back to top
خانهنویسندگانوحدت؟! مگر در انقلاب، با ضد انقلاب – پهلوی طلب- می شود...

وحدت؟! مگر در انقلاب، با ضد انقلاب – پهلوی طلب- می شود وحدت کرد؟!

Delkhasteh-Mahmoud2-1محمود دلخواسته: « آقای رضا پهلوی و سلطنت طلبان، ضد انقلابیونی هستند که کوشش دارند تا با شعار «وحدت»، اسب تراوای خود را وارد قلعه انقلابیون کرده تا از درون، انقلاب را ویران و قلعه را تسخیر و اینگونه دیکتاتوری پهلوی سوم را مستقر کنند.»

حکیم فرودسی، فیلسوف قدرت در شاهنامه، از طریق داستان سیمرغ بما می آموزد که سلطنت، وحدت را در حول قدرت و ثروت و حفظ آن به قیمت نابودی هر زایشی و هر زیبایی می بیند. در حالی که سیمرغ، به عنوان بر آیند زندگی اقوام ایرانی در طول هزاران سال در کنار یکدیگر وبا یکدیگر، وحدت را بر حول حفظ و حراست از هر زایشی و هر زندگی و هر رشدی در چارچوب برابری همه عناصر و اعضای موجود در هر مکان و هر زمان در این فلات طبیعی و زیبا می بیند.

فردوسی دو نوع وحدت را بما می آموزد:

       یکی وحدت قدرت محور/سلطنت است. وحدتی که بر پایه تمرکز و تکاثرقدرت و ثروت به نفع قدرت و زور و نظام حاکمیت با نقض استقلال و آزادی.

       یکی وحدت سیمرغ ایران و ایرانی، بر پایه برابری و صلح و عدم دشمنی و عدم برتری طلبی ژن و ژن سالاری، طبقاتی و جنسیتی و قومیتی شکل می گیرد. وحدتی که با هدف تقسیم ثروت و امکانات تصمیم گیری و عمل برای همه اجزا و اعضای این مجموعه در همه جغرافیا و تاریخ آن و برای رشد همه اعضای آن، بنا می گردد (بنی آدم اعضای یکدیگرند.) وحدتی که بدنبال حفظ جان و مال و حدود و ثغور ایران و ایرانی است.

بنا بر این، وحدت با عناصری که در پی نابرابری و برتری طلبی و داشتن اکثریت امکانات توسط اقلیت – سلطنت – در طول تاریخ ایران زمین – و در نتیجه ایجاد تضاد و کار برد زور هستند، نه ممکن است و نه ایجاد کننده صلح و نه رشد یابنده.

در چنین افق دیدی و اهدافی، و چنین مجموعه و سیستمی با عناصر برتری طلب و معتقد به ژن سالاری و یا غیر، وحدت نا ممکن و در صورت انجام، جریان معتقد به ژن سالاری و برتری طبقاتی، بعد از استفاده ابزاری از دیگری و بعد از بالا رفتن از نردبام قدرت، دیگری را حذف خواهد کرد.

به سخن دیگر همانطور که در داستان زال و سیمرغ می بینیم، وحدت بین زایش و آزادی و رشد با قدرت، نتیجه ای جز تضاد و تلاشی و باز سازی استبداد ندارد.

آخر اینکه، وحدت تنها در رابطه با محور حقوق برابر انسانی و همگانی در هر مجموعه ممکن و رشد یاب می باشد و در رابطه با مطلقها و بر تری طلبها و ژن سالارها ممکن نیست و منجر به باز سازی هرم قدرت و در نتیجه تضاد و تلاشی می شود.

با این مقدمه و درس از شاهنامه وارد بحث «وحدت» با ژن سالاران سلطنتی می شویم.

البته برای به پیش بردن بحث، از این سوالات می گذریم:

  1. 1.از چه زمان، آقا زاده بودن و فقط حامل ژن دو دیکتاتور بودن ارزش شده است؟
  2. 2.از چه زمان یک عمر را از قبل ثروت به غارت رفته ملت ایران در ناز و نعمت زندگی کردن، ارزش شده است؟
  3. 3.از چه زمان، معنی کار و کار کردن را نفهمیدن و دغدغه معاش را نداشتن، ارزش شده است؟
  4. 4.از چه زمان کوچکترین توانایی و لیاقتی را از خود بروز ندادن ارزش شده است؟
  5. 5.از چه زمان، ژن سالار را در موقعیت «ناز سالار» و اینکه فعلا «عروس رفته گل بچیند» ارزش شده است؟
  6. 6.از چه زمان سخن “ژن سالاری” را که به عنوان شاه قسم یاد کرده و خود را شاه قانونی ایران می داند، و با این وجود، به زبان می گویند که نمی خواهم رهبر شود، را باید باور کرد؟

عملیاتی کردن بحث تئوریک

مگر می شود جنبشی انقلابی رو به جلو که آخرین موج انقلابی جنبشهای 130 ساله ایرانیان که برای استقرار مردمسالاری در وطن مستقل و آزاد، ستون پایه سیاسی استبداد تاریخی – سلطنت- را ویران کرده و حال در پی ویران کردن ستون پایه فرهنگی آن – روحانیت قدرت طلب- است با جریانی که رو به عقب دارد و در پی استقرار دیکتاتوری سوم پهلوی ها شدن مخرج مشترکی داشته باشد که با آن دست به وحدت بزند؟

خمینی در جریان انقلاب 57 مرتب شعار «همه با هم» را تکرار می کرد و اینگونه دگر اندیشان را به سکوت وادار و اینکه در حال حاضر همه باید زیر شعار «شاه باید برود» جمع شده و هویت خود را سانسور و این در بعد از انقلاب است که آزادی خواهند یافت.

ولی بعد از سرنگونی دیکتاتوری سبب ساز انقلاب و بتدریج که اهرمهای قدرت را در خود جمع کرد، معلوم کرد که منظورش از «همه با هم» در واقع «همه با من» بوده است و اینگونه هر جریان و گروه و فردی را که با «همه با من» او همراه نشد، با بر چسبهایی چون «ضد انقلاب»، «لیبرال»، «غربزده»، «منافق»، «معاند» و.. حذف و دست به سرکوبی خونین زد. شروع این روش را هنوز هیچ نشده در میان سلطنت طلبها و رسانه های وابسته سلطنت طلب می بینیم که هنوز هیچ نشده به شعار:

«مرگ بر ستمگر/چه شاه باشه چه رهبر اعلام جنگ می دهند و آقای ایرج مصداقی، مجاهد دیروز و سلطنت طلب امروز، اعلام می کند که هر کس که این شعار “تفرقه” انگیز را بر زبان آورد:

«…در خدمت نظام نکبت اسلامی و خامنه ای است….» (1) و چماقداران شاه اللهی اشان به مجریان تظاهرات بر ضد رژیم در میدان ترافالگار، به جرم! شعار مرگ بر ستمگر دادن/چه شاه باشه چه رهبر حمله می کنند و می زنند و می شکنند؟ (2)

و در جریان تظاهرات برلین، خانم سیما ثابت، گزارشگر تلویزیون عربستان سعودی ایران اینتر نشنال، با نقض اصول بدیهی گزارشگری، تاب این شعار در برلین را نیاورده و در بی ادبی و غیر حرفه ای بودن شگفتی، هم سلطنت طلب خود را به نمایش گذاشته و هم شخصیت اقتدار گرا و زور گوی خود را با گرفتن میکروفون از دست مصاحبه شونده، بدون اجازه او و با به تظاهر کنندگان دستور سکوت دادن! (3) بروز دادن.

بهر حال، البته این روش عام قدرت طلبان و دیکتاتورهاست که در زمانی که قدرت را در دست ندارند اینگونه خود را می نمایند که هیچ میلی به قدرت ندارند و اگر حرفی می زنند و کاری می کنند فقط از سر مسئولیت است و بعد از رسیدن به هدف به قم های خود بر گشته و طلبگی را از سر خواهند گرفت و در عین حال شب و روز به لابیگری های پشت پرده، برای خود در رسانه ها مشغول و تا رسانه وابسته ای را باز می کنی یا ایشان و یا لابیگران ایشان را مشغول مصاحبه با مصاحبه گران می بینید.

آقای رضا پهلوی هم که البته هیچ علاقه ای به رهبر/دیکتاتور شدن ندارد و البته زندگی سیاسی اش هیچ نیست جز زیگزاک زدنهای متواتر سیاسی (4) و دروغگویی، در ابهام (یادمان باشد که زبان ابهام زبان قدرت است و فریب دادن و بقول فرانسوی ها، در هر ابهامی همیشه گرگی وجود دارد.) کامل همان عدم میل معمول دیکتاتورها را به قدرت اظهار می کنند. خبر نگاران درباری رسانه های وابسته نیز نه تنها هیچ بوظیفه خود عمل نکرده و بجای نشان دادن تناقضات گفتار و عمل ایشان و دم خروس و قسم ایشان را، مانند کودکانی حرف گوش کن و سر به زیر، سوالات و پاسخهای از قبل موافقت شده را در ظاهر مصاحبه کردن، فضای هر چه بیشتری برای بی اخلاقی های ایشان فراهم می کنند.

از نمونه های آخر این روش دیکتاتورمنش ها، السیسی بود که بعد از انجام کودتا در جریان بهار عرب، خود را بکلی نسبت به قدرت بی میل نشان داد و اینکه سرباز است و می خواهد به سرباز خانه باز گردد. ولی انبوه نامه ها و تومارهای انباشته و خواهش ها و تمنا ها که باید با رئیس جمهور شدن، ناجی مصر شوند، مهندسی شد. بنا بر این، در نهایت بی میلی و فقط و فقط از روی انجام وظیفه! ریاست جمهوری را پذیرفت. ولی پذیرفتن همان و بسرعت چنان دیکتاتوری سبعانه ای و وحشیانه ای را در مصر ایجاد کرد که دیکتاتوری مبارک، در مقایسه، چیزی شبیه بهار عرب! بنظر می رسد.

آقای خامنه ای هم که چنان بی میلی به قدرت نشان می داد که در مجلس خبرگان انتخاب رهبری می گفت که باید خون برای ملتی گریه کرد که من رهبرش باشم.

البته این روش و به وحدت خواندن، روش عام تمامی تشنگان قدرت است و روش جایگزینی استبدادی با استبداد دیگر. روشی که آقای رضا پهلوی و دیگر سلطنت طلبها تکرار و حال از طریق در اختیار کامل گرفتن رسانه های وابسته، بخصوص ایران اینتر نشنال در حال تبدیل، «وحدت» به چماقی هستند تا بر سر هر کسی که خود سانسوری را پیشه نکرد و سوال و جواب کرد، فرود آوردند و باز به روش خمینی، او را در خدمت استبداد حاکم توصیف کنند و روش ترورشخصیتها را پیش بگیرند. یعنی روشی که در صورت فراهم آمدن اسباب آن به ترور فیزیکی هم می تواند منجر شود. از هم اکنون هم که لشکر هواداران فاشیست و فحاش و تهمت زن و تهدید کننده آقای رضا پهلوی، بی تابانه حاضر هستند تا شغل و وظیفه خلخالی ها و سید اسد الله لاجوردی ها را تحویل گرفته و جای آنها را پر کنند و زندان اوین شان را که قبلا اعلیحضرتشان ساخته بود را دوباره به شکنجه گاه و کشتار گاه تبدیل کنند.

با ضد انقلاب چگونه می شود وحدت کرد؟!

جنبش انقلابی حاضر، مانند هر جنبش اجتماعی دیگری در کانتکست خاص تاریخی خود انجام می شود و همانگونه که انقلابات 1830و 1848 و دیگر انقلابات فرانسه بدون کانتکست و ظرف انقلاب 1789 قابل فهم و توضیح نیست، انقلاب 401 هم بدون کانتکست و ظرف انقلاب 57 و چنبش ملی کردن نفت 1331 و انقلاب مشروطه 1285 قابل فهم و توضیح نیست.

انقلابهایی که پدر و پدر بزرگ ایشان همیشه نقش کودتاچی را در آن داشته اند و بر ضد انقلاب مشروطه با کمک قدرتهای سلطه گر خارجی در سالهای 1299 و 1332دست به کودتا زده اند و در 22 بهمن 57 با کمک هایزر سعی در کودتا کردند که به فرو پاشی ارتش منجر شد. این در حالیست که آقای رضا پهلوی، همیشه ستایشگر سیاستهای پدر و پدر بزرگ بوده اند و با وجود اظهار تاسف رئیس جمهور و وزیر خارجه آمریکا از نقش این دولت در کودتا و انتشار هزاران صفحه از اسناد سیا و نقش ان در کودتا، سخن گفتن از کودتای 28 مرداد را، نخ نما توصیف و به تمسخر گرفته و آن را قیام شاه و ملت توصیف می کنند.

ایشان هنوز انقلاب بهمن 57 را، که مانند تمامی انقلابات اجتماعی دیگر، مسبب آن مستبدی است که سبب ساز انقلاب می شود (5) و سیاستهای سرکوب گرانه پدر و ساواک و رانتخوارهای خانواده سلطنتی و سلطنت طلبان را، بر قربانیان استبداد تبهکار پدر نبخشیده اند و طرفدارانشان از طرف ایشان شرکت کنندگان در انقلاب را به توبه خواندن می خوانند.

این روش و مسئولیت نا پذیری به صدای بلند بما می گوید که بر فرض محال بر تخت طاووس جلوس کردن، وطن شاهد ظهور «دیکتاتور سوم» پهلوی خواهد بود.

در واقع، آقای رضا پهلوی و سلطنت طلبان، ضد انقلابیونی هستند که کوشش دارند تا با شعار «وحدت»، اسب تراوای خود را وارد قلعه انقلابیون کرده تا از درون، انقلاب را ویران و قلعه را تسخیر و اینگونه دیکتاتوری پهلوی سوم را مستقر کنند.

بنا بر این جامعه ملی ایران، بخصوص نسل جوان نیاز دارد که بشدت هشیار باشد تا مرعوب چماق «وحدت» و «همه با هم» و فقط «مرگ بر خامنه ای» نشده واینگونه شعار استراتژیک:

«مرگ بر ستمگر/چه شاه باشه چه رهبر»

را به انحاء مختلف تکرار و آن را با شعار استراتژیک خود که شکل و ماهیت نظام جایگزین و باز گشت حاکمیت به مردم و استقرار جمهوری شهروندان ایران را بیان می کند ،تکمیل کند. اینگونه اجازه ندهد تا سلطنت طلبان با ایجاد خلاء و ابهام در اهداف انقلاب، بعد از سرنگونی استبداد مذهبی، استبداد سلطنتی خود را بر پا و رانتخوران سلطنتی جای رانتخواران ولایی (البته هیچ شک نکنید که در فردای سرنگونی استبداد مذهبی، بسیاری از همین رانتخواران ولایی، ریشها را تراشیده و لباسهای چروکیده و بد قواره خود را با لباسهای تر و تمیز و براق و با کراوات و پاپیون عوض کرده و اینبار ذوب در ولایت سلطنتی خواهند شد.) را بر پا کرده و اینگونه مانع به نتیجه رسانده جنبشهای 130 ساله ایرانیان در استقرار جمهوری شهروندان ایران شوند.

انقلاب سیمرغ ایران نیاز دارد که از طریق نقد دائم، انقلاب 401 را از آفات و خطرهای آن بزداید. جمهوری شهروندان ایران اینگونه است که واقعیت خواهد یافت.

m_delkhasteh@yahoo.co.uk

 

(1)

https://www.facebook.com/photo/?fbid=10158639534547676&set=a.101672772675

(2)

https://www.facebook.com/mdelkhasteh/videos/668111814852402

(3)

https://www.facebook.com/photo/?fbid=10158639534547676&set=a.101672772675

(4)

رضا پهلوی و ادعای شاه قانونی ایران بودن از زبان خودش (بخش اول و آخر)

https://www.tribunezamaneh.com/archives/147788

https://www.tribunezamaneh.com/archives/148592

(5)

https://news.gooya.com/2020/09/post-43540.php

انقلابی بزرگ، بر بال‌های سیمرغ ایران در راه است،

https://news.gooya.com/2022/09/post-68639.php

پرواز انقلاب سیمرغ ایران یگانگی می‌طلبد

https://news.gooya.com/2022/10/post-69373.php

سیمرغ انقلاب ایران و دشمنانش: پهلویستها، فرقه رجوی و تجزیه طلبان

https://news.gooya.com/2022/10/post-69519.php

 

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید