این سخنان بعد ازحادثه حمله به پالایشگاه نفتی عربستان و بازگشت آقای روحانی به ایران بدون اینکه تحول خاصی در روابط ایران و غرب صورت گیرد گفته شد. و چند روز بعد هم آقای خامنه ای با تایید گفت که ایران بدنبال ساخت سلاح هسته ای نیست.
حال به این مطلب بپردازیم که آیا مشکل ایران مسئله هسته ای است یا نه و اصولا واقعیت کاهش تعهدات هسته ای ایران به چه معنی است؟ و چرا در برجام این تعهدات از ایران خواسته شده است. و را ایران در زمان عقد قرارداد موسوم به برجام خواستار ادامه عمل کردن 5000 سانتریفیوژ نسل P1 شده بود.
می دانیم که ایران در 6 ماه اخیر سه تصمیم را به اجرا گذاشته است اول اینکه میزان ذخیره اورانیوم غنی شده را از 300 کیلو گذرانده و اکنون بیش از 400 کیلو اورانیوم غنی شده [با درصد 3 و 76 درصد] دارد، سپس در گام دوم سطح غنی سازی را از 3 و 76 درصد به 4 درصد و نیم رساند و بالاخره اینکه درگام سوم سانتریفوژهای مدل بالاتر از مدل P1 را راه انداخته است. به گفته محمدابراهیم رضایی، رئیس کمیته هستهای کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی مجلس، روز شنبه، ۲۶ مرداد، «ایران در حال حاضر، از سانتریفیوژهای قدیمی و در سطح آی.ار۱ استفاده میکند، در حالی که سانتریفیوژهای آیآر ۸ و آیار ۶ آماده بهرهبرداری هستند و ظرفیت آنان از ۲۶ تا ۴۸ برابر سانتریفیوژهای فعلی است.»
برای پاسخ به سئوالهای طرح شده در بالا باید درک کنیم چرا در مذاکرات 5 بعلاوه یک، محدودیتهای زیادی برای ایران در برجام گنجانده شد. محدودیتهایی که نه تنها امریکا و اروپا بلکه چین و روسیه هم بروی آنها اصرار داشتند و رژیم ایران بدون اینکه تعهدی حقوقی از طرف مقابل بگیرد همه آنها را پذیرفت و در موقعیتی قرار گرفت که اکنون آشکار شده است: تنها غربی ها می توانند از ایران شکایت کنند و ایران در کادر برجام قادر به طرح هیچ شکایتی نیست. یادآور می شوم که تمامی تعهدات ایران در “پیوست یک برجام” آمده است و شامل 82 بند می شود که به غنی سازی و همچنین به راکتور آب سنگین اراک مربوط می شوند. دراین 82 بند با جزییات زیادی محدودیتهای فعالیتهای هسته ای ایران شمرده شده اند. معیاری که غرب برای تعیین این تعهدها انتخاب کرده است تعیین حداقل زمان لازم برای دسترسی به مواد لازم برای ساختن بمب است که آنرا زمان گریز نیز می نامند. این حداقل زمان از سوی غربی ها یکسال انتخاب شده است. یعنی با توجه به این محدودیتها، ایران یک سال نیاز دارد که 25 کیلو اورانیوم 90 درصد غنی شده را تولید کند. زمان یکسال از اینرو انتخاب شده است که اگرایران رفتاری را پیش گرفت که براه ساختن بمب برود غرب فرصت کافی برای واکنش نشان دادن و یا درصورت نیاز تخریب تاسیسات هسته ای ایران را داشته باشد. البته داشتن 25 کیلو اورانیوم غنی شده 90 درصدی به این معنی نیست که بتوان فردای بدست آوردن آن بمب راساخت و یا از بمب استفاده کرد. 25 کیلو اورانیوم غنی شده 90 درصدی مواد لازمه ساختن بمب هستند اما کافی نیست. از آنجا که راکتور آب سنگین اراک از بین رفته است و دوباره ساختن آن به حداقل 5 سال زمان نیاز دارد ساختن بمب پلوتونیومی برای ایران دیگر حداقل تا 6 سال ممکن نیست و تنها از طریق اورانیوم غنی شده است که رژیم ایران، اگر بخواهد می تواند اینکار را انجام دهد. حال با توجه به این امر سئوال اینجاست که سه کاری که ایران تاکنون انجام داده است چه تاثیری بروی این معیار اصلی برجام، یعنی زمان حداقل برای تولید 25 کیلو اورانیوم غنی با درصد 90 درصد شده دارد. پاسخ این سؤال این است که هیچیک از سه تدبیر ایران تأثیر مهم و جدی ای در تغییر این زمان ندارد و زمان لازم برای ساختن بمب حدودا همان یکسال باقی مانده است. اگر ایران بخواهد تصمیم مهمی بگیرد که این زمان را جدی کوتاه کند باید میزان غنی سازی را به 20 درصد و یا بالاتر برساند و یا با براه انداختن تعداد بیشتری از سانتریفوژهای مدل بالاتر یک آبشار 160 عددی از این سانتریفوژها را براه اندازد. اما همانطور که آژانس انرژی اتمی روز دهم خرداد در گزارش فصلی خود اطلاع داد “ایران از نصب تا ۳۳ سانتریفیوژ آیآر ۶ خبر داده و اعلام کرده بود ایران تنها ده دستگاه از این ماشینها را با هگزافلوراید اورانیوم خوراکدهی کرده است.” این ده عدد سانتریفوژ عملا توانایی خاصی ندارد. و بالاخره اینکه ایران تصمیم بگیرد در “سایت فردو” دوباره سانتریفوژ نصب کند و از بازرسی های آژانس بین المللی انرژی اتمی جلوگیری کند. هر کدام از اینکارها با عکس العمل فوری غرب و حتی روسیه و چین روبرو خواهد شد. در این راستا و در مخالفت با روحانی سخنگوی کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، حسین نقوی حسینی با اشاره به اینکه در گام سوم باید به گونهای حرکت کرد که غربیها تکان بخورند گفت: “غربیها بر روی نظارت و بازرسی حساس هستند به طوری که ما پروتکل الحاقی را به صورت داوطلبانه اجرا میکنیم و باید اجرای این پروتکل را متوقف میکردیم لذا باید در گام چهارم به سمت این مسائل حرکت کنیم.”
جمشیدی فرد دیگری که استاد روابط بین الملل در ایران است می گوید “با اشاره به اینکه اگر بخواهیم گامهای مان را ضعیف برداریم طرف مقابل تحریک نمیشود” گفت: “امتیازاتی راکه اروپا مطرح کرده امتیازاتی نیست که مشکل کشور را حل کند ایران باید بتواند به لحاظ سانتریفیوژ سطح غنی سازی و سرعت هستهای، طرف مقابل را وادار به تغییر محاسبه کند، اما متاسفانه این گونه نبوده و گام سوم گام خوبی نبود. در گام سوم زنجیره میانی فعال میشود در حالیکه باید تمام زنجیرهها به طور کامل فعال میشد.”
اما ایران نمی تواند اینگونه گامها را بطور جدی بردارد زیرا به معنی آن خواهد بود که براستی بدنبال ساختن بمب اتمی بوده امری که خود بارها تکذیب کرده است و خامنه ای هم در لبیکی به ترامپ بار دیگر گفت که بدنبال ساختن بمب اتمی که امر حرامی است نیست!! از اینرو بن بست ایران در این قمار کامل است و کاهش تعهدات برجامی ایران تنها بازار داخلی دارد و اهمیت خاصی ندارد. امروز دیگر بر همه آشکارشده است که حتی یک گرم از اورانیوم غنی شده نیز به کار ایران نمی آید.
اما در اینجا لازم است نکته مهم و ظریفی را تذکر دهم و پرده از فریبی دیگر بردارم که بهنگام “قرارداد وین” ـ همان برجام ـ صورت گرفت: با اینکه ما برجام را ترکمنچای هسته ای نامیده بودیم و مخالف این قرارداد ذلت بار بودیم، و راه حل را گفتن حقیقت در باره سیاست هسته ای می دانستیم، با اینحال همانموقع تذکر دادم که اگر ایران واقعا از روی محاسبات علمی و باور به نیاز صنعت غنی سازی می خواست سیاست هسته ای خود را پیش می برد و طبق آن براه انرژی هسته ای رفته، چرا در مذاکرات بجای 5000 سانتریفیوژ 50 سال پیش نخواست که فقط بروی چند صد سانتریفیوژ مدرن ـ مثلا مدل 6 IR ـ کار کند؟ توضیح اینکه معیار در برجام این بود که ساختن مواد بمب ازسوی ایران یک سال طول بکشد. اگر ایران می خواست این تعهد را بدهد که داده است می توانست همین مدت زمان برای گریز را بجای استفاده از 5000 سانتریفیوژ ناکارآمد با چند صد سانترفیوژ مدل بالا که کارآیی شان حداقل 20 تا 25 برابر سانتریفیوژهای قدیمی رعایت کند. اما چون خامنه ای برجام را برای حفظ ظاهر می خواست، برای سرپوش گذاشتن بروی هدف اولیه شکست خورده که ساختن بمب بوده، و برای نشان دادن اقتدار پوشالی خود می خواست به عدد بالای 5000 سانترفیوژ نیاز داشت. برای افکار عمومی ایران که اطلاعی از محاسبات و پیچیدگی های تکنولوژی هسته ای نداشتند بسیار مهم بود که این عدد بالا باشد. گفتن اینکه غربی ها قبول کردند 5000 سانتریفوژ در ایران بکار خود ادامه دهد، به خامنه ای و روحانی که برجام را پیش برده بودند اجازه می داد که جشن ملی هسته ای بگیرند و آقای روحانی جرات کند بگوید “جهان در برابر خواسته های ایران سرتعظیم خم کرد”. و ظریف هم از سوی برخی از مخالفان و اصلاحطلبان مصدق ایران خوانده شود. اما چند صد سانتریفوژ مدل بالا اجازه مانور دادن در افکار عمومی ایران را نمی داد. اما اگر ایران واقعا بدنبال ساختن صنعت هسته ای در درازمدت بود باید هر چند با تعداد کم سانتریفوژها مدل بالا را انتخاب می کرد تا در آینده آمادگی استفاده از آنها را داشته باشد. اما رژیم حاکم ترجیح داد از تحقیق و توسعه بروی سانتریفوژهای مدل بالا دست بردارد تا بتواند روی عدد بالای تعداد سانترفیوژ مانور دهد. این واقعیت رژیم حاکم است که به هر کاری دست می زند تا خود را نگاه دارد. هر خیانتی را واجب می داند تا به “اقتدار” رژیم ضربه نخورد. غرب هم که در این مذاکرات به ریش ایران می خندید به این خواسته ایران براحتی لبیک گفت. اما امروز که می خواهند قدری از برجام بیرون روند یکباره بیادشان آمده است که سانتریفیوژهای بهتری را می توانند بکار اندازند. اما طبق برجام براه انداختن این سانتریفوژها ممنون است زیرا 5000 سانتریفیوژ 50 سال پیش کار می کنند!!!
اما سیاست هسته ای دیگر چندان موثر نیست و هر روز که میگذرد تله ای که رژیم گسترانده بود بیشتر دست و پایش خودش را می گیرد. دیگر شعار انرژی هسته ای حق مسلم ماست شنیده نمی شود تا جایی که حتی آقای «سعید حجاریان» فعال سیاسی اصلاح طلب اخیرا در مصاحبه با روزنامه شرق گفت: « اتم و مشتقاتش به کار ما نمیآید و حتی استفاده صلحآمیزش برای ما پرمخاطره و پرهزینه است؛ چه یک گرم، چه صد کیلو؛ چه غنای یک درصد، چه ۲۰ درصد.” هر چند بسیار دیر، اما باید از این نوع مواضع استقبال کرد. باید همه خواستار پایان دادن به فریب بزرگ هسته شوند. ایران مسئله ای بنام هسته ای ندارد، بلکه مسئله ای بنام ولایت فقیه دارد که 20 سال است بنام سیاست هسته ای با هستی یک ملت بازی می کند.