانی یا توسط بانک بریکس نباید تفاوتی داشته باشد، بلکه هر دو به استثمار و چپاول سرمایه و ثروت کشورهای ضعیف مبادرت می ورزند.
نظام بانکی جدید قرار است رل “مدیریت اقتصاد جهانی”را بازی کند، آیا همانطور که کشور های جهان مدرن سرمایه داری در دوران تسلط بانک جهانی و صندوق بین المللی پول، جهان را در گرو سلطه امپراطوری سرمایه گرفتند، نیم دیگر جمعیت جهان به اسارت بانک بریکس در خواهد آمد؟
اختلاف درآمد سرانه در هر کشوری بستگی به پیشرفت و توسعه یافتگی بافت اقتصاد دارد. شکاف اقتصادی میان ثروتمند و فقیر بین مردم کشورهای عقب نگه داشته شده و شکاف اقتصادی این کشورها با کشور های پیشرفته هر روز در حال افزایش است.
برنامه های اقتصادی بانک جهانی و صندوق بین المللی پول بنابر ادعایشان نتوانستند و نمی خواستند ریشه فقر و اختلاف طبقاتی را از میان بردارند، کلیه ی نابسامانی ها و ریشه ی تمام بحران های اقتصادی زیر سر همین بانک جهانی و صندوق بین المللی پول است.
میانگین در آمد سرانه در کشورهای پیشرفته از چهل هزار دلار در سال شروع می شود. همین میانگین در کشورهای عقب نگهداشته شده از هفت صد دلار در سال شروع می شود.
صندوق بین المللی پول از شرایط حاکم بر هر کشوری گزارش سالانه تهیه می کند و در اختیار سرمایه داران برای سرمایه گزاری قرار می دهد تا اولاً اطمینان از سرمایه گزاری داشته باشند، و ثانیاً سود کافی عایدشان شود و وام ها با تضمین دولت ها داده شوند. با افزایش نرخ بهره، عملاً باعث نابودی امکانات اقتصادی داخلی آن کشور وام گیرنده، می شوند.
در رابطه با دادن وام جهت حفظ و رشد سرمایه، صندوق بین المللی پول، کشور ها را مجبور به برقراری قوانین ضد انسانی ای می کند تا دولت مربوطه کمترین دخالت را در نقش اقتصاد خود داشته باشد و در ازدیاد تورم و گرانی و تشدید فقر و بیکاری نقش برجسته ایفا کند. این صندوق بیشتر و عملاًً اقتصاد این کشورهای وام گیرنده را درگیر نابسامانی کرده و موجب افزایش فلاکت و بدبختی و فقر شده، به استثمار افسار گسیخته ی کارگران و زحمتکشان بیرحمانه مبادرت ورزیده، به فساد اداری دولت ها دامن زده و هیچ خدماتی به رایگان انجام نمی دهد.
صندوق بین المللی پول در خدمت کشور های ثروتمند سرمایه داری است و سرنوشت اقتصادی بسیاری از کشورهای جهان را بدست گرفته و در امور کشور ها دخالت مستقیم می کند.
این صندوق، زمانی که کشوری درگیر مشکلات اقتصادی و مالی می گردد که ناشی از سیاست پولی ضعیف اند، اقدام به مداخله گری کرده و در روند رفاه اقتصادی تأثیر سوء و منفی می گذارد و در شرایط بحرانی گریبانگیر هر کشور، رل دو بهم زنی و افزودن هیزم خشک به آتش را دارد، سعی می کند اوضاع را از آنچه هست وخیم تر جلوه دهد. سیاست های آگاهانه پولی توسط این صندوق، بحران های جوامع درگیر را عمیق تر می کنند و آن کشور را به ورشکستگی سوق می دهند و جامعه را به سوی صرفه جویی و ریاضت کشی تشویق می نمایند، همچنین سیستم های اقتصادی را تحت نفوذ خود قرار می دهند. صندوق بین المللی پول و بانک جهانی، دولت ها را بر اساس میزان تبعیت و فرمان برداری اقتصادی از نسخه های پیچیده شده ی صندوق، با درجه بندی های مخصوص به خود انتخاب می کنند و اگر دولتی مخالف باشد، به آن بر چسب نداشتن مدیریت اقتصادی خواهند چسباند.
کشور هایی که در بحران مالی و اقتصادی قرار می گیرند، در برابر سیاست های اقتصاد آزاد سازی بازار، باز پرداخت وام را تمدید و طولانی مدت تر می کنند که خود باعث خرابی بیشتر بافت اقتصاد آن کشور می گردد. معمولا صندوق بین المللی پول وامی که به کشورها می دهد، تحت شرایط خاص و اجرای سیاست های دیکته شده است، آیا چین و روسیه از این قاعده مستثنی هستند؟
در زمان تأسیس صندوق بین المللی پول، آمریکا با سهم سی درصد، دارای حق وتو شد و امروز از سهم شانزده درصد برخوردار است و همچنان برخوردار از حق وتو. از کجا معلوم که چین یا روسیه همین رویه را در بانک بریکس پیشه نکنند، و صاحب حق وتو نشوند.
امین بیات،
Httpd://www.facebook.com/amin.bayat9