back to top
خانهدیدگاه هامحمد جعفری: آیا دین مساوی با طبقه روحانی است؟ (۶)

محمد جعفری: آیا دین مساوی با طبقه روحانی است؟ (۶)

jahari mohamad.2

« باید سخت به هوش  و آگاه بود که امروز و یا فردا مردان و زنان لخت و عور را هم به میدان فرستد و حتی باید منتظر شنیع ترین فحشا و جنایت، برای اینکه آن را گردن مردم و کسانی که برای حقوق و آزادی ذاتی خود به انقلاب برخاسته اند، بود. »
رژیم مطلقه غارتگر، تمامی سعی اش این است که حداقل به طرفداران مسلمان و معتقد خود، و حتی به معتقدانی که خنثی هستند و هنوز تصمیم خود را نگرفته اند، به آنها بقبولاند که هدف این جنبش و یا انقلاب: لخت وعور گشتن دختران و بانوان کشور، در خیابان ها، کافه رستوران ها، کوچه و بازار و پارکها است. شیخکی بنام رسایی که نمایندگی مجلس را هم داشته دارای چنین افکار آشفته ای است! و در نتیجه شیوع بی بند و باری، اخلاق زدائی، فحشا، بی عفتی و در یک کلام از بین بردن دین شما است. اگرچه تا به امروز، چنین حرکت هائی دیده نشده و دختران، بانوان، مردان و همه جوانان سخت مواظب اند که دین و ارزشهای جهانشمول آن مورد هتک احترام قرار نگیرد و تا به نتیجه رسیدن این انقلاب و بعد از پیروزی هم چنان خواهد بود. اما باید سخت به هوش  و آگاه بود که امروز و یا فردا مردان و زنان لخت و عور را هم به میدان فرستد و حتی باید منتظر شنیع ترین فحشا و جنایت، برای اینکه آن را گردن مردم و کسانی که برای حقوق و آزادی ذاتی خود به انقلاب برخاسته اند، بود. 
بی جهت نیست که از ابتدا و حتی قبل از به دست گرفتن قدرت، سینما رکس آبادان را آتش زدند، و بیش از چهار صد نفر را به خاکستر تبدیل کردند. و بعد هم بمب در حرم حضرت رضا(ع) گذاشته شد (در سال 73)، و برای اعتراف گرفتن از زن سعید امامی که شوهرش جاسوس اسرائیل بوده، به او گفته شد که قرآن را با فلان جای خود فلان و بهمان می کردی. و اکنون زندان اوین را آتش می زند، قرآن آتش می زند و … و وقتی رژیمی با اغفال و دسیسه سازی از دختران جوان و زیبا فاحشه خانه برای به تور انداختن مخالفین خود درست  می کند و با اقسام و انواع دسیسه ها بعضی از مخالفین سست عنصر را به تور انداخته و خفه می سازد، همه کاری ساخته است. بنا بر بعضی اطلاعات خود رژیم و آمدنِ بویژه فرمانده سپاه آقای سلامی در حرم شاهچراغ، جائی که مردم را به خاک و خون کشانده اند، برای مردم و جوانان سخنرانی و اتمام حجت می کند که «شرارت را ترک کنید و دیگر به خیابانها نیائید» و این فتنه «برای شما هیچ فایده ندارد و امروز پایان اغتشاشات است» (هفتم آبان 1401) و می افزاید که ما هنوز با شما مدارا کرده ایم و با زبان بی زبانی می خواهد به همه بفهماند که اگر صحنه را ترک نکردید، باید منتظر چنین سرنوشتی باشید. بنابراین بسیار محتمل است که خود رژیم مانند موارد گذشته، دست به این جنایت زده باشد. و بویژه که این آقای سلامی فرمانده سپاه، همان سلامی است که وقتی آقای سلیمانی توسط آمریکائی ها ترور شد، در تلویزیون ظاهر شد و گفت:«ما انتقام می گیریم، انتقامی سخت»، بعد هم انتقام از ملت ایران گرفته شد و با دو موشک هواپیمای اوکراینی را با 176 سرنشین آن به  خاک فرستاد و ملت ایران را داغدار عزیران خود کرد.  
این رژیم مطلقه غارتگر به اندازه ای کودن و در خواب و خیال است که بعد از شش هفته ادامه جنبش هنوز نفهمیده که لباس ترس از مردم فرو افتاده و لذا مرگ رژیم آغاز شده است. از من و تجربه حداقل پنجاه ساله ام بپذیرید که اینها جز نگهداری و حفظ قدرت خود، هیچ دین و ایمان دیگری ندارند. من نمی گویم، اعمال چهل و اندی سال آنها همین را می گوید.   
 از باب تجربه و هشدار و آینده نگری نکاتی که شاید برای جامعه ای که در انقلاب شرکت کرده  مفید فاید افتد در زیر خواهد آمد: 
1- دین را مساوی آخوند و روحانیون حاکم و یا حتی روحانیونی که در حکومت به ظاهر شرکت ندارند یکی گرفتن، خطای بزرگی است. 
آیا دین مساوی با طبقه روحانی است که بعضی ها تا فرصتی دست می دهد آن را غنیمت شمرده و به طبل ضدیت با دین و دین ستیزی زده می شود؟ آیا ضدیت با دین و دین ستیزی راه به جائی می برد؟ و آیا با این عمل چیزی به دست خواهند آورد و اگر اینان هدف شان آزادی، استقلال، و داشتن حق حاکمیت خویش و داشتن اختیار سر نوشت خویش و یا به عبارت دیگر دموکراسی و مردم سالاری بر اساس برابری همه آحاد کشور و شرکت فعال در سرنوشت خویش باشد با ضدیت با دین و دین  ستیزی به آن خواهند و خواهیم رسید؟ دین چیست که حذف آن و یا ستیزه گری با آن ما را به هدفمان می رساند؟ دین واقعی پدیده و یا فنومن عشق و پرستش است.
عشق و پرستش که تنها مختص خداوند یگانه است، به صورت واقعی و خالص فقط از نهاد انسان آزاد و مستقل بر می آید. با بیگانه شدن انسان از فطرت آزاد و مستقل خویش، پرستش قدرت و نمادهای مختلف آن جایگزین پرستش خدای یگانه می شود و عدل و داد که از ویژگی انسان آزاد و مستقل است به نابرابری و ظلم و ستم تبدیل  می گردد. وجود این پدیده اجتماعی، از مهم ترین نشانه های به وجود آمدن شرک و پرستش قدرت و نمادهای مختلف آن در ابعاد و انواع گوناگون آن در جوامع بشری است. 
  حذف دینی که منطبق با فطرت آزاد عشق و پرستش خدای یگانه است، از جوامع بشری امری محال و تخیلی است. و کسانی که فکر می کنند با حذف دین از جوامع، آزادی انسانها محقق می گردد، به نظر من هم در شناخت دین و هم انسان به کجراهه رفته اند و با تجربه گرفتن از تاریخ، باید بدانند که حذف کردن دین از جوامع، امر تجربه شده غیر ممکن در طول تاریخ است و باز بنا به تجربه تاریخی، در هر زمان که کوشش برای حذف دین به عمل آمده است، جز این که ضایعه ای بر ضایعات بشر افزوده، نتیجه دیگری ببار نیاورده است. بنابراین باید کوشش شود که دین به جایگاه و رسالت  اصلی خویش که بیان آزادی و ساختن جامعه ای آزاد و مستقل و منطبق بر فطرت انسان است، بازگردانده شود.   
البته آنهائی که تاریخ را گذرا به یک دوره خاص محدود می کنند شاید حق داشته باشند که بگویند چرا  از دین سخن به میان می آید ولی اگر در اشل تاریخ بشریت به آن نگاه کنند مشاهده می کنند که دین حذف شدنی نیست و تا دین به جایگاه اصلی خود که بیان آزادی، استقلال، عدالت بر پایه رشد و حفظ و نگهداری اخلاق حسنه در جامعه است باز نگردد، در به همین پاشنه خواهد چرخید.  و هر دینی که حامی  قدرت و یا با قدرت عجین شد آن دیگر دین قدرت و ایدئولوژی قدرت است مانند هر ایدئولوژی قدرت ساز دیگر که قدرت حاکم برای مشروعیت خود آن را وسیله می کند، می سازد و یا در اختیارش قرار می گیرد.    
متأسفانه آدمهای ساده اندیش و بی علم و اطلاع از به جای پرداختن به جنایتی که حاکمان برای حاکمیت خود تحت هر عنوانی مرتکب می شوند، را تجزیه و تحلیل کنند، و به قانون قدرت و انحصارگری بپردازند، فوراً آن را ساده کرده و به گردن دین می اندازند. و می گویند این دین است که جنایت می کند. پس باید آن را حذف کرد. 
همۀ ادیان اسلام، یهودیت، مسیحیت و سایر اگر بیان آزادی، استقلال و اختیار حق حاکمیت نباشد  حامی قدرت بگردد دیگر دین نیست بلکه وسیله ای است در دست حاکمان برای حمایت از قدرت و حفظ و نگهداری آن و پر واضح است که دیگر آن دین نیست و دین قدرت و خود قدرت است. 
آدمیانی که غافل از روش و قانون قدرت و قدرت پرستی هستند غافلند از اینکه اگر به دنبال قدرت حرکت کرد، قانون قدرت خودش را به او تحمیل می کند. چگونه؟ بدینسان که اول حق و آن هم تمامی آن را به خود می دهد و بعد به توجیه اعمال خود هر لحظه و هر ساعت و هر عملی که انجام می دهد  می پردازد. بعضی از ساده اندیشان فکر می کنند که قدرت یعنی در دست داشتن قدرت سیاسی، اصلاً چنین نیست و قدرت همه نوع آن را شامل است: قدرت شامل قدرت های مادی و معنوی است. قدرت مادی در شکلهای مختلف سیاسی، نظامی، اقتصادی و در شکل مادی ظاهر می شود و آشکار عمل می کند. اما قدرت معنوی نظر به اینکه در لباس قداست و معنویت دینی، روحانی، عبادی، علمی فرهنگی، فلسفی، زهد و… به نوعی پنهان و یا نیمه پنهان  است  بسیار خطرناکتراز قدرت مادی است. 
 دین‌ستیزی:
به طبل ضدیت با دین و دین ستیزی زدن به غیر از نقد دین است که بسیاری این دو را با هم اشتباه می گیرند و هر بد و بیرایی را نثار دین و دینداران می کنند. البته باید دین را هم مثل هر پدیده دیگر با نقد سازنده به روز کرد. بسیاری از اندیشمندان و اشخاص منتقد دین هستند و به نقد آن هم در هر زمان پرداخته و می پردازند. اما با علم و اطلاع و نه اینکه کسانی که حتی مثلاً قرآن خواندن از روی آن را هم قادر نیستند، با ترجمه های غلط و غلوط و باب طبع خود، آیه ای را می گیرند و بدون توجه به پس و پیش و سایر آیات در آن باب هر ناروائی را نثار آن می کنند. بسیاری هم دین را انکار و یا بی دین هستند که آن هم حق آنها است. چون کسی تا نسبت به امری بویژه امر قلبی و ایمانی، یقین حاصل نکند، حق اوست که آن را قبول نداشته باشد. عیبی هم نیست و شاید حسنی هم در آن باشد. اما دین‌ستیزی شعبه‌ای از بنیادگرایی و نفرت افکنی و ستیزه‌جویی است در دوران ما – و هر دورانی – منشاء بنیادگرایی است.  بنیادگرایی در هر شکل آن خواه دینی و خواه ضد دین، انگیزه ای قوی برای دروغ‌گویی و جعل‌سازی دارد. مهمترین انگیزه آن دشمن‌ستیزی و نفرت‌افکنی و اثبات حقانیت خود است. وقتی دستاویزی نه برای نفرت افکنی و نه برای اثبات حقانیت ندارد، دست به دروغ و جعل می‌زند تا حقانیت خود را ثابت کند. در بین مخالفین چه داخل و چه خارج از کشور برای از میدان به در کردن دیگران و خود را غالب کردن چه دروغهایی ساخته شده و می شود.
2- ای ملت ایران هم اکنون همه چیز روشن است و هرگز این رژیم مطلقه غارتگر به حقوق و آزادی شما و به خواسته های به حق شما جز با کشت و کشتار پاسخ نمی دهد و حتی فرمانده سپاه در سخنرانی در شاهچراغ دیدید که حتی از این همه کشتار و جنایات دیگرکه توسط رژیم مطلقه غارتگر در این مدت انجام گرفته کوچکتری عذر خواهی و یا اظهار پشیمانی نکرد. پس برای رسیدن به حقوق خود یک راه بیشتر باقی نمانده است که آن هم اتحاد و یکپارچه به تظاهرات خود ادامه دهید که در غیر این صورت فرد فرد، گروه گروه و دسته دسته خون شما را خواهند مکید. 
اما برای پیروزی این نکته حیاتی است و همچنانکه بارها یادآورشده ام، باید به سرعت در بین خود پنهان، نیمه پنهان و یا آشکارا به سازماندهی و رهبری جمعی به هر نحو ممکن پرداخته شود. اینکه چگونه این نتیجه حاصل خواهد شد، به استعداد، توانائی و ابتکار شما بستگی دارد. و مهتر اینکه روشن و صاف زلال خواسته و نیروی جانشین را برای خود مشخص کنید که چه نوع  سیستم و رژیمی را جانشین رژیم گذشته خواهید کرد. چون از دید من هدف تنها ساقط کردن رژیم نیست، رژیم جایگزین خیلی بیشتر از اهمیت برخوردار است. در داخل  و خارج از کشور شنیده شده که بعضی ها  بدون اینکه شفاف و مشخص بگویند هدفشان بعد از سقوط رژیم چیست، می گویند تجزیه طلب، غیر تجزیه طلب، چه و چه همه با هم باید متحد شد تا رژیم را ساقط شود. این نظر و فکر عمل نادرست و غلطی که به خاطر کینه و عداوت و جنابات رژیم هدف فقط باید سقوط رژیم باشد و برای سقوط آن به هر نحو و با هر گروه و دسته ای چه تجزیه طلب، چه مجاهد، چه با شرکت دولتهای خارجی و چه فلان و بهمان گروه. چنین نوع تفکر و عملی اولاً آب به آسیاب رژیم ریختن خواهد بود و ثانیاً با چنین تفکر و نحوه عملی می خواهید  جامعه از شما حمایت و پشتیبانی کند؟ ثالثاً بفرض سقوط  بعد از سقوط  رژیم، جنگ داخلی و برادر کشی شروع خواهد شد. تجربه لبنان، سوریه، عراق، افغانستان و لیبی و… جلو چشم ما است. فکر نکنید که ما در این جهان تافته جدابافته از دیگران هستیم و بدانید که خارجی ها سخت از تجزیه ایران شاد و حمایت خواهند کرد.
در بحث بعدی به این موضوع که دروغ خود دروغگو را به درون خود می غلطاند و در نهایت او را نابود می کند، همچنانکه رژیم مطلقه غارتگر را هم نابود کرده است، پرداخته می شود.
محمد جعفری   8/آبان/ 1401
اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید