بعد از شکست ترامپ، بایدن همانطور که قبل از انتخابات گفته بود، تمایل امریکا به بازگشت به مذاکرات را ابراز کرد. در اوایل سال ۲۰۲۱، مذاکرات بین ایران و کشورهای اروپایی و چین و روسیه برای توافق اولیه جهت احیای برجام، در وین انجام شد. مذاکرات در شرایطی برگذار می شد که اصول گرایان و خامنه ای بطور متداول علیه برجام و ضعفهای تیم مداکره کننده سخنرانی می کردند. آنها از چند سال قبل از آن، برجام را خیانت می خواندند و یا برجام را لاشه مرده و متعفن و زن فراری دیگران معرفی می کردند! و آنرا در مجلس آتش زدند و حتی اصول گرایان، بعد از خروج ترامپ از برجام و ترور قاسم سلیمانی، می گفتند بعد از شهادت سلیمانی هرکس دم از مذاکره بزند دهانش را خرد میکنیم! و با اشاره به مرگ رفسنجانی در شعارهای خود می نوشتند: “ای آنکه مذاکره شعارت، استخر فرح در انتظارت!” البته تمامی این شعارها علت داخلی داشت؛ باید هرطور شده کارنامه روحانی را سیاه می کردند تا نماینده خودشان را به کرسی ریاست جمهوری برسانند. همانطور که بارها گفته ام، مسئله هسته ای در ایران، ربطی به تقویت ایران در زمینه انرژی نداشته بلکه از آن بعنوان وسیله ای برای حذف در داخل و معامله در خارج استفاده کرده اند. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، آنها می خواستند از نامزدی ظریف و هر کس دیگری که از برجام مثبت یاد کند، جلوگیری کنند. با اینکه مذاکرات موسوم به وین، در 6 اسفندماه 1399 خوب پیش رفته بود و بقول روحانی امکان امضای توافق بود اما با تصویب طرحی در مجلس، تحت عنوان اقدام راهبردی برای لغو تحریمها و صیانت از حقوق ملت ایران “در راستای تامین شروط ۹ گانه مقام معظم رهبری” در خصوص توافق هسته ای شروع به کار شکنی جدی کردند. بالاخره با انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۰، مذاکرات از خرداد ماه متوقف شد.
رئیسی همانطور که خامنه ای خواسته بود مقام ریاست جمهوری را بدست آورد و از آنجا که حمله های شدید به برجام کرده بودند و حتی مذاکره را قبول نداشتند نمی توانستند به مذاکره بپردازند، چند ماهی را به بهانه اینکه باید تیم جدید روی کار بیاید مذاکرات را تعطیل کردند. تا اینکه علی باقری، مذاکرهکننده ارشد هستهای ایران شد و مذاکرات با وقفه زیاد از سرگرفته شد. با توجه به آنچه که بر علیه برجام گفته بودند، مذاکرات را طولانی کردند و اکنون که حدود 10 ماه از ریاست جمهوری رئیسی می گذرد، هنوز توافق رسمی نشده است. با توجه به اظهار نظرهای مختلف به نظر می رسد بر سر همه چیز اتفاق نظر وجود دارد به جز بر سر برداشتن سپاه پاسداران از لیست سازمانهای تروریستی و از لیست تحریمها. یعنی در باره آنچه که تعهدات هسته ای ایران است اختلافی وجود ندارد و اتلاف وقت بر سر مسئله ای خارج از تعهدات هسته ای می باشد. اما در باره تعهدات هسته ای، محمود نبویان و علی خضریان، دو نماینده وابسته به جبهه پایداری در مصاحبهها و یادداشتهای متعددی گفته اند که تیم مذاکرهکننده از «خطوط قرمز» رهبر جمهوری اسلامی عبور کردهاند. روز ۲۱ فروردین نیز ۲۵۰ نماینده مجلس خطاب به ابراهیم رئیسی، نامهای نوشتند و خواستار توجه تیم مذاکرهکننده به شروطی مانند عدم خروج دوباره آمریکا از برجام و تصویب این موضوع در کنگره آمریکا، تضمین دادن آمریکا برای عدم اعمال مکانسیم ماشه پس از بازگشت به برجام، تضمین آمریکا برای عدم اعمال تحریمهای جدید پس از احیای برجام، تضمین فروش نفت و انتقال کامل منابع مالی و راستیآزمایی رفع تحریمها شدند. اما همه می دانند که چنین تضمینهایی از سوی امریکا وجود ندارد و نمی تواند هم وجود داشته باشد. از اینرو توافقهای صورت گرفته حدودا همان توافقهایی است که در زمان روحانی صورت گرفته بود اما اکنون که خر خامنه ای از پل انتخابات ریاست جمهوری گذشته است او مانند گذشته، یکی به نعل می زند و یکی به میخ. او روز سهشنبه ۲۳ فروردین با ابراز رضایت از «مقاومت» در مقابل آنچه که او آنرا «زیادهخواهی» طرف مقابل در مذاکرات هستهای خواند، خواستار ادامه این روند شد و گفت: «آنها به بنبست رسیدهاند، ما به بنبست نرسیدهایم». علی خامنهای که در دیدار با مسئولان حکومت جمهوری اسلامی سخن میگفت، مقامهای آمریکایی را متهم کرد که به ادعای او، «بدعهدی کردهاند» و از مقامات خواست که «مطلقا معطل مذاکرات هستهای» نشوند و کار خودشان را پیش ببرند. اما
ماجرای بدعهدی آمریکا چیست؟ از گفته ها و نوشته های مختلف، اینطور به نظر می آید که امریکا قبول کرده بود که سپاه پاسداران را از لیست سازمانهای تروریستی بیرون آورد اما نه از لیست تحریمها. علی جنتی مطلبی گفته که مسئله را روشنتر می کند. او در 28 فروردین ماه نوشت: «گفته می شود یکی ازموانع توافق برای احیای برجام مخالفت امریکا با حذف سپاه پاسداران از فهرست تروریسم FTOاست در حالیکه در دولت وازدهم خارج ساختن مقام رهبری و نهادهای وابسته به رهبری از تحریم و حذف سپاه از فهرست تروریسم به عنوان پیش شرط هرگونه مذاکره مورد توافق امریکا قرار گرفته بود.» پس قرار اول حدف سپاه از لیست سازمانهای تروریستی بوده. اصولا از دید حکومت جدید امریکا، قرار دادن کل سپاه پاسداران در لیست تحریم، معنی ندارد زیرا نمی توان ارتش یک کشور را تحریم کرد. اینکار بدست ترامپ صورت گرفته بود و از نظر حقوقی بی معنی می نماید زیرا ارتش یک کشور فرمانده دارد و تمامی کسانی که با آن ارتش کار می کنند و یا بودجه آنرا تامین می کنند نیز در لیست تروریستی قرار می گیرند. در اینطورت باید کلا هر گونه تماس با دولت تروریستی را قطع کرد، امری که فعلا صحبتی از آن در میان نیست. در ضمن از دید دستگاه بایدن این تحریمها هستند که موثرند و از اینرو برای مهار پاسداران تنها کافی است که آنها در لیست تحریمها باقی بماندند.
اما اینبار به انتخابات میان دوره ای در امریکا نزدیک می شویم و حال بایدن است با مشکلات داخای روبرو می شود. 6 ماه تا آنزمان باقی مانده است و جمهوریخواهان می خواهند در انتخابات پیروز بزرگ باشند. از اینرو، هر از چندی با دادن نامه هایی، مخالفت خود را با بایدن بیان می کنند. دو ماه پیش حدود 200 نماینده مجلس نمایندگان آمریکا، در نامهای به جو بایدن، رئیسجمهوری آمریکا هشدار دادند که هر گونه توافق اتمی جدید با ایران، بدون تایید نمایندگان کنگره به سرنوشت «برجام» دچار خواهد شد. این نمایندگان، از دولت بایدن خواستند که هیچگونه ضمانتی در رابطه با برنامه اتمی ایران به مقامات تهران ارائه ندهد. این نامه، اشاره کرده است که پیش از هر گونه لغو تحریم، باید «جمهوری اسلامی در مورد تمام فعالیتهای اتمی پنهانی خود پاسخ داده و همه زیرساختهای مرتبط با غنیسازی را جمعآوری و فعالیت در این زمینه را کاملا متوقف کند.»
در 10 فروردین گروهی از جمهوریخواهان، نامهای را برای «آنتونی بلینکن»، وزیر امور خارجه آمریکا ارسال کرده و در آن از احتمال احیای توافق هستهای با ایران ابراز نگرانی کردهاند. این نامه ابتدا توسط «جیمز کومر»، عضو ارشد کمیته نظارت مجلس نمایندگان آمریکا ارائه شده و «گلن گراثمن»، عضو ارشد کمیته امنیت ملی مجلس نمایندگان به همراه «ویرجینیا فاکس» و دیگر اعضای جمهوریخواه کمیته نظارت با او همراهی کردهاند. در این نامه، ایده مذاکرات هستهای با ایران، ایدهای بد خوانده شده است.
چندی بعد ۱۴ سناتور جمهوریخواه شامل تد کروز، لینزی گراهام و جان کندی از جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا، خواستند نام سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را از فهرست “سازمانهای تروریستی خارجی” خارج نکند. آنها در نامه خطاب به آقای بایدن نوشتند که چنین تصمیمی “بهشدت نادرست و خیانت به شرکا و متحدان آمریکا در منطقه” خواهد بود. آنها گفتند که “حذف سپاه پاسداران از فهرست سازمانهایی که به اقدامات تروریستی ادامه میدهند، بیتردید به جهان نشان خواهد داد که نامگذاریهای تروریستی ایالات متحده ابزاری سیاسی هستند که این دولت مایل است هر زمان که به نفع منافع سیاسی خود باشد، با آن معامله و تجارت کند”.
و بالاخره در 24 فروردین، باز هم گروهی از نمایندگان محافظهکار در کنگره آمریکا به نمایندگان مجلس ایران هشدار دادهاند که به محض تسلط جمهوریخواهان بر کنگره، مانع هرگونه توافق هستهای، که دولت فعلی آمریکا امضا کرده باشد خواهند شد. در این توییت به فارسی نوشته شده: “به نمایندگان مجلس جمهوری اسلامی تضمین میدهیم، وقتی ما جمهوریخواهان کنترل مجلس نمایندگان را به دست بگیریم برای کلهپا کردن احیای برجام به دست بایدن و اعمال دوباره فشار حداکثری هر چه در توان داریم به کار خواهیم بست.”
تحت چنین فشارهایی بایدن از ایران خواسته است که تعهد کتبی دهد که سپاه پاسداران در خارج از مرزهای ایران عملیات تروریستی انجام نمی دهد از جمله امریکا خواسته است که سپاه پاسداران دست از تهدید به مرگ کردن مسئولان ترور قاسم سلیمانی ـ یعنی ترامپ و پومپئو و ژنرالهای ارتش امریکا ـ بردارد. اما دولت ایران حاضر به دادن تعهد کتبی نشده است. بدینقرار هر چه به انتخابات میان دوره ای امریکا نزدیک تر می شویم فشار جمهوریخواهان به دستگاه بایدن بیشتر می شود. هدف آنها این است که بایدن را فردی ضعیف در مقابل خواسته های ایران معرفی کنند تا در انتخابات آینده دست بالا را داشته باشند. یکی از راه حلهای دولت بایدن این است که سپاه پاسداران را از لیست سازمانهای تروریستی بیرون آورد و سپاه قدس را در آن لیست قرار دهد. اما در این مورد نیز هنوز تردید دارد.
آنچه مهم است که هموطنان بدان توجه داشته باشند این است که سیاست هسته ای رژیم ولایت فقیه، کاربردی در تقویت ایران در بخش انرژی ندارد. نزدیک به 20 سال است بنام اینکه حد غنی سازی به چه میزان باشد، مذاکره می شود اما کسی نمی پرسد از آنجا که غنی سازی به هیچ کار ایران نمی آید چرا در باره آن مذاکره می شود با اینکه صدها میلیارد دلار برای میهن در این مدت هزینه داشته است؟ از دید خامنه ای سیاست هسته ای، تنها وسیله ای برای چانه زنی در خارج و حذف مخالفان در داخل است. او ایران و ایرانیان را به گروگان گرفته است. غرب هم نیک میداند که ایران، کوچکترین خطر هسته ای ندارد و دعوا بر سر مسائلی است که ربطی به سیاست هسته ای ندارد. آیا برجام بی فایده و بی حاصل برای ایرانیان از “انتخابات” ریاست جمهوری ایران تا انتخابات میان دوره ای امریکا سرگردان باقی خواهد ماند؟ آیا سئوال اصلی این نیست که چرا ما ایرانیان خود را سرگردان برجام کرده ایم و در انتظار توافقی نشسته ایم؟ توافقی که چه صورت گیرد چه صورت نگیرد مشکلی از مشکلات ایران را حل نمی کند.