میخواهم نردبانی بسازم و آنرا بر سینه آسمان تو بگذارم و
، مشکی را از اشک یتیمان ، و
در ابتدای راه ماندگان ، در بین راه خسته گان ، و در انتهای جاده عمر تنها نشسته ها ، از مهاجرین نا خواسته و خسته از استبداد و ظلم در وطن ، از انتظار یک زندانی برای دیدن خورشید ، از داغی که بر سینه ای شعله فراغ بر می کشد ،
از دستهائی که میتوانستند وطن بسازند
از آنها که صورتشان از آتش اهانت نژاد پرستان گلگون میشود ،
از سکوت یک زن از نامردمی ها ، از خزیدن یک مرد به کنج میخانه شُرب ،
ازظلم ، استبداد ، نا برابری ، از تماشای اجباری چهره رهبران نالایق بر صفحه روزگار ، و هزاران ویه دیگر ، پر کنم و
یکه و تنها مشک بدوش از نردبان بسوی تو آیم ،
میخواهم از معراج عبور کنم ، به بازوی توانای تو تکیه زنم و همه مشک را بر جهنم سوزان بیفشانم ، جهنمی را که ما ساختیم . و
در پیشگاهت سر بر سجده نور بگذارم ، بر گویمت ، جهنم و زندان ساخت دست های رحمت تو نیست ،
زیرا من در راه تشرف به حضور تو ، تنها یک پدیده را بر بال ملائک دیدم ، یک بهشت ، یک باغ با ،
بی شمار درخت ، برگ های رنگا رنگ، بر هر برگی نقاش هستی به خطاط گفته بود : بنویس
جهان من بر عشق آفریده شده ،
انسان باغبانی آنرا به تو سپردم ، از هیزمش جهنم نساز که ، ساختیم ،
آه که ، مشکم سوراخ بوده و همه آه های درون مشکم بهدر رفته ، که فرمود :
نگران نباش ، به انسان بگو بر گرد .
انسان ، من همه هستی او را نظاره کردم ، جهنمی در هیچ کجای آفرینش او نبود بجز،
آنچه ما در زمین از اشک دیگران و مَلات قدرت و خود خواهی ساختیم .
انسان ، تا دیر نشده از آن راه بر گرد .
۳۰ اکتبر ۲۰۲۰ ، نادر انتظام .
جهنمی در کار نیست ، انسان در آینه اعمال خود بنگر; نادر انتظام
اخبار مرتبط