رادیو عصر جدید: گفتگوی امشب در مورد وضعیت اقتصاد ایران بعد از توافق وین است. هموطنان ما از ایران سئوال زیر را مطرح نموده اند که با شما در میان می گذاریم:
آقای بنی صدر با توجه به عدم وجود زیر ساختهای کافی و شرایط اسفبار داخل ایران برای سرمایه گذاری و ابعاد گسترده اقتصادی و سیاسی و وضعیتی که رژیم ایران و عربستان در منطقه ایجاد کرده اند و با نزدیک شده به زمان برداشته شدن تحریمها و آزادسازی پولهای ایران و ایجاد قدرت خرید برای رژیم ایران، آیا میتوان امیدوار بود که مردم ایران از این فرصت بتوانند برای رشد اقتصادی و در پی آن رشد فرهنگی، اجتماعی و سیاسی بهرمند شوند؟
برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید.
بنی صدر: صحبت را با چند امر واقع شروع می کنم:
1- در سایتهای داخل ایران خواندم که وزیر حکومت آقای خاتمی گفته است: «800 میلیارد دلار سرمایه گذاری لازم است برای اینکه رشد اقتصادی ایران 8 درصد بشود».
2- امروز دوباره خواندم که صنعت نفت به 200 میلیارد سرمایه نیاز دارد. یادآور میشوم که در دوره آقای خاتمی میگفتند که صنعت نفت، 200 میلیارد دلار سرمایه می خواهد. از دور دوم ایشان تا امروز می شود 14 سال. 14 سال پیش 200 میلیارد سرمایه می خواسته که انجام نشده و حالا هم 200 میلیارد دلار می خواهد، در واقع شیشه عمر رژیم بستگی به صنعت نفت دارد و این صنعت مستهلک شده است. حرفهای آقای وزیر نفت را هم چشم می پوشم که می گوید: اصلا چیزی در اختیار من نیست!
3- بانک مرکزی اعلام کرد که “علت رکود، سقوط قیمت نفت است، بعلاوه اینکه هنوز تحریمها برداشته نشده” و در واقع به حالت تعلیق در نیامده است. این فرمایش یعنی اگر، صنعت نفت، نفت را بیشتر می فروخت، قیمت نفت هم بالا می بود اقتصاد ایران دچار رکود نبود، پس بقیه اقتصاد ایران پویا نیست. صندوق بین المللی می گوید که رشد اقتصاد ایران صفر است، ولی در واقع زیر صفر است، با اینحال فرض کنید صفر است، از صفر هم که نمیشود مالیات گرفت، پس بودجه دولت، محل ندارد، بدین معنی که نمی شود از تولید داخلی، مالیات برداشت و چون نمیتواند از تولید داخلی برداشت کند، تکیه اصلی بودجه دولت، هم بر نفت است، نفت هم به بشکه ای 25 دلار رسیده است، این است که رکود شده است.
اینجا یک نکته بسار مهم است که شنوندگان باید بدان توجه کنند؛ ایران در حال حاضر گرفتار سه جنگ است: جنگ نفت، جنگ نظامی در منطقه که بطور مرتب ایرانی در سوریه کشته می شود و جنازه آنها را به ایران می برند و جنگ دیپلماتیک و تبلیغاتی. همین دیشب که نامزدهای جمهوری خواههای آمریکا با هم بحث آزاد می کردند حمله به حکومت اوباما و اینکه ده سرباز آمریکائی را ایران گرفته، خودش یک بحران ساخته با وجود اینکه انها وارد آبهای ایران شدند و ایران حق داشته که آنها را توقیف کند اما حق نداشته وسیله تبلیغاتی کند و اگر کرد معنایش این است که می خواهد بحران بسازد. مثل همان قضیه سفارت عربستان است. اینکه زود جمع و جورش کردند یک مسئله است و به شدت قضیه سفارت عربستان نشد ولی به این مقدار شده که در امریکا، مطبوعات و جمهوریخواهان امریکا بدان مشغولند.
اما آن امر مهم این است؛ قرارداد وین به ما چه می گوید؟ قراردادی که بدتر از ترکمنچای است، حالا آقای روحانی گفته “افتخار آمیز است”، این استبداد و سانسور را بردارید، ببینیم چگونه افتخار آمیز است؟ یک ننگ تاریخی است هرگز هم شسته نخواهد شد. چرا شما به این ننگ تسلیم شدی؟ آن نکته مهم اینجاست؛ دلیلش این است که میزان تحمل دولت، یعنی رژیم ولایت مطلقه فقیه کمتر از میزان تحمل جامعه است. این بودجه رژیم است که بلحاظ تحریمها، زودتر از پا در آمد، این دولت است که بلحاظ اینکه محل برای بودجه اش ندارد، تن به تسلیم داد. قبل از اینکه مردم به تکان بیایند و بگویند “این چه بلائی است که بر سر ما آوردید”، هیچ نگفتند، تازه به انتظار هم نشستند که این توافق انجام می گیرد و ایران بهشت شود. اگر وارونه بشود یعنی تحمل مردم از تحمل دولت کمتر شود، آنوقت، دیگر بلاهایی که بر سر جامعه می آید، نخواهد آمد. ولی تا این زمان، هم در مورد جنگ 8 ساله اینطور بود، گروگانگیری که جای خود دارد و هم بحران اتمی. کشور بیابان شد، مردم تحمل کردند، فقر عمومی شد، تحمل کردند، قیمت ها سر به فلک کشید، تحمل کردند، خشونت از اندازه گذشت، تحمل کردند، آسیبهای اجتماعی از حد گذشت، تحمل کردند، بیکاری به این وسعت شد و نسل جوان بیکار و بی آینده شدند، باز هم تحمل کردند، همه اینها را راحت تحمل می کنند. قوه تحول رژیم، کمتر از تحمل جامعه است، از اینرو، در برابر قدرت خارجی جا می زند و تسلیم می شود.
یکی از دلایل اقتصادی-سیاسی جنگ نفت، همین کمی تحمل دولت بلحاظ بودجه اش است، البته دو دلیل دیگر هم دارد. ببینید الان جنگ نفت است که شدیدترین جنگ است که امروز قیمت نفت برنت به زیر 30 دلار، و نفت ایران به 25 دلار رسید. اپک 30 میلیون بشکه در روز نفت صادر می کند، قیمت هر بشکه، 116 دلار قبل از سقوط قیمتها بود حال اگر بتواند 25 دلار بفروشد (چون تخفیف خریدار بزرگ و … هم هست) و اگر قیمتها در همین حد بمانند و کمتر نشوند، تفاوتش، 900 میلیارد دلار در سال است یعنی از کیسه کشورهای فقیر نفت خیز، این ثروت عظیم به جیب مصرف کنندگان ثروتمند نفت در جهان می رود! چرا؟ آیا این کشورها دیوانه شده اند که به خود این زیان عظیم را می رسانند تا چنین سود بزرگی را به قدرتهای جهان برسانند؟ امر بسیار مهم دوم، این است؛ چرا رژیم سعودی تن به این جنگ داده و این زیان عظیم را به خودش وارد کرده؟ خود او بیشتر از همه ضرر می کند چون یک سوم نفت اپک، یعنی در روز 10 میلیون بشکه می فروشد و یک سوم این 900 میلیارد، یعنی 300 میلیارد زیان خود اوست! چرا این زیان را به خودش تحمیل می کند؟ بخاطر برقراری تعادل ضعفها. طی این سی سال بطور مداوم عرض کرده بودم که ایرانیها فریب نخورید، ترکها فریب نخورید، عربها فریب نخورید، هیچ کشوری در منطقه نمی تواند نقش ابرقدرت را بازی کند برای اینکه امکاناتش را ندارد، نه امکانات مالیش را دارد نه امکانات نظامیش را دارد، نه موقعیت جهانی و موقعیت منطقه ای، چنین امکانی را به این کشورها می دهد، تعادل ضعفها یعنی این. دولت سعودی، این زیان را به خودش میزند چون تحمل ایران برای این زیان، بسیار کمتر است، خودش را ضعیف می کند تا ایران را ضعیفتر کند، بیخودی نگفته که کاری خواهد کرد که ایرانیها در کوچه و خیابانهای شهرهای عربستان گدایی کنند. پس یک دلیل بزرگ، کمی تحمل اقتصاد ایران است و کمتر از او، تحمل بودجه دولت ولایت فقیه.
دلیل سیاسی دوم جنگ نفت این است که رژیمهای حاکم بر کشورهای ما، رژیمهای استبدادی پر فساد و فسادگستر هستند. خیال نکنید فقط خورد و برد است، بلکه فساد بزرگشان، این است که کشورهای ما را از اقتصاد تولیدمحور محروم کرده اند و به اقتصاد مصرف محور مبتلا کرده اند چون این اقتصاد با استبداد سازگاری دارد و این اقتصاد، بزرگترین فرصتهای رانتخواری را برای استبدادیان فراهم میکند، این اقتصاد، جامعه را بلحاظ زندگی روزمره، وابسته به دولت می کند.
دلیل سوم این است که رژیمهایی که در جنگ هستند، به بقای خود اولویت اول می دهند. نگفتند حفظ نظام اوجب واجبات است؟ اینکه کشور از بین می رود، اصلا اهمیتی برای آقای خامنه ای و دسته هایی که درون این رژیم هستند و هرکدام اسمی بر خود نهاده اند، ندارد. حفظ رژیم برایشان اهمیت دارد، چون به آنها این امکان را می دهد که بخورند و ببرند و آینده رژیم خود را از راه تحمیل فقر و خشونت به جامعه تامین کنند.
بعضی گفته اند که قیمت نفت، دلیل سیاسی دارد چرا دلیل اقتصادی عنوان می شود؟ اگر زمینه اقتصادی نباشد، عامل سیاسی نمی تواند عمل کند. اینکه رشد اقتصاد چین کم شده، زمستان در غرب سخت نشده، تعلیق تحریمها سبب می شود که 1.5 میلون بشکه بیشتر از نفت ایران وارد بازار بشود، و 2.5 میلیون بشکه در روز بفروشد و اینکه تقاضای نفت از سوی امریکا کم شده است چون خودش جز صادر کنندگان شده است؛ این چهار دلیل را می شمارند، اما غیر از این دلایل، دلیل پنجمی هم میشمارند و می گویند، اوپک حاضر نیست از تولید خود بکاهد. خوب توجه کنید، طبیعت آن چهار دلیل اول با دلیل پنجم یکی نیست، اوپک فروشنده و آنها خریدارند. سئوال این است، این فروشندگان وقتی می بینند که رشد اقتصادی چین کند شده است و … چرا تولید خود را پائین نمی آورند تا قیمت نشکند؟ اینجاست که عامل سیاسی وارد می شود و آن زمینه ها، جنگ نفت را توجیه می کند و پوششی برای جنگ نفت می شود. دولت سعودی وقتی که می گوید: “میخواهم سهم خود را در بازارهای دنیا حفظ کنم”، دروغ می گوید. می خواهد جنگ نفت بکند چون از نظر نظامی، توانایی اینکه خودش را بر کشورهای عرب تحمیل کند ندارد و می خواهد به قول خودش، رقیبش را از میدان، بیرون کند بعد از آن، تقاضا را با عرضه تنظیم میکند. وگرنه هر آدم عاقلی میداند که تا وقتی تقاضا پایین است دلیلی ندارد شما عرضه را بالا نگه دارید.
بعد از توضیحاتی که درباره جنگ نفت و دلایل و عوامل سیاسی و اقتصادیش عرض کردم، می رسیم به سئوال شما: فرض کنیم تحریمها به حال تعلیق در آمدند، رژیم ایران چه امکانی دارد، چه می شود؟ آیا آقای روحانی، راست می گوید که سال 95، سال رونق اقتصادی است؟ پاسخ این است:
اولا بر روی خود این قرارداد وین، اسم “برجام” گذاشته اند تا واقعیت را بپوشانند. تقلب دومی هم کرده اند که آقای مهران مصطفوی، هم در مصاحبه با تلویزیون استقلال و آزادی و هم در مقاله ای که نوشته، آنرا خیلی دقیق توضیح داده است: آنچه ایران کرده و برگشت ناپذیر است را جزءِ اجرا نگذاشته اند، نفهمیدم پس این چیست؟ 15 هزار سانتریفوژ را بر داشتند. بابت 10 تن اورانیوم غنی شده، میلیاردها دلار زیان وارد کردند که آنرا به روسها دادند و بجایش اورانیوم غنی نشده گرفتند. نیروگاه اراک را هم که با سیمان پر کردند. آب سنگین را هم به امریکایی ها دادند، یعنی به عمان بردند که به امریکایی ها بدهند. چون تحملشان کم است این کارها را زود تمام کردند بلکه تحریمها به تعلیق در بیاید. شما که میخواستید اینها را از بین ببرید و در عمل هم از بین بردید، از روز اول گفتیم که بگویید تاسیسات را تعطیل کردیم، آنوقت دیگر نه جمهوریخواه تهدید می کرد، نه کنگره تهدید می کرد که هنوز هم می خواهند آخر ژانویه رای بدهند که جلوی برداشتن تحریمها را بگیرند یا نگیرند، نه آن نامزدهای ریاست جمهوری تهدید می کردند که اگر ما بیاییم چنین و چنان می کنیم و دیگر هیچ بهانه ای نبود، تعلیق هم نبود، تحریمها برداشته می شد و راحت می شدید. چرا این کار را کردید؟ برای حفظ ظاهر. برای اینکه حفظ نظام، اوجب واجبات است.
حال، تحریمها به حالت تعلیق در آمد. درباره مقدار پولهایی که آزاد می شود، اول گفتند 100 میلیارد، 120 میلیارد، 150 میلیارد؛ آخر سر شد 30 میلیارد! که آنرا هم می گویند حکومت، قبلا به بانک مرکزی فروخته و بابت آن اسکناس گرفته است، پس پولی از اینجا نیست. فرض کنیم ایران بتواند در روز 2.5 میلیون بشکه نفت بفروشد، البته اگر بتواند، چون الان عربستان به اروپایی ها گفته است که نفت را به آنها ارزان میدهد به شرط اینکه از ایران نخرند. فرض کنیم هم موفق نشد و اروپایی ها هم، نفت را از ایران خریدند و خلاصه، روزی 2.5 میلیون بشکه را فروخت، فرض هم کنیم به همین 25 دلار فروخت. چقدر عایدش میشود؟ حساب کنید می شود 62.5 میلیون دلار در روز. آن موقع که 116 دلار بود فرض کنیم که هر بشکه نفت را 100 دلار و یک میلیون بشکه هم در روز می فروخت، 100 میلیون دلار در روز گیرش می آمد. یعنی الان اگر 2.5 میلیون بشکه بفروشد، 62.5 میلیون در روز گیرش می آید که کفافِ بودجه را نمی کند. الان همین بودجه ای که عمل کرده، بودجه عمرانی، صفر است یعنی دیناری بابت عمران خرج نکرده است همه را خرج کمبود بودجه عادی کرده است. پس پولی ندارد، از محل فروش نفت پولی در نمی آید که بشود آنرا سرمایه گذاری کرد تا رونق حاصل بشود. پس چه رونقی ممکن است حاصل بشود؟ این رونق ممکن است حاصل بشود که با پولی که از فروش 2.5 میلیون بشکه به دست می آید واردات را بیشتر بکند و بگوید که به جای یک میلیون، 2.5 میلیون بشکه می فروشم، پس تولید داخلی از صفر به مثبت رسید. واردات را هم به پای تولید بیچاره داخلی می نویسد، چون خصوصا در کشورهایی مثل رژیم کشور ما برای اینکه حقیقت را از مردم بپوشانند، تولید داخلی را بر مبنای مصرف محاسبه می کنند.
اما عزیزان من، هموطنان من، اینکه شما نفت بفروشید و با پول آن واردات بکنید، رشد اقتصاد نیست، ویران شدن اقتصاد است، فروش ثروت ملی و با پول آن جلوی تولید داخلی را گرفتن بوسیله واردات است و قاچاق را هم به آن اضافه کنید، عامل مانع رشد اقتصادی و مهمترینش است. این مساله سرجایش است، اگر بخواهد تغییر بکند آنوقت این رژیم باید خیلی کارهای دیگر بکند، که متاسفانه تواناییش را ندارد به چه دلیل؟ به این دلیل که، آقای روحانی بگوید در این دو سالی که حکومت فرموده اند چند تا کارگاه تولیدی ایجاد شده، چند تا تعطیل شده است، چند جا تولیدشان را کم کرده اند؟ اینها واقعیتهایی است که خیال می کنم همه مردم ایران، روزمره با آنها روبرو هستند و می بینند. اگر بخواهد تعلیق تحریمها؛ که خودم بر کلمه تعلیق اصرار می کنم چون بعنوان عاملِ تهدید، آن بالا هست. وقتی خودتان امکان مالی سرمایه گذاری ندارید باید اینگونه بگویید: “سرمایه داران دنیا، ایران بهشتی است برای شما؛ بیایید اینجا و پول بریزید چند برابر ببرید”. اما آنها باید ببینند چقدر امنیت دارد، تعلیق یعنی اینکه امنیتش کم است، اگر لغو می شد یعنی امنیت دارد. اگر جنگ نفت و جنگ نظامی نبود یعنی امنیت دارد. پس اگر اقتصاد ایران بخواهد وارد قلمروی رشد بشود و اگر هم بخواهد تولیدمحور بشود؛
– اولا احتیاج به صلح دارد. آن هم با بحران سازهایی که فعلا در این رژیم هستند فعلا در منظر نیست، آنها همه امکانات ایجاد بحران را در اختیار دارند.
– دوم اینکه می باید ساختار بودجه دولت تغییر بکند و آقای روحانی توانایی اینرا هم ندارد.
– سوم، می باید آنچه خارج از قلمروی دولت است، تحت اداره دولت دربیاید؛ وقتی میخواهید اقتصادی را برنامه گذاری کنید، قلمروهایی هست که اعتنایی به برنامه گذاری شما ندارد، بقول خودشان خودسر هستند، مثل سپاه پاسدار که هفتاد درصد اقتصاد، در دستش است و بنیاد های فراوانی که در کشور وجود دارد. این قلمروها باید تحت اداره دولت در بیاید تا دولت بتواند برنامه گذاری کند و مطمئن باشد که این برنامه اجرا می شود، به هدفهایی هم که دارد می رسد. این هم که فعلا موجود نیست.
– چهار اینکه، خود جامعه؛ دستیار بزرگ وضعیت کنونی، خود شما مردم ایران هستید. به دلیل همان توضیحی که دادم. مگر می شود انسانهایی که این همه ثروت دارند، هست و نیستشان می رود، نمی گویند چرا در فقریم!؟ خب تحمل شما ریاد است! درباره توقع شما هم که؛ می گویند حرف نزنید، تا در مردم، توقع، ایجاد نشود. کار را به جایی رسانده اند که توقع شما، بقدری پایین آمده که راضی شدید که نکند، اقای مصباح یزدی و دار و دسته اش، مجلس خبرگان و شورای اسلامی را در دست نگیرند، به پای صندوق بروید یا نروید! حد توقع شما، این شده است. به اینکه آیا می گذارند، که نفت، به فروش برسد تا دست دولت به دهانش برسد و پولی خرج کند، پولی به بازار بیاید که رونقی بشود، خوش هستید. وقتی که به اینها خوش هستید، طبیعتا، اقتصاد، از این حد، بیشتر نمی تواند عمل کند. جامعه ای که بخواهد اقتصاد تولیدمحور پیدا کند باید تحمل خودش را پائین بیاورد و توقعش را بالا ببرد، توان کار خودش را بکار گیرد، حقوق خودش را بشناسد و به عمل دراورد. آیا برای این کارها، حاضر هستید؟
آقای خامنه ای می گوید که کسانی که مخالف نظام و رهبری هستند، برای اعتبار کشور، رای بدهند. کسی هم به این آقا نمی گوید که آدم عاقل! اگر مخالف شما بخواهد رای بدهد، باید به مخالفت با شما رای بدهد، قاعده رای دادن در دنیا اینطوری است، آیا این امکان را دارد؟ نه. پس می گویید که آنهایی که با شما و نظام شما، مخالفند، بیایند به کسانی که شما می گویید، رای بدهند! وقت حد تحمل جامعه ای، اینقدر بالاست و بالعکس، حد توقعش، اینقدر پایین است، می توان چنین حرفهایی را به او زد. اگر امروز در یکی از کشورهای دموکراسی براساس اصل انتخاب، رئیس جمهوری بیاید چنین حرفی بزند، غوغا می شود، می گویند عقلش را از دست داده است! اما در ایران این سخن را آقای خامنه ای می زند و کسی هم به فکرش نمی رسد زیرا میزان توقع مردم ناچیز است و میزان تحمل بالاست، و الا یقه اش را می چسبیدند که چه حرفی است که شما می زنید؟ برای انکه مخالف بتواند رای بدهد باید به مخالفت رای بدهد، و برای انجام این کار، باید حق حاکمیت داشته باشد و از این حق برخوردار باشد، بیاید رای بدهد که حاکمیت، مال من است. رضا شاه به مدرس گفت: “سید، تو چه از جان من می خواهی؟” مدرس پاسخ داد: “می خواهم تو نباشی”. ملتی که حاکمیت، حقش است، باید وقتی به پای صندوق برود که رای بدهد که این حاکمیت دزدیده شده به او برگردد، اقل توقع، این است، از اینجا به بعد است که می توانید دولتی پیدا کنید که خدمتگزار باشد، و برنامه رشد را به اجرا بگذارد. اما شما، چنین جایی هستید، اصلا این توقع، به ذهنتان هم نمی آید، کسانی هم که توجیه گر شده اند، هم این حق اصلی به ذهنشان نمی آید.
نتیجه این است که خیال رژیم، آسوده است. در برابر خارجی تا بخواهید ضعیف است و در برابر شما مردم، تا بخواهید سرکوبگر است. اگر می خواهید این رابطه تغییر کند؛ تحملتان را کم کنید، توقعتان را زیاد کنید، حقوق خویش را بشناسید و به آنها عمل کنید. اگر این سه تا کار را نکردید هیچ امیدوار نباشید که تعلیق تحریمها، وضع اقتصاد شما را بهتر کند. وقتی که قرارداد وین را امضا می کردند، گفتم که وضعیت، بهتر نمی شود، بدتر هم می شود، دیدید که شد، گرفتار این سه تا جنگ هم شدید. حالا هم می گویم که یک تحول اساسی، لازم است، خود را برای این تحول، آماده کنید، در اینصورت، البته همه چیز، ممکن می شود.
شاد و پیروز باشید
برگرفته از مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر در تاریخ 25 دیماه 1394