● خامنه ای: «سپاه قدس یک نیرویی است که با سعه صدر به همه جا و همه کس نگاه میکند. رزمندگان بدون مرزند؛ رزمندگان بدون مرز. رزمندگانی که هرجا نیاز باشد، آنها در آنجا حضور پیدا میکنند؛ کرامت مستضعفان را حفظ میکنند، خود را بلاگردان مقدّسات و حریمهای مقدس میکنند. سپاه قدس را به این چشم نگاه بکنیم».
حسن کردمیهن، مجری انتقال پول چمدانی به سوریه و سپاه قدس و عامل اصلی سازماندهی حمله به سفارت عربستان سعودی در تهران مدعی است، من منظور رهبر را بیش از دیگران میفهمم و رهبر معذوریتهایی دارد که نمیتواند صریح و شفاف و با جزئیات صحبت کند و رهنمود بدهد. فقط یک اشاره کلی رهبر برای ما کافی است تا آنچه را لازم است از اشارات ایشان دریابیم و آن را انجام دهیم.
هنگامی که پهبادهای امریکایی قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را در عراق همراه با ابومهدی مهندس رهبر کتائب حزبالله عراق و معاون حشدالشعبی، ترور کردند، از حضور سپاه قدس در سوریه کاسته شده بود. روسها میگویند بخواست آنها ایران از قوای خود در سوریه کاسته است. جنبشهای اعتراضی در عراق و لبنان نیز گویای وجود افکار عمومی نامساعد با «ایران» شدند. «هلال شیعی»و گرفتاری در جنگها و تحمل هزینههای بسیار سنگین بخاطر آن و این سرنوشت، سبب نارضائی افراد و کادرهای سپاه قدس نیز بود و هست. خامنهای به سرعت سردار اسماعیل قاآنی را جانشین سردار سلیمانی کرد اما آیا بدینخاطر که سپاه قدس چون گذشته عمل کند و یا بیش از پیش مهار شود و در سپاه پاسداران جذب و فاقد استقلال عمل بگردد؟
از سالها قبل کلیه سیاستهای منطقهای را سید علی خامنهای و برخی از نیروهای سپاه، برای ایجاد حضور در منطقه و زنده نگاه داشتن دشمنی به نام امریکا برای مقابله و سرکوب داخلی، قوانین و قواعدی با چهارچوب و سیاست های مورد نظر خود تدوین کرده بودند که تابع هیچ نظارتی نبود؛ هیچ نهاد و سازمان و مرکزی در ایران نمی دانست هزینه های پرداخت شده در منطقه، در سه پایتخت، بغداد و دمشق و بیروت، چگونه و با تایید و نظارت چه مرکز و مجلس و نهادی تهیه، پرداخت و هزینه میشود تا جایی که از مردم صاحب دارایی و مکنت ایران، نزدیک به 60 میلیون نفر، انسان زیر خط فقر ساخت که وابسته به مبلغ پرداختی هایی به نام معیشت و یارانه شده اند و این در حالی است که سرزمین ایران از جمله پربارترین کشورهای جهان در برابر جمعیت آن می باشد .
یکی ازفرماندهان ارشد سپاه زمانی گفت: «حضرت آقا با اعتمادی که به سپاه دارند، مدیریت جبهه مقاومت را به مجموعهای از سپاه سپردند و امروز این سپاه است که جبهه مقاومت را مدیریت میکند»؛ مدیریتی که عملاً دستگاه دیپلماسی کشور در آن کنار گذاشته شده بود و کسی هم اجازه پرسش و چون و چرا درباره مبانی قانونی آن و نیز سود و زیانش برای زندگی و امنیت مردم را نداشت.
از جنبش همگانی سال 1388 که سرکوب شد تا سال 96، که جنبش اعتراضی شهرهای ایران را در عرض چند روز در بر گرفت تا جنبش سال 98، که به قتل عام همان مردمی انجامید که از پول آنها، سپاه قدس و دیگر نیروهای وابسته در عراق، سوریه، لبنان، یمن و… خرج میکنند، همه جنبشها، برضد جباریت خامنهای و سپاه قدس و سپاه پاسدارانی است که این شرایط را برای مردم به وجود آورده اند .
به هر حال، با ترور سردار قاسم سلیمانی و ابو مهدی مهندس، دو صاحب نقش اصلی «جبهه مقاومت» از میان برداشته شدند و بعید به نظر میرسد که جایگزین مناسبی برای این دو در آیندهای نزدیک پیدا شود زیرا سلیمانی بر خلاف سردار قاآنی از ارتباطات مخفیانه و گستردهای با بسیاری از نیروهای این جبهه برخوردار بود که بخش مهمی از آنها را تنها خودش میدانست. بر اساس اخبار و اطلاعات، او بسیاری از روابط و مسائل مرتبط با خود را حتی به فرماندهان حشد الشعبی و سید حسن نصر الله نمیداد و این از جمله خصوصیات سردارقاسم سلیمانی بود و به همین دلیل بود که رفت و آمدهایش در بسیاری از مناطق کاملا سری و در خفا بود، زیرا به خوبی میدانست که در میان نیروهای حزب الله، حشدالشعبی، حزبالدعوه، کتائب حزبالله، اصائب اهل حق و حتی بخشهایی از سازمان اطلاعات سپاه، حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران و نیروی قدس، نفوذیها وجود دارند. از اینرو، احتمال لو رفتن رفت و آمدهایش به منطقه را میداد و مخفیانه رفت و آمد میکرد.
❋ ترور سلیمانی برغم مخفی سفرکردنش؟
بیهوده نیست که خبرگزاری بخشی از نیروهای سپاه اینگونه مینویسد:خبرگزاری تسنیم هم روز سهشنبه در گزارشی که درباره حمله موشکی سپاه نوشته است «خیانت برخی عناصر و افشای برنامه سفر» فرمانده سپاه قدس را باعث هدف قرار گرفتن او عنوان کرده است.
پیش از این غلامعلی جعفرزاده، نماینده رشت هم به خبرگزاری ایسنا گفته بود یکی از معاونان سازمان اطلاعات سپاه پاسداران اعلام کرده که این سازمان تحقیقات در مورد حضور احتمالی عوامل نفوذی را آغاز کرده است.
هنگامی که محمد شوربه معاون عملیات خارجی حزب الله و از عوامل محافظ حسن نصر الله که جاسوس اسراییل بود و با بسیاری از فرماندهان سپاه در ارتباط بود، لو رفت و دستگیر شد، معلوم است که حذف محمد شوربه قطعا همراه خواهد شد با به کارگیری احتمالا جاسوسی مهمتر در حزب الله لبنان، بنابراین حضور و نفوذ جاسوسان دیگر در میان گروههای جدیدتر در عراق و سوریه و…زیاد دور از ذهن نیست. به خصوص در میان نیروهای داخلی سپاه پاسداران که به نظر میرسد یکی از مراکز مهم نفوذیها و جاسوسان است که سرقت اسناد و مدارک هستهای ایران، که از مهمترین مراکز حفاظت شده توسط سازمان اطلاعات سپاه و حفاظت اطلاعات سپاه بود، بیانگر این حضور پر شمار است و این در حالی است که نیروهای این نهاد نظامی – اطلاعاتی و امنیتی تنها به دنبال دستگیر کردن معترضینی هستند که به صورت مشهود با فساد در کشور به مقابله بر میخیزند.
هنوز جریان دستگیری معاون عملیات بینالملل حزب الله لبنان، انفجار منجر به کشته شدن حسن تهرانی مقدم پدر موشکی ایران در ملارد کرج، دستگیری رییس میز اسراییل در سازمان اطلاعات سپاه و واواک به جرم جاسوسی، همچنین ترور فرمانده موشکی حماس در مالزی و نیز حمله به فرمانده موشکی جهاد اسلامی و… در اذهان روشن نشده است اما او به خوبی از چگونگی لو رفتن آنها و ترور برخی از مسئولین با خبر بود و به همین دلیل به جز تعدادی معدود کسی در جریان رفت و آمدهای او به عراق، سوریه، روسیه، لبنان و … نبود و حتی هنگامی که در قبرس مأمور اطلاعاتی اسراییل را ربودند به قول محسن رضایی، کسی نمی دانست این عمل به تلافی ترور حسن تهرانی مقدم و توسط قاسم سلیمانی ونیروهای او صورت گرفته بود.
به نظر نگارنده اینکه سازمان اطلاعات سپاه میگوید که کاملا رفت و آمدهای او را تحت پوشش فریب و زیرکی قرار داده شاید دروغ باشد و شاید بتوان احتمال داد با توجه به اختلافات میان سردار سلیمانی با سید مجتبی خامنهای و حسین طائب و سردار محمد علی جعفری و سردار محمد حسین باقری (افشردی)و…، احتمال اینکه اطلاعات سفر او از همین محل لو رفته باشد زیاد است. زیرا خبر حرکت قاسم سلیمانی از ایران به سوریه و سپس عراق از ابتدای سفر لو رفته بود و در تمام زمانی که در سوریه بود و بعد به عراق رفت کاملا تحت پوشش اطلاعاتی اسراییل و امریکا قرار داشت و کم نیستند نفوذیهای امریکایی و اسراییلی در میان نیروهای سپاه پاسداران و بیت رهبری و نهادهای دیگر نظامی. لو رفتن مرکز بسیار مهم و مخفیانه اسناد و مدارک هستهای ایران و ترور دانشمندان هستهای و… کار این نفوذی ها است.
به نکته ظریف گفته های ربیعی اطلاعاتی با سابقه در احتمال لو رفتن سفر سلیمانی توجه فرمایید:
●ربیعی: یکی از اشتباهات گزارش رویترز، به نظر من، این است که بیت رهبری را مجموعهای منسجم مجسم میکند. اما در بیت رهبری هم مثل بقیه مراکز دولتی در ایران، دست راست به دست چپ میگوید غلط نکن!»
نباید نادیده انگاشت که سلیمانی نزدیکترین فرمانده سپاهی به خامنهای بود. خامنهای نشان ذوالفقار را تنها به او داد و حتی به کسانی مانند محسن رضایی، محمد حسین باقری، مرتضی رضایی، رحیم صفوی، محمد علی جعفری، غلامعلی رشید و… که از سابقون سپاه و ارشد تر از سلیمانی بودند نه چنین نشانی داد و نه آنها را جانشین او قرار داد. زیرا در ولایت مداری و ذوب شدگی سردار سلیمانی کاملا مطمئن بود و نعل بالنعل همه خواستههای سید علی خامنهای را در منطقه به اجرا در میآورد و همین مسئله ، شاید مهمترین عامل دشمنی برخی از مسئولان سپاه با او شده بود. سلیمانی کسی از سرداران سپاه را به حساب نمیآورد. تنها از میان سرداران با تعدادی معدود رابطه داشت و البته با محمد باقر قالیباف نیز رابطهای نزدیک داشت. حتی به او در انتخابات ریاست جمهوری رأی داد. شاید به دلیل هماهنگیهای فسادآلود و فسادآور مالی سردار محمد باقر قالیباف با همسر برخی از سرداران به این علت که با بستن قراردادهایی با آنان تلاش میکرد نام سردارانی که از قبل فساد در شهرداری تهران اموالی نصیبشان میشد، افشا نشود. به همین جهت نام همسر سردار سلیمانی و خانم بشر دوست همسر سردار محمد علی جفعری و خانم آذرمیدخت طباطبایی همسر سردار علی شمخانی و زهرا مشیر استخاره همسر محمد باقر قالیباف و مرجان شیخ الاسلامی همسر سردار مجید باقرزاده و…. در برخی پرونده های مفاسد اقتصادی که حتی به دادگاه هم ارسال شده است دیده میشود.
شاید به همین دلیل بود که بعد از حمله امریکا به عراق ، خامنهای بدون در نظر گرفتن دولت ها و وزرای امور خارجه و دفاع، امور کشورهای منطقه را به سلیمانی سپرد. به گونهای که گفته میشود: پترائوس، اولین فرمانده نیروهای آمریکایی در عراق پس از صدام، تعریف میکند که سال ۲۰۰۷، جلال طالبانی، رئیسجمهور وقت عراق، به او خبر داد که از جلسهای با قاسم سلیمانی میآید با این پیام از او:
«ژنرال پترائوس، شما باید بدانید که من قاسم سلیمانی سیاست ایران را در ارتباط با عراق کنترل میکنم و بهجز عراق، کنترل سیاست ایران در سوریه، افغانستان و غزه را بر عهده دارم. نکتهای که او میگفت این بود که تو باید با من توافق کنی، دیپلماتهای ایرانی و دیگران را فراموش کن، [برای حل بحران بصره] ما باید با هم توافق کنیم».
این امر که سلیمانی چنین مطالبی را برزبان میآورد نشان میدهد که مستقیما از سوی خامنهای اجازه بیان این جملات را داشته است. این در حالی است که کشور هم رییس جمهور داشت و هم وزیر امور خارجه و دفاع و…، این همان قواعدی است که در بالا بیان شد، قواعدی که فقط خامنهای میداند و انجام میدهد و هیچ نهادی حق مخالفت و حتی نظارت بر آن را ندارد.
با استفاده از حربه پول، شروع به خریدن شخصیتهای عراقی و مداخله در امور عراق کرد تا که در ماه های اخیر همین دخالتها منجر به تظاهرات گسترده مردم در عراق شد. در روزهای اول، سردار سلیمانی میاندیشید مانند ایران می تواند با کشتار مردم عراق آنها را به سکوت وادار نماید اما تیرش به سنگ خورد و کار به جایی رسید که مردم عراق تصاویر او و خامنه ای را پاره وزیر پا لگدکوب کردند. این اواخر روابط سلیمانی و خامنهای گرمی از دست داده بود. یعنی خامنهای در فکر تغییر او نیز بود. البته زیر فشار و در پی گزارش که به خواست خود او تهیه شده بود. جنبشها در لبنان و عراق وضعیت را دیگر کردند. وضعیت جدید با حضور و کارگردانی قاسم سلیمانی، سازگاری نداشت.
با کشته شدن سلیمانی ازیک سو و ابو مهدی مهندس از سوی دیگر، حشدالشعبی در معرض ازهم پاشیدگی قرار گرفتهاست. هرگاه 42 گروهی که این سازمان را تشکیل میدهند، اگر نتوانند فرماندهی حسن نصر الله را بپذیرند، بسا دچار انشعابها بگردند. ابو مهدی المهندس در میان گروههای حشدالشعبی مانند قاسم سلیمانی بود واز قدرت رهبری خوبی برخوردار بود. با کشته شدن او نیز حشدالشعبی و گروههای وابسته به آن بسا نتوانند انسجام خود را حفظ کنند.
❋گروههای حشدالشعبی عراق:
گروههای حشدالشعبی، بخشی از نیروهای جبهه مقاومت هستند که از سوی ایران تغذیه مالی و تسلیحاتی میشوند. نام گذاری این گروهها به زمانی بر میگردد که به فتوای آیهالله سیستانی به سازماندهی نزدیک به 42 گروه قدیمی و جدید التاسیس برای مبارزه با داعش اقدام شد.
برخی از نیروهای این گروهها قبل از حمله داعش به عراق و با کمک ایران تأسیس شده بودند. برای اینکه در برابر امریکاییها در عراق عمل کنند. گروههای قدیمی از جمله گروهها و سازمان هایی بودند که از دوران جنگ ایران و عراق و برای مبارزه با صدام حسین به وجود آمده بودند. بسیاری از فرماندهان آنها تحت تعلیم سیاسی، ایدوئولوژیک، نظامی و مالی ایران بودند و از قرار هم اکنون نیز هستند.
نیروهای حشدالشعبی که به جز چند گروه وابسته به ایران از قدیم الایام، تفاوتهایی در اندیشه و عمل داشتند اما بنا به فتوای آیهالله سیستانی گرد هم جمع شده بودند، حشدالشعبی از 42 گروه مختلف تشکیل شدهاست که به دو دسته عمده تقسیم میشوند و تحت نظارت و مدیریت مشاور امنیتی نخست وزیر فالح فیاض ( فرمانده نزدیک به قاسم سلیمانی )، در دولت فعالیت میکنند و به لحاظ قانونی زیر نظر نیروهای مسلح عراق قرار دارند. اما بنا به دلایلی حاضر به واگذاری تسلیحات خود به دولت عراق نیستند. حکومت قبلی عراق این درخواست را کرده بود؛ اما چون سردار سلیمانی و یاران او در عراق حاضر نبودند استقلال خود در عملیات گوناگون را از دست بدهند، از پذیرش آن خودداری کردند .
از آنجا که بخش زیادی ازنیروهای این گروه از ایران سلاح و حقوق دریافت میدارند، ناگزیر به دستورات قاسم سلیمانی عمل میکنند تا جایگاه و پایگاه ایران در عراق و منطقه را قوت بخشند.
گروههای مسلح حشدالشعبی به دو بخش تقسیم میشوند: نخست گروههای مسلح معروف مانند سازمان بدر و گردانهای حزب الله و عصائب اهل الحق. بخش دوم را گروههای کوچک تشکیل میدهند. بیشتر آنها پس از فتوای جهاد کفایی آیهالله سیستانی در سال ۲۰۱۴ میلادی تشکیل شده اند.
گفته می شود جمهوری اسلامی ایران منابع مالی و تسلیحاتی بیش از ۸۰ هزار تن از نیروهای حشدالشعبی در عراق را تهیه میکند و با گروههای عمده حشدالشعبی، از جمله سازمان بدر و گردان های حزبالله ارتباطات بسیار نزدیک دارد.
با توجه به ارتباط بسیار نزدیک ایران با این گروه ها، میتوان گفت که این گروه ها پیش از آنکه از بغداد حرف شنویی داشته باشند، از تهران تبعیت میکنند.
❋ معرفی برخی از گروههای حشدالشعبی:
●گروه بدر با محمد باقر حکیم معروف شد. رهبر فعلی آن هادی العامری است که فرماندهی حشدالشعبی را بر عهده دارد. نیروهای این گروه در ارتش عراق و وزارت کشور و نیروهای امنیتی و پلیس دارای پایگاه کلیدی میباشند. در نتیجه هر نخست وزیری باید رعایت رژیم ایران را بکند. یکی از دلایل اصلی اعتراضات مردم عراق نیز از همین است.
برخی میگویند: «نفوذ آنان در حکومت مرکزی عراق، یکی از مشکلهای مهم عراق در حال حاضر و آینده است. همکاری و همبستگی تنگاتنگ بین شبه نظامیان شیعه و دولت مرکزی عراق این مخاطره بزرگ را برای عراق در بر دارد که این کشور در آینده نزدیکی مبدل به لبنان دیگری شود…»
●گروه دیگر تشکیل دهنده حشدالشعبی، کتائب حزبالله است که بزرگترین گروه حشد الشعبی میباشد. فرماندهی آن را ابومهدی المهندس بر عهده داشت که کشته شد. وی از یاران و دوستان نزدیک قاسم سلیمانی بود و در نقش معاونت حشدالشعبی فعالیت میکرد.
کشته شدن او نیز میتواند اختلافات میان نیروهای این گروه را افزایش دهد؛ چرا که نقش او مانند سلیمانی در سپاه قدس بود و جایگزینی برای او مشکل پیدا میشود. اگر میشد تا به حال شده بود. برخی از گروههای تشکیل دهنده حشدالشعبی بنا به ملاحظاتی در کنار یکدیگر قرار گرفته اند که با برداشته شدن آن ملاحظات، از یکدیگر میبرند. به خصوص اینکه در حال حاضر نه قاسم سلیمانی وجود دارد و نه ابو مهدی المهندس و تسلیحات و حقوق نیز با مشکل روبرو است.
● سومین نیروی این گروه ،عصائب اهل الحق است که از سپاه المهدی جدا شده و قیس خزعلی رهبری آن را بر عهده دارد و زاویهای نیز با برخی از گروههای دیگر دارد. تعداد نیروهای این گروه از قرار حدود 10 هزار نفر است. این گروه بر خلاف کتائب حزب الله و جنبش نجبا حزب الله به هنگام سیل خوزستان وارد ایران نشد و مخالف این حرکت بود.
● جنبش حزبالله النجبا گروهی است که از گروه عصائب اهل حق جدا شد. فرماندهی آن را اکرم الکعبی بر عهده دارد و نیروهایش تحت عنوان عمار در سوریه شرکت داشتهاند.
● از دیگر گروههای حشدالشعبی میتوان به گردانهای امام علی، گردانهای سیدالشهداء(حاج ابوعلا)،
گردانهای جهاد و سازندگی (عمار حکیم)، سرایا الخراسانی( سحامد الجزایری): سرایا عاشوراءو… اشاره کرد.
شالوده این گروهها با کشته شدن قاسم سلیمانی از یک سو و ابو مهدی مهندس از سوی دیگر و تحت تعقیب قرارگرفتن هادی العامری و قیس خزعلی و همچنین ممانعت خامنهای از ادامه فعالیتهای این گروه در عراق به تدریج در ارتش عراق حل خواهد شد و برخی از آنها، به مراکز دیگر قدرت وارد شده و به زندگی آرامتری خواهند پرداخت .
❋ ترور سلیمانی و بهرهبرداری خامنهای از آن:
لازم به ذکر است که با کشته شدن قاسم سلیمانی، بعد از تظاهرات خونین آبانماه و گرفتاری خامنهای و بسیاری از مسئولان حکومتی و سرداران سپاه و نیز ریزشها در نیروهای نظامی و امنیتی نزدیک به حاکمیت، مرگ سلیمانی تنها راه فرار سید علی خامنهای از فشارهای شدید داخلی و خارجی بود و به همین دلیل است که به گفته برخی از نیروهای نزدیک به «بیت رهبری»، خامنهای از آنها خواسته بود مراسم تشییع پیکر سردار قاسم سلیمانی را چنان برگزار نمایند که او و رژیم از فشارهای ناشی از کشتار آبانماه برهند؛ هر چه بیشتر آن را طولانی نمایند تا در دیگران اثر بگذارد. مردم و بسیاری از افراد مشهور و مخالف به خاطر اینکه سلیمانی به دست نیروهای امریکایی ترور شد به میدان آمدند.
در گزارشی آمده بود: از اخبار تأییدنشده مربوط به پیش از کشته شدن قاسم سلیمانی، میتوان به نشستهای فرماندهان قدیمی سپاه پاسداران در شهرهای مذهبی قم و مشهد و جلسات اعضای بدنه این نیرو در برخی هیاتهای مذهبی و حسینیههای مختلف در شهرستانها اشاره کرد که بهخوبی بیانگر این مهم است که سپاه آلوده در تمامی بخشها و حوزههای کشور، بعد از کاهش یا قطع منابع مالی بر اثر تحریمها و نبود دلارهای نفتی و لغو قراردادهای بادآورده تجاری و اقتصادی، برای حفظ نیروهای خود با چالش مواجه شدهاست. سرکوب و کشتار مردم در اعتراضها و کشته شدن قاسم سلیمانی چالشی مضاعف است. زیرا سپاه توان پاسخگویی به سئوالها و تردیدهای پیشآمده و رویارویی با چالشهای جدی امنیتی پیشرو را ندارد.
خامنهای به خوبی میدانست با جنازه گردانی و آوردن برخی نیروهای خودی و حتی عدهای از اصلاحطلبان و اعتدال گرایان معروف و حتی مخالفان،که از کشته شدن قاسم سلیمانی توسط امریکا به خشم آمده بودند، میتواند تا مدتی کوتاه، وحدتی ظاهری را به نمایش بگذارد و مدعی شود که همه از حاکمیت من حمایت می کنند .
تا چند روز بعد از ترور قاسم سلیمانی و بهره گیری از کلیه رسانههای وابسته و هزینههای سرسام آور جابجایی افراد از شهرهای اطراف تهران و اعلام سه روزه عزای عمومی و تعطیلی روزهای تشییع در تهران و کرمان و …، توانست اقدامات فریبکارانه را انجام دهد. اما دو وقوع دو امر موجب رسوایی بازهم بیشتر او و نیروهای حامی او در سپاه شدند:
اول:دادن شعار گرفتن انتقام سخت از امریکاییان بعد از ترور قاسم سلیمانی از سوی رهبری و بعد نیروهای سپاه، که با افشا شدن این مسئله که قبل از حمله به پایگاه های امریکا از سه طریق، نخست وزیر عراق، وزیر خارجه عمان و قطر، جریان حمله را به اطلاع امریکاییان رسانده بودند، تا آنها در موقع حمله مراقبتهای لازم را برای جلوگیری از کشته شدن نیروهایشان انجام دهند و در عین حال در بوقهای تبلیغاتی سخن از کشته شدن صدها امریکایی و مجروح شدن بسیاری از آنها کردند و حتی سردار حاجی زاده از ارسال 9 فروند هواپیمای سی -130 حامل مجروحان به اسراییل و امارات و دهها هلیکوپتر مجروح به بیمارستان امریکاییان در منطقه سبز عراق خبر داد و در عین حال خبرگزاری وابسته به سپاه از کشته شدن 80 امریکایی و 240 مجروح گفت و دروغگوی بزرگ سپاه سردار محسن رضایی نیز خبر از تعداد بسیار کشته شده امریکاییها تا ساعاتی بعد را داد. اما یادشان نبود که 5 دقیقه بعد از پرتاب موشکها از سوی وزیر خارجه ایران در پیامی به امریکا از طریق سفارت سوییس پایان عملیات اعلام شد و ترامپ هم در پاسخ گفت که همه چیز خوب است و برمردم ایران معلوم شد که نیروهای نظامی ایران تنها برای فریب مردم در داخل آن همه سر و صدا به راه انداخته بودند وگرنه جرأت حمله به امریکاییان و کشتن آنها را نداشتند. این برای مردم به خوبی روشن شد؛ هر چند هنوز برخی ها از تعداد بسیار زیاد کشته امریکاییان در پایگاه عینالاسد خبر میدهند .
دوم: در جریان همان موشک اندازی به پایگاه عینالاسد در عراق ، نیروهای نظامی ایران به جهت وحشت ازتلافی با وجود اینکه قبلا هماهنگیهای لازم صورت گرفته بود، در اقدامی عجیب و برای محافظت از فضای هوایی ایران و جلوگیری از حمله احتمالی امریکا، مانع از فرمان ممانعت از پرواز هواپیماهای مسافربری در همان شب شدند. در نتیجه یکی از پدافندهای هوایی سپاه به قول سردار حاجی زاده به اشتباه هواپیمای مسافربری اوکراینی را با موشک سرنگون ساخت و با وجود اینکه تصاویر این حمله موشکی از سوی رسانهها منتشر شد، اما آنها بر تکرار دروغ، اصرار ورزیدند و گفتند: هواپیما به دلیل نقص فنی سقوط کرده است. این دروغگویی را تا سه روز بعد ادامه دادند. و چون نخست وزیر کانادا حقیقت را گفت، ناگزیر شدند بگویند هواپیمای مسافربری را با موشک زدهاند.
دانشجویان و مردم دست به اعتراض زدند و شدیدترین شعارها را برضد خامنهای و سپاه پاسداران سر دادند. جنبش به یاد خامنهای آورد که اعتراض به ترور سلیمانی به دستور ترامپ یک چیز است و بیزاری از رژیم ولایت فقیه چیزی دیگر.
و هنوز قضیه چرایی پرتاب موشک به سوی هواپیمای مسافربری برمردم ایران و جهان پوشیدهاست. ظریف میگوید جعبه سیاه را نمیدهیم زیرا موضوع برای ما روشن نشده است. آیا او نمیداند جعبه سیاه کارش ایناست که امر واقع شده را روشن میکند؟ بدینخاطر است که بسیاری بر این نظر هستند که در آن جعبه اطلاعاتی هست که رژیم از اطلاع جهانیان از آن وحشت دارد. بخصوص برای سپاه است که میتواند بسیار گران تمام شود.
بعد از جنبش مردم و دانشجویان، بار دیگر وابستگان به رﮊیم تلاش نمودند صحنه را برگردانند. به همین دلیل خامنهای را به صحنه نماز جمعه آوردند؛ معلوم شد حرفی برای گفتن ندارد جز سخن گفتن از یوم الله برانگیختن بسیجی و سپاهی برضد مردم.
کم نیستند کسانی که در خدمت رژیم هستند و نگرانی خود را پنهان نمیکنند؛ میگویند: با پایان دوران سوگواری، یکبار دیگر، اعتراض به رژیم در بنبست و متلاشی، حاصل مدیریت خامنهای، با شدت بیشتر، به امر واقعی مستمر بدل میشود. بخصوص که جنبشها در عراق و لبنان و وضعیت ایران در سوریه، حاصل 40 سال بیراهه رفتن خمینی و خامنهای است.
در تایید مطالب فوق به گزارش یکی از نیروهای مرکز استراتژیک ایران توجه فرمایید: … طبقه حاکم در ایران از آنرو که ایجاد اصلاحات اساسی ساختاری را به معنای زوال خود میداند جز وقتی کار از کار بگذرد و اکثریت جامعه حاضر به مصالحه نشود و شنیدن صدای انقلاب دیگر فایدهای نداشته باشد، تن به اصلاحات ساختاری اساسی که لازمه برون رفت از شرایط کنونی است نخواهد داد و این اندک امید موجود نسبت به انجام اصلاحات اساسی پیش از رسیدن به نقطه بیبازگشت را کمرنگ میکند. باید توجه داشته باشیم که میل به مصالحه در جوامع همانند سایر پدیدههای اجتماعی زمانی دارد که اگر زمان آن گذشت مصالحه بین دو قطبِ تضاد اگر نگوییم غیر ممکن اما به دشواری امکانپذیر خواهد بود.
…پاسخ به این پرسش که زمان وقوع انقلاب چه زمانی است؟ از آنرو که این پدیده اجتماعی- سیاسی در شرایطی رخ میدهد که جوامع از مرز پیچیدگی به آشوب گذر کردهاند به دشواری امکانپذیر است؛ در وضعیت انقلابی هر رخداد کوچک یا بزرگ، انقلاب را به مرحله نهایی میرساند.
…وقوع یا عدم وقوع انقلابها با قدرت سرکوب نظامهای سیاسی نیز رابطه دارد؛ این قدرت سرکوب برای ساخت سیاسی کنونی به دو دلیل به شدت کاهش یافته است و بازهم کاهش خواهد یافت:
نخست ایجاد تزلزل در اعتقاد و اعتماد برخی نیروهای ارزشی نسبت به ساختار سیاسی که ارزشهای آنها را نقض کرده است و
دیگری افزایش فشارهای اقتصادی بر بخشهای دیگری از این نیروها، همراستا با سایر بخشهای جامعه، که در کوتاه و بلند مدت امیدی به برطرف شدن آنها نیست و بر اساس نظر کارشناسان هرچه پیشتر رویم بیشتر نیز خواهد شد.
❋ حذف قاسم سلیمانی چه عواقبی برای جبهه مقاومت یا هلال شیعی دارد:
رزمندگان بدون مرز به گروههایی اطلاق میشود که به قول گزارشی،هرکجا خود را وابسته به سیاست های سپاه و پاسخگو به جمهوری اسلامی میدانند. «حزب الله» در لبنان، «حماس» در فلسطین، «حشدالشعبی» و «کتائب حزب الله» هردو در عراق، «انصارالله» در یمن، «قوات الدفاع الوطنی» (نیروی دفاع ملی) در سوریه گروههای نیمه رسمی مسلحی هستند که ساختار آنها برگرفته از نیروی نظامی پاره وقت جمهوری اسلامی ایران یعنی «بسیج» است.
نیروهای پاره وقت مسلحی که از سوی یک عامل خارجی اداره میشوند و در اصل عامل کشور بیگانه هستند و تعهدی به مقررات بینالمللی ناظر بر نیرویهای رسمی نظامی ندارند. این گروههای ساخته شده توسط سپاه قدس در کشورهای دیگر، همواره خود را تابعی از سیاستهای ایران میدانند و جالب اینکه اتباع کشورهای دیگر تعلیم داده شده و در قالب لشکر و تیپ متشکل گشته و در کشورهای دیگر بکار گرفته شدهاند. زینبیون و فاطمیون افغانستانی و پاکستانی که در سوریه مشغول جنگ از سوی ایران هستند. در این موقعیت، ترور سلیمانی، پیآمدهای زیر را ببار میآورد:
اول:عامل اصلی دخالت ایران در عراق، سردار قاسم سلیمانی بود که با کشته شدن او، این ارتباط تقریبا به حداقل خواهد رسید زیرا این او بود که با توجه به سابقه همکاری و ارسال تسلیحات و هزینه، بسیاری از نیروهای عراقی را تحت پوشش خود قرار میداد. آیا با ترور او، ارتباط پیشین برجا میماند، آنهم با وجود جنبش اعتراضی مردم عراق؟
دوم: رابط قاسم سلیمانی، در عراق، ابو مهدی المهندس بود که مقام معاونت حشد الشعبی را داشت. علاوه بر آن مقام فرماندهی کتائب حزبالله را نیز داشت. این او بود که با فشار بر دیگر نیروها و نخست وزیران، وزیران و نمایندگان مجلس، هر آنچه مد نظر ایران وقاسم سلیمانی بود را عملیاتی می کرد.
با کشته شدن قاسم سلیمانی و همچنین ابومهدی المهندس، ارتباط ایران با گروههای قدرتمند در عراق کاهش شدید خواهد یافت زیرا هادی العامری، رییس حشد الشعبی، در عراق از موقعیت لازم برخوردار نیست. حکومتی هم که در حال تشکیل شدن است، خود را حاصل جنبش مردم عراق میداند و به دست نشاندگان «ایران» میدان عمل نمیدهد. بعد از کشته شدن قاسم سلیمانی، هیچ سرداری آن قدرت را ندارد که وارد مجلس عراق شود و نمایندگان را تهدید به برکناری نماید، کاری که در دوران قاسم سلیمانی انجام میشد. علاوه بر این، هیچ سردار توانمندی در سپاه قدس نیست که بتواند نزدیک به 40 میلیون دلار پول را در کارتنهای پوستر تبلیغاتی بوسیله کامیون برای نیروهای وفادار ایران به عراق بفرستد و باوجود توقیف شدن پول توسط نیروهای انتظامی و نظامی عراق، بعد از مدتی، از پولها رفع توقیف شود. آن زمان، نیروهای وفادار به قاسم سلیمانی و «ایران» در اکثر نهادها و سازمانها و وزارتخانه و سازمان امنیت و اطلاعات عراق و نیروهای مسلح، حضور داشتند.
سوم: زمانی قاسم سلیمانی میگفت کلید اسلحه خانههای ایران در دستان ابو مهدی مهندس است و هر چه بخواهد در اختیار او خواهد بود اما با کشته شدن او و نیز خود قاسم سلیمانی، پیدا کردن افرادی که این ارتباط و اعتماد را به یکدیگر داشته باشند، آسان نیست.
چهارم: حضور نیروهای ایرانی در سوریه با کشته شدن قاسم سلیمانی و اینکه اسرائیل میگوید روش تهاجمی در پیش میگیرد تا سوریه را از قوای ایران پاک کند، با مشکل روبرو است. روسها میگویند ایران به درخواست آنها از قوای خود در سوریه کاسته اند. یعنی اینکه از نقش سپاه قدس و واحدهای نظامی پاکستانی و افغانستانی و…، کاسته شدهاست و میشود. مشکل این واحدها نیز روی دست رژیم ایران ماندهاست.
این قاسم سلیمانی بود که با دادن وعده تابعیت و شناسنامه ایرانی و اسلحه و پول توانسته بود جوانان افغانستانی و پاکستانی و عراقی و حتی لبنانی را در درگیریها بکارگیرد. با مرگ او و نیز ابومهدی المهندس که مسئولیت بخشی از نیروهای عراقی در سوریه را بر عهده داشت، وضعیت غیر از آن میشود که بود. چراکه در سوریه، «ایران» نقش وردست روسیه را پیدا کرده و قوای تحت امرش، دستآویز حملههای اسرائیل شدهاند و گوشت دم توپ.
پنجم: تنها جایی که شاید سپاه قدس بتواند تا حدی حضور داشته باشد، لبنان است. به دلیل وجود حسن نصر الله، شاید جایگاه قبلی خود را حفظ نماید. به دلیل گسترش تظاهرات مردم لبنان در این کشور، این پایگاه نیز در حال سست شدن است.
علاوه بر این، انتصاب یک همشهری دیگر سردار سلامی ( مانند سردار علی فدوی جانشین فرمانده کل سپاه و سردار غلامرضا سلیمانی فرمانده بسیج سپاه پاسداران و سردار حسین اشتری فرمانده نیروی انتظامی و…)، به نام محمد حسین زاده حجازی از سوی فرمانده کل سپاه پاسداران به عنوان جانشین اسماعیل قاآنی گویای سه امر است:
1: انتصاب یک همشهری دیگر سردار حسین سلامی در دل سپاه قدسی که خودمختار عمل میکرد، بمعنای تحت کنترل سپاه رفتن آن است؛
2: این انتصاب میگوید که سردار قاآنی، از توانایی و قدرت بالایی برخوردارنیست و
3: این انتصاب با وجود اینکه سردار حجازی از متقلب ترین فرماندهان سپاه در انتخابات گوناگون بود و نیز توان بالایی در سرکوب اعتراضات داشت و سالها در لبنان در کنار نیروهای حزبالله میزیست، شاید به دلیل وضعیت فعلی لبنان باشد و برقراری ارتباط مستقیم تر سپاه و خامنهای، بدون قاآنی، با سید حسن نصر الله. باز گویای ناتوانی قاآنی از مهار کامل سپاه قدس و مدیریت «جبهه مقاومت و هلال شیعی» است.
ششم : شاید بتوان گفت که حضور نیروهای قدس در افغانستان به دلیل وجود ارتباطات قوی اسماعیل قاآنی با افغانستانیها تا اندازهای حفظ شود. زیرا از سالها قبل بخش افغانستانی سپاه قدس و حضور در افغانستان، در اختیار اسماعیل قاآنی بود. میزان حمایت سرداران از قاسم سلیمانی و قاآنی را دو نامه، در دو تاریخ، معلوم میکند:
● در نامه اول که توسط سردار سلیمانی و خطاب به محمد خاتمی در جریان حمله به خوابگاه دانشگاه نوشته شده بود، بسیاری از سرداران آن زمان در حمایت از سردار سلیمانی آن را امضا کردند. امضاء کنندگان آن تهدید نامه عبارت بودند از:
غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ محمدباقر قالیباف ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفینژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی احمدیان ـ احمد غلامپور ـ یعقوب زهدی ـ نبیالله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی.
● نامه دوم برضد سردار حسین علایی تهید شد. اما با وجود تماسهای مکرر قاآنی، به دلیل عدم شخصیت لازم، تنها 12 نفر آن را امضاءکردند که اسامی برخی از آنها کاملا ناشناس میباشند. مانند سردار بنی لوح که معلوم نیست کسیت. نام سردار قاآنی در زیر این نامه نیز دیده می شود. امضا کنند گان عبارت بودند از: جعفر اسدی، علی فضلی، محمد کوثری، اسماعیل قاآنی، مرتضی قربانی، حسین همدانی، علی زاهدی، مرتضی صفاری، محمد حجازی، غلامرضا جعفری، غلامرضا جلالی و سید علی بنی لوحی
هفتم: با کشته شدن قاسم سلیمانی، ارتباطات مالی و تسلیحاتی این سپاه با بسیاری از افراد و گروهها دچار اختلال میشود. رابطان و گیرندگان این کمکها نیز تلاش می کنند از دیدها پنهان بمانند تا به سرنوشت او گرفتار نشوند. زیرا خط ارتباطات مالی جبهه مقاومت بسیار پوشیده بود؛ اغلب، با نقل و انتقال جامهدان پر از پول، ارتباط مالی برقرار میشد. جالب اینکه حسن کرد میهن (از یاران محمد باقر قالیباف و فرمانده حمله به سفارت عربستان در تهران)،نیز یکی از افرادی بود که با جامهدان دلار به سوریه میبرد. در یک نوبت، دو تن از سرداران سپاه پولهایی که برای نیروهای ایران در سوریه برده بودند را بالا کشیده و ناپدید شدند. علاوه بر این امریکا برای هر گونه اطلاعاتی که در مورد روابط مالی سپاه قدس کسب کند جایزه قرار داده است.
هشتم: با کشته شدن قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس بروز اختلاف میان نیروهای تشکیل دهنده حشد الشعبی، بسیار محتمل است. در انتخابات آینده عراق نیز، وابستگی به «ایران»، سبب رأی نیاوردن میشود.
نهم: با کشته شدن قاسم سلیمانی و ابو مهدی المهندس و تحت تعقیب قرار گرفتن هادی العامری (رهبر حشد الشعبی) و قیس خزعلی(رهبر اصائب اهل حق, و اکرم الکعبی(رهبر نجباء حزب الله) و … از سوی نیروهای امریکا و همچنین تحریم گسترده حزب الله لبنان، به نظر میرسد که هلال شیعی، دیگر از امکانات پیشین برخوردار نیست.
دهم: تا زمانی که قاسم سلیمانی زنده بود، ایران مرکز آمد و شد رهبران هلال شیعی و جبهه مقاومت و محل طراحی طرحها و نقشهها بود. آیا وضعیت همان که بود میماند؟ نیاز به فرمانده قوی جدیدی است. ایناست که گفته میشود: قرار است خامنهای فرماندهی این جبهه را به حسن نصر الله واگذار نماید تا دیگران به دلیل اعتبار حسن نصر الله با او مرتبط شوند و جبهه را حفظ نمایند. اما دست شیخ حسن نصرالله نیز چندان باز نیست. زیرا حزب الله لبنان در ماه های اخیر به دلیل قطع بخشی از کمک های ایران ، صندوق صدقات در لبنان بر پا کرده است و علاوه بر آن تسلیحات ایرانی جبهه مقاومت از لبنان عبور نخواهد کرد تا به عراق و سوریه برسد و در نتیجه با مشکلاتی روبرو خواهد شد.