نامه ۵۳ نهج البلاغه: “وقتی مردم برای اعتراض و گرفتن حق خودشان به سوی تو آمدند، نظامیانت را مرخص کن تا مبادا مردم با دیدن آنها بترسند و به لکنت زبان بیافتند. من بارها از پیامبر شنیدم که هیچ جامعه ای مقدس و پاک نخواهد شد، مگر آنکه مردمانش بدون ترس حق خود را مطالبه کنند”.
دیگر بر تمام اقشار جامعه، بخصوص دانشجویان روشن و مبرهن است که پاسخ کوچک ترین فعالیت به حق دانشجو ضرب و شتم است و بازداشت.
به جرئت می توان گفت تا به امروز، صدها دانشجو بازداشت شده و سنگین ترین احکام و وثیقه ها را به دنبال داشته است. در فضای خفقان امروز دانشگاه، در برهه ای که هر صدای معترضی خفه می شود، در زمانه ای که دانشگاه دیگر دانشگاه نیست؛ بازداشت دانشجویان و برخورد حراست علیه آنها، مصداق بارز سلب امنیت، آرامش و آزادی دانشجو است.
حراست محکوم است، در برابر حادثه هولناکی که در دانشکده علوم اجتماعی رخ داد. حراست محکوم است، در برابر دانشجویانی که با دست و پایی کبود و خونین از دانشکده علوم اجتماعی خارج شدند. حراست محکوم است، در برابر خاطر آزرده و اشک و بغض دانشجویانی که دوشنبه ۲۵ مهر در دانشکده علوم اجتماعی به اجبار نگه داشته شدند. حراست محکوم است، در برابر دانشجویان محبوس در کیوسک ورودی دانشکده، در برابر ضربات ظالمانه با باتوم، در برابر کارت های بی دلیل گرفته شده، و در برابر هر عملی که خلاف وظیفۀ اصلی حراست است.
حراست باید حافظ دانشجو باشد و این، خواستۀ به حق دانشجو است که از حراستش نهراسد و جوابش باتوم و شوکر نباشد. این خواسته، اساسی است و تا برآورده نشدنش، قطعاً حراست دانشگاه محکوم خواهد ماند.
علاوه بر همۀ این ها، این روزها که عده ای به اصطلاح داد سخن می دهند، عَلَم گفتگو برافراشته اند و سینه بر روی خودی سپر می کنند، نباید سکوت کرد. گفتگو فضا می طلبد. محیطی برابر می خواهد، و حقوق برابر جناح ها و امنیت. باید بلند و روشن گفت، در فضایی که جواب احقاق حق عده ای، بازداشت شدن است و اضطراب و ترس، و در مقابل، عده ای دیگر هیچ مانعی بر راهشان قرار نمی گیرد، گفتمان، امر مضحکی است.
به زبانی دیگر، آنقدر ظلم بر سرمان ریخته اند که بیان کردن همه شان ممکن نیست، و فضایش هم نیز.
افزون بر ظلم و نابرابری موجود در جامعه، افزون بر برخورهای شنیع و سخت حراست و بازداشت دانشجویان، بدا به حال ما که حتی دانشجویان در خوابگاه نیز رنگی از آرامش نمی بینند. نمونه نزدیکش حوادثی است که بارها برای خوابگاه حافظ اتفاق افتاده است. حملۀ لباس شخصی ها به خوابگاه، شکستن شیشه های در ورودی، حمله به نگهبان خوابگاه، شکسته شدن شیشه چند اتاق با تیرهای ساچمه ای و پینت بال و تهدید خوابگاهیان به بازگشت دوباره توسط لباس شخصی ها، این ها از جمله حوادثی است که فقط در یک روز برای خوابگاه حافظ اتفاق افتاده است.
دانشگاه باید پاسخگو باشد که چرا، هم در محیط دانشگاه، و هم در خوابگاه، به امنیت و آرامش دانشجو تعرض می شود.
دانشگاه باید پاسخگو باشد!
و در آخر! ما دانشجویان دانشکده روانشناسی و علوم تربیتی در رشته هامان مطالبی یاد می گیریم، می آزماییم و می آموزیم تا در آینده در حرفه هایی فعالیت کنیم که در نزدیک ترین برخورد با مردم جامعه قرار دارد.
ما برای حفظ آرامش روانی مردم و برای تربیت و آرامش کودکانمان دغدغه داریم. حرف ما این است که جای کودکانمان نباید در زندان باشد. جوابشان ضرب و شتم نباید باشد. نباید کودکی کشته شود. نباید!
ما به عنوان دانشجویانی که نام دانشکده مان را بر دوش ها مان یدک می کشیم، نمی توانیم در برابر ظلم به کودکان سکوت کنیم. خواستۀ ما کوتاه شدن دست ظالمان است.
ما، جمعی از دانشجویان دانشکدۀ روانشناسی و علوم تربیتی، هر گونه جنایتی علیه کودکان سرزمین مان را محکوم می کنیم و تا به ثمر رسیدن خواستۀ بر حق مان می ایستیم که نقش جور و نشان ستم، نخواهد ماند.