ایرانیانی که هوادار الگوی دولت رفاه سوسیال دمکراسی هستند که در اروپای سده ۲۰ تحقق یافت، باید در جهت تحقق سازمانی گام بردارند که در آن خواست ها و چشماندازهای جناح های مختلف جنبش سوسیال دمکراسی به برنامه سیاسی همگونی تبدیل شده باشد. به عبارت دیگر، تنها با متحد ساختن جناح های چپ، میانه و راستِ جنبشِ سوسیال دمکراسی می توان زمینه را برای تشکیل حزبیِ فراگیر هموار ساخت. وگرنه هر فراکسیونی خواهد کوشید سازمان سیاسی خود را به وجود آورد که چنین تلاشی منجر به تأسیس چند سازمان و یا حزب کوچک خواهد شد. این احزاب از یک سو باید ضد یک دیگر مبارزه کنند تا بتوانند به هواداران خود بباورانند که سوسیال دمکرات های ناب را فقط می توان در صفوف این و یا آن حزب یافت. دیگر آن که سازمان های سوسیال دمکرات باید با حکومت دیکتاتوری مبارزه کنند که با ایجاد اختناق می کوشد فضای زیست احزاب مخالف خود را تا آنجا که ممکن است، ناممکن سازد.
در دوران کنونی با وجود رسانه ها و ارتباطات اینترنتی می توان گفت مردمی که در درون و بیرون ایران می زیند، به هم پیوسته اند و بنابراین هواداران سوسیال دمکراسی نیز می توانند به آسانی با یک دیگر تبادل اندیشه کنند و طرح های سیاسی خود را برای بحث در اختیار افکار عمومی قرار دهند. هم چنین جناح های مختلف هوادار سوسیال دمکراسی می توانند با ایجاد تارنمای مشترکی نشان دهند که در عین داشتن اختلاف های تئوریک میخواهند با هم کار مشترکی را برای تشکیل حزب سوسیال دمکراسی ایران آغاز کنند. در چنین فضائی باید همه جناح های سوسیال دمکراسی در پی یافتن نکات مشترکی باشند که می توانند در برنامه حزبی گنجانده شوند. به عبارت دیگر، به جای گسل از یک دیگر باید در جهت پیوستن و یکی شدن جناح های مختلف تلاش کنند. با چنین نگرشی نیز می توان قدرت حزبی را بر اساس قدرت واقعی جناح های درون حزب تقسیم کرد، یعنی هر جناحی باید در رهبری حزب نمایندگانی داشته باشد تا بتوانند با رساندن پیام جناح خود به هواداران خویش در گسترش پایگاه اجتماعی حزب تلاش کنند.
شبیه همین مدل در درون حزب سوسیال دمکرات آلمان وجود دارد. جناح راست این حزب می کوشد بیش تر از منافع سرمایه در برابر کار دفاع کند. جناح چپ حزب در پی یافتن راه هائی است که بتوان به تدریج از مناسبات سرمایه داری فراتر رفت. جناح میانه حزب که از پشتیبانی سندیکاهای آلمان برخوردار است، می کوشد راه میانه ای را که مبتنی بر پراگماتیسم است، عرضه کند که بر اساس آن هر سه جناح حزب بتوانند در جهت بسیج مردم و کسب قدرت سیاسی گام بردارند.
هم چنین حزب چپ آلمان که دارای مواضع تقریبأ شفاف ضد سرمایهداری است نیز دارای جناح های مختلف است. این حزب می خواهد با بهرهگیری از مناسبات دمکراتیک در جهت فراروی از مالکیت خصوصی بر ابزار و وسائل تولید گام بردارد. در این حزب بخشی از کمونیست هائی عضوند که در آلمان شرقی عضو حزب سوسیالیستی متحد آلمان بودند، و می پندارند می توان چرخ تاریخ را به گذشته بازگرداند و مناسباتی را که در اتحاد جماهیر شوروی و «اردوگاه سوسیالیسم واقعأ موجود» وجود داشت را دوباره بازتولید کرد. بخش دیگری از این حزب که دارای مواضع ضدسرمایه داری است، خود را بخشی از جنبش سوسیالیسم دمکراتیک جهان می داند. حتی جناح راستی نیز در این حزب وجود دارد که با جنبش سندیکائی در ارتباط است و خواهان تشکیل دولت ائتلافی با احزاب سوسیال دمکرات و سبز آلمان می باشد.
همچنین واقعیت آن است که طبقه کارگر، آن گونه که مارکس و انگلس در مانیفست مطرح کرده اند، شاید ذاتأ طبقه ای انقلابی باشد، اما در بسیاری از لحظه های تاریخی دارای گرایش های عقب مانده و ارتجاعی نیز است. یک نمونه گرایش بخشی از کارگران آلمان به حزب نازی به رهبری هیتلر بود که سبب پیروزی نسبی آن حزب در انتخابات مجلس ملی شد. نمونه دیگر آخرین انتخابات مجلس فدرال آلمان است. در این انتخابات کارگران آلمان بیش از همه به حزب «دمکرات های مسیحی» رأی دادند (۲۵ ٪ )، در حالی که حزب سوسیال دمکرات فقط ۲۴ ٪ از آرای کارگران را توانست به دست آورد. ۱۷ ٪ از کارگران نیز به حزب دست راستی «آلترناتیو برای آلمان» رأی دادند. ۶ ٪ نیز حزب میانه «دمکرات های آزاد آلمان» را برگزیدند، ۸ ٪ نیز «حزب سبزها» را برگزیدند که اکثریت این حزب اینک بخشی از راست میانه است. اگر نیمی از آراء کارگرانی را که به حزب سبزها رأی دادند، به حساب احزاب راست بگذاریم، در آن صورت بیش از ۵۲ ٪ از کارگرانی که در انتخابات مجلس فدرال آلمان شرکت کردند، علیه منافع خویش تصمیم گرفتند.
البته کمونیست ها همیشه در این باره دارای مواضع التقاطی و فرصت طلبانه اند، یعنی هرگاه کارگران و دیگر اقشار جامعه احزاب راست میانه تا راست ارتجاعی را برگزینند، این رخداد را ناشی از کمبود آگاهی کارگران می دانند. در عوض هرگاه احزاب کمونیست بتوانند رأی کارگران را به دست آورند، این واقعه را نتیجه رشد آگاهی طبقاتی کارگران می پندارند. حزب کمونیست فرانسه روزگاری بیش از ۳۰ ٪ آرای مردم را به دست میآورد و در حال حاضر به حزبی چند درصدی بدل گشته است. بنابراین با تکیه به چنین موضع فرصت طلبانه ای باید به این نتیجه رسید که سطح آگاهی طبقاتی کارگران فرانسه روز به روز پائین رفته است، یعنی این طبقه نسبت به سرنوشت خویش از خود بیگانه گشته است. روشن است که چنین برداشتی نادرست است، زیرا در جهان کنونی سطح دانش و آگاهی هر ۵ سال دو برابر میشود. بنابراین نمی توان به این نتیجه نادرست رسید که هر چند سطح دانش و آگاهی بالا می رود، اما سطح آگاهی طبقاتی کاهش مییابد.
در ایران نیز جز این نیست. بیش تر کارگران ایران دارای باورهای عمیق دینی اند و به همین دلیل هوادار رژیم اسلامی. با این حال با بررسی آخرین انتخابات ریاست جمهوری می توان دریافت که بیش تر کارگران ایران به جناح اصلاح طلب رژیم رأی دادند، یعنی خواهان اصلاح وضع موجودند. به این ترتیب زمینه برای نقد اختلافات نظری جناح های مختلف سوسیال دمکراسی فراهم می شود و کسانی که می خواهند به جنبش سوسیال دمکراسی بپیوندند، آسان تر می توانند با افکار متضاد سوسیال دمکراسی آشنا شوند. چکیده آن که هرگاه از همان آغاز کار بتوان در درون و بیرون ایران تعداد چشم گیری از جوانان تحصیل کرده را با اندیشه ها، باورها و تئوری های سوسیال دمکراسی آشنا ساخت، شاید بتوان در جهت ایجاد سازمانی که بتواند پس از چندی به حزبی فراگیر و توده ای بدل گردد، گام های موفقی برداشت.
پرسش نهم: چرا در خارج از کشور که شرائط ظاهرأ برای شکل گیری جریان و جنبش سوسیال دمکراتیک مهیاتر است، ما هنوز نتوانسته ایم یک جریان متشکل و تأثیرگذار سوسیال دمکراتیک را شکل دهیم؟ عوامل عینی و ذهنی عدم شکل گیری چنین جریان و جنبشی به نظر شما کدامند؟ و چه راه های عملی ای برای تسریع شکل گیری چنین جریانی پیشنهاد می کنید؟
می دانیم که در ایران رژیم اسلامی از قدرت سرکوب بزرگی برخوردار است و به هیچ سازمان سیاسی که بخواهد نظام متکی بر اصل ولایت مطلقه فقیه را دگرگون کند، اجازه فعالیت علنی نمی دهد. هم چنین سازمان های امنیتی این رژیم از قدرت زیادی برخوردارند و با شتاب فعالیت های زیرزمینی گروه های مخالف خود را سرکوب می کنند. این که داعش با آن همه هوادارانش که از مرگ نمی هراسیدند، نتوانست در ایران تروریسم کور خود را پیاده کند، نشان گر توانائی های دستگاه های امنیتی رژیم است.
بنابراین در ایران اندیشه سوسیال دمکراسی فقط می تواند از طریق انتشار کتاب و بحث در حوزه های روشنفکرانه تبلیغ شود. در عین حال سازمان هائی که در خارج از کشور تشکیل می شوند، دو گونه اند. یک نوع سازمان هائی هستند که در ایران آشکارا و یا پنهانی فعالیت میکنند. این سازمان ها می توانند برای جذب ایرانیان تشکیلات خود را در خارج از کشور نیز به وجود آورند. در چنین وضعیتی سازمان های انیران نشین باید از برنامه های سیاسی، اقتصادی و اجتماعی سازمان مادر خود که در ایران فعالیت می کند، پیروی کنند. چنین رخدادی پس از اوج جنبش سبز در سال ۱۳۸۸ در بیرون از ایران آغاز گشت. در آن دوران بسیاری از هواداران جنبش سبز که در جهان پراکنده بودند، به هم پیوستند و در پی ایجاد تشکیلاتی سراسری بودند. شوربختانه پس از سرکوب آن جنبش در ایران، هواداران آن جنبش نیز به خاطر نومیدی از رهبران محصور خویش به تدریج پراکنده شدند و نتوانستند سازمان مستقلی را به وجود آورند. نوع دیگر آن است که عده ای از ایرانیان انیران نشین بنا بر باورهای سیاسی خود با هم سازمانی را تشکیل دهند، با هدف تبلیغ برنامه های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خویش. از این گونه سازمان های سیاسی کوچک در خارج از کشور بسیار تشکیل شده اند و برخی پس از چندی از بین رفتند و برخی نیز هنوز هستند، اما از امکانات کارکردی زیادی برخوردار نیستند. برخی از سازمان های سیاسی که در بیرون از ایران نیز تشکیل شده اند، با کمک های مالی دولت هائی به وجود آمده اند که به هر دلیلی با رژیم جمهوری اسلامی مخالف و خواهان نابودی اش هستند. با آن که این رده از سازمان ها از امکانات مالی و رسانه ای بالائی برخوردارند، اما نتوانسته اند اعتماد ایرانیان خارج از کشور را به خود جلب کنند، زیرا اکثریت مردم ایران این گونه سازمان ها را به مثابه ستون پنجم قدرت های بیگانه می پندارند. در دوران سلطنت پهلوی بخشی از دانشجویان ایرانی که در خارج از کشور تحصیل می کردند و دارای گرایش های مختلف سیاسی بودند، توانستند کنفدراسیون جهانی را برای مبارزه با استبداد آن رژیم به وجود آورند.
اینک اما هر نیروی سیاسی کوچکی استعداد همکاری با دیگر نیروهای غیرخودی را از دست داده و خواهان اتحاد فقط با خودی ها است. به عبارت دیگر، هر سازمان کوچکی خواستار پیروی دیگر سازمان ها از اراده سیاسی خویش است. روشن است که در چنین فضائی هم کاری نیروهای سیاسی که دارای گرایش ها و بینش های مختلف هستند، به حداقلی کاهش خواهد یافت. من و برخی از دوستان دیگرم پس از فروپاشی اردوگاه «سوسیالیسم واقعآ موجود» شورای موقت سوسیالیست های چپ ایران را به وجود آوردیم با هدف تشکیل سازمانی که در آن همه گرایش های سوسیالیستی بتوانند عضو شوند و با یافتن نکات مشترک به مبارزه ای مشترک دست زنند. به عبارت دیگر، در آن زمان بر این باور بودیم که سازمان های هوادار سوسیالیسم باید با هم سازمان مشترکی را به وجود آورند که در آن همه جناح های چپ و میانه و راست بتوانند با هم همکاری کنند. اما همین روحیه خود مرکز بینی سبب شد تا بیش تر بنیانگذاران شورای موقت سوسیالیستهای چپ ایران پس از ۱۵ سال از دور هم پراکنده شوند، زیرا نمی خواستند وضعیت موقت خود را ابدی سازند. وقتی سازمان هائی که دارای گرایش های سوسیالیستی هستند، نتوانند با هم تشکیلات مشترکی را به وجود آورند، همکاری گرایش های سوسیالیستی با لیبرال ها، ملیگرا ها و دین گرایان بسیار دشوارتر خواهد شد.
با این حال اگر هواداران سوسیال دمکراسی و سوسیالیست های دمکراتیک خواهان ایجاد تشکیلات مشترکی در خارج از کشور هستند، باید با هم به گفتگو بنشینند تا با یافتن شکل سازمانی مناسبی که بتواند نیازهای مشترک این گرایش ها را برآورده سازد، زمینه همکاری مشترک خویش را فراهم آورند. بنا به باور من، تا زمانی که در ایران جنبش ضد دیکتاتوری از رشد لازم برخوردار نگردد، زمینه برای پیدایش سازمان های سیاسی ایرانی در خارج از کشور فراهم نخواهد بود. در رابطه با جنبش سبز دیدیم که چگونه قشر میانه جامعه ایران هم چون سیل خروشان به میدان آمد و اگر آن جنبش وحشیانه سرکوب نمی شد، امروز با وضعیت دیگری در ایران رو به رو بودیم. اینک نیز جنبش خودجوش دی ماه ۱۳۹۶ آشکار ساخت که بحران چند لایه ای رژیم و جامعه ایران را فراگرفته است و اگر رژیم سوپ اطمینان را باز نکند، دیگ نارضایتی های اجتماعی منفجر خواهد شد و تر و خشک را با هم خواهد سوزاند. بنابراین برای جلوگیری از شرایطی غیرقابل پیش بینی که می تواند موجب انفجار اجتماعی گردد، باید همه نیروهائی که خواهان تحقق جامعه ای دمکراتیک هستند، گام پیش نهند و با هم جبهه سیاسی مشترکی را به وجود آورند. تا چنین جبهه ای بتواند با آغاز بحران فراگیر رهبری جنبش خودجوش را به دست گیرد و آن را به سوی دمکراسی هدایت کند. وگرنه جنبش خودجوش می تواند زمینه را برای نیروهائی فراهم آورد که برای حفظ سلطه سیاسی خویش باید استبداد را بازتولید کنند. نیروهای هوادار سوسیال دمکرات ایران باید هم چون نیروهای سوسیال دمکرات اروپای سده ۲۰ بکوشند جنبش های اعتراضی را به سوی دمکراسی هدایت کنند تا بتوانند زمینه های اجتماعی و اقتصادی را برای تحقق دولت رفاه هموار سازند.
ادامه دارد.
www.manouchehr-salehi.de