تظاهرات معلمان برای پیگیری حقوق انسانی و شهروندی و ملی خود در شهرهای مختلف ایران فراگیر گشته است و البته از آنجا که هر پدیده ای در چهار بعد سیاسی/ اجتماعی/ اقتصادی/ و فرهنگی خود رخ میدهد، نگاهی به خواسته ها و شعارهای مطرح شده توسط معلمان نشان میدهد که خواسته های معلمان نیز در هر چهار بعد سیاسی/ اجتماعی/ اقتصادی/ و فرهنگی مطرح گردیده است:
معلم زندانی آزاد باید گردد.
معلم بپا خیز برای رفع تبعیض.
دانش آموزم نابینا شد، جواب آب ساچمه نیست.
مسئول نابینایی دو چشم دانش آموز اصفهانی کیست؟
تا حق خود نگیریم، از پا نمینشینیم.
من یک معلمم، آمده ام به دانش آموزانم بیاموزم که حق گرفتنی است.
و …
علاوه بر آنها، نام بردن از حق و خواستار اجرای آن شدن، نشان از تحولی اساسی در ذهنیت جامعه دارد، چرا که از جنبش ۸۸ که شعارها بر پایه درخواست از حاکمیت ابراز میشد، “رأی من کو” جامعه، به صرافت گرفتن حق خود و از پا ننشستن تا تحقق آ، تحول کرده است، و از زاویه عملکرد خود حرکت می کند، و نه تقاضای عمل از حاکمیت!
اما در واقع امر، حق نه گرفتنی است و نه دادنی، بلکه ذاتی انسان و داشتنی است، و همه آحاد بشر دارای حقوق ذاتی برابر هستند، و این حقوق انسانی و شهروندی و ملی و جهانی و طبیعی را می بایست با از جا کندن ریشه های استبداد، در پندار و کردار خود عینیت بخشید، تا احیای آن ممکن شود.
معلمان ایران که هر روز و هر هفته و هر ماه در مدارس، نسل جدید را می پرورانند، ضامن و پشتوانه توان علمی و فکری آینده ایرانند. چرا که محیط مدرسه بهترین مکان تمرین آزادگی و استقلال و رشد و مبارزه با روش های خشونت گستر است. تبیین آگاهی ملی ایرانیان و نسل حال و آینده و به ثمر نشاندن بار آن، خوشبختانه بر دوش قشری فهیم و عاشق و زحمتکش نهاده شده است که چنانچه عاشق اعتلای ایران و ایرانی نبودند، در انتخاب شغل پر مسئولیت معلمی تردید می کردند. امانت مقوله آگاهی ملی و حقوندی و حقوقمندی را در دهه های خطیر سرکوب، معلمان ایران در آستین خود حفظ کرده اند. معلمان، این سفیران خرد، واقفند که تداوم ایران نیازمند انتقال این مقولات از نسلی به نسل دیگر است. از اینرو جنبش معلمان، سهم بسزایی در ممکن و میسر گرداندن پایان هر گونه نظام استبدادی، در ایران دارا می باشد.
معروف است که وقتی مدرسه دارالفنون را امیرکبیر تأسیس کرد، شاه قاجار برای دیدن مدرسه آمد و از شاگردان پرسید، بلژیک پایتخت چه کشوری ست، دانش آموزی پاسخ داد، بلژیک یک کشور است و پایتختش بروکسل است. شاه از اینکه بچه ای اشتباه او را تصحیح کرده، خشمگین شد و میگویند، دستور بستن مدرسه را داد. بعدها که دوباره مدرسه را باز کردند، تنها شاگردانی به مدرسه راه می یافتند که پذیرفته بودند، شاه هرگز اشتباه نمی کند!
جامعه ای که با چنین زورمداری و خود سانسوری، از یافتن علل استبداد قافل شود و به آن خو کند، هرگز به حق خود در مشارکت واقعی در امور خود، باور نمی یابد. رفع این خود سانسوری در ذهن نوباوگان میهن و شکستن انواع سانسور را روش های تحقیق بدون پیشداوری، چون و چرا کردن در همه امور، زدودن ذهنیت از فرم های مختلف خشونت، کسب اعتماد به نفس و امید، ارزش دانستن مبارزه برای تحقق آرمان ها و …، قرار دادن، تعالیم معلم های مبارز در وطن بوده و هست، که اجازه داده با وجود استبداد، ذهن جوان ها از سانسور و خودسانسوری، تا حد زیادی آزاد شده و باعث شود تا آموختن علم، ارزش شود. امروز معلمان وطن در زیر فشار استبداد ولایت مطلقه فقیه و دروغ هایی که استبداد برای بقایش بجای علم ترویج می کند، به اعتراض برخاسته اند، آنهم اعتراضی به حق.
اما چاره کار، در خلع ید کردن از نگاه دارندگان خیمه نظام ولایت فقیه است. آشکار است که چنین خلع یدی، در خلا انجام دادنی نیست. در جامعه است که می تواند رخ بدهد. بنابراین، از جامعه مدنی است که باید مشروعیت کسب کند. با توجه به این واقعیت که یا ایرانیان استقلال و آزادی و دیگر حقوق خود را می یابند و کمر همت به نجات اقتصاد و طبیعت کشور و تمدن ایران بر می بندند،، یا کشور از دست می رود، پس تنها وقتی چنین خلع یدی مشروعیت پیدا می کند که درجا، ولایت به جمهور مردم، بازگردانده شود.
جامعه زمانی آماده چنین خلع یدی میشود که جنبش های زنان و دانشجویان و معلمان و کارگران و …، بهم پیوسته و جنبشی همگانی به دور از خشونت در کل جمهور مردم اعتلا یابند و ذهن خود را از القائات دستگاه تبلیغاتی نظام، پاک و زندگی خود را از مدار بسته بد و بدتر، نجات دهند.
ما مجامع اسلامی ایرانیان برای احیای حقوق بشر، حقوق طبیعت، حقوق شهروندی و حقوق ملی و شکستن سانسور و خود سانسوری، در کنار معلمان جسور و شجاع ایران هستیم و خواهیم ماند. اما بر این باوریم که اعتراضات معلمان، کارگران، کشاورزان، پرستاران، دانشجویان و … برای احیای حقوق خود، تا وقتی به شکل جویبار های جدا از هم قرار گیرند، مؤثر واقع نمی شوند، از آنجا که احیای این حقوق خواست اکثریت مردم ایران است، باشد که این جویبارها کنار هم قرار گیرند و خواست “حق من کو؟” را چون دریایی بسازند، تا احیای این حقوق ممکن شوند.
۲۳ آذرماه ۱۴۰۰