عصر جدید: نظر شما در باره گزارش 90 صفحه ای پارلمان انگلیس چیست و نامه اقای مرتصوی را چگونه ارزیابی می کنید؟

برای شنیدن مصاحبه اینجا را کلیک کنید

بنی صدر: گزارش می گوید که آقای کامرون نخست وزیر پیشین انگلستان بوسیله آقای سرکوزی ریس جمهوری وقت فرانسه  وسوسه شده و با او در جنگ لیبی همدست شده است و بدون اینکه بفکر آینده لیبی باشند به لیبی حمله کرده تا رژیم قذافی را بر افکنند. همانطور که همه می دانند خود او را کشتند و امروز لیبی شده سرزمین جنگ و خون و معبر موجهای پناهندگی که شماری هم از آنها در دریای مدیترانه غرق می شوند و یکی از خواستگاههای تروریسم هم هست.

 گزارش می گوید که آقای سارکوزی پنج هدف داشته و به خانم کلینتون، مشاور او گزارش کرده که آقای سارکوزی این پنج هدف را دارد: یکی نفع شخصی چون سال بعد آن در فرانسه انتخابات ریاست جمهوری بود که او شکست خورد و می خواسته موقیعت خود را در فرانسه بهتر کند. دوم اینکه سهم فرانسه را از نفت لیبی افزایش دهد. سوم اینکه در آفریقا جا پای فرانسه را استوار کند. چهارم اینکه در نظر آمریکا ارتش فرانسه را کارآمد جلوه بدهد و پنج اینکه در اتحادیه اروپا موقعیت بهتری پیدا کند. در هیچ یک از این پنج تا برای مردم لیبی، از دمکراسی، آزادی و برخورداری از حقوق انسان خبری نیست. حال آنکه در ظاهر تبلیغ اینها بود. این گزارش درس بزرگی دارد برای ما و کسانی که به سراغ قدرت خارجی می روند و از آنها مطالبه مداخله می کنند در کشورهای خودشان و یا دست نشانده آنها می شوند در عملیات مسلحانه و غیر مسلحانه. این گزارش فوق العاده درس بزرگی است. چرا ؟ بلحاظ اینکه این گزارش می گوید در مورد اینکه بنغازی در معرض انتقام قذافی و کشتار است غلو شده است و همچین خطری نبوده و بعد از اینکه وضعیت در آنجا تثبیت شد دیگر محلی برای جنگ نبوده است. چه کسی سراغ آقای سارکوزی و کامرون آمد و آنها را به مداخله بر انگیخت؟ در تصویرها که شما نگاه می کنید وزیر دادگستری آقای قذافی را در بنغازی می بینید که سر دسته مخالفین شده و الان هم معلوم نیست کجای دنیاست! سودی هم از آن دست نشاندگی و کشاندن بیگانه به کشور نبرد.

 علاوه بر این گزارش می گوید که این دو کشور با اینکه انگلستان سابقا خود یک ابر قدرت بود بدون آمریکا توانایی نظامی برای مداخله موفقیت آمیز در لیبی را نداشتند. پس آنها خانم کلینتون را موافق کردند، با اینکه آقای اوباما خود موافق نبوده بر اثر اصرار وزیر امور خارجه اش موافق شده که نیروی هوایی آمریکا در براندازی رژیم لیبی شرکت کند. در واقع این گزارش بصورت واضح می گوید که از امپراطوری انگلستان چیزی باقی نمانده و بدون آمریکا برای حتی یک مداخله نظامی هم توانایی نداشته اند، نه او و نه فرانسه باهم.

ما از این چه می آموزیم که مراجعه به قدرت خارجی نه تنها برای کشوری که مراجعه کننده خود را متعلق به آن کشور می داند خطرناک است و ویرانگری ببار می آورد بلکه خود آن گروه مداخله جو را هم به روز سیاه می نشاند. الان دقت کنید کسانی که در عراق در جنگ دستیار قدرت خارجی شدند الان کجا هستند؟ چلبی که از دنیا رفت، نخست وزیرش هم که هم به سیا و هم به انتلجن سرویس سر سپرده بود و الان بیکار است. همین وضعیت را شما در مورد افغانستان هم می بینید. درس مهمی که دارد این است که قدرت خارجی بخاطر خواسته های شما نیست که مداخله می کند، بخاطر شعارهایی هم که می دهد نیست که مداخله می کند بلکه بخاطر سلطه گری است که مداخله می کند. همانطور که گفتم آقای سارکوزی پنج هدف داشته، یک کشور را به خاک و خون کشیده که شاید در فرانسه رای بیاورد و رئیس جمهور شود. برای غرب این فاجعه  و بن بست است. غربی که خود را به قول آقای هگل منزلگاه ایده متعالی می انگاشت و فرهنگ برین و … حالا کارش به اینجا رسیده که در حیات یک ملت و حیات انسانها و آنچه که ممکن است بعدا برای خود همین غرب ببار آید، فقط منافع زودگذر را لحاظ می کند. سه قدرت بزرگ غرب مداخله کرده اند و این حاصل کار آنهاست.

 درس سوم این ماجرا این است که آنها که می گفتند انگلستان فکر صد سال بعد را هم کرده است اینطور نیست. البته در قضیه رفراندوم هم همین بود، باز این گزارش می گوید که آقای کامرون فکر اینکه فردای سقوط قذافی چه می شود را هم نکرده بود. نه او، نه آقای سارکوزی و نه خانم کلینتون که حالا می خواهد رئیس جمهور آمریکا بشود نکرده بودند. این مدیران و سیاست مداران طراز اول که مهمترین مسئولیت ها را هم بر عهده می گیرند و مقام اول هم پیدا می کنند برد دید اینها این است.

 حاصل سخن این است که این حق را من انسان دارم، پس خود من باید اینها را تصدی کنم. دیگری نمی تواند بجای من حقوقی را که من دارم را بکار ببرد و اگر زور بکار آورد به دلیل همین بکار بردن زور در ادعایش راستگوست. ببینید آقای بوش به افغانستان و عراق حمله کرد و بعد هم مدعی شد می خواهد دمکراسی را در خاورمیانه بزرگ مستقر کند، حاصل کار او این است که الان می بینید چون از بیرون ناممکن است و اگر هم می خواست و راستگو بود زور بکار نمی برد و خود را الگو می کرد و به ما نشان می داد که آن زندگی بهتری است. شما دمکراسی هایی دارید که حرف عادی خود را باید با زور به طرف مقابل بگویید، چگونه می شود که شما برای دمکراسی الگو باشید؟ آنچه غیر اروپایی و غیر غربی از شما می بیند زورمداریست و شما را الگوی قدرت می بیندو دنبال آن میرود نه دنبال دمکراسی. پس کسانی که به قدرت خارجی مراجعه می کنند دروغگو هستند. یادتان باشد که در آن زمان خیلی از ایرانیها توجیه می کردند که به به، لیبی کارش درست شد و عراق هم درست شده، سوریه هم در حال درست شدن است و افغانستان هم که بهشت برین شده! اما در همه موارد، مداخله خارجی، کار تحول به دموکراسی را به تاخیر هم انداخت. کار و حقی که خود انسان باید تصدی بکند،عمل به حقوقش بکند را اگر از بیگانه توقع داشت این بدین معنا است که به دنبال حق نیست و به دنبال زور است. زور هم ویرانی و مرگ ببار می آورد. حالا ، هموطنان عزیز من که هی می نشینید و می گوئید حالا ایران که سوریه نشده است، باز ما هنوز امنیتی داریم. ندارید، شما یک مقدار از آنچه که خشونت بر سر شما می آورد را اندازه بگیرید بعد ببینید که امنیت دارید یا ندارید، دوم اینکه در سوریه مردم به حقوق خویش که اولش استقلال و آزادی انسان است و جامعه ملی، عمل نکردند. شما اگر می خواهید امنیت داشته باشید و سوریه نشوید که الآن بدتر از آن هم شده اید به حقوق خویش عمل کنید. استقلال و آزادی بجوئید آن وقت نه دیگر سوریه می شوید و نه قدرت خارجی محلی برای مداخله پیدا می کند برای اینکه خلائی نیست و نه این گروه های وابسته میتوانند وسیله کار بیگانه بشوند، وسیله توجیه رژیم ستم گستر  بشوند که هر روز بیاید بگوید فلان جا داعشی کشف کردیم و دولت سعودی این طور گفت و  آنجور کرد و توجیهات درست کند برای اینکه کشور را در جنگ و بحران نگه دارد.

 خوب ربط این با آن ماجرای عذر خواهی آقای مرتضوی چیست؟

 عصر جدید: می بخشید آقای بنی صدر میدانیم که آقای مهدوی کنی که از دنیا رفته است ، لیست تعدادی از این اصلاح طلبان رژیم را به انگلیس داد، فکر می کنید از داخل همین اصلاح طلبها بتوانند برای از بین بردن خامنه ای با انگیس دست به یکی بکنند و از آنها بخواهند به ایران حمله بکنند تا خامنه ای را بردارند؟

بنی صدر:  سئوال شما این است ،آیا اصلاح طلبان که ادعا می شود آقای مهدوی کنی فهرستی از آنها را به انگلیسی ها داده ، میتوانند بیگانه را ،انگستان که آن هم به تنهائی کاری ازش بر نمی آید و باید برود آقا داداش خود یعنی امریکا را قانع کند را بر انگیزند و دوتائی وارد عمل بشوند و رژیم ایران را تغییر بدهند؟. حالا آنها برجام را انجام داده اند، از دید سلطه گر که نگاه کنیم، رژیم همه توقعات اینها را بر آورده کرده است، چه دلیلی دارد که این دو در صدد تغییر رژیم باشند. اما بنا بر اسناد منتشره در مورد ایرانگیت، تحقیقاتی که کنگره امریکا انجام داده و بعد، آن دادستان مستقل، والش، انجام داد، بله، طرف ایرانی یک فهرست هزار نفری از میانه روها به سرهنگ نورث داده بود که اگر امریکا به میانه روها کمک و حکومت آنها را تقویت بکند، آنها هم میتوانند رژیم را از آن خود بکنند ،دولت را از آن خود بکنند و ایران را درسود غرب اداره کنند. این سند رسمی وجود دارد،عرض کنم، یک خبرنگار ایرانی  به اسم آقای بازفت که در انگلستان بود، روزنامه نگار یکی از روزنامه های لندن بود. رفت به عراق، او بود که تاسیسات اتمی عراق برای ساختن بمب اتمی را کشف کرد، به محضی هم که دستگاه اطلاعاتی صدام متوجه شد که این خبرنگار آگاه شده او را گرفتند به اسم جاسوس محکوم و اعدام کردند. او این فهرست را به دست آورده بود که به امریکائی ها داه شده بود و در گزارش رسمی آمده است بعد هم این ویکی لیکس گزارشهایی منتشر کرده ،آنها هم هست و سند است در آن گزارشها در باره فهرست هزار نفری که به امریکا داده شده آمده که طرف ایرانی می گفته شرط اینکه میانه روها بتوانند در ایران دولت را از آن خود بکنند این است که در جنگ شکست بخورند! پس جام زهر سر کشیدن نتیجه طرز فکری است که باید جنگ را ادامه داد تا در شکست تمام بشودکه در نتیجه در شکست تمام شد، دولت از آن ایراگیتی ها بشود همان گونه که شد. در آن فهرست همین هائی که الآن آقای رهبر هست و آقای هاشمی رفسنجانی که از طراز اول های ایرانگیتی اند هستند و آقای روحانی و همین ها بودند. وقتی جنبش 88 شد و بعد هدف صحیحی نجست و به شکست انجامید، اصول گرا ها خصوصا دستگاه تبلیغاتی آقای خامنه ای تبلیغشان این بود و هنوز هم هست که اینها هستند که به امریکائی ها رهنمود دادند که باید تحریم های سخت وضع کرد تا رژیم یعنی آقای خامنه ای تن به تغییر بدهد. یعنی تحولی که نتیجه اش این باشد تا میانه روها،اصلاح طلبان بیایند سر کار، ادعایشان این است. ولی یک گزار ش هشت صفحه ای در امریکا توسط یک سناتور امریکائی عنوان شد که در جواب خانم کلینتون این گزارش داده شده بود که در آن گزارش هم می گوید این رژیم آقای خامنه ای قابل اصلاح نیست. خوب این جواب سئوال شما. بنا براین، مراجعه به قدرت خارجی متاسفانه وجود داشته، از همان گروگانگیری این مراجعه بود  و اگر راست بخواهید آقای خمینی که اول به اقای کندی بعد به آقای کارتر مراجعه داشته و گروگانگیری این مراجعه را به صورت معامله پنهانی در آورده که جنگ هشت ساله را هم روی دست ایران گذاشته و دو افتضاح بزرگ اکتبر سورپرایز و ایرانگیت را هم ساخته و سرنوشت ایران را هم کرده این که الآن هست. این است که مردم ایران می باید به کسانی که به قدرت خارجی روی می آورند حساسیت صد در صد داشته باشند. روی آوردن به قدرت خارجی و چشم پوشیدن از استقلال و آزادی خویش هیچ توجیهی نمی پذیرد. زمان ما کم است و باید مختصری هم در باره این پوزش نامه آقای مرتضوی صحبت کنم. من مقاله ای خواندم که بررسی دقیقتری بود. نویسنده، گمان کنم آقای رمضان پور که در زمان آقای خاتمی معاونت وزارت ارشاد را داشت مقداری دقیق است و می گوید که هدف اول این پوزش خواهی پوشاندن آقای رهبر است و در واقع هم همین طور است . در رژیم هائی نظیر رژیم ولایت مطلقه فقیه دو نوع پوزش خواهی داریم.مثلا محاکماتی که استالین ترتیب میداد. سران طراز اول حرب کمونیست، برای اینکه حزب حفظ بشود و صدمه نبینید بیچاره ها باید اعتراف کنند که با امپریالیزم  زدو بند داشتند و هرچه گناه که آنها بهشان نسبت میدادند را امضا می کردند. این نوع پوزش خواهی زیر شکنجه و داغ و درفش و از ترس است. در رژیم های بعثی هم همین نوع را داشتند . یک نوع پوزش خواهی پوشش دهنده است که مقام های پائین تر برای اینکه مقام بالاتر را مبرا کنند پوزش میخواهند،یعنی مسئولیت را به عهده می گیرند. خوب شما که اول منکر بودید، همین ها که محاکمه کردید و این سه نفر که در حصرند یک گناهشان این است که گفتند شکنجه گاه کهریزک و من گفتم کهریزک آقای خامنه ای روی ابوغریب در عراق را سفید کرده و حالا خود شما می گوئید اینها شهید شده اند. اقای مرتضوی که مسئول آن جنایت بوده می گوید آنها شهید بودند و عمدی نبوده است.  پس، اینها شهید بوده اند و آنجا شکنجه گاه بوده است، و شکنجه ها  منجر به شهادت جوانها شده است، پس چرا منکر میشدی اینرا؟ چرا عده ای را که یکی از جرم هایشان این بود محاکمه کردی ؟

این برای پوشاندن آقای رهبر است برای اینکه طبق دستور او انجام گرفته است، نه اینکه امروز میگویم طبق دستور او انجام گرفته است در همون زمان این آقا مسئولین سپاه و غیر سپاه را جمع کرده بود در حضور خود و گفته بود باید چنان سرکوبی بشود که دیگر نه تنها این جنبش فروبخوابد یاس پدید بیاید از روی آوردن به جنبش دیگری. دستور سرکوب بدون حد و مرز را این آدم داده بود و حالا ایشان دارد او را پوشش میدهد، چرا او احتیاج دارد به پوشش؟ میگویم به اینکه نیاز او در حال حاضر به این است که میخواهد جانشین او هم از قماش او باشد پس اگر بخواهد جانشینش هم از قماش او بشود باید تا ممکن است این آقا را به اصطلاح شستشو داد تا پاک و پاکیزه بشود، و بنا بر این باید دست او را از این جنایت شست، این یک نیاز است، که معلوم است به پوشاندن آقای خامنه ای توجه شده است، به جانشینی نشده است که من این توجه را هم اضافه میکنم. اما

یک قاعده عمومی هست در انقلاب ها، وقتیکه یک انقلاب انجام میگیرد برای اینکه وضعیت پیشین بر نگردد و وضعیت جدید شروع بشود و ساختمان نو پیش برود خشونت توجیح میشود ضرورت دارد، اما در عمل هر بار که خشونت در کار می آید نه اون آرمانشهر بلکه آن گذشته است که باز سازی میشود، بدون استثنا، اولش آزادی و استغلال را با ضرورت جانشین میکند، ضرورت را جانشین استغلال و آزادی میکند، نتیجه اینکه میگوید ضرورت ایجاب میکند که الآن این خشونت به کار برود چون اگر بکار نرود مثلا کودتای 28 مرداد تکرار میشود، یا بنای جامعه نو ناممکن میشود، باید در کوتاه مدت موانع را از پیش پا برداشت. جانشین شدن استغلال و آزادی انسانی توسط ضرورت نخستین قربانیش آقای رهبر است کسی که در راس قرار میگیرد، این است که یک انسان تبدیل میشود به استالین، آقای خمینی که مگس را از پنجره بیرون میاندازد تبدیل میشود به کسی که مینویسد بکشید و رحم نکنید هرکس سر موضع است بکشید، در 3 شب 4000 نفر بنا بر یک براورد، بنا به قول آقای منتظری 2800 تا   3800 نفر ، بنابرفهرستی که هست از 5000 هم بیشتر، قربانی ضرورت شدن این است حالا که شدی قربانی ضرورت، این ضرورت دیگر شما را ول نمیکند، حفظ نظام از اوجب واجبات است توضیح اون ضرورت است، مستبد را حالا که شده است جبار او را تبدیل میکند به آدمی که هر روز ترس دارد از موقعیت خود و در پی ایجاد فرصت است نه استفاده تنها از فرصت بلکه ایجاد فرصت برای بکار بردن خشونت، ناگهان می بینی آقانشسته است پیام میدهد که شجره خبیسه آل سعود یا مثلا نوه آقای خمینی میگفت نشستیم نهار میخوریم یکدفعه می بینی آقای خمینی از جا بلند شد و یک بهرانی راه انداخت، این می آید از این ترس و این ضرورت، و این گم کردن گوهر استغلال و آزادی است.

دیگر قابل پوشش نیست آقای خامنه ای! شما گم کردید استقلال و آزادی را، بنده اون ضرورتی شده اید که خشونت را مثل معتاد روز افزون باید بکار ببرید، پوشش قرار دادن هم دردی از شما دوا نمیکند چنانکه میبینی نکرده است کسی نیست که الآن بگوید تغصیر آقای مرتضوی بود و واقعا هم عمدی توی کار نبود، یعنی چه، مگر به غیر عمد شکنجه کرده اند؟ آدمک بودند؟ مثلا شما برنامه گزاری کرده بودی و آنها اون دختر نگون بخت را با اون وضع وحشیانه شکنجه کردند و بعد هم آتش زدند، این خود به خود بوده است؟ غیر عمدی بوده است؟ چگونه میشود شکنجه غیر عمدی باشد؟ کشتن زیر شکنجه غیر عمدی باشد؟ این صبوعیت غیر قابل وصف غیر عمدی باشد؟ پس عمدی است، زندان غیر عمدی نمیشودکه، بنده زور دروغی میگوید که مرغ پخته را هم به خنده می اندازد. مگر میشود زندان غیر عمدی؟ شما یک زندانی ساختید که کارهایی که حتی در اون زندانهای مثل اوین میکردید اونجا نمیشده است بکنید میبردید اونجا میگویید غیر عمدی بوده است؟ چگونه بوده است که شما این زندان را ساختید و این شکنجه ها را کردید و این آقای مدعی ولایت مطلقه که دستگاه قضایی تحت نظر اواست، رئیسش را نصب میکند ایشان خواب بودند؟ از هیچ مطلع نشدند؟ فرق اون یکی با این یکی این است که او جرات کرد بنویسد بکشید، این یکی نه، الآن هم گرفتار این است که جانشین تعیین کند، در واقع این پوزش سرنخی است که به ما میگوید نمونه نوعی جانشینی که آقای خامنه ای برای خودش در نظر گرفته است کی میتواند باشد. حالا که اینرا گفتم هم خودم در صدد میشوم که این آدم را پیدا کنم هم آنهایی که میشنوند و از درون رژیم آگاهی دارند، از درون دستگاه آقای خامنه ای آگاه میشوند، آنها باید در صدد بشوند این مصیبت را قبل از اینکه بر سر ایران بیاید شناسایی کنند.

شاد و پیروز باشید  

مصاحبه رادیو عصر جدید با آقای بنی صدر

جمعه ۲۶ شهریور ۱۳۹۵