back to top
خانهابوالحسن بنی صدرمقالات و مصاحبه هاارزیابی مسائل مهم سال 2015 در گفتگو با بنی صدر

ارزیابی مسائل مهم سال 2015 در گفتگو با بنی صدر

banisadr10عصر جدید: آقای بنی صدر ارزیابی شما از حوادث سال 2015 میلادی چیست؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.

بنی صدر: سلام بر شما و شنوندگان گرامی شما. با عرض تبریک  به تمام مسیحیان برای عید جدید. چون عید است و شادی، خوب است که تمام مردم جهان در شادی شرکت کنند.

 در سالی که گذشت، چند مسئله مهم این سال را نشان دار کرد. اول مسئله خشونت در اشکال گوناگون بود، گرچه بیشتر اخبار در آنچه مربوط به خشونت میشود، متمرکز بود در منطقه خاورمیانه، اما جنگ یکی از اشکال خشونت بود که انسان این دوران از آن رنج میبرد، گرسنگی هم شکل دیگری از خشونت بود و بخشی از انسان ها نیز قربانی این فقر کامل از جهت مواد غذائی و عدم دسترسی به نیازهای اولیه هستند که نیز خشونتی بود که جامعه بشری در این سال با آن روبرو بود. آقای چامسکی کتابی نوشته است و خطاب به دستگاههای تبلیغاتی غرب و دولتمردان، میگوید: دروغگوئی را کم کنید هر چه شما از خشونت در سطح جهان انجام میدهید، اندازه ندارد، منتها شما خشونت های خود را میپوشانید و خشونت های دیگری را که غالبا در آن ها نیز خود شما نقش دارید، هر روز بزرگ و بزرگتر میکنید، به مانند اینکه در جهان هیچ حادثه دیگری رخ نمیدهد!  چامسکی میگوید:”که از جنگ دوم جهانی تا امروز، غرب در جهان 50 میلیون نفر را کشته و قربانی کرده است! از 50 میلیون نفر، 10 میلیون مسلمان بوده اند.” حال باید پرسید در میان مسلمانان چند نفر از این واقعیت اطلاع دارند؟!

محیط زیست نیز همینطور است، سال 2015، گرمترین سال در 80 سال گذشته یعنی از زمان اندازه گیری آن تا به امروز! بخشی از آن مربوط به گرم شده هوا زمین است که باز هم باز میگردد به خشونتی که در شکل آلوده کردن محیط زیست انجام می گیرد.

 بر تمامی خشونت ها بیافزائید، خشونتی که در تخریب نیروهای محرکه در سطح جهان بکار میرود، که بیشتر قربانیان آن کشورهای زیر سلطه هستند! مثلا: صورت ثروت های طبیعی از کشورهای ما، صدور سرمایه ها، صدور مغزها، و این مسئله که در غرب همه این نیروهای محرکه به کار گرفته نمیشود، آن سرمایه هایی که در بازار فرآوردهای مشتق به کار میافتند، 1000 برابر کل تولید روی کره زمین است! که تازه از این کل تولید جهانی، دو سوم آن فرآورده های تخریبی است. این ها همگی به ما ابعاد خشونت را نشان میدهد.

 حال باید به تمامی اینها اضافه کرد، قاچاق مواد مخدرو مصرف این موارد در سطح دنیا که در حدود 450-500 میلیارد دلار، برآورد میشود! باز بر اینها اضافه کنید: نابسامانیهای را که سبب، آسیب های اجتماعی در جنایت ها، موج های مهاجرت که خود ناشی از این خشونت هاست و در جهان برانگیخته میشود، باز بر اینها بیافزائید: خشونتی را که در باره زنان در سطح جهان بکار میرود، نتنها در کشورهای که غرب آن ها را رشد یافته نمیداند، بلکه در خود غرب. در سالی که گذشت، آمار خشونت به زنان بمراتب بیشتر شده است! حال این خشونت نسبت به کودکان که دیگر اندازه نمیشناسد! بیش از همه کودکان قربانی انواع خشونت ها هستند که یکی از آن ها گرسنگی است. دیگر خشونت نبود امکان درمان است! بعد نوبت میرسد به خشونت در خانه و بیرون خانه.

 حال هر هموطنی  و یا انسانی که این سخن ها را میشنود، بخواهد خشونت های را که من ذکر نکردم را بر این فهرست بیافزاید، تصویر روشنی از میزان خشونت در این جهان بدست خواهد آورد. رژیم های استبدادی را ببینید که بعنوان مانع رشد، به چه اندازه ویرانگر نیروهای محرکه هستند، اما این تنها مشکل نیست. خود خشونت مشکل است، در سالی که گذشت این مشکل بوضوح خود را نشان داد، اما اینکه مدار بسته خشونت بوجود آمده است نیز یکی دیگر از مشکلات و مسائل مهم زمان است. توضیح اینکه: در آنچه مربوط میشود به کشورهای مسلمان: من دائما از خشونت زدایی صحبت میکنم و قواعد ان را توضیح میدهم، شخصی نیز که اهل سوریه است و من نام او را در ذهن ندارم ، هم در مبارزه علیه خشونت بوده است و توضیح داده است که قرآن روش های خشونت زدایی را می آموزد! مجبور شده است که از سوریه به ترکیه پناهنده شود، و در سانسور کامل بسر میبرد! نه تنها دولت های به اصلاح مسلمان، مبلغ خشونت هستند و آن را بکار میبرند، بلکه بنیاد دینی نیز در این کشورها، متاسفانه مبلغ خشونت هستند در کشور خود ما نیز میبینیم که یک آقای رهبری تشریف دارند که زبان نمیگشایند، مگر با خشونت! مرام خود را کرده است: النصر بالرعب، تمامی شخنان خود را با دشمن شروع میکند و با دشمن به پایان میرساند! همه تبلیغ خشونت است و جنگ. در عربستان، و در عراق شما میبینید که روحانیون همین مرام را تبلیغ میکنند. یک دفعه به آقای سیستانی و هم به شیخ الازهر مصر نامه نوشتم که فکری برای این خشونت زدایی بکنید. و اجتماعی ترتیب بدهید در سطح جهان، تحت عنوان خشونت زدایی و مبلغ خشونت زدایی بشوید، تا در جهان این مدار باز شود، بدون اینکه این خشونت زدایی را اعلام کنید نمیشود که شما جامعه های ما را از خشونت برهانید ؟! بدون اینکه بگویید که خشونت ضد دین است؟! ضد حقوق انسان است؟! ویرانگر انسان است؟! ویرانگر محیط ریست است؟! اینطور نیست که فقط نسل شما، رنج میبرد و بهای سنگین میپردازد! نسل های آینده هم پیامدهای این خشونت ها را باید تحمل کند! من نشنیدم که از زبان روحانیون شیعه این خشونت زدایی خارج شده باشد!

 باز بر این خشونت ها، خشونت مهم دیگری را هم باید اضافه کنید، آن هم خشونتی است که با ویژگی مشخص، از طرف سرمایه داری به اقتصاد تحمیل شده است: تولید و مصرف جهانی. چون چرخ سرمایه داری در جهان نمیچرخد، مگر بر زیادت مصرف بر تولید و باید همیشه میزان تقاضا از عرضه بیشتر باشد، پس جامعه ها بیشتر از آن چیزی که تولید میکنند، مصرف میکنند. این تخریب بسیار بزرگی در سطح جهان است. در خود غرب هم شما نمیبینید که روشنفکران تبلیغ کنند. اینجا در غرب شعار این شده است که اگر میخواهی بیشتر کار داشته باشی، باید بیشتر مصرف کنی! نمیگویند که بیشتر تولید کن بلکه میگوید که بیشتر مصرف کن؟! حالا اصلا چرا بیشتر تولید کند؟ نیازهای اساسی انسان کدام ها هستند و چگونه باید برآورده شوند؟ از این چیز ها هیچکدام صحبتی به میان نمیآید! حالا اگر یکی یا دو نفر را بکنار بگذاریم، در غرب نیز روشنفکران غالبا مبلغ خشونت هستند. این همان فاجعه بزرگ است که در سال گذشته، خود را بوضوح نمایان کرده است.

نگاهی به وطن خود ما بکنید که دارای جمعیتی نزدیک به 80 میلیون شده است و دارای سرزمینی است که در حال تبدیل شدن به بیابان است. خوب این جامعه چقدر تولید میکند برای اینکه نیازهای اساسی خود را برآورده کند؟ آیا نصف این نیاز ها را تولید میکند؟ این کسر واقعی تولید ملی  چقدر است؟ این سوال و فاجعه بزرگ است که منجر به خشونت میشود. آیا اقتصاد دانان ایران به این خشونت می پردازند؟! این حکومت به این خشونت توجه میکند؟ روحانیون ایران به این خشونت و فاجعه می پردازند؟ من که ندیده ام و روی سایت های مختلف هم دنبال میکنم نمی بینم! متاسفانه در ایران فقط یکی و دو اقتصاددان به این سوال ها می پردازند و نه به این گونه سوال های بسیار مهم! با این حال باید از اینگونه افراد قدرشناسی کرد برای اینکه به مردم ایران خطرها را گوشزد می کنند. اما خوب شما به انتشارات ایرانیان خارج از کشور هم اگر نگاهی بیندازید، به بسیاری از مسائل میپردازند، بجز اقتصاد! نتیجه اینکه یک جامعه ای دچار فاجعه شده است بدون اینکه قبلا از این فاجعه مطلع شده باشد! باز هم این تنها مشکل مربوط به خشونت نیست. به تازگی در فرانسه کنفرانس جهانی محیط زیست برقرار شد و تصمیماتی گرفتند. حال اگر این تصمیمات را اجراء کنند، نه اینکه وضعیت به مانند امروز بماند، بلکه کمتر از آن میشود که هیچ کاری نکرد! توانائی اینکه تصمیمات اساسی بگیرند که سلامتی محیط زیست را بازگرداند، را نمایندگان حکومت ها نداشتند. و تازه متن تصویب شده به دولت های بزرگ این امکان را میدهد که آنطور که میخواهند آن را تفسیر کنند! از اینجا میتوان دید که به نام اسطوره رشد، چه ویرانی بزرگی درست شده است. در حال حاضر هنوزکتاب ها و مقاله ها و کنفراس ها در باب اسطوره زدایی از رشدی که بشریت بر خود روا داشته مینویسند. اما غرب هنوز به یک دانشی، اندیشه راهنمایی که رشد قدرت را با رشد  انسان و عمران طبیعت جانشین کند نمی پردازند. آیا جاهای دیگر می پردازند؟ نه. در چین  و هند می پردازند؟ نه. حالا این شهر های بزرگ چین و هند، پکن و دهلی و تهران را نشان می دهند ببینید چه خبر است نفس نمیشود کشید.

 از اینکه عبور کنیم، مسئله دومی که بیشتر مبتلا به جامعه های کشورهای گرفتار استبداد است. در دنیای عرب بهار عربی شد و احتمال می رفت که از استبداد بیاسایند، نیاسودند سهل است ـ تونس بکنار که یک مقدار بهبود مشاهده می شود ـ لیبی و هر کجا که غرب عمل کرد بدتر شد. در باره تونس هم یادمان باشد، آن وقت فرانسه یک وزیر خارجه داشت که به حکومت بن علی گفت ما آماده ایم اگر می خواهید پلیس بفرستیم تا جنبش مردم را سرکوب بکند. یعنی اگر به این اروپایی ها اجازه دخالت میدادند بسا آنجا را هم بدتر از لیبی کرده بودند.طبیعت سلطه این است نه اینکه گمان بکنید آدمها دلشان می خواهد، مسئله دل خواستن نیست، مسئله رابطه است. رابطه قوا را که بر قرار کردید می شود این که شده است. شده لیبی، شده مصر، در مصر انتخاباتی شد ولی بعد کودتا کردند. کی این کودتا را ممکن کرد؟ پول عربستان سعودی، حمایت اسرائیل و سکوت غرب. در سوریه هم که همه مداخله می کنند و دنیا دارد در آنجا جنگ می کند و آن هم از عراق و افغانستان که امریکا به آن روز انداخته و این کشور ها همه گرفتار استبدادند. مردم این کشورها  هیچ از حقوق که دارند نمیشناسند.

حالا ما داریم  در ایران به انتخابات نزدیک می شویم، از حالا معلوم است. شورای نگهبان گفته است ما از پیش حدس میزدیم که چه کسانی می خواهند نام نویسی کنند، قبلا فهرستی از کسانی که باید قبول بشوند و کسانی که باید رد بشوند را تهیه کرده اند. عقل قدرتمدار نمیداند که با تخریب خود شروع می کند. خوب پس بفرمائید که خبرها درست بود و شما پیشاپیش می خواهید انتخابات را مهندسی کنید و بنا بر مهندسی است. از قبل معلوم است که چه کسانی باید از صندوق بیرون بیایند. حالا اینها به کنار، حالا ما فرض کنیم که انتخابات آزاد باشد، کاملا آزاد، افرادی که در آنجا انتخاب می شوند و می روند به مجلس چه می خواهند بکنند؟ آنها می روند در آنجا اوامر و نواهی مقام عظمای ولایت مطلقه فقیه را اجرا کنند. کاری غیر از این ندارند. اصل قضیه این است. به نظر من، آن خشونتی که مادر خشونت ها است، این است، انسانیت امروز از حقوق ذاتی خود آگاه نیست. کسی هم از آن حقوق با این مردم حرف نمی زند.در مورد کشور ما، وقتی که موقع انتخابات می رسد به این مردم چه می گویند؟ می گویند با رای دادن بروید و از حق رای خود دفاع کنید.این جمله، یک دروغ بزرگ است. اولا حق را می پوشاند،حقی که انسان دارد،حق حاکمیت، حق شهروندی. به او نمی گوید که این رای وسیله اعمال حق حاکمیت است که تو ایرانی، شهروند ایرانی حق حاکمیت داری، این را می پوشاند. وسیله را می نشاند جای حق که رای دادن است. دروغ دومی می گوید و آن این است که، آن حق حاکمیت قابل انتقال نیست،تا کسی برود پای صندوق و آن را منتقل کند به نماینده. این هار را همه در کتاب دموکراسی توضیح داده ام،در غرب آمدند و دیدند که حق قابل انتقال نیست،من نمیتوانم قوه رهبری خودم را منتقل کنم به دیگری،نا ممکن است. آمدند و  ملت را فرض کردند و گفتند این حاکمیت مال ملت است،آن منتخبانی که مردم رای میدهند و انتخاب می شوند، آنها جانشین این ملت فرضی می شوند و اعمال حاکمیت می کنند. خوب این هم در طول زمان معلوم شد که شما نمیتوانید با فرض جای واقعیت را بگیرید که. واقعیت این است که این مردمند و رای می دهند و حاکمیت مال آنها است. حالا آرام آرام از نظر نظری دارند این طور می گویند اینهایی که نامزد می شوند و احزاب معرفی می کنند،تصمیم را در واقع مردم میگیرند به لحاظ رایی که به برنامه های اینها می دهند و اکثریت می رود برنامه ای را که مردم تصویب کرده اند را اجرا می کند، پس حق حاکمیت نزد مردم باقی می ماند و اینها مجری می شوند. مثلا مجلس و ریاست جمهوری و اینها قوانینی و آئین نامه ها را که مجلس و حکومت تصویب می کنند برای این است که آن تصمیم اکثریت اجرا بشود. حالا اینکه  آیا در عمل این گونه میشود تا حالا که این گونه نشده است. در کشورما همچین چیزی هست؟ نه. در کجای جهان هست. از لحاظ نظری هم نیست. در هند هست؟ در چین هست؟ در کجا هست؟ کشورهای اسلامی هم که متاسفانه همه تحت استبدادند. این آن خشونت بزرگ است که یک مردمی شهروند باشند و کسی جرئت نکند بگوید بابا این شهروندی تحققش به حقوق است اگر نداشته باشی خوب شهروند نیستید شما. اول این حقوق هم حق حاکمیت یا ولایت است خوب این شهروند ایرانی این حق را ندارد.آقایان مدعیند خداوند این حق را به آقای خامنه ای داده است و بقیه به قول آقای مصباح یزدی هیچ حقی ندارند ولی وظیفه دارند و آن هم اطاعت از ایشان است. اینها خشونت هایی است که استبداد ببار آورده است . یعنی سد بزرگ رشد و تعالی انسان است به معنای حقوقمند شدن. اما این دو مسئله تنها مسئله زمان ما که در این سال گذشته بیشتر به چشم میخورد نیست. مسائل دیگری در سطح جهانی وجود دارد که در عین حال مسئله خشونت هم هست. هیچ وقت این همه مهاجر که در این سال بوده در دنیا نبوده است،دستکم در این سالهای اخیر.روابط قوا در سطح جهان هم،به اصطلاح وضعیت جدیدی پیدا کرد. روسها در همین سال در اروپای شرقی و بعد در خاورمیانه عرض وجودی کردند که از سقوط شوری تا به امسال این عرض وجود را نکرده بودند که حالا کردند،یعنی می گویند ما به حسابیم. اروپا، هنوز با بحران اقتصادی روبرو است گرچه می گویند دارد بیرون می آید. اما جهان، در بحران اقتصادی هست،مانده و بیرون نیامده است،خصوصا کشور هایی که از موقعیت اقتصادی زیر سلطه اند.چنانکه در مورد ایران،خود مجلس می گوید هفت دهم درصد منفی است ولی محاسبه ای که انجام گرفته و الآن هم در سایت انقلاب اسلامی در هجرت هست معلوم می کند که خیلی بیشتر از این منفی است . اما تنها مسئله ایران نیست، در عراق وضعیت همن طور است،در کشورهای دیگر مسلمان همینطور است در قاره افریقا همین طور است، در بخش بزرگی از قاره آسیا هم همین طور است. این ها همه می گوید که در جامعه بشری می باید یک سیاست جهانی را بپذیرند، یک مدیریت جهانی را بپذیرند، به شیوه دموکراسی جامعه های مختلف در آن شرکت بکنند و این ها بتوانند رشد انسان و عمران طبیعت را در مقیاس جهان تصدی بکنندو اداره منابع که دارد با سرعت تمام به مصرف می رسد و محیط زیست و فقر در جهان و خشونت در جهان. این سیاست جهانی را من در بهار انقلاب ایران پیشنهاد کردم از آن زمان به بعد هم مرتب این را بازگو کرده ام ولی به گمانم  در زمان سالی که گذشت از سوی دیگران هم بیشتر به این مسئله پرداخته شده است امیدوارم در سال آینده به اهمیت مدیریت دمکراتیک در سطح جهان بیشتر توجه شود.

امیدوارم در سال نو میلادی انسانها هر جا که هستند به استقلال و آزادی خود بعنوان انسان و بعنوان جامعه های انسانی  اهمیت لازم را بدهند. باید رابطه سلطه گر زیر سلطه از جهان برخیزد ملتها بر مبنای عدالت با هم در رابطه فرار بگیرند تا بتوانند در سطح هر کشور و در سطح جهان مدیریت جدیدی را جانشین مدیریت قدرتمدار بگردانند.

شادی و پیروزی همه انسانها را باد.

 

برگرفته از مصاحبه با رادیو عصر جدید به تاریخ  جمعه  ۱۳۹۴/۱۰/۱۱

 

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید