back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هابنی صدر: ترور، محدودیت آزادی بیان، مسئولیت مسلمانان

بنی صدر: ترور، محدودیت آزادی بیان، مسئولیت مسلمانان

ahb 20140620عصر جدید:  چندی پیش رابطه ترور و قدرت صحبت کرده بودید و مقاله ای نیز در اینباره در نشریه گاردین منتشر کردید بعد از اتفاقات اخیر در پاریس سئوال مطرح این است که رابطه ازادی بیان با قدرت و ترور چیست؟ آیا آزادی بیان باید محدود باشد؟

 

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

 

بنی صدر: اول به مسئله آزادی بیان می پردازم. ایا آزادی بیان محدود است یا نه؟ در غرب نظرهای مختلفی ای در اینباره بیان شده اند که در کتاب پایه های دمکراسی آنها را گرد آورده و نقد کرده ام. لیبرالها می گویند که تا زمانی که کرامت و شرافت و ابرو و اعتبار انسان رعایت شود آزادی بیان باید رعایت شود. انارشیستها می گویند نه این ذهنی گویی است. نباید آزادی را محدود کرد. اگر کسی توهیتی کرد دیگری هم می تواند پاسخ دهد ثانیا جامعه هم بالغ است و می تواند اظهار بیان کند و واکنش نشان دهد. خود واکنش جامعه باعث می شود که ناسزا گویان تصحیح شوند. دولتهای حاکم در غرب  انارشیست نیستند و اغلب لیبرال هستند حتی سوسیالیستها نیز در اینمورد لیبرال هستند. کسی که زور می گوید و روز می نویسد و خصوصا اگر دیگری توانایی پارسخ ندارد عملش آزادی نیست بلکه تجاوز به حقوق دیگر است. اما اگر بخواهیم بگوییم که چنین حدی وجود دارد و آن را قبول کنیم باید یک پاسبان و پاسداری درست کنیم که حد را مشخص کند. حال شما در نظر بگیرید که اگر پاسدار خامنه ای بخواهد اینکار را انجام دهد چه بلایی سر آزادی می اید. به این علت است که من در کتاب خود توضیح دادم که بیان و قلم باید از هر محدود کننده ای آزاد باشد. ریرا حتی اگر دروغ گفته شود و یا توهینی شود فرصتی ایجاد می شود برای نقد کردن. از دید من، آزادی بیان قابل محدود کردن نیست و پاسخ نوشته ها و کاریکاتور ناسزا به پیامبر اسلام رفتن و به گلوله بستن نویسندگان نشریه نمیتواند باشد. ناچار این یک عمل تروریستی است، جنایت است و جنایت را باید محکوم کرد. قرآن ما هم خیلی صریح است می گوید قولها را گوش بدهید و بهترین آنها را بر بگزینید باز برای اینکه این جنایتکارانی که بنام دین این کارها را می کنند بشنوند. می گوید: وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا کِرَامًا ،اگر لغوی شنیدی، لغوی دیدی با کرامت از او درگذر. پس آنها برای ارتکاب جنایت  هیچ مجوزی ندارند و جنایت آنها هم به نام اسلام انجام نمی گیرد اگر هم مدعی بشوند.

 

 حالا بیائیم به سراغ ترور. ترور، قبلا هم همانطور که شما گفتید توضیح داده ام، درکتاب توتالیتاریسم هم به تفصیل آورده ام. قدرت بدون ترور وجود خارجی ندارد. همین کشورهای غرب هم که می گویند دموکراسی تشریف دارند همه شان دستگاه ترور دارند. آن ایالات متحده که تازه  این ترورها و جنایت های سی آی ا روشد. تازه که یعنی جدیدا برای چندمین بار و گرنه فراوان آدم ربایی ها و ترورهایشان رو شده بود. در همین فرانسه دوگل یک گروه ترور داشت بنام گروه ساک، که آقای پاسکوا که بعدا وزیر کشور فرانسه شد از گردانندگان آن گروه بود  به یاد شما می آورم که همین آقای پاسکوا نماینده فرستاده بود در لبنان با این حزب الله و این طرف ایرانی یعنی افراد این رژیم ولایت فقیه برای آزاد کردن گروگانهای فرانسوی گفتگو کنند. این ها به آن طرف گفته بودند این بنی صدر را نمیشود جلوی حرف زدنش را گرفت ولی می شود او را کشت! این ها تا آنجا رفته بودند که مرا بکشند به ازای اینکه آنها گروگانها را آزاد کنند تا نامزد اینها در فرانسه رئیس جمهور بشود. آنها هم یکی دو نفر را آزاد کردند و ظاهرا آن طرف نپذیرفته بود که قتل من مابه ازا بشود. عجب دنیایی شده بود. خوب، این اصل هست که قدرت بدون ترور نمی شود. ترور یکی از ابزارهای مهم قدرت است. ترور یا اخلاقی است یعنی شخصیت اشخاص را ترور می کنند یا فیزیکی است و خود اشخاص را می کشند. هر قدرتی این کار را می کند.

 

روابط مسلط زیر سلطه زاینده ترور است. این است که وقتی آقای بوش، که توضیح خواهم داد چرا به افغانستان و عراق حمله کرد ،همان وقت هم باز من یک مقاله ای انتشار دادم و گفتم آقا جان این کاری که شما می کنید عملا،تروریسم را توسعه خواهدداد. حالا ببینید امروز چقدر توسعه دارد. آن روزی که من این هشدار را دادم یعنی قبل از حمله به افغانستان و عراق. آن وقت یک القاعده ای بود آن هم متمرکز در افغانستان،حالا افغانستان بعلاوه پاکستان به علاوه عراق بعلاوه سوریه بعلاوه لیبی بعلاوه افریقای مرکزی، به قول اینها  قلمر سازمانهای تروریست و در واقع تروریسم شده است. خوب، به دلیل اینکه وقتی شما می روید و لیبی را به خاک و خون می کشید، همین الآن آمده اند و صحبت از این است که دوباره باید در لیبی مداخله نظامی بشود والا در این کشور خونریزی تمامی نخواهد داشت. آن هم که سوریه است ،آن هم که عراق است، آن هم که افغانستان است. به قول فانون شما در چهار گوشه دنیا خون می ریزید آن وقت انتظار دارید که در پاریس هیچ اتفاقی رخ ندهد؟ در لندن هیچ اتفاقی رخ ندهد؟ در نیویورک اتفاقی رخ ندهد؟ و وقتی افتاد شما به جای اینکه بگوئید این نتیجه این رابطه مسلط زیر سلطه ای است که ما بر قرار کرده ایم چه می کنید؟. این القاعده را کی ساخت؟ خانم بینظیر بوتو خیلی با صراحت  که در همین لوموند منتشر شد،گفت: طالبان را طرحش را انگلیسی ها دادند پولش را عربستان سعودی داد و طرح را هم اطلاعات ارتش پاکستان پیاده کرده است. القاعده هم که سی آی ا ، ساخت که آن وقت برای جنگ  باقشون روسبوده. این داعش را کی ساخته؟ این افرادی که از کشورهای اروپایی رفتند در سوریه برای “آزادی” بجنگند، همین آدم ها هستند که حالا دوتایشان در فرانسه این کار را کردند. حالا خوشبختانه امروز معلوم شد که اینها اولا در فرانسه به دنیا آمده اند در این محیط بار آمده اند ،اهل مشروب و دختر بازی بوده اند،اهل مواد مخدر بوده اند. خوب یک زمانی رسید که از این چیز ها خسته شدند، حالا مدار بسته را ملاحظه کنید، میخواهد از این مدار بیرون بیاید کجا می رود؟ مفر دیگری برایش نگذاشته اند و صاف می رود به سراغ القاعده و یا داعش. جای دیگری ندارد برود. نه اینکه نیست که برود، هست برود اما در رابطه مدار بسته مسلط زیر سلطه از این جا که بلند شد می رود آنجا. مدار بسته است. خوب شما در غرب لطف کن به جای اینکه  بنشینی به دروغ به اسلام نسبت بدهی  این مدار را باز کن .اسلام صریح با تروریسم مخالف است صریح روشهای خشونت زدایی در قرآن توضیح داده شده است، جنگ را عمل شیطان میداند، صلح را حقی از حقوق انسان میداند، خوب تو به جای اینکه بگوئی آقا این رابطه باید تغییر بکند و این مدار باید باز بشود، نه نمی گویی چون سود داری.

 حالا به نقش این مسلمانها هم خواهم پرداخت اما اسلام یک حرف و اینکه امثال این آقای خمینی خامنه ای چه بر سر این کشور های ما و دین ما آورده اند هم یک حرف دیگر است. خوب این ترسی که شما با این تروریسم در کشورهای خودتان ایجاد می کنید این وسیله حاکم شدن شما بر کشورهایتان است. این وسیله ای است برای حاکم شدن بر کشورهای خودتان.

گزارشگر: آقای بنی صدر، امام علی می گوید: شما حتی وقتی در جنگ  وارد شوید و دشمن پیشنهاد صلح  داد، بلافاصله باید صلح را پذیرفت.

 بنی صدر: بله، قرآن نیز همین را می گوید. بنا براین، این عمل تروریستی( توجه بفرمائید که خودم سالهاست که در شرایط ترور زندگی می کنم و میدانم که این وضعیت چه بر سر آدمی می آورد، وقتی که انسان نمی داند، کی قربانی ترور آدم هائی می شود که یک طرفه می نشینند و حکم و محکومیت صادر می کنند و آدم هائی نیز دارند که این احکام را اجراء کنند) همیشه عمل محکومی است، ترور، وسیله به کار بردن هیچ حقی نیست.

 حالا باید بگوئیم، چرا در رابطه مسلط زیر سلطه، ترور بوجود می آید؟ برای پاسخ به این سئوال، فراوان دلیل وجود دارد، اما قابل لمس ترین آن است که بفرض شما به عراق، قشون کشی میکنید و وارد جنگ می شوید. قشون شما چندین برابر، قشون مقابل(عراق) است، از زمین و آسمان بر سر مردم آتش میریزید و کشور را تصرف میکنید. خوب آن کسی که کشورش در تصرف شده است را خلع سلاح می کنید. برای او دیگر هیچ وسیله ای باقی نمی ماند که غرور شکسته خویش را، انسانیت تحقیر شده خویش را و زندگی تباه شده خویش را باز یابد. نه اینکه راهی وجود ندارد، این راه  وجود دارد، بشرطی که اندیشه استقلال و آزادی، فکر راهنمای وی شود و اگر روشی در پیش بگیرد که تجاوز ناکام بشود که آنهم بحثی طولانی دارد و به وقت محدود ما نمی رسد. حالا شاید بپرسید که چگونه این کار شدنی است این امکان هست، اما وقتی مدار بسته است آن شخص برای اینکه جبران کند چه وسیله ای دارد؟ ترور.  این که مسلط است چه وسیله ای دارد؟ هنگامی که مستقر شد هرروز که نمی تواند شهر ها را به توپ ببندد پس او هم از وسیله ترور استقاده می کند. چنانکه آمریکائی ها هم در عراق و هم در افغانستان از این وسیله استفاده کردند. کشتن بوسیله هواپیماهای بدون خلبان یکی از شیوه های ترور قشون مسلط است وگرنه ربودن آدمها و بردن به زندان ابوغریب با آن شکنجه ها را هم انجام می دهند. پس در مدار بسته خشونت طرف مسلط ترور بکار می برد برای اینکه ارزان برایش تمام می شود و طرف دیگر ترور بکار می برد چون وسیله دیگری ندارد. یعنی فکر می کند ندارد درحالی که دارد و اولین کار این است که از این مدار بسته خارج شود و بیرون بیاید. دلیل دیگری که او دست به ترور می زند این است که برای اینکار توجیه دارد و می تواند عمل خود را توجیه کند. آیا این توجیه صحیح است؟ خیر. ولی این کار را می کند و در عمل این طور است. شما ببینید الان داعش و القاعده نمی گویند که ما ترور می کنیم بلکه می گویند ما دفاع می کنیم. اینها به ما تجاوز می کنند و ماهم از خود دفاع می کنیم و دفاع را می بریم در سرزمین خود آنها انجام می دهیم بلکه اینها دست از سر ما بردارند و اینگونه توجیه می کنند. حالا یک لباس دینی هم به آن می پوشاند و توجیه دینی می شود. یک البغدادی و یک المظاهری می شوند اهل فتوی و حکم شرعی می دهند و تجویز درست می کنند. خوب تا اینجا شد توضیحات راجع به ترور و چرا درمدار بسته مسلط و زیر سلطه هر دو ناگزیرند از ترور استفاده کنند و تا وقتی این رابطه هست ترور گسترش خواهد یافت. نگاه کنید به رابطه فلسطین و اسرائیل از زمان تاسیس دولت اسرائیل تا امروز. این یک مدار بسته است و شما نمی توانید بگوئید چرا ترور وجود دارد چون خود این رابطه از ترور بوجود آمده است.

 حال بررسی کنیم ببینیم این توضیحاتی که دادیم این رفتارها را، مانند این ترور در مجله فرانسوی و کارهائی از این نوع را یا ترورهائی که رژیم های ولایت فقیه ودیگران انجام می دهند را توجیه می کند؟ خیر. این که غرب مسلط است و در مدار بسته ناگزیر است یک بحث  است و دیگر اینکه ما چرا قربانی شدیم و ما چرا وسیله کار شدیم؟ اصل قضیه اینجاست. ما در ایران انقلابی کردیم که گل بر گلوله پیروز شد آنهم یک شیوه از اسلام بود که با گل به استقبال گلوله رفت و پیروز هم شد. تا آن زمان نه اینکه به نام اسلام خشونت نبود چرا بود در خود ایران فدائیان اسلام بود که ترور می کردند و در کشور های عرب هم بود اما همگانی نشده بود. این آقای خمینی بود که خشونت را تقدیس کرد، واجب کرد و همگانی کرد. آقا در جنگ هشت ساله شکست خورد جام زهر را سر کشید و برای اینکه ذهن ها را از این شکست منحرف کند مثل اینکه یک مائده آسمانی برای او رسیده باشد کتاب سلمان رشدی را دست آویز کرد و حکم اعدام او را تجویز کرد. بعد از آن انقلابی که گل بر گلوله پیروز شد آقای خلخالی بود که ترور آدمهای وابسطه به رژیم سابق را بقول خودش آزاد کرد یعنی اجازه داد که افراد بروند و بکشند. اینکه داعش پول و اسلحه را از کجا می آورد و اینکه اینهمه آدم از اروپا و آمریکا و کشورهای عرب و غیر عرب به سوریه و عراق رفته اند و می جنگند یک سخن است اما اینها به اسم مسلمان می روند آنجا می جنگند. خوب بیچاره ها شما از دین خود چه آموختید؟ این خشونت را که شما از دین نیاموختید، بلکه فرآورده غرب مسلط است و بقول فانون این غرب است که جائی در کوچه پس کوچه دنیا نیست که انها خون نریزند. این را از اینها آموختی اما چیز دیگری نبود از اینها بیاموزی؟ دوتا جوان هستی در این غرب که نخواستی به دیسکوتک بروی، نخواستی مواد مخدر مصرف کنی اما راه دیگری نبود که عامل القاعده شوی؟ اندیشه راهنمائی که تو را آزاد و مستقل کند و شخصیت انسانی را به تو باز گرداند نبود؟ چرا بطرف او نرفتی؟ پس اشکال در قربانی است. این است که باید کوشید ایرانی مسلمان، عرب مسلمان، پاکستانی مسلمان، هندی مسلمان، هر جای دنیا که هستند بدانند که معنای اینکه می گوئید من خداشناس و خداپرستم یعنی مدارم باز است! چرا خود را گرفتار مدار بسته خشونت می کنی؟ این ضد دین است! تازگی هم یک عده ای حرف اسلام ستیزی و اسلام گریزی می زنند. بمن می گویند از این اسلام حرف نزنید! من افسوس می خورم که  به اندازه کافی به این موضوع نمی پردازنم. خودم را سرزنش می کنم و اگر همه به اندازه کافی به این موضوع پرداخته بودند، سرزمین های اسلامی نمی شد پر از خون و آتش! آنوقت این غرب نمی توانست برای خورد و برد ثروتهای ما و مردم های ما را مدام گرفتار جنگ کند. حاصل این کار اینست که نفت ما به 50 دلار می رسد و کشور ما گرفتار بحران اتمیست. الان سرزمین مسلمانی که در آن خشونت حکومت نکند، نیست و اینها را نمی توانیم همه را به پای غرب بنویسیم. کوتاهی اصلی با ماست.  با ماست که باید از درون تحول بکنیم. از بیرون ناشدنیست و از درون هم بخواهیم تغییر بکنیم باید نقد بکنیم. نوع فکر دینی خود را نقد کنیم. فرهنگ خود را نقد کنیم. یعنی عناصر ضد فرهنگی که فرآورده های  قدرت هستند را بشناسیم و با استقلال آزادی جانشین کنیم. وجدانهای خود را غنی کنیم. ملتهای مستقل و آزادی بشویم. از مدار بسته به این صورت می آئیم بیرون و به خشونت هم نیازی نداریم. در کشور خودمان نگاه کنیم، چرا این رژیم هموطنان خود را ترور می کند؟ برای اینکه در روابط قدرت بین دولت و جامعه ای که او می باید مقاومت ها را خنثی کند، یکی از ابزاری که دارد، ترور است. اما این جامعه چرا تسلیم می شود؟ پس این جامعه است که باید تغییر کند تا بتواند تغییر بدهد. تا ترور بی اثر بشود. به راستی که ما باید یک تلاش بزرگ بکنیم. برای اینکه انسان مسلمان بفهمد که این دین وسیله خشونت اگر شد، می شود ضد دین!

شاد و پیروز باشید.

برگرفته از رادیو عصر جدید بتاریخ 9 ژانویه 2015   

 

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید