رژیم پیشین به مدت ۲۵ سال همه طرز تفکرها را در جامعه ایران قلع و قمع کرد و فقط با اسلامگرایان و روحانیون با مماشات و تحمل رفتار نمود، حتی در مواردی با تشویق و تقویت ایدئولوژیک به یاری و همسویی با آنها پرداخت که مصادیق قابل ذکر آن بسیارند.
از لحاظ سیاسی در آن زمان دوران جنگ سرد بین دو بلوک شرق و غرب و دو ابر قدرت جهانی بر قرار بود و تز قدرتهای غربی مبنی بر ایجاد «کمربند سبز» در اطراف حوزه نفوذ اتحاد جماهیر شوروی، تشکیل حکومتی اسلامی را به عنوان دیوار مقاومتی در برابر نفوذ کمونیسم ضروری نشان میداد. از لحاظ اقتصادی از یک سو از آغاز دهه پنجاه، با پیدا شدن در آمدهای هنگفت نفتی و توزیع ناعادلانه آن، شکاف طبقاتی عظیم و ناگهانی را در ایران به وجود آورد. از سوی دیگر اصلاحات ارضی ناقص و ناکارآمد شاه کشاورزی ایران را مضمحل و روستاهای کشور را خالی از سکنه و انبوه کشاورزان بیکار را به سمت شهرهای بزرگ سرازیر نمود که در حاشیه شهرهای بزرگ و کوچک در حلبی آبادها متمرکز و لشگرهایی انبوه برای حضور در انقلاب را تشکیل دادند.
به لحاظ فرهنگی اکثریت جامعه سنتی ایران ظرفیت و آمادگی پذیرش ناگهانی و بسیار سریع فرهنگ غربی و پیاده کردن نوگرایی و لیبرالیسم، برگزاری مراسمی چون جشن هنر شیراز و نظایر آن را نداشت و نتوانست پارادوکس گرایشات و تظاهرات مذهبی رژیم را از یک طرف و تحرکات و تمایلات مدرنیستی آن را از طرف دیگر هضم نماید و دچار یک سرگیجه، برآشفتگی و سردرگمی فرهنگی گردید. به هر روی با این پیشزمینهها احزاب و گروههای سیاسی که سالها مورد سرکوب قرار گرفته بودند و جوامع مدنی از قبیل بانوان، دانشجویان، دانشگاهیان، فرهنگیان، حقوقدانان، وکلای دادگستری، پزشکان، کارمندان دولت، کارگران، بازاریان، اصناف و به طور کلی اکثریت قاطعی از ملّت ایران پای در صحنه انقلاب نهادند و خواهان تغییر و برکناری رژیم سلطنتی و برقراری آزادی و استقلال و عدالت اجتماعی و نظام جمهوری شدند.
شعار مشترک همه ملّت ایران اولاً «مرگ بر شاه» یعنی عبور از سلطنت و ثانیاً استقلال، آزادی و جمهوری بود و اگر هم به دنبال جمهوری، پسوند اسلامی را به گفته روحانیون میکروفون به دست درداخل صفوف انقلاب تکرار میکردند، به هیچوجه منظورشان اختلاط دین با حکومت به شکلی که بعداً پیاده شد نبود. بلکه واژه اسلامی را تنها به عنوان واژهای حاکی از عدالت، معنویت و پاکیزگی جمهوریت تصور میکردند و نه فراتر از آن. اما پس از پیروزی انقلاب طبقه روحانیون برخلاف گفتهها و وعدههای قبلی که همه آنها ثبت و ضبط شده و در دسترس همگان میباشد، به شکلی تدریجی و گام به گام، اهرمهای قدرت را در اختیار خود گرفتند و شعار «همه با هم» را به شعار «همه با من» تبدیل نمودند و تمام گروههای سیاسی و جوامع مدنی یک به یک و بهتدریج، هرکدام را با یک اَنگ و یک نوع ترفند از صحنه بیرون راندند و وعده آزادی و تشکیل مجلس مؤسسان را به طاق نسیان کوبیدند. در نهایت مجلس خبرگان و قانون اساسی دلخواه خود را جا انداختند و حکومتی را آغاز کردند که اکنون چهل سال از عمر آن سپری شده است.
هیئت حاکمه جمهوری اسلامی با خطاهای بزرگ و سوء سیاستها در زمینههای داخلی و خارجی و سوء مدیریت در کلیه شئون اداره جامعه، کشور را دچار مصائب و تنگناهای گوناگون نموده است. از همان روزهای نخست پیروزی انقلاب به محاکمات چند دقیقهای، اعدامهای ناعادلانه و بدون رعایت مقررات و ضوابط قانونی عوامل رژیم سابق دست زدند که متأسفانه اینگونه اقدامات خشونتبار به صورت رویهای برای برخورد با سایر مخالفان سیاسی و عقیدتی تداوم یافت.
رژیم بر آمده از انقلاب آزادیهای اولیه ملّت ایران که اولین شعار انقلاب بود یکسره به زیر پا نهاد. آزادی احزاب و اجتماعات، آزادی قلم، مطبوعات و آزادی انتخابات با ترفندهای مختلف به محاق فراموشی رفت. اشغال سفارت آمریکا و گروگانگیر ، همراه با موضعگیریهای نسنجیده علیه حکومت عراق، زمینه را برای حمله عراق به ایران وشروع جنگ ویرانگر هشت ساله با آن همه خسارات جانی و مالی فراهم آورد. کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۱۳۶۷، ترورهای سیاسی خارج از کشور، قتل های زنجیرهای داخل کشور، به هدر دادن میلیاردها دلار در پروژههای انرژی اتمی بدون در نظر گرفتن و ارزیابی اینکه آیا احتمال موفقیت چنین پروژههایی با توجه به معادلات قدرت در منطقه وجهان وجود دارد یا نه! سر انجام تن در دادن به مذاکرات برجام پس از برقراری تحریمهای بینالمللی وپیداشدن شرایط بحرانی در کشور، پس از برجام مرتکب شدن به تحرکاتی مانند پراندن موشکهای شعارنویسی شده که بهانه لازم برای خارج شدن دولت جدید آمریکا از برجام را فراهم نمود، بیکفایتی و نا کارآمدی وسوءمدیریت در حفظ و حراست از محیط زیست و منابع طبیعی که منجر به بیآبی نیمی از کشور و فقدان هوای قابل تنفس در بخشی دیگر از آن گردیده است، فسادهای مالی نجومی و حیرتانگیز و سوءاستفاده از منابع مالی متعلق به مردم و رانتخواری، عدول از سیاست عدم وابستگی به قدرتهای بیگانه، دخالت در منازعات منطقهای دور از منافع ملی و هزینه کردن از جیب ملت ایران در این مناقشات، بخشهایی از کارنامه هیت حاکمه در طی این چهل سال رقم میزند.
چقدر جای تأسف است که این سیاهکاریها، رژیم دیکتاتوری، فاسد و وابسته گذشته را در نظر برخی افراد سادهاندیش توجیه شده و تطهیرگشته مینمایاند. این عملکردها امروز موجب کاهش شدید ارزش پول ملّی، گرانی و تورم، فقر، بیکاری، فرار مغزها، فرار سرمایهها و انواع مفاسد اجتماعی گردیده است. اعتراضات و اعتصابات قشرهای مختلف مردم به شکل روزمره در آمده و در جای جای کشور دیده میشود. ملّت ایران امید به زندگی در شرایط قابل قبول که یقیناً امکان و استحقاق آن را دارد، از دست داده و موجودیت کشور و کیان ملّی در خطر قرار گرفته است.
به نظر ما چاره این نابسامانیها دست برداشتن حاکمیت از خشونت و آشتیجویی با ملّت و رعایت آزادیها و تن دادن به انتخاباتی آزاد و تحت نظارت قابل قبول برای همگان جهت تأسیس یک مجلس ملّی واقعی برای تعیین سرنوشت آینده کشور است.
منبع: نشریه جبهه ملی در ایران