برای شنیدن این مصاحبه اینجا را کلیک کنید
ابوالحسن بنی صدر: اگر هشدارها شنیده شده بود و می گذاشتند که اقتصاد را تولید محور بسازیم و آقای خمینی اقتصاد را مال خر نمی دانست و نمی گفت که بنی صدر می خواهد ایران را سوئیس و فرانسه کند، در حالیکه مردم برای اسلام انقلاب کردند … . این سخن که مردم برای اسلام انقلاب کردند، ضد اسلام است، برای اینکه اسلام برای انسان است، انسان که برای اسلام نیست! اگر [بگوییم]، مردم برای اسلام اند، یعنی [گفته ایم]، مردم خود را آلت فعل زور کرده اند، و این زور باید بکار برود که اسلام، چه بشود؟ هیچ معلوم نیست! … این بشود که الان شده است!؟ آن سخن [روح الله خمینی]، سخن نابخردانه ای بود! زورمدارانه بود! خوب، ایشان گفت! چرا ایشان آنرا گفت؟ چون اقتصاد تولید محور با استبداد جور نبود. نمی توانید شما هم استبداد وابسته داشته باشید– استبداد ضرورتاً وابسته است-، هم اقتصاد تولید محور داشته باشید. چون از ویژگی های اقتصاد تولید محور، اینها هستند که مستقل باشد، بر خود متکی باشد، نیروهای محرکه را بتواند در خود بکار بگیرد، و در خدمت رشد انسان و عمران طبیعت باشد. خوب، این [نکته] را آنوقت هشدار دادیم. این مسأله که ٢ ابَرقدرت، وارد دوران انقباض شده اند– آن زمان گفته ام، هان-، آقای ژاک اَتالی، ۵۰ سال بعد دارد می گوید. بنی صدر، [این مسأله] را ۵۰ سال پیش گفته است که این ٢ ابَر قدرت وارد دوران انقباض شدند، امپراتوری روسیه [=اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی]، زودتر از پا درمی آمد، چون تعادل میان مصرف نیروهای محرکه و تولید آنها، به زیان مصرف، بهم خورده و نمی تواند ار عُهدۀ مصرف روزافزون آن امپراتوری در سطح جهان بربیاید.
ما انقلاب کردیم که جامعۀ ما بر وفق اصول ۲۰ گانه (کتاب انقلاب، از صفحۀ ۳۶۹ به بعد- کلیک کنید)، الگو بشود، نه این استبداد تبهکاری که باز سازی شد. آقای منتظری بارها گفت: بنی صدر به ما گفت که این بلاها بر سر ما می آید و ما گوش نکردیم.
******
ابوالحسن بنی صدر: در طول تاریخ مرتب الگو ها وجود داشته اند، زمانی ایران الگو بوده. بعد، امپراتوری روم پیدا شد، برای بعضی ها، ایران الگو بود، و برای بعضی ها امپراتوری روم. بعد اسلام پیدا شد و جامعۀ مدینه الگو شد و زود جایش را داد به دستگاه خلافت عباسی. و اینکه هی میگویند، دوره عظمت اسلام، در واقع،آن دوره است که جامعه ها آن را الگوی مطلوب می یافتند و به آن می پیوستند. و الان هم وسیع ترین قلمروهایی که در جهان وجود دارند، بلحاظ جغرافیایی، قلمرو اسلام است. حالا، آن الگو بقدری قوی بود، خصوصاً آن جنبۀ علم و فرهنگش که مایه اش ایرانی بود، که قرن یازده را در همین غرب، قرن بوعلی سینا و ابوریحان بیرونی می گفتند. بعد، همین غرب الگو شد، یعنی اروپا، الگو شد. از جنگ دوم جهانی بدین سو، بشر ٢ الگو پیدا کرد، یکی جامعۀ به اصطلاح سوسیالیستی، و یکی هم جامعۀ سرمایه داری. آن جامعۀ سوسیالیستی که شوروی، ابَر قدرتش باشد، فرو خوابید و [در مورد] این جامعۀ امریکایی، آقای ژاک آتالی که مشاور اقتصادی میتران، رئیس جمهور اسبق فرانسه بود، یک مقاله نوشته، در باب اینکه این شیوه زندگی امریکایی، حالا دیگر کابوس است، چرا؟.
– شنوندگان میتوانند به وضعیت سنجی (کلیک کنید) که هم اکنون در سایت موجود است مراجعه کنند تا ببینند که این امریکای امروز، چگونه امریکایی است.
– بطور خلاصه، در مدت ۴۰ سال است که سطح زندگی اغلب شهروندان امریکا و خارجیانی که در امریکا زندگی میکنند، بالا نرفته است، سطح درآمد ثروتمندان بیشتر از ٢ برابر شده است.
– برای بسیاری از گروه بندی های اجتماعی، از جمله سفیدها، امید به زندگی در کاهش است.
– حدود ۳۰ میلیون نفر به مصرف مواد مخدر، از جمله، ۱۰ میلیون به مرگبارترین های آنها معتادند.
– بیمه های اجتماعی، عملاً وجود ندارند. شمار فقیران افزایش یافته و سر به ۴۰ میلیون نفر می زند.
– خودتان بنشینید و فکر کنید. ببینید اگر قدرت که نتیجه اش کابوس شده و غیر از این هم ممکن نبود، بشود، بخواهید از زندگی برانید، چه چیز را باید جایش بگذارید. آیا چیزی غیر از حقوق هستند.
– هشداد می دهم که این زندگی در بن بست ناممکن است، ناممکن. گشودن بن بست هم با قدرت ناممکن است، ناممکن. چون قدرت این بن بست را ساخته است. پس به حقوق ذاتی حیات خود وجدان پیدا کنید و برخیزید!
– وضعیت محیط زیست، فاجعه بار است. خانه های ثروتمندترین ها، واقع در مناطق شیک کالیفرنیا را آتش سوزی ها که قابل مهار نیستند، ویران کرده اند.
– بیشتر از ۳۰ میلیون امریکایی، قابل اخراج از منازل مسکونی هستند، زیرا توانایی پرداخت اجاره بها و یا وام خود را ندارند.
– نظام مالی که به ظاهر در پیشرفت است، بطورکامل بر ساز و کارهای سوداگریِ شکننده، قراردارد.
-۶۳ شهر از ۷۵ شهر که بزرگ ترین شهرهای امریکا هستند، دیگر حتی نمی توانند بهرۀ وام های خود را بپردازند.
– بدهی های کارگاه های امریکا بالغ بر سه چهارم تولید ناخالص داخلی امریکا است.
– قرضۀ خانواده ها، ۱۵۰۰۰ میلیارد دلار است و قرضۀ دولت تا بدانجا افزایش یافته که به تصور نمی آید.
– ۳۱۰۰۰ پل (یک سوم پل های امریکا) نیازمند تعمیر هستند و ۴۶۰۰۰ پل دیگر در معرض فروریختن هستند.
– نظام آموزش و پرورش گرفتار چنان فاجعهای است که بهترین دانشگاه ها به انحصار دانشجویان خارجی درآمده و ۴۵ میلیون از امریکاییانی که وارد این دانشگاه ها شدهاند، زیر بار وام ها نمی توانند کمر راست کنند.
– ۱۵ درصد جمعیت بیکارند و بیشتر از ۲۵ درصد جوانانی که از آسیا یا آفریقا آمده اند، بیکارند.
– مجلس نمایندگان و مجلس سنا نتوانستند بر سر برنامۀ حمایت اجتماعی توافق کنند. امری که سبب می شود، دهها میلیون نفر دیگر بر جمعیت فقیران افزوده گردد …
– حالا اگر آقای بایدن هم در انتخابات موفق بشود، کار زیادی نمی تواند انجام بدهد. مگر یک نسل جدیدی بیاید و این نظام را تغییر بدهد تا جامعه بتواند ادامۀ حیات پیدا کند.
– اگر بخواهید که امریکا زودتر، این تحول را انجام بدهدکه هم خودِ مردم امریکا از شر این سرمایه سالاری برهند، و هم بقیۀ جهان از این سلطه گر بیاساید، باید فرصت های مداخله را از این قدرت ستاند. چطور؟ …
– حالا هم، انتخابات امریکا است. توی ایران یک دسته از رژیم، حواسشان جمع این است که بلکه بایدن پیروز بشود و این برجام دوباره یک سر و شکلی پیدا کند و اینها بگویند، دیدید … . آنطرف هم خدا، خدا می کند که بایدن شکست بخورد و به اینها بگویند که الفاتحه برجام، دیدید که این فایده ندارد. این وضع اینهایی است که توی این رژیم اند. خود مردم عادی هم خدا، خدای شان این است که بایدن ببرد، بلکه از این تحریم ها رها بشوند و یک بخور و نمیری پیدا کنند. این شده، سرنوشت ما ایرانی ها! غمبار نیست، ذلت نیست!؟ خوب چرا اینجور است؟
شما [مردم ایران]، اگر امروز بخواهید آرمانشهر بسازید، باید وارد عمل بشوید، چکار بکنید؟ این، یک سؤال است. جواب من به این سؤال شما، حقوق پنجگانه (کلیک کنید) و قانون اساسی بر پایۀ آن حقوق (کلیک کنید) است، و برنامۀ عمل (کلیک کنید) و قانون اساسی دوران گذار (کلیک کنید) که انتشار یافته و در اختیار شما هستند …