آقای جوادزاده: یادآوری میکنم دوستان و شنوندگان عزیز این مصاحبه از لایو اینستاگرام آقای بنیصدر با آیدی @abanisadr هر هفته به صورت زنده پخش میشود. آقای بنیصدر سؤال از این قرار است چرا پرونده حزب جمهوری اسلامی و نخستوریزی پیگیری نشد و اینکه چرا میگویند 72 نفر شهید شدند و پاسداران و محافظان کشته شده را به حساب نمیآورند. اما اخیراً بخشی از اصلاحطلبان داخل رژیم نامهای به دبیر کل سازمان ملل نوشتهاند و گفتهاند که جمهوری اسلامی تا کنون سه تفاهم مهم خارجی داشته است؛ یک قرارداد الجزایر، دو قطعنامه 598، و سه، توافق برجام. اصول گرایان هر سه را خیانت میدانند، وهر نوع مذاکره و توافق دیپلماتیک را شکستخورده و زیانبار میدانند، برای اینکه جز جنگ و تحریم برای ایران و ایرانی باقی نمیگذارد. نظر شما درباره این نوع موضعگیری چیست؟ من میکروفن را در اختیار شما میگذارم. بفرمایید.
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید
آقای بنی صدر: عرض کنم من آن مسئله انفجار و هفت تیر در محل حزب جمهوری اسلامی، بعد هم در نخستوزیری را کوتاه میکنم برای اینکه بپردازم گرچه خود آن امر هم گویای این واقعیت هست که رژیمی از پی انقلاب پدید آمد. قرار بود که به جای نظام سلطنتی استبدادی که در آن نظام رابطهها را زور تنظیم میکرد، نظام جدیدی پدید بیاید که در این نظام حقوق رابطهها را تنظیم کند، شهروندان حقوقمند بشوند، به حقوق خویش عمل کنند، رابطهها را حقوق تنظیم کند تا این مردم از استقلال و آزادی رشد کنند. آن قرار با گروگانگیری به هم خورد. و امریکا که مردم ایران با انقلاب به سلطهاش بر کشور خویش میخواستند پایان بدهند، از در بیرون کردند، از پنجره وارد شد. شد دوباره محور سیاست داخلی و خارجی ایران. نتیجه این شد که در سطح خود رژیم هم رابطهها را زور تنظیم کرد که یکی از این نمونههایش این دو تا انفجار است. این دو انفجار را، الان در ذهنم نیست، قطعاً از دوازده گروه متهم شدند، هر کدام به یک مناسبت و در یک موقعیت که این انفجار کار آنها بوده. یعنی رژیم هر زمان خواست یک گروهی را سرکوب کند این انفجار را هم به او نسبت داد. ولی در واقع عامل اصلی این بود که آن فضای باز، بعد از استبداد، با بازسازی استبداد سازگار نبود، میباید آن فضا بسته میشد؛ این گونه جنایتها به کار آن آمد که آن فضا بسته بشود. از نظر داخلی همراه بود با بستن فضا از نظر خارجی، با گروگانگیری و جنگ، بعد هم بحران اتمی. حالا ما در موقعیتی هستیم، در روزی هستیم، که آن انفجار در محل جمهوری اسلامی روی داده، ولی در همین موقعیت در ژاپن سران 20 کشور که میگویند قویترین و ثروتمندترین اقتصادها را دارند گرد آمدند. ایران در آنجا حاضر است؟ خیر. به عنوان تصمیمگیرنده که حاضر نیست، به عنوان موضوع تصمیم چرا. ما که از دوره اواخر صفویه کشور ما در موقعیت زیرسلطه قرار گرفته بود و با انقلاب ایران میباید این دوران طولانیِ بسیار تلخ، بس ویرانگر و مرگآور، پایان بپذیرد و ما صحنه جهانی تصمیمگیرنده باشیم، قلب تپنده بزرگترین حوزه تمدنی بشر باشیم، و این قلب برای استقلال، آزادی، رشد بر میزان عدالت اجتماعی بتپد، دوباره شدیم موضوع تصمیم، موضوع تصمیم! هیچ گویاتر از این نیست؛ این رژیم را سالهاست دست انداختهاند که این رژیم دارد در منطقه نفوذ میکند، میخواهد ابرقدرت منطقه بشود. ابرقدرتی که موضوع تصمیم است. خب چرا ما موضوع تصمیم شدیم؟ آن سؤال شما برمیگردد به این سؤال و توضیح می دهد چرا ما، البته پاسخ آن سؤال، توضیح باید بدهد چرا ما در این موقعیت هستیم، چرا موضوع تصمیم شدیم؟ خب یک بحران گروگانگیری پایان پیدا کرد در شکست و یک قرارداد، به اسم قرارداد الجزایر یا الجزیره بنا بر اینکه کشور مراد بوده یا مرکر آن کشور، بعد جنگ هشت سال ادامه پیدا کرد، جام زهر را آقای خمینی سر کشید، و تسلیم قطعنامه سازمان ملل متحد شد، این دوتا. سومی بحران اتمی، کار به نرمش قهرمانانه انجامید و امضای قرارداد وین با صدوپنج تعهد. آن هم شده این وضعیتی که الان هستیم و شده موضوع بحران. خب سؤال؛ اولی را خطا، دومی را چرا؟ یک دفعه آدم تجربه میکند دیگه، آزموده را آزمودن خطاست ضربالمثل ما نیست؟ خب دومی خطا، سومی چرا؟ استمرار چرا؟ ببینید آن گروگانگیری همچین نیست که فقط ختم شد به گروگان گرفتن اعضای سفارت امریکا چهل و چهار روز، بعد هم آن نقره داغ شدن ایران یعنی خوردن پولهای ایران، جنگ و ادامه جنگ. ادامه پیدا کرد، ادامهاش چه بود؟ ادامهاش گروگانگیری بود و ترور. گروگانگیری که در لبنان انجام میگرفت به حساب رژیم. گفتگویش هم با رژیم انجام میگرفت که اولی سر باز کرد، گروگانگیری سفارت امریکا سر باز کرد به افتضاح اکتبرسوپرایز، دومی سر باز کرد به افتضاح ایرانگیت؛ ولی تا امروز که ما داریم صحبت میکنیم بساط ترور رژیم برچیده؟ خیر، برنچیده. هنوز طرف امریکایی میگوید که یک امریکایی دزدیده شده و در گروگان ایران است. این یعنی امر واقع مستمر. آقا تو که تجربه کردی، دیدی که به شکست انجامید چرا ادامه دادی؟ بعد بیا جنگ؛ جنگ را در بهار، یعنی در همین خرداد شصت، امکان پایانش پیش آمد با پیروزی سیاسی، نظامی، معنوی کامل ایران. برای اینکه دشمن وقتی قبول کرد شکستش را، در چهارمین ماه جنگ قبول کرده بود، و قرار بر بیرون رفتن از خاک ما، فاصله گرفتن از مرزهای بینالمللی، آن هم تا تیررس توپ، و اینکه کشورهای عرب هم که برانگیزاننده آقای صدام بودند و تجاوز به ایران غرامت بپردازند، این یعنی شکست آن طرف، پیروزی ما. خب این پیروزی از مردم ایران دزدیده شد و جنگ به مدت هشت سال ادامه یافت، نه ماه آن، بقیهاش هم ادامه یافت شد هشت سال، کمی کمتر، و با سرکشیدن جام زهر تمام شد، یعنی در شکست. خب اگر قرار بود که تجربه باشد و این تجربه را آدم درس بگیرد که یک نسل ایرانی هم قربانی شد، وزیر دفاع خانم تاچر هم گفت جنگ در سود انگلستان و غرب بود اسباب ایجاد ادامهاش را فراهم کردیم، پس ادامه جنگ به زیان ایران، به زیان عراق، به زیان همه مردم مسلمان دنیا بود و حتی غیرمسلمان دنیا بود، خب ادامه دادی، جام زهر را سرکشیدی، ول کردی جنگ را؟ ابداً. الان ما در نه تا جنگیم به علاوه تهدید به جنگ که این آقای ترامپ باز تازه فرمودند که ما نمیخواهیم جنگ بکنیم با ایران، اگر جنگی پیش بیاید طولانی نخواهد بود؛ ایران کنفیکون. پس این تجربه را درس نگرفتی. چرا؟ حالا بیاییم روی سومی. شما رفتی یک برنامه محرمانه از مردم ایران و مردم بقیه دنیا به اجرا گذاشتی به اسم برنامه اتمی. این محرمانه نمانده. تا امروز بحران است. یک بار با اروپاییها قرار و مدار گذاشتی نقض شد. بعد گفتی که این قطعنامههای شورای امنیت کاغذپاره است، قطعنامه بر قطعنامه افزوده شد، عرصه بر رژیم تنگ شد. آنها حواسشان پیش مردم ایران نبود، پیش خودشان بود. پس صد میلیارد پول نفت را خرج ویران کردن اقتصاد ایران کردید برای اینکه این تحریمها کاملاً مؤثر بشود، همچین که دیدید حالا دیگه نفس شما دارد بند میآید سخن از نرمش قهرمانانه پیش آوردید. رفتید وین، نشستید در آنجا صدوپنج تعهد روی دست این مردم گذاشتید قرارداد امضا کردید. از طرف مقابل هم یک امضا نگرفتید که او هم این قرارداد را که به این مردم تحمیل کرده خودش هم رعایت بکند. حالا آمده دبه زده، میگوید آن صدوپنج تا کافی نیست؛ علاوه بر اینکه میخواهم برنامه اتمی ایران تا ابد تحت نظارت باشد، باید قضیه موشک دوربُرد و مداخله ایران در امور کشورهای منطقه هم حل بشود. خب حالا سؤال؛ شما که آن دو تا تجربه قبلی را داشتید، این لو رفتن اتم و گفتگو با اروپاییها هم که کردید، این را چرا ادامه دادید؟ وقتی یک بحرانهایی را رژیمی ادامه میدهد یک سؤال مهم پیش میآید، آیا این سران رژیم فاقد عقل هستند و نمیدانند دارند با هستی کشور بازی میکنند یا نه، محاسبه میکنند؟ استمرار میگوید که محاسبه میکنند. و حاصل محاسبه این است که بحران باید ادامه بیاید، نه بحرانی که مثلاً این آقای ترامپ تهدید کند و تحریم کند؛ نه، مسئله بیشتر از این است. مسئله این است که رژیم استبدادی در کشوری مثل ایران بدون دائمی کردن حضور تهدیدآمیز قدرت بیگانه در وطن، در کشور، نمیتواند ادامه پیدا کند. این است مسئله، و الا هیچ دلیلی برای اینکه یک تجربه سه دفعه قرارداد شکست، هنوز بحران ادامه دارد. هم ترور سر جایش است، هم گروگانگیری سر جایش است، هم جنگ سر جایش است، هم بحران اتمی سر جایش است. پس دلیل دارد. شما شنونده عزیز من بنشین اینها را که من میگویم پیش خودت محاسبه کن، استدلال کن، ببین راست است، ناراست است. آخه مگه میشود چهل سال یک غلطی مرتب تکرار بشود. پس یک دلیلی میخواهد دیگه. حالا در لوموند یک مقاله بود؛ گزارشگرش از ایران فرستاده بود. این همه ما میگوییم حالا از زبان خود آن مردم بازگو شده است. چی گفتهاند؟ گزارشگر میگوید با دانشجو گفتگو کرده، با زن گفتگو کرده، با مرد گفتگو کرده، با غیردانشجو گفتگو کرده، چی میگویند؟ میگویند به اینکه جنبش امکان ندارد به لحاظ اینکه تهدید از بیرون مانع است. هرگاه ما بخواهیم وارد عمل بشویم متهم میشویم به اینکه جاده صافکن شدیم برای آقای ترامپ. حالا ترسها هم که سر جایش است. خب چهل سال است ما نمیگوییم که این امریکاییها این رژیم را حفظ میکنند؟ این آقای ترامپ به دروغ گفت که از وقتی که ایشان تحریمها کرده مردم در جنبشاند. نخیر، مردم در جنبش بودند ایشان مردم را از جنبش انداخت. حالا آن مردم باز گفتهاند به اینکه آن گروه از ایرانیها که در خارج کشور نشستهاند و چشم دوختهاند به مداخله قدرت خارجی و برمیانگیزند این قدرت خارجی را به مداخله، اینها هم ضد جنبش در داخلاند و راست هم میگویند؛ و راست هم میگویند. حالا شما مردم ایران فرض بکنید که آن انقلاب ادامه مییافت یعنی گروگانگیری و استبداد نمیشد و آن هدفهای انقلاب، اصول راهنمای انقلاب که از زبان آقای خمینی هم اظهار شد، ادامه مییافت. حالا ما یک کشور ثروتمند بودیم، توانمند بودیم. اگر از مهمترین تصمیمگیرندگان در سطح منطقه و جهان نبودیم، در شمار تصمیمگیرندگان که بودیم، موضوع تصمیم هم نبودیم. استبداد هم نداشتیم، فقر و آسیبهای اجتماعی را هم نداشتیم؛ حالا آنها را داریم، این را نداریم. پس این زیر سر استبداد است دیگه. اگر ما از دوره اواخر صفوی رفتیم در موقعیت زیرسلطه، چرا رفتیم؟ برای اینکه آن استبداد کور بود ندید که در بیرون مرزهای ما به یمن پیشرفت علمی و فنی قدرتهای جدید دارند رو میآیند و ما داریم موقعیت از دست میدهیم. در جنگهای داخلی از دوران صفوی تا دوران قاجار سی میلیون جمعیت ایران نفله شد. فکر بکنید که چه ضربه مرگباری است. هی میگوییم ما حمله مغول، صد یک این زیان به بار نیاورد. برای اینکه مناطق خیلی مهمی از ایران از آن ایلغار مغول مصون ماند. اما این بار نه، سراسر ایران میدان جنگ داخلی و کشمکش بر سر قدرت شد. و این متأسفانه این وضعیت ادامه یافته تا امروز. هم اکنون هم ما قدرت خارجی را آوردیم در درون مرزها و این در خود رژیم و در جامعه ما این حضور گسترده و همهجانبه تنظیم کننده رابطههاست، هم در رژیم ولایت مطلقه فقیه، هم در سطح جامعه، هم در رابطه این رژیم با مردم. پس به این ترتیب ما به یک حاصل سخن میرسیم، آن این است که آن بنبستها که رژیم ساخته، خود را در آن زندانی کرده، ما هم مردم ایران هم خود را در یک بنبستی زندانی کردند؛ یک استبداد داخلی به علاوه یک حضور خارجی، نتیجه اینکه ما میگوییم خب راهکار نیست. به قول همین گزارشنویس گیر کردیم بین دو سنگ آسیاب. خب چند نوبت توضیح دادم من که مردم ایران خود را در وسط دو سنگ آسیاب قرار ندهید، رویهای در پیش بگیرید که وارونه بشود؛ رژیم در میان دو سنگ آسیاب قرار بگیرد، شما بتوانید انقلاب را به هدف خودش برسانید و صاحب کشور خودتان بشوید. بنبست را شما باید بگشایید برای خودتان که در آن زندانی کردید. شما اگر به خانوادههایتان که همه دارید بیندیشید ببینید چی تنظیم میکند رابطهها را در خانوادههای شما؟ بنبست آنجاست. اگر زور تنظیم میکند که میکند، بنبست آنجاست. آنجا بنبست است؛ آنجا را میتوانید بگشایید، نه روس میتواند جلوی شما را بگیرد، نه امریکا، نه چین، نه ماچین، نه رژیمی که استفاده میکند از حضور دائمی این قدرتها در وطن شما، خودش هم کشانده پای آنها را به داخل کشور. توضیح روشنی دادم امشب امیدوارم که روی آن فکر کنید ببینید که همینطور است یا نه. چهل سال است ها، چهل سال است این بحرانها به طور استمرار ادامه یافته. پس دلیلی میخواهد. دلیلش این نیاز است. اگر شما دلیل دیگری پیدا کردید مرا هم آگاه کنید. ولی من شب و روز کارم مطالعه در مورد وطن است؛ میدانم که چه دارم میگویم. دلیلش همین است. خب حالا چرا این ممکن شده؟ از اینجا به بعدش جوابش این است که در درون جامعه ما تنظیمکننده رابطهها زور است و این بنبست است که به آن رژیم امکان داده قدرت خارجی را بیاورد حاضر، در زندگی روزانه شما مردم ایران، به استمرار به بحرانهای مرگبار ادامه بدهد. حالا شما بخواهید از آن بنبست بیایید بیرون باید که تنظیم رابطهها را در درون خانواده به جای، زور را بردارید، عرض کنم که چی بگذارید؟ حقوق. هر کدام به حقوق خودش عمل کند و این رابطهها را بین زن، شوهر، فرزندان، حقوق تنظیم کند. این را نگو نمیتوانم، اگر معتاد به زور نباشی و حتی اگر باشی و بخواهی ترک اعتیاد کنی میتوانی. حالا که کردی نود و چند درصد مسئله حل شده برای اینکه در سطح جامعه زور دیگر کارایی ندارد، محل عملی هم برای رژیم ایجاد نمیکند. به قضیه حضور قدرت خارجی نگاه کن؛ چون زور تنظیمکننده رابطههاست که امکان داده قدرت خارجی شب و روز در زندگی شما حاضر باشد. در سطح خانوادهتان هم همینطور است. در سطح بیرون خانواده هم بعد یاد میگیرید که با حقوق تنظیم کنید. آن چند درصد هم اینطوری حل میشود، میشود دولت بیمحل؛ دولت استبدادی میشود بیمحل. حالا که بیمحل شد قرار میگیرد اینبار خودش هست که قرار میگیرد میان دو سنگ آسیاب. هر چه هم دیرتر شروع کنید، دیرتر نتیجه میگیرید اگر شروع نکنید هیچ وقت نتیجه نمیگیرید، یک وقت به خود میآیید که چیزی از کشور نمانده. یک گزارشی از این مجلس، مرکز پژوهشهایش، دو تا جدول دارد. همان دو جدول را شما بهش نگاه کنید، وضعیتسنجی است که الان در سایت انقلاب اسلامی است. ببینید که این ریشه فساد که ولایت مطلقه فقیه است و این فساد اقتصادی در خودِ این رژیم است؛ این را تا علاج نکنی که این حل نمیشود مشکل. چون این مشکل در خود رژیم است پس تحریم در آن مؤثر است دیگه. تا وقتی کعه تنظیمکننده رابطهها میان ولایت مطلقه فقیه و دولت، سه تا دولت داریم، یکی واقعی، آقای خامنهای و ابواب جمعیاش، یکی اسمی، آقای روحانی و وزرایش، یکی هم دولت در سایه، مافیاهای نظامی-مالی، تنظیم این رابطه این سه تا را چی میکند با هم؟ زور. چون اینجور است پس تحریم مؤثر است. حالا اگر دولتی بخواهد این تحریمها را بلا اثر کند میباید این فساد را از ریشه بخشکاند. ساختارش این امکان را بهش نمیدهد. پس باید ساختار را عوض کند. ساختاری میخواهد که زور به عنوان تنظیمکننده بینقش بشود، حقوق بانقش بشود. در سطح خانواده هم همینطور است. پس مشکل معلوم، بیماری معلوم، دوا معلوم، عمل کن دیگه. آن بحران گروگانگیری هشدار داده شد که آقا این میرسد به شکست تمام میشود. جنگ هشدار داده شد که باز این هم مثل گروگانگیری در شکست تمام میشود. بحران اتمی هشدار داده شد. شما نمیتوانید بگویید فقط رژیم گوش نداد، شما مردم هم گوش ندادید. حالا باز میخواهی گوش ندهی، خب نده. اما من یک صداهایی هم میشنوم، چیزهایی هم میخوانم، از محیطهای جوان، محیطهای دانشگاهی، دانشجویی، که امید میدهد، گویا این صدا دارد شنیده میشود. گویا نسل امروز متوجه میشود که بهتر است به جای اینکه در انفعال، غر زدن و خودسرزنش کردن و نسل پیش را چرا انقلاب کردی و چرا چی، فعال بشود به یمن حقمندی؛ حقوق پنجگانه را شناختن و به این حقوق عمل کردن. هیچ ننگی و حقارتی بیشتر از این نیست که ملتی موضوع تصمیم بشود آن هم برای قدرتهایی که سلطهگرند و مینشینند برای خوردن آنچه هستی مردم است بر روی این زمین. هیچ غرور و افتخاری بیشتر از این نیست که ملتی بر این تحقیر بشورد و دراستقلال و آزادی، سرفرازی، بزرگی و توانمندی بیاید.
شاد و پیروز باشید.