متن سخنرانی در نشست سالانه کانون دفاع از حقوق بشر در ایران (هانور –آلمان )
در آستانه سالروز حقوق بشر هستیم و در چند هفته گذشته شاهد اعتراضات مردم در کشورمان بر ضد فقر ناشی از نظام ولایت فقیه بودیم . استبدادیان بجای شنیدن صدای مردم بر روی آنها گلوله گشودند و شهروندان بسیاری را به شهادت رسانده اند . در حال حاضر وطن ما در سوگواری است و ما با آنها همدردیم و به خانواده های آنها تسلیت می گوییم .
آدمی هر حرفی که می زند و هر عملی که انجام می دهد ، هر پیشنهادی که می کند ، هر انتقادی که می کند و حتی هر حالتی که از خود بیان می کند با هدف همراه است . در عمل کاری انسان بدون هدف نمی تواند انجام بدهد .
انسانها به صفت جمعی هم وقتی کاری را انجام می دهند حتما دارای هدف می باشد .
چه نوع هدفی متناسب با رشد انسان و طبیعت می باشد ؟
در هر هدفی بایستی 5 دسته حقوق را در نظر داشته باشیم که در تحول حقوق انسان و حقوق
شهروندی و حقوق طبیعت و حقوق ملی و حقوق ایران به عنوان عضو جامعه جهانی مد نظر باشد
.نمی شود برای رسیدن به حقوق ملی و یا حقوق انسان، حقوق طبیعت را نادیده گرفت و بالعکس
نیز به همین ترتیب است .
مسئله دیگر اینکه برای رسیدن به هر هدفی باید توجه کنیم که از چه ابزاری برخوردار می شویم . زیرا هر هدف بیانگر وسیله خود می باشد و یا اینکه وسیله ای که انتخاب می کنیم به ما می گوید به چه هدفی می خواهیم برسیم . مثلا در تربیت اگر بخواهیم به رشد و آزادگی برسیم از ابزار خشونت نمی توان استفاده کرد . ابزار خشونت نتیجه اش تخریب است . در عمل تنبیه رشد نمی آورد . تحقیر نیز رشد نمی آورد . ولی تشویق رشد می آورد . استعدادها را شناختن و به آنها امکان تحول دادن متناسب با رشد انسان است .
قابل توجه اینکه رشد خود از حقوق انسان است .
هر انسانی در لحظه هایی از زندگی تصمیم می گیرد و یا تصمیمات اساسی می گیرد .
مثلا چه تحصیلی بکنیم ؟ چه اصل راهنمایی را برای خود برگزینیم ؟ با چه کسی که دارای چه اعتقادات و طرز فکری است زندگی مشترک را شروع کنیم ؟ چه دوستانی را برای خود انتخاب کنیم ؟ در مقابل زورگو اطلاعت زور بکنیم و یا بگوییم مصلحت ایجاب می کرد که چیزی نگویم و حرفی نزنم .
یا اینکه اعتراض کنیم چون به حق من و یا حق دیگری تجاوز شده است .
لحظه های تصمیم خیلی مهم است .
زور را قبول کنم و یا قبول نکنم . بقول معروف زیر بار زور بروم یا نروم ؟
در این لحظه آدمی یا مصلحت اندیش می شود و خود را توجیه می کند که به این و آن دلیل کوتاه بیا و یا بر سر حق خود می ایستد و زیر بار زور نمی رود .
این لحظه ها را هر کس خود تجربه کرده است .
به صفت جمعی چگونه است . آیا در زمانی که جامعه مثل جامعه ایران که تحت سیطره استبداد دینی ولایت فقیه قرار گرفته است باید سکوت کند و یا زیر بار زور نرود ؟ به صفت شخصی هر کس می تواند با آن مبارزه کند . خاطر نشان می کنم که هر انسان که بر حق عمل میکند ، می تواند وجدان جامعه خود بگردد و تغییر دهنده بشود .
تا تغییر نکنیم ، تغییر نمی دهیم . این یک قاعده عمومی است .
پس عملکرد هر انسان بسیار مهم است . دوم اینکه به صفت جمعی می توان تغییرات اساسی بوجود آورد .
توجه می دهم به وضعیت ایران . ولی فقیه سپاه دارد ، نیروی سرکوب دارد ، نیروهای بسیجی دارد ، آدمهای خود فروخته به قدرت دارد ، تفنگ و اسلحه هم به اندازه کافی دارد . در ضمن آموزهای تخریبی را هم به خوبی دیده اند . هر کس هم مخالف او باشد دشمن است و وابسته به دشمن خارجی و مفسد است و حکمش زندان و شکنجه است .
ما به عنوان شهروندان در مقابل او چه داریم ؟
اگر ما بخواهیم از وسایل او که خشونت است استفاده کنیم در کدامین توازن هستیم ؟ در توازن مرگ خواهیم بود . رژیم در کدام میدان قوی است ؟ در میدان خشونت . او سالها برای اینکه بتواند بر قدرت بماند در زمینه های سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خشونت را بسط داده است . در میدان او وارد شدن مرگ جنبش اجتماعی مردم است . فقیه و دستیارانش میل دارند که مردم را به میدان خشونت خود ببرند تا آنها را ناکار کنند . تجربه جنبش آبان 98 همین است . فیلمها و صحنه هایی از عدم خشونت وجود دارد که مردم همدیگر را به خشونت زدایی می خوانند . عمل و روشی که در انقلاب 57 موفق شد . در آبان ماه گارد خشونت ولایت فقیه خود دست به خشونت زد تا عده ای را فریب دهد و همیار خود کند و بتواند مردم را با این عمل که خشونت پرور بوده اند سرکوب نماید .
مردم در جنبش و بعد از آن در جنبش دانشجویی با شعارهایشان نشان دادند که ضد خشونت عمل می کنند .
اینهمه کشته کم نیست جواب ما تفنگ نیست
ایران ما چون ژاله شد / باغ وطن پُر لاله شد
از اهواز تا تبریز، فقر، فساد و تبعیض
استبداد فقیه ضد حقوق عمل کرده و می کند . ضد انسان ، ضد حقوق طبیعت ایران و جهان ، ضد حقوق ایران و ضد حقوق ایران به عنوان عضو جامعه جهانی عمل می کند . پاشنه آشیل او و ضعف مفرط او در عمل نکردن به حق است .
ما شهروندان هدفمان رسیدن به آزادیهاست . یعنی زندگی در برخوردار شدن از حقوق . فصل مشترک من با دیگر هموطنانم در چیست که ما را همراه و همیار می کند در داشتن حقوق مشترک که از طرف نظام حاکم بر ایران این حقوق پایمال می شود .
در عمل ما مستضعفین هستیم در برخوردار شدن از حقوق و مستکبری بنام نظام ولایت فقیه ضد حقوق ما خشونت را ابزار کرده است .
ما انسانهای ستم دیده کدامین وجه مشترک را داریم که پیوندمان می دهد ؟ تنها و تنها در حقوق برابریم . حقوق مشترک داریم . شهروند ایرانی برای اینکه از حقوق خود به خوبی برخوردار نمی شود کیفیت زندگیش را از دست داده است . انسانهای زود رنج و شکننده شده ایم و روزانه زندگی می کنیم با هدفهای کوتاه مدت .
به یاد شما می آورم که انسان از حق حیات برخوردار است و دیگر حقوق کیفیت حق حیات را کامل می کند . پس از زاهدان تا آذربایجان و یا از خوزستان تا خراسان شهرومندان ایرانی در یک چیز اتحاد دارند و آن اینکه در داشتن حق مشترک که بدان روزانه تجاوز می شود .
بهترین و کارساز ترین وسیله در مقابل استبداد دفاع از حقوق است .
دفاع از حقوق همبستگی ملی را ممکن می گرداند .
دفاع از حقوق جلوی خشونت را می گیرد .
دفاع از حقوق ابزار دشمن را ناکار می کند .
دفاع از حقوق دشمن ایران و ایرانی یعنی ولایت فقیه را در مقابل جهانیان عریان می کند .
بدین معنی عریان که در درون او هیچ حقوقی وجود ندارد هر چه هست خشونت است .
در این دفاع از حقوق خشونت معنی ندارد . نمی توان اعمال خشونت کرد و خواهان آزادگی شد .
در این دفاع از خشونت کمک از قدرتهای بیگانه معنی ندارد . به یاد شما عزیزان می آورم که دو حق با هم همراهند و آن اینکه استقلال و آزادی . نمی شود برای رسیدن به مثلا آزادی ، استقلال را زیر پا گذاشت . در عمل حتما آزادی نیز زیر پا خواهد رفت . تقدم بخشیدن حقی بر حق دیگری زاییده مصلحت اندیشی است که می خواهد به قدرت برسد ولی به گونه ای این برتری را بیان می کند که ما تصور کنیم که دارد حق را می گوید در صورتی که نظرش رسیدن به قدرت است .
جنبشها هدفشان اگر آزادی و برخوردار شدن از 5 دسته حقوق بدین شرح باشد می تواند موفق بشود . دفاع از حقوق انسان ، دفاع از حقوق شهرومندی ، دفاع از حقوق طبیعت ، دفاع از حقوق وطن و ودفاع از حقوق وطن به عنوان عضو جامعه جهانی . این 5 دسته حقوق باید بستر شعارها و خواسته ها بگردد تا استبداد را عریان و بدون عمل کند . وقتی هدف رسیدن به حقوق 5 گانه است ، وجدان جهانی به پشتیبانی جامعه ایران فعال می شود . خاطر نشان می کنم که در انقلاب 57 تا قبل از گروگانگیری وجدان جهانی پشتیبان ایران بود . وقتی گروگانگیری انجام شد و آقای خمینی گفت که این انقلاب بزرگتر از انقلاب اول است و استفاده از خشونت و ادامه آن را تجویز و تشویق کرد ، وجدان جهانی به نفع مردم آمریکا تغییر موضع داد . در جنبش آبان 98 رسانه های جهانی در روزهای اول و دوم مردد بودند که این مردم هستند که اینگونه خشونت به خرج می دهند ؟ بدین جهت در پخش خبر کوتاهی می کردند . تا اینکه فیلمهای ارسال شده از طرف مردم به خارج بیانگر خشونت استبداد فقیه شد ، گزارشات به نفع مردم و دفاع از حرکت آنها فعال شد .
مردم درون کشور هم تحت سانسور شدید نظام و تبلیغات مکرر تصور می کردند که عده ای جنوب شهری اینبار خرابکار شده اند . طبیعی بود که اکثریت جامعه به جنبش نپیوستند . این تجربه به ما می آموزد که ترس نظام از شعارهای حق طلبی است . ترس این نظام از این است که مردم هدف خود را خارج از این نظام قرار داده اند . تا امروز اصلاح طلبی در درون نظام ، هر جنبشی را به داخل برمی گرداند . امروز مردم فریاد زدند
اصلاح طلب ، اصولگرا ، دیگه تموم شد ماجرا
این شعار را در سال 96 نیز داده بودند .
و یا اینکه فریاد می زنند
بیا بیرون هموطن حقتو فریاد بزن
هدف رسیدن به دمکراسی است . یعنی انسان دارای حق حاکمیت است . در این حق هیچ حزب و هیچ بنیاد دینی و هیچ دولتی با شهروندان جامعه شریک نیست .
ایران اسیر 3 استبداد تاریخی بوده است . استبداد شاهی که دیگر نیست . استبداد بزرگ مالکی که دیگر وجود ندارد و استبداد حوزه ها و استبداد روحانیت . این سومی را ایرانیان با شعارهایشان عریان کرده اند .
خامنه ای در 6 آذر 1398، خطاب به بسیجیها ترسش را بیان کرد:
«غافلگیر نشوید؛ سعی کنید در هیچ قضیهای غافلگیر نشوید. تجربه کمیتهها در سال ۶۰ تجربه خوبی است، از آن تجربه استفاده بشود. کمیتههای انقلاب اسلامی در سال ۶۰ در محلات مختلف، در جاهای مختلف، همه جا حضور داشتند؛ همیشه هم حضور داشتند؛ هر حادثهای که در آن منطقه رخ میداد، اوّل چشم انسان میافتاد به برادران کمیته. آنها تازهکار بودند، آگاهیهای امروز شما را، تواناییهای امروز شما را اصلاً نداشتند، امّا حضور دائمی داشتند؛ این حضور دائمی خیلی مهم است».
آقای خامنه ای از زمانی حرف می زند که بر ضد اولین منتخب تاریخ ایران کودتا کردند و به گفته نزدیکان مرکز نظام در آن زمان ، وحشت خمینی و یارانش بعد از کودتا به آن حد بود که تصور می کردند کارشان تمام می شود و نظام و آنها با موج مردم خواهند رفت .
آن روز آقای خمینی توان جمع کردن قدرت خودکامه را داشت . این نظام سالهاست که دارد بر حجم فسادها و بودجه هایش افزوده می شود . بزرگ می شود . امروز در حال از هم پاشیدگی است . بودجه کشور از یک طرف و تعدد مراکز قدرت از رهبری تا سپاه و روحانی از یک طرف دیگر کشور را در حال سقوط برده است . ریزش قدرت را استبداد حاکم حس می کند و ترس از همپاشیدگی را امروز در سخنان افراد زیادی در نظام شاهدیم .
ما نمی خواهیم که استبداد فقیه برود و استبداد دیگری جایگزین بشود .
ما در جنبشمان العتراض به بی عدالتی و حق کشی می کنیم . می خواهیم استبداد فقیه برود و ما شهروندان آزاد و مستقل بگردیم . یعنی در 4 وجه سیاسی و اقتصادی و فرهنگی و اجتماعی آزاد و مستقل باشیم هدف ما حقوقمند شدن در پنج دسته حقوق است . می کوشیم تنها در این حقوق مداری رابطه ها حق با حق بگردد و دین و ایدئولژی در قدرت بی نقش بگردند . تا ما شهروندان در رشد و دوستی و مهر کشور و جامعه خود را بسازیم و به خود و به جهانیان نشان دهیم که ایرانی توانا به اداره کشور خود در رشد می باشد و الگوی تحول برای دیگر کشورهای تحت ستم بشویم .