پرسش و پاسخ در باره آیه 24 سوره ن
٭پر
آقای بنی صدر، مدتی پیش مقالهای نگارش نمودید که پاسخی به آیه 34 از سوره نساء بود. اکنون لازم است تا نظر خود را درباره آیه 24 از همین سوره ارائه دهید. این آیه به دنبال آیه 23 به فهرستی از زنانی که بر مومنان حرام هستند، اشاره دارد. در آغاز آیه 24 زنان محصنه یعنی زنان شوهردار را به این فهرست اضافه می کند و سپس در ادامه با قید الا می گوید : الا با کسانی که در جنگ به تصرف شما در می آیند. به عبارتی قرآن مجاز می داند که زنهای شوهر داری که در جنگ به تصرف مؤمنان در می آیند، مورد دستبرد جنسی قرار بگیرند. آیا به نظر شما این حکم قرآنی می تواند گزارشگر رابطه انسانی و آزاد و حقوقی میان زن و مرد و لو در شرایطی جنگی باشد؟
با آرزوی موفقیت و سلامتی برای شما
٭ پاسخ پرسش در باره رفتار با زنان شوهرداری که در جنگ اسیر میشوند:
الف. پیشنه بردگی و برده داری:
برای اینکه بدانیم آیه 24 سوره نساء چه میگوید، نخست به سراغ بردهداری، بمثابه یک امر واقع مستمر برویم:
● دستکم، از 5 هزار سال بدینسو، بردهداری یک امر واقع گشته و استمرار جستهاست، بنابر تحقیقهای تاریخی در این باب، بطور عمده، از پنج طریق انسانها به بردگی در میآمدند:
1. جنگ: سربازان دشمن و زنانی که در خدمت قشون بودند و نیز مردم سرزمین تسخیر شده برده میگشتند. و
2. از طریق مقروض شدن و ناتوان شدن از پرداخت قرض و به مالکیت قرض دهنده درآمدن. و
3. از طریق فروش کودکان توسط پدر و مادرها. و
4. ربودن انسانها از کودک و جوان و فروختن آنها. و
5. برد و باخت در قمار.
برده مال مالک شمرده میشدهاست و او حق هر تصرفی را در او داشتهاست. دسته اول از بردگان، یعنی اسیران جنگی را اسیرکنندگان میتوانستهاند زنده نگاهدارند و یا بکشند. بردهداری در جامعههای بشری، پیش و بعد از اسلام، به رواج بودهاست. در یونان قدیم، بردگان شمار بزرگی از جمعیت را تشکیل میداده و در هرم اجتماعی، پستترین قشر را تشکیل میدادهاند. فیلسوفان دوران باستان، از جمله افلاطون و ارسطو، بردگی را امری طبیعی میانگاشتهاند. ارسطو که در قرن چهارم پیش از مسیح میزیستهاست، در کتاب سیاست (فصل هفتم در باب بردگان) بر ایناست که بردگی نمیتواند به کسی تحمیل شود مگر این که برده کننده بهتر و برتر از برده شونده باشد. بدینسان، او برده کردن و شدن را امری طبیعی میداند: برتر میتواند پستتر را برده کند! دو قرن بعد از مسیح، در رم، 20 هزار شهروند آزاد و 400 هزار برده وجود میداشتند.
ب. بردگی و بردهداری در دوران معاصر:
سازمان ملل متحد، در 1956 بردهداری را تعریف و ممنوع کرد. پیش از آن نیز ملل متفق، در 1926، همین تعریف را بعمل آورده و بردگی و بردهداری را ممنوع کرده بود. بنابر تعریف،
«بردگی حالت یا وضعیت یک فرد است وقتی دربارهاو حق مالکیت با همه و یا با یکچند از ویژگیهایش اعمال میشود».
و بدین شرح، به بردگی گرفتن و تجارت برده را ممنوع میکند:
هر عمل اسیر کردن و ربودن و یا دریافت و یا واگذاری یک فرد، بقصد فروکاستن او به برده، هرگونه عمل دستیابی بر یک فرد بقصد فروش و یا مبادله او، هرگونه عمل واگذاری از راه فروش و یا مبادله یک برده با هدف فروختن و یا مبادله کردن، هرگونه عمل تجارت و یا حمل و نقل بردگان و نیز همهگونه اعمالی که مؤسسهها تصدی کنند که به بردهداری شبیه باشد: کار اجباری و ازدواج اجباری و… ممنوع است.
باوجود این، در حال حاضر، بردگی به رواج است:
ج. شمار بردگان و رفتار دولتها با اسیران جنگی:
1. بنابربرآورد یونیسف ( سازمان جهانی حمایت از کودکان وابسته به سازمان ملل متحد)، در حال حاضر، در جهان ، 200 میلیون کودک (و میلیونها بزرگ سال)در وضعیت بردگی هستند. علتها عبارتند از: برای پرداخت قرض و یا ادامه حیات و یا فروخته شدن توسط والدین و یا اسیر شدن در جنگ و یا ربوده شدن. این کودکان در خانهها و یا معادن و یا مزارع کار میکنند.
بدینقرار، همچنان جنگ و فروش و به بردگی درآمدن و درآوردن و یا ربوده شدن، روشهای به بردگی درآوردن و درآمدن هستند.
2. برغم کنوانسیون ژنو درباره اسیران جنگی، در جنگ دوم جهانی و از آن پس تا امروز، طرفهای جنگ قرارداد را رعایت نمیکنند. چند نمونه:
● حکومت بوش، رئیس جمهوری پیشین امریکا، پس از تسخیر عراق و افغانستان صفت اسیر جنگی را از دستگیرشدگان سلب کرد و به آنها، عنوان تروریست داد. شماری را در کانتنرها انباشت و کشت و شمار دیگری را به گوانتانامو برد. با آنکه اوباما، رئیس جمهوری کنونی امریکا، وعده داده بود این اسیران را از آن اسارتگاه برهد، شماری از آنها، همچنان در آن بسر میبرند. ماجرای زندان ابوغریب که ننگی ماندگار شد بر پیشانی رئیس دولت و دولتی که گویا برای استقرار دموکراسی و برخورداری عراقیها از حقوق شهروندی به عراق قشون کشید.
● همین رفتار را دستساختههائی چون داعش و بوکوحرام و النصره در پیش گرفتهاند.
● روسها با مردم چچنی همین رفتار را کردند.
و…
اینک که دانستیم بردگی و بردهداری برجا است، میتوانیم به سراغ قرآن برویم و رهنمود پیشنهادی قرآن را شناسائی کنیم:
٭ قرآن، از پنج طریق به بردگی گرفتن،چهار طریق را ممنوع و برای طریق پنجم، آزادکردن را روش گرداند:
از پنج طریق، چهار طریق را قرآن ممنوع کرد. این ممنوعیت مضاعف و مؤکد است. زیرا هم خرید و فروش انسان آزاد حرام است و هم طریقههای به بردگی درآوردن او حرام است. در مورد طریق پنجم، بنابر اینکه قرآن صلح را حقی از حقوق انسان میداند و اجازه جنگ ابتدائی را نمیدهد، پس دست به جنگ زدن و اسیر گرفتن هردو حرام میشوند.
در صورت تعرض نظامی به جامعه مسلمان، طریق چهارم، یعنی جواز برده گرداندن اسیر جنگی، بنابر اصل وجوب وفای به عهد، منوط است به نبود قرارداد – از جمله مبادله اسرا – و دو روش مقرر شدهاند: آزادکردن بدون بها و آزادکردن با بها. بدیهی است اگر جهانیان صلح را حقی از حقوق انسان بشناسند و جنگ از میان برخیزد، برده کردن اسیر جنگی و آزاد کردن او نیز بیموضوع میشود.
مادهای از مواد حقوق انسان در قرآن درباره ممنوع شدن بردهداری را از کتاب قضاوت و حقوق انسان در قرآن، میآورم:
٭ ماده ششم از مواد حقوق انسان در قرآن:
از آنجا که استقلال وآزادى ذاتی حیات انسانند، خرید و فروش انسان بر خلاف حقوق ذاتی حیات او است. بنا بر این برده دارى در اشکال گوناگونش خلاف حق و شخصیت و شأن انسان و ممنوع است. اسلام خرید و فروش انسان را حرام کرده است و پیامبر اسلام آن را زشتترین عملها شمرده است. بیشتر از این، قرآن قله آزادى بفراز رفتن را، برداشتن یوق بردگى از گردن برده مىشمارد: (1)
و ما ادریک العقبه فک رقبه
«و چه کس به تو مىشناساند عقبه چیست؟ برداشتن یوق بندگى از گردنى است ».
و مىپرسند و بسیار که پس اینهمه گفتگو از برده در قرآن چیست؟ پاسخ ایناست که اسلام بنا بر اصل، هم برده دارى و خرید و فروش انسان و هم طرق به بردگی درآوردن انسان را تحریم و ممنوع کرده است. تنها درباره اسیران جنگى است که شیوهاى دیگر برگزیدهاست. توضیح اینکه مرسوم این بود و هنوز نیز به این یا آن صورت مرسوم است که اسیران جنگى را به بردگى مىگرفتند و مىگیرند. اسلام دو روش در قبال این مشکل پیشنهاد مىکند: (2)
الف – قرارداد میان متخاصمان درباره مبادله اسیران و به بردگى نگرفتن آنان.
ب- و اگر دشمنان تن به قرار بالا ندادند، بنا بر اصل مقابله بمثل به بردگى در آوردن اسیران جنگى را اجازه مىدهد. اما، بنا بر اصل جبران و ترمیم، در عین رعایت جهات امنیت جامعه اسلامى، ترتیب آزادى آنان را فراهم مىآورد. بدینقرار، هر بار که در قرآن از برده سخن به میان مىآید، یکى از تدابیر و قرارها پیشنهاد مىشود:
– ازدواج یکى از تدابیرى است که براى آزادکردن برده پیشنهاد شدهاست. از اینرو اسلام نه تنها ازدواج با بردگان را اجازه مىدهد، بلکه آنرا تشویق مىکند (3).
– وادار کردن کنیزان به زنا و فحشاء ممنوع است و یکى دیگر از تدابیر ایناست که آزادى کنیزان را بازخرید کنند تا آنها بتوانند شوهر اختیار کنند (4).
– مهربانى به بردگان و رعایت مرتبت انسانى آنان (5) و دعوت به دادن مال به منظور ایجاد برابرى در رزق برده با برده دار (6)
– آزادکردن برده بمناسبت تقصیر در عبادت و قسم دروغ و… (7)
– آزاد کردن برده بمناسبت ارتکاب جرم غیر عمد (8)
– آزاد کردن برده بمناسبت پشیمانى از اظهار ( وقتى مرد به همسر خود مىگوید تو براى من مثل پشت مادرم هستى ( 9)
– آزاد شدن از راه پرداخت بها. هم خود او و هم کسان او ( نیروئى که با مسلمانان جنگیده ) مىتوانند با پرداخت فدیه او را آزادکنند.
– و…
تا آنجا که در سوره بلد خطاب به پیامبر درباره انسان مىگوید (10):
«… آیا انسان مىپندارد هیچکس بر او توانایى ندارد؟ و مىگوید من مال بسیار تلف کردم. آیا به او دو چشم عطا نکردیم. زبان و سخن به او ندادیم؟ دو راه نیکى و زشتى را به او نشان ندادیم؟ باز هم به عقبه تن نداد. عقبه چیست؟»
فک رقبه اواطعم فى یوم ذى مسغبته
« برداشتن یوغ بردگى از گردنى، آزاد کردن برده یا اطعام در قحطى است.»
بدینسان در قرآن بردهدارى نیست، روش رهاکردن برده هست. نتیجه عمل به این روش آن شد که برغم تخلف مستمر صاحبان قدرت از احکام و روشهاى اسلام، اثر خویش را بر جا گذاشت: امروز جمعیت مبارزه با برده دارى بمناسبت صد و پنجاهمین سالروز لغو برده دارى، آمار صد میلیونى بردگان جهان را بدست مىدهد. بنا بر آن شمار بردگان نسبت به 150 سال پیش بیشتر شده است (11). تنها در یک کشور اسلامى ( موریتانى که کشورى است افریقائى و سه بار بردهدارى را الغا کرده اما هنوز از این ارثیه استعمارى رنج مىبرد ) برده وجود دارد و به تعداد 300000 نفر. بقیه بردگان، یعنى تمامى آنها در کشورهاى غیر اسلامى در موقعیت دون انسان بسر مىبرند. به سخن دیگر مبارزه با بردهدارى بیشترین موفقیت را در جامعههاى اسلامى بدست آوردهاست. بگذریم از این واقعیت که میلیونها و میلیونها زن و مرد و بیشتر زن، تمامى عمر خود را پیش فروش کردهاند. این نوع جدید بردهدارى، در جامعههاى پیشرفته، رواجى به تمام یافته است: فراگرد شئی شدن انسان.
٭ و آیا آیه 24 سوره نساء اجازه «دست برد جنسی» به زن اسیر را میدهد؟:
بنابر شرح بالا در باره استمرار بردهداری و رفتار با بردگان در جهان امروز، هنوز رهنمود قرآن، به عمل در نیامدهاست. هرگاه طرق بردهداری ممنوع بگردند و همگان این ممنوعیت را رعایت کنند و (برفرض ممنوع نشدن جنگ) دست کم کنوانسیون ژنو درباره اسیران جنگی، دقیق و شفاف بگردد و جهانیان رعایت کنند، بیشتر از این، هرگاه صلح را حقی از حقوق انسان بشناسند و جنگ از میان برخیزد، بردهداری بمثابه امر واقع مستمر از میان بر میخیزد. باقی میماند بردهداری از طریق پیش خرید کردن عمر کاری انسانها که سرمایهداری باب کردهاست و بردهداری نوع دیگر و بنوبه خود امر واقع مستمری است که اینک سامانهمندی کاملتری جستهاست که انسان را از استقلال و آزادی خویش محروم میکند.
آیه 24 سوره نساء ایناست:
المحصنت من النساء الا ما ملکت ایمنکم کتب اللّه علیکم و احلّ لکم ما وراء ذلکم ان تبتغوا باموالکم محصنین غیر مسفحین فما استمتعتم به منهن فاتوهن اجورهن فریضه و لا جناح علیکم فیما ترضیتم به من بعد الفریضه ان اللّه کان علیما حکیما
خداوند بر شما مقرر میدارد که ازدواج با زنان شوهردار مگر با زنان اسیر حرام است. و اما غیر از زنانی که برشمرده شدند (در آیههای پیشین)، ازدواج با زنان بر شما حلال شدهاند. میتوانید، با بکاربردن اموال خود، بمثابه زن و مرد پاک و نه بعنوان زنا و شهوترانی، ازدواج کنید. هرگاه با زنی ازدواج کردید، حقوق مالی او را بپردازید. بعد از معین شدن مهر، اگر به کمتر یا زیادتر توافق کنید گناهى بر شما نیست، که خدا دانایى فرزانه است.
بدینقرار، قرآن، اجازه بهرهبرداری جنسی از زن برده را نمیدهد (12 ) . رابطه جنسی با برده نیز موکول به ازدواج است. هرگاه قراردادی درباره مبادله اسراء نباشد و یا طرفی که با مسلمان جنگ کردهاست – بنابراینکه قرآن جنگ تعرضی را ممنوع و جنگ تدافعی را مقرر میکند، پس اسیر جنگی وقتی واقعیت پیدا میکند که به مسلمانان حمله شود – درصدد پرداخت فدیه و آزادکردن زن اسیر شوهردار بر نیاید، زن اسیر از قید ازدواج رها میشود و کسی که زن، اسیر او است میتواند با او ازدواج کند.
و هرگاه منطق صوری عقل را از واقعیت مهمی غافل نکند، این عقل به یاد میآورد که، بنابرقرآن، در ازدواج، الف. اختیار شرط است و ب. این زن است که شوهر بر میگزیند و این شوهر است که پیشنهاد زن را قبول میکندو ج. بنابراین، رضایت شرط است و اکراه مبطل ازدواج است. بنابراین، زن اسیری که نخواهد در اسارت بماند، میتواند شوهر اختیار کند و درجا آزاد بگردد. تفسیرها که، با غفلت از الف و ب و ج، بعملآمدهاند و فتویها که صادر شدهاند، فاقد اعتبار و ناقض احکام قرآن و خود نیز قولهائی متناقض، بنابراین، بیاعتبار هستند.
برای نمونه، در المیزان، ذیل آیه 24 سوره نساء، آمدهاست:
و بنابراین جمله : « الا ما ملکت ایمانکم » در این مقام خواهد بود که حکم منعى که در محصنات بود از کنیزان محصنه بردارد، یعنى بفرماید زنانى که ازدواج کردهاند، و یا بگو شوهر دارند، ازدواج با آنها حرام است به استثناى کنیزان که در عین اینکه شوهر دارند ازدواج با آنها حلال است به این معنا که صاحب کنیز که او را شوهر داده مى تواند بین کنیز و شوهرش حائل شود، و در مدت استبرا نگذارد با شوهرش تماس بگیرد، و آنگاه خودش با او همخوابگى نموده، دوباره به شوهرش تحویل دهد، که سنت هم بر این معنا وارد شده است.
این قول متناقض است و تناقض دارد با:
1. تناقض دارد با آیه های 32 و 33 سوره نور که ازدواج با زن برده را مقرر و تمتع و بهرهکشی جنسی از زن برده را ممنوع میکند. بنابر قرآن، رابطه جنسی بیرون از ازدواج روا نیست. نه میان زن و مرد آزاد و نه میان مرد با زن برده. و
2. تناقض دارد با اختیار برگزیدن شوهر و تناقض دارد با داشتن اختیار برگزیدن شوهر و تناقض دارد با داشتن رضایت. و
3. تناقض دارد با ازدواج که سبب آزادی برده میشود. و
4. تناقض دارد با نفس ازدواج. زیرا خارج کردن زن از عقد ازدواج، به انحلال عقد ممکن میشود. و
5. تناقض دارد با نص آیه، چراکه تمتع جنسی با برده شوهردار، نیازمند ازدواج با او است. و
6. دوباره تحویل دادن به شوهر نیز نیازمند طلاق و ازدواج مجدد میشود. بنابراین، قول گرفتار این تناقض نیز هست. و
7. تناقض دارد با اصل قرآنی که بنابرآن، مالکیت خصوصی تابع مالکیت شخصی است. ازدواج رابطه دو مالکیت شخصی با یکدیگر است. و
8. تناقض دارد با اصول راهنمای قرآن، از جمله با اصل عدالت بمثابه میزان تمیز حق از ناحق: حق ازدواج ترجمان مالکیت شخصی و نه مالکیت خصوصی است. بنا براین، اکراه ناقض عدالت و ازدواج است.
یادآور میشود، اسلام بیان استقلال و آزادی است. پس زبان آن، زبان آزادی است. این زبان، ویژگیها دارد از جمله اینکه بنمایه کلمهها و جملهها زور نیست. ازاینرو است که میفرماید: در دین اکراه نیست.
مآخذ:
1. قرآن، سوره البلد آیههاى 12 و 13
2. قرآن، سورههاى بقره آیههاى 83 تا 85 و انفال آیه 67
3. قرآن، سوره بقره آیه 221 و سوره نساء آیههاى 3 و 24 و 25 و نور آیه 32
4. قرآن، سوره نور آیههاى 32 و 33
5. قرآن، سوره نساء آیه 36
6. قرآن، سوره نحل آیه 71
7. قرآن، سوره مائده آیه 89
8. قرآن، سوره نساء آیه 92
9. قرآن، سوره مجادله آیه 3
10. قرآن، سوره بلد تمام سوره. آیههاى مذکور در متن 4 تا 14
11.گزارش سال 1983 جمعیت مبارزه با برده دارى. و گزارش یونیسف که در متن آورده شد، معلوم میکند شماره بردگان همچنان رو به افزایش است.
12. قرآن، سوره نور، آیههای 32 و 33