یادداشت روزچهارم:
نبردی که حول قلمروزدائی و قلمرزائی توسط قیام و جنبش جوانان در جریان است!.
تحلیلی فشرده از مهمترین رویدادها و روندها:
۱- مشت آهنین: پس از آن که خامنه ای در جلسه درس خود با اتلاق اشرار به معترضان افزایش قیمت بنزین فرمان داد که «مسئولین به وظایف امنیتی خود عمل کنند، جوازشلیک های بی مهابا و سرکوب به هرقیمتی صادرشد. روحانی گفت عددی نیستند و دولت هیچ قانون شکنی را تحمل نخواهد کرد. استاندارتهران گفت که فرمایشات رهبری داروی شفابخشی بود برای کنترل اغتشاشات. حتی علی مطهری به شکل مضحکی رویکردخامنه ای را جوانمردانه خواند که گویا مظلومانه حاضرشده هم چون سلف خویش امام منتفی که مسئولیت آتش بس جنگ با عراق را پذیرفت وبه قائله بزرگی در درون اصحاب قدرت پایان داد، امام زنده و هنوزمنتفی نشده هم با به میدان آمدن و دفاع سرراست از تصمیم سران سه قوه، با نوشیدن یک قلپ (قورت) جام زهر همان شجاعت را به خرج داد وبه یک قائله بزرگ پایان داد. البته آقازاده مطهری در این برهه حساس به سهم خود روی دست مجلسی که در رأس امور است بلند می شود. چنان که مجلس قبل از آن که خامنه ای ابرازنظرکند و ناچارشود شمشیرخود را غلاف کند، به مخالفت با تصمیم سه قوه برخسته و خواهان تجدیدنظردر آن بود. بهرحال، با فرودمشت آهنین و در شرایطی که خطوط اینترنت بسته شده است و حتی تلفن ها و گوشی هاهم به شکل نامنظمی قطع و دچاراختلال های مداوم می شوند، ابعاددستگیری ها و زخمی ها و کشته ها به سرعت افزایش پیداکرده است و هیچ کس و هیچ خبرگزاری نمی تواند از ابعاد سرکوب ها ارزیابی درست و قابل اتکائی ارائه کند. با این همه گزارش ها از هزاران دستگیری و زخمی و دستکم دهها تا صدها کشته خبر می دهند. عمق فاجعه و سرکوب بسی گسترده است. در این میان تحرکاتی توسط باندهای رژیم و اصول گرایان و امامان جمعه برای ایجادراه پیمائی های باصطلاح خود جوش درجریان است که ازدیرباز در این گونه مواقع به عنوان بخشی از شیوه سرکوب رژیم، امرشناخته شده است. به عنوان نمونه چنین راه پیمائی در زنجان توسط امام جمعه و باندهای حاکمیت صورت گرفته است. ناگفته نماند که در زنجان به ادعای خودشان نیز اعتشاشاتی صورت گرفته است و ۳۰ تن اغتشاشگر بازداشت شده اند که در قیاس با سایرنقاط کشور از نقاطی است که نسبتا آرام گزارش شده است. هم چنین رژیم با تولید و تکثیرانواع ویدئوها و عکس و ها وگزارش های جعلی و ساختگی و برزگ نمائی آتش زدن قران و مساجد و تخریب ها و کسانی که تخریب می کنند اهداف خود مبنی بر افکندن خشونت به گردن جنبش را دنبال می کند که همگی نیازمندافشاگری های گسترده و پیوسته است.
۲-ورود به فازدوم جنبش ها در راستای ایجاد ضدقدرت موازی، به چنگ آوردن و اشغال فضا و مکان ها و قلمرو زائی برای جنبش و قلمروزدائی از سلطه دشمن، همواره سخت ترین و خطیرترین لحظه های گذار و بسط جنبش انقلابی برای تثبیت خود را تشکیل می دهد که در آن رژیم های سلطه و سرکوب سعی می کند که به هرقیمتی شده از شکل گیری چنین دوگانه های مهلکی ممانعت به عمل آورند و به هر بهائی شده قلمروسازی جنبش را درهم شکسته و به عقب برانند. در عراق و لبنان جنبش ها با توجه به شرایط ویژه خود توانسته اند بطورنسبی وارداین فازشده و عملا آن را به رژیم های خود تحمیل نمایند و برای تثبیت آن ها مبارزه کنند. اما در ایران ورود به همین مرحله بدلیل وجودقدرت منسجم تر و مصمم تر و بدلیل ساختارسلب و بشدت ارتجاعی تر و داشتن نهادهای سرکوب و سازمان یافته، با دشواری بیشتری همراه است و طبعا خیزش مردم با تعرض ها و سرکوب های به مراتب سخت تری از سوی حاکمیت مواجه است.
با این وجود دقیقا روشن نیست در معرکه نبردی که دراقصی نقاط کشور، در بیش از صدشهر، جریان دارد واقعا چه می گذرد. اما برخی گزارش ها از عزم جوانان و نیروهای میدانی برای آزادکردن برخی مناطق زیست و زندگی از چنگ سیستم حکایت دارند. به عنوان نمونه وضعیت اسلام شهرمنطقه ای تهیدست و به حاشیه رانده شده با جمعیت وسیع چنان است که فرماندارآن رسما در مقابله با معترضان کم آورده و از استاندارتهران و سایراستانهای هم جوار استمدادطلبیده است. هم چنین خبرهائی از آزادسازی مناطقی در شیراز و یا برخی خیابان ها و محلات در تهران و یا البرز… و یا اصفهان و… گویای نبرد برای اشغال و آزادی فضا مکان ها و حتی انتشارمقاومت به محلات است. تنها در کرج از حمله به ۸ کلا نتری و سه ایستگاه پلیس و ۴۳ بانگ استان و چندین مکان دولتی گزارش شده است. همین نوع اقدامات در اصفهان و شیراز و نقاط دیگری مثل استان اهواز…هم جریان داشته است. البته متقابلا رژیم نیز با نگرانی از سمت و سویی که تحولات به خودگرفته است، بسرعت نیروهای بیشتری را بسیج کرده و با جابجائی آن ها به نقاط بحران و بکارگیری خشونت بیشتر به مقابله پرداخته است. صدوربیانیه تهدیدآمیزسپاه مبنی بر ورودتمام قد به سرکوب، گویای آن است که دیگر اعاده «نظم و قانون» به صرف تکیه بر نیروهای درگیر انتظامی و لباس شخصی ها و بسیجی ها که خود به سپاه وابسته است و ونیرهای اطلاعاتی…. که حلقه های نخست ضدشورش را تشکیل می دهند ممکن نیست. اعلام خطر باصطلاح از مرحله نارنجی گذشته و به خط قرمزرسیده است. چنین رویدادهای شگفت انگیزی نشان دهنده وضعیت انفجاری جامعه و ظرفیت توفندگی جنبش مقاومت است. برهمین اساس بدون تردید می توان قیام اخیرمردم ایران را از زمره «رخدادهای بزرگی » شمرد که نا غافلگیرانه رخ می نمایند و پی آمدها و تأثیرات مهمی در جامعه و بر پیرامون خود می نهند!
۳- علاوه برآمادگی سپاه برای ورودمستقیم و تمام قد به صحنه مقدم نبرد، رژیم با بستن مدارس و بعضا دانشگاه ها و… سعی می کند که از گسترش اعتراضات به چنین اماکن مستعداعتراضی جلوگیری کند. با این همه تجمعات اعتراضی دانشجویان و اعتصاب بخش های از حمل و نقل و نیز اعتصاب های بازاراراک و کرمانشاه و بخش های از تهران و شهرهای دیگر نشان می دهد که بخش های اقتصادی تا چه حدنگران سمت و سوی روندها و آینده وسست شدن افسانه های رژیم پیرامون استحکامات امنیتی نظام خود هستند. بخصوص که بستن خطوط اینترنت هم چون شمشیردودم موجب افت فضای کسب و فعالیت های مالی و اختلال در کارشرکت هائی که با خارج ارتباط دارند و نیز ده ها هزار شغل اینترنی شده است.
حمله به نمادهای ثروت، قدرت و دین دولتی!
۴- با اندکی دقت به اقدامات و آماج های حملات معترضان معلوم می شود که سه آماج عمده مشهوداست: حمله به مراکزمالی (بانک ها و یا بعضا فروشگاه های بزرگ )، نیروهای سرکوب مثل کلانتری ها و بسیج و… و نیز برخی اماکن ونمادهای دولتی و بالأخره به امام جمعه ها و آخوندها و برخی نمادهای مذهبی-دولتی برجسته و پرمعناست. می توان آن ها را به عنوان نمادثروت، نمادقدرت و نماددینی سیستم تعبیرکرد. نشانگانی واضح و رمززدائی شده و بدون نیاز به تفسیر. از لحاظ ترکیب طبقاتی یکی از مهمترین نکات جنبش اخیرنقش و حضوربرجسته جوانان وابسته به اقشارتهیدست و حاشیه نشین ها و بیکاران است. در واقع آن ها مین هائی هستند که رژیم در طی سالیان متمادی حتی علیرغم هشدارهای مکرر زیرپای خودکاشته است که اکنون منفجر می شوند: رشدسرطانی حاشیه نشینی های در هم تینده با شهرها و در متن و اطراف آن ها. چندسال پیش یکی از نهادهای نظامی دقیقا به چنین خطری انگشت تأکید نهاد و با آمار و تحلیل خاص خود ( با نگاه امنیتی) حتی پیشنهادانتقال پایتخت با هدف بیرون کشیدن چاشنی انفجار را داد. لایه های تهیدست و فقیرو محروم انباشته شده در جغرافیای ایران در شهرهای کوچک و متوسط اینک یکدیگر را در کلان شهرها و شهرهای کوچک و متوسط دراقصی نقاط کشور پیدا می کنند. برای این جوانان نه کار، نه شادی و نه امید به آینده هیچ کدم وجود ندارد و تا ظهورامام زمان جز سیاهی و برهوت چشم اندازی در مقابل آن ها وجود ندارد. دقیقا همین نسل تباه شده و برآمده ازبرساخته های چندین دهه ای نظام نیروی محرکه براندازی اند. در این مورد مو لای دیالکتیک نمی رود! وجوداجتماعی آن ها هم چون انبارباروتی است که اگر این مین های میلیونی در سراسرکشور مشتعل و منفجر شوند از رژیم نه تاکی باقی ماند و نه تاک نشانی! صحبت از دهها میلیون نفراست!
نان و آزادی و گفتمان الکن مدافعان سرمایه داری
۵- همین تبارطبقاتی و مطالبات آن ها نشان دهنده آن است که تا چه حدگفتمان لیبرال های وطنی و غیروطنی آن ها که به عدالت ا جتماعی هم چون خودرژیم بی اعتنایند، الکن و فاقدچسبندگی هستند!. برای این جوانان و البته اکثریت بسیاربزرگی از مردم ایران ترکیب سرمایه ومذهب نمادآن چیزی است که حاصل آن را هم چون فقر و تباه شدگی و سرکوب هرروز تجربه می می کنند که باید برافکننده شوند . تصافی نیست که لحن این لییبرال ها چه در داخل و چه خارج و حتی قدرت های غربی (قدرت های شرقی که جای خود دارند) نسبت به رژیم و سرکوب گسترده و ضدبشری اش با جوانان تباه شده و همه چیز از دست داده سکوت پیشه کرده و یا تا این درجه نرم خویانه برخوردمی کنند و ان گونه که شایسته است این قیام بزرگ بازتاب درخوری در جهان نیافته است ( که البته نقش و وظیفه فعال خارج را دو چندان می کند)؟. شاید بتوان دلائل گوناگونی برای آن برشمرد، اما یکی از آن ها هم پوشانی سیاست آن ها با قطع سوبسید بنزین و خدمات و بطورکلی سیاست واقعی کردن قیمت هاست که به عنوان یک سیاست توصیه شده نهادهای مالی جهانی برهمگان شناخته شده است. آن ها با اصل واقعی کردن قیمت ها و مشخصا افزایش قیمت بنزین و سوخت ها و اعمال ریاضت های اقتصادی هیچ مشکلی ندارند. مگر جرقه شورش و انقلاب مردم لبنان بدنبال توصیه همین نهادهای مالی و مشروط کردن وام دریافتی به آن برافروخته نشد؟ مواردبسیارند. حداکثرانتقاد و یا بهتراست بگوئیم نق زدن لیبرال های وطنی، درحد شیوه پیش برداین سیاست یعنی زمان و شکل ناگهانی وعدم توان رژیم پیرامون توضیح اقناع کننده و امثال آن هاست. با این همه سعی می کنند که مشت خود را در برابرافکارعمومی بسته نگهدارند و با فریب و دروغ سطح امواج سواری کنند. رژیم هم به نوبه خود سعی می کند که به شکل عامدانه و غیر واقعی، انقلاب جوشیده از متن مردم ایران را با فرافکنی به امثال مجاهدین و یا رضاپهلوی و قدرت های حامی آن ها وصل کند و آن را به عنوان یک توطئه وارداتی و سازمان یافته از خارج وسیعا تبلیغ کند. حتی شواهد و قرائن حاکی از آن است که از هم اکنون قبل از باصطلاح اعلام پیروزی خود، مشغول اعتراف گیری و سرهم بندی و تولید و تدارک انواع سناریوها و برنامه های نمایشی و تبلیغی است تا شاید از آن طریق بتواند اندکی براقتدارفروپاشیده اش رنگ و لعابی بزند. بی تردید برای رژیمی که نشان دادن اقتدار در هرلحظه مهمترین وجه هستی اش را تشکیل می دهد، ریسیدن اقتدارپنبه شده اش آسان نیست. با این وجود گفتمان نان و آزادی نیازمند شفاف ترشدن هرچه بیشتر و یافتن بیان گفتمانی متناظر با آن است که هم چون راهنمای حرکت به جلو اهمیت تعیین کننده دارد.
۶- متافیزیک قدرت
منشأجوشان قدرت خودجامعه است. قدرت از بدن جامعه برمی خیزد اما با جداشدن ( وجداکردن) آن از بدن جامعه هم چون نیروی بیگانه و سرکوبگر و هاله پوش به شکل یک قدرت مستقل ابرازوجود می کند. همانگونه که ارزش افزوده به شکل سرمایه و انباشت آن چنین می کن، انباشت قدرت هم چیزی جزبیرون کشیدن قدرت از بدن جامعه و تک تک شهروندان نیست. آن ها جفت جدانشدنی از یکدیگرهستند و جنبش ها و قیام ها در اصل و در تناسب با آگاهی خود برای بازپس گیری سرمایه و قدرت تصاحب شده به میدان می آیند. و اساسا معنای انقلاب لحظه ها و بزنگاه های تلاقی آن هاست. آنها لحظه های تبلوراوج دموکراسی مستقیم وبی واسط توسط بی شماران و انبوهه هاهستند. بهمین دلیل ماهیت «قدرت» بی شماران ضد«قدرت» است و در اصل حفظ گوهرآن در دستان خود و نه تفویض و واگذاری آن به «ازمابهتران» رنگ و رخسارعوض کرده ای که با زمزمه های اغواگرانه خواهان تفویض و تن سپردن به بازنمائی آن می گردند.
اما سخن پایانی یادداشت های روزچهارم را با این سخن به یادماندنی امام جمعه وحشت کرده شیراز به پایان می برم:
او خطاب به شورشگران شیرازی می گوید: شما در چه جایگاهی هستید که می گوئید آخوند باید برود!
دراین جا ما شاهد رویاروئی قدرت مومیایی شده و قدرت زنده در بدن جامعه هستیم!. او خود را به فراموشی عامدانه زده است که چگونه همین نظام نفرت انگیزش زمانی تأسیس خود را مدیون همان هائی است که خمینی کوخ نشینان نامیدش. او اما به نحوشیادانه ای توانست آن ها را فریب هد و با ایجاد نوعی هم پوشانی کاذب و همذات پنداری دروغین بین خود وآن ها بر اریکه قدرت سوار شود. اکنون اما مدت هاست که پرده ها فروافتاده و آن هم پوشانی ها دود شده و به هوارفته است (و پادشاه لخت شده است) و اینک آن بنیان گذاران و تأسیس کنندگان واقعی هستند که باردیگربه میدان آمده اند و عزم آن دارند که این نظام نفرین شده و زامبی های فراتاریخی را به جایگاه واقعی خود روانه سازند: به مقبره ها و موزه ها!. نبردبین قدرت و ضدقدرت هم چنان جریان دارد. آیا می توان متصور شد که هنوز هم هزارجرعه نانوشیده در رگ تاک باشد؟! فعلا هیچ چیز قطعی نیست…
تقی روزبه ۱۰ نوامبر۲۰۱۹