هوالحق،
ایران به پا خاسته در سال ۱۳۵۷ در مصافی هوشمندانه با رژیم مستبد و وابسته به زور و سرمایه داری جهانی ، سرانجام پس از جانفشانی های بی شمارِ بهترین فرزندانِ این مرز و بوم توانست در ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ پس از سالها مبارزه در بستری که گُل را بر گلوله پیروز نمود – اندیشه استقلال طلبی ، آزادی خواهی و رشد بر پایه عدالت اجتماعی را در مقیاس جهانی طرح و رژیم شاهنشاهی را سرنگون نماید.
پیروزی نخستین رئیس جمهور انقلاب ایران آقای ابوالحسن بنی صدر با اکثریت آراء نماد این اندیشه ورزی هوشمندانه مردم در راست راه استقلال طلبی ، آزادی خواهی و رشد جامعه بر پایه عدالت اجتماعی ، اقتصادی ، سیاسی و فرهنگی بود ، چرا که ؛ کتاب ها ، مقالات ، سخنرانی ها و مناظره های آقای بنی صدر موید این حقوق حقه برای هر جامعه آزاد ، مستقل و حق محور بود.
برپائی استبداد دیرپا در ایران و نفوذ فرهنگ منبعث از این استبداد ، طیف آخوندیسم در ایران را بر آن داشت تا با توسل به پوسته اسلام خواهی و محتوی قدرت با دیکته نمودن مبانی فکری زور مدارانه و فریبکارانه خود ، جریان انقلاب را از توحید رشد به تضادهای ویرانگر شرک آلود در تمامی عرصه های سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی هدایت نماید.
بدین ترتیب مصافی بزرگ بین دو اندیشه و عمل از فردای اولین انتخابات ریاست جمهوری آغاز گردید که البته از عقبه ای دیرینه در تاریخ سیاسی ایران برخوردار بود . مصافی بین منادیان استقلال ، آزادی و رشد بر پایه عدالت اجتماعی (آقای بنی صدر و … و مردم حق جوی ایران از یک سوی ) و متصدی های نضج گیری استبداد نوین (آقایان خمینی ، بهشتی ، رفسنجانی ، خامنه ایی و … از سوی دیگر).
با هجرت آقای بنی صدر به خارج از ایران ، در راستا و به دنبال کودتای ۳۰ خرداد ۱۳۶۰ جهت روشنگری استبداد نوین ، زد و بندها ، چپاول ها و ویرانگری حاکمیت آخوندی و مافیای نطامی مالی پس از آن – جریان مبارزه سمت و سویی نوین یافت.
در این بازه زمانی ، دوباره و هزار باره در تاریخ مبارزات ایران ، استبدادی خونخوار و ضحاک پیشه در صدد دیکته نمودن خود به جامعه بود ، تا آنچه را که نباید بشود را اجرائی نماید و اجرائی نمود.
این جریان جهتِ خود ترمیمی ، در مصاف با خیزش حق طلبانه مردم ، همچون همه نظام های زور مدارِ حاکم در سطح جهانی ، اقدام به تشکیل دو طیف سیاسی در دلِ نظام مستبد و ویرانگر خود نمود:
۱- طیف اصلاح طلبان – ۲- طیف اصول گرایان (در خصوص اصلاح طلبی در ایران و نیز جامعه جهانی طی یک نوشتار جداگانه سخن خواهم گفت).
با روند تشکیل دو جناح فوق حهتِ فریبکاری – بیش از دو دهه با طرح شعار بد و بدتر ، سعی در به بیراهه کشاندن جنبش های مردمی در ایران نمود و هم اکنون نیز.
اکنون اما : امر بر مردم هوشمند ، آگاه و دلیر ایران مکشوف است ، چرا که ؛ همواره واقعیتِ حق ، خود را بر مجاز ناحق دیکته خواهد نمود.
اکنون بار دیگر با ظلمی که بر مهسا امینی رفت و او را به کام مرگ کشاند – خیزش مردمی بر علیه نطام مستبد و ویرانگر ولایت فقیه شعله های اعتراض بحق خود را بلندتر بر افروخت و میرود تا بار دیگر صدای خود را برای تحقق استقلال ، آزادی و رشد بر پایه عدالت اجتماعی به جهان آغشته و تنیده در زور اعلام نماید.
هم اینک جنبش مردمی ایران با امیدها ، خطرات و دلشوره های متعدد آمیخته است.
از یک طرف شکوفه های امید به رهایی و برپایی جهان و جامعه ای خالی از خشونت و زور ، مستقل و آزاد ، حق محور و عدالت پیشه جلوه گری میکند تا جهانیان را به عطر معطر خود فرا خواند.
از سوی دیگر نیروهایی با محتوای خشونت ، زور و ویرانگری ، ملبس به لباس آزادی خواهی و استقلال طلبی بار دیگر در صدد تصاحب حاصل تلاشهای این خیزش عظیم هستند ، تا با این تصاحب بتوانند با بازسازی استبداد و ویرانگری نوین ، بار دیگر وطن رنجیده را به بیراهه تباهی بکشانند . آنانکه که سخن از آزادی و رشد میزنند، اما در وسیله ای که بکار می برند هدف و اندیشه واقعی خود را به نمایش می گذارند . هدفشان در وسیله ای که بکار می برند خود را نمایان می سازد – نمایشی از خشونت محض.
نیروهایی که برای رسیدن به شعارهای فریبنده خود وسیله ای جز زور ، خشونت و کشتار نمی شناسند ، زبان گویای نضج گیری خشونتی نوین را پس از سقوط نظام ولایت مطلقه فقیه بشارت می دهند.
بر رهروان راستین اصول حقوندی و حق محوری است که در تلاشی مضاعف با شناخت ، بکارگیری و طرح نمودن روش ها و شیوه های غیرِ زور مداری و غیرِ خشونت ورزی افسار گسیخته و نلغزیدن در آنارشیسمِ خشونت ، تباهی و ویرانگری – گوش به پیشگامان راست راه استقلال ، آزادی و رشد بر پایه عدالت اجتماعی سپرده و چشم به این پیشگامان داشته باشند.
پیشگامان مردم سالاری که دیدگاه ها و راهکارهای خود را در تشکیلات “مجامع اسلامی ایرانیان ” طی اطلاعیه ها – بیانیه ها – سخنرانی ها – روشنگری ها و دعوت نامه ها – به سمع و نظرِ مردمِ وطنِ در رنجِ خود می رسانند.
پیشگامانی که بیش از چهار دهه در کنار و به همراه آقای بنی صدر بوده و به اصول و بینش راهنمای مبتنی بر عدم زور و ویرانگری طرح شده از سوی ایشان ، واقف و بدان آگاه هستند.
پیشگامانی که قوه رهبری را توانایی ذاتی هر فرد انسانی دانسته و به تعمیم این رهبری درسازماندهی شوراهای متعدد آگاهند.
آنان که اساس حرکت اقتصادی را بر رشد تولید و اقتصاد تولید محور میدانند رشدی که در آن اقتصاد در خدمتِ انسان است نه بلعکس و نه مجری چپاول.
آنانکه ایران را آزاد ، مستقل و در حرکت رو به رشدِ عدالت می خواهند ، به دور از باور و مرام زورگویی و چپاول گری …
در خصوص وضعیت فعلی جنبش ، نکات ناگفته ای را که در این نوشتار نیامده در نوشتار بعدی خواهم نگاشت.