میگویند که فردای پیروزی انقلاب بزرگ ایران در سال ۵۷ هانری کسینجر در مصاحبهای گفته که آمریکا تحمل ژاپن دوّم در آسیا را ندارد! توانستند با کمک آدمهایی چون علی خامنهای علیه انقلاب ایران کودتا کنند و برای پوشاندن دم خروس شعار مرگ بر آمریکا سر دادند!! که در حقیقت مرگ ابر استقلال ایران بود، و بدینصورت استبداد و وابستگی را که ملت ایران با انقلاب خود بیرون کرده بود برگرداندند!! بدانیم در کشورهای زیر سلطه چون کشور ما استبداد بدون وابستگی ممکن نبوده و نیست، ولایت مطلقه فقیه از بدو تاسیس، قدرتهای خارجی را در شکل “مرگ بر آمریکا”! محور تصمیمگیری بجای دفاع از حقوق ملی ساخت تا استبدادش را ایجاد سازد! نمیتواند این وابستگی را بصورت علنی رها کند! مگر تبدیل آن به وابستگی از نوع شاه سابق یعنی “درود بر آمریکا”! و دفاع از منافع آنها بصورت علنی ولی مثل امروز علیه حقوق ملی!! صاحبخانه را باید که بفکر وطن خویش بیفتد و دفاع از حقوق ملی را محور تصمیمات سازد و حقوق بشر، حقوق شهروند و حقوق طبیعت را احیا سازد که ایران محتاج آزادی و استقلال برای بقایش است. ژان پل سارتر مینویسد که “آدمی مدام شکست می خورد اما از دل این شکستها یک پیروزی بیرون میاد که آدمهای معمولی متوجهاش نمیشوند . من تاریخ را همیشه اینطور دیده ام.” خدا بیامرزدش حق با او بود و است تنها کسانی اشتباه نمیکنند و شکست نمیخورند که حرکتی نمیکنند و مرده زنده اند! چرا که شکست یعنی حرکت و قبول تجربه، از هر شکستی راههای پیروزی ترسیم میشوند، اگر آدمی از ترس شکست، تجربه را رها نکند و از آن درس بگیرد! در اخر باید به دانشجویان وطن نقش آنها را یادآوری کنم، که به عنوان کاتالیزر میبایست اعتراضات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی را به اعتراضات سیاسی تبدیل کنند البته با اهمیت دادن به فکر راهنما بر پایه عدم زور و یافتن بیانی که خواست عموم مردم برای احیا حقوق خود، احیای حقوق وطن و احیای حقوق طبیعت باشد تا با نابودی آخرین خوان استبداد یعنی دستگاه استبداد دینی در ذهنیت و عینیت برای همیشه با آموختن از تجربه ، استبداد را از ایران بیرون اندازیم!
شاد باشید.
حمید رفیع