در نوشته پیشین ساز و کار فاشیسم در پرت کردن عمامه از سر معممین شناسایی و خاطر نشان شد که مرام فاشیسم و فرزند خلف او راسیسم، از هم اکنون خود را در صفوف جنبش انقلابی مردم ایران پنهان کرده است.
روش متداول این مرام اینستکه از بیزاری و انزجار اکثریت بزرگ مردم ایران از روحانیان دولتی سوء استفاده کرده و با پرت کردن عمامه از سر معممین در معابر عمومی، در حق همه معممین، حتی کسانیکه هیچ ربط و نسبتی با روحانیون دولتی ندارند، خشونت بکار میبرد. با این هدف که اعمال قهر نسبت به هر انسان عمامه بسر را مشروع و مقبول همگان گرداند.
در حقیقت تلاش این عمل فاشیستی اینستکه جهت جنبش انقلابی مردم ایران را که بسوی صلح و دوستی در سامانه ای مردم سالار در حرکت است، به بیراهه ایجاد دشمنی با این و آن صنف و گروه سیاسی و اجتماعی کشانده و جوّ خشونت را از هم اکنون ایجاد و افزایش دهد.
در نوشته کنونی در نظر دارم راسیسم فرهنگی را که همراه و همزاد، و فرزند راستین فاشیسم سیاسی است، شناسائی و چند و چون هویت، روشها، و اهداف او را شفاف کنم.
برای این منظور ابتدا واژه راسیسم و سپس راسیسم فرهنگی را تعریف، روشها و اهداف و سیر تحول آن در جوامع گوناگون بشری را تشریح میکنم.
راسیسم چیست؟
راسیسم زاده مرام فاشیسم و یک بینش سیاسی است. بر اساس این مرام انسانها غالباً بخاطر ویژگیهای ظاهری شان، و با نسبت دادن صفات منفی به آنان، از دیگر انسانها جدا، طرد و منزوی میشوند.
هدف از این جدا و منزوی کردن گروه و یا دسته ای خاص از انسانها، ( در ایران امروز معممین غیر دولتی) اینستکه آنان را در اذهان عمومی مردم جامعه منفور گردانند. تا اولاً این گروه از انسانها را بخاطر نوع لباس شان، بدنام و از دیگر مردم ایران جدا، و طرد کنند. طوریکه اعمال خشونت نسبت به آنان، امری پسندیده، مقبول اکثریت مردم و مشروع گردد.
سیر تحول راسیسم در جوامع گوناگون:
تا اوایل قرن بیستم در جوامع گوناگون بشری، بخصوص در اروپا و آمریکا به نظریه های نژادپرستیRassismus Theorie ، شکل « علمی » داده بودند. یعنی ویژگیهای ظاهری انسانها را بر پایه خصلتهای زیست شناسی ( بیولوژیکی ) آنان، مثل رنگ پوست بدن، اشکال صورت و نوع هیکل، با نسبت دادن صفات منفی به آنها، آنانرا « نژادهای پست » در مقایسه با « نژادهای برتر» قلمداد کرده و حقوق انسانی آنها را پایمال میکردند.
این پندار و کردار راسیسم سیاسی، فرزند خلف فاشیسم بود که در اشکال گوناگون، از جمله راسیسم ژن برتر شاهان و یا مقدس شمردن مقامات دینی و مذهبی، نمایان میگشت. هدف این راسیسم مشروعیت بخشیدن هم به استبداد شاهی، و هم به استبداد مذهبی بود.
در واقع سلطه گری و استعمار دیگر ملتها، نژادها و انسانها، را میتوان در مشروعیت بخشیدن به برده داری، سیاستهای تحمیل « فرهنگ برتر » به « فرهنگ پست » Assimilation، و گاه نیز توجیه کشتار های دسته جمعی و امحاء Genozid قومی، مذهبی و نژادی مشاهده کرد.
بینش راسیسم سیاسی انسانها را چه در یک جامعه، خواه در یک منطقه و حتی همه جهان، همانگونه که آمد، به دسته ها و طبقات و گروههای گوناگون انسانی تقسیم، و معمولاً آنان را در تضاد و تخاصم با یکدیگر تعریف و توجیه میکند. با این هدف که میان آنان تمیز و تمایز بوجود آورده و تبعیض قائل شدن میان انسانها را امری « طبیعی » و مرسوم و مشروع گرداند.
جانبداران راسیسم سیاسی، به گروه و یا دسته های « خودیها » در مقایسه با دیگر دسته های انسانی « غیر خودیها »، مقام و ارزش بالاتر و بهتری میدهند. تا از این طریق دیگر دسته جات و گروههای انسانی ـ اجتماعی را تحقیر و بی ارزش کنند. با این قصد که منزلت حقوقی، به معنای ضمانت حقوقی آنانرا سلب، و تا جائیکه ممکن است، تقلیل دهند.
راسیسم فرهنگی چیست؟
پس از مطرود گشتن نژاد پرستی بوسیله سازمان ملل، بعد از جنگ جهانی دوم، جای این بینش سیاسی را بتدریج راسیسم فرهنگی Kulturalismus، یا باصطلاح « نژاد پرستی بدون نژاد » گرفت. راسیسم فرهنگی همان ساز و کار نژاد پرستی قدیم را دارد.
ولی اینبار جای نژاد را با فرهنگ عوض کرده اند. یعنی « فرهنگهای برتر » و « فرهنگهای پست » در اذهان بوجود آورده و توجیه میکنند. در نتیجه ما مشاهده میکنیم که ادیان، عقاید و رسم و رسوم ملل گوناگون نیز تبدیل به « غیر خودیها » گشته و توسط راسیسم فرهنگی، کم بها و بی بها قلمداد میگردد.
روشهای راسیسم فرهنگی کدامها هستند؟
یکی از متداولترین روشها که راسیسم فرهنگی بکار میبرد، ساختن واقعی و یا ذهنی اقلیتی از افراد بشدت بدنام، زشتکار و بزهکار از یک نژاد، یک ملت، یک دین و یا معتقدین به دین و مرام خاصی است. سپس همه صفات و اعمال زشت و قبیح این اقلیت را به اکثریت و یا تمامی دیگر مردم از همان نژاد، همان ملت، و یا همان دین و پیروان آنان، نسبت میدهد.
بهترین مثال در این مورد ساختن و سرشناس کردن اقلیت خشونتگری از افراد مسلمان با عنوان « اسلامیستها « است. این اقلیت بشدت بد نام بیش از چهار دهه است، توجیه گر رفتار سلطه گران جهانی و تمامی گروههای سیاسی راست افراطی در کشورهای غربی گشته و مستمسک تجاوز به حقوق همه مردم مسلمان و کشورهای مسلمان نشین شده است.
در واقع با ساختن مستقیم و غیر مستقیم « اسلامیستها » در کشورهای مسلمان نشین، از جمله ایران، اولا پندار و کردار تمامی مسلمانان جهان را به این عده اقلیت نسبت میدهند. ثانیاً انواع گوناگونی از اشکال اسلام و مسلمان ستیزی، و یا اسلام و مسلمان هراسی Islamophobie را رونق داده اند.
در عمل این راسیسم فرهنگی در سپهر سیاست مهمترین عامل تجاوز و تعدی به حقوق مسلمان در غرب و شرق جهان گشته است. برای مثال پوتین با حمایت و کمک علی خامنه ای، یکی از سرشناس ترین « اسلامیست ها » در جهان، به کشور و مردم سوریه تجاوز نظامی و کشتار میکند. و دلیل این جنایت خویش را بطور رسمی « مبارزه با اسلامیست ها » بیان میکند.
راسیسم فرهنگی دیگر کاری به ظاهر بیولوژیکی انسانها ندارد، بلکه عقیده، مرام، دین و بطور کلی فرهنگ دیگر ملتهای جهان را « غیر خودی »، در نتیجه بی بها خوانده و مورد حمله قرار میدهد. با این هدف که حقوق انسانی مردم این فرهنگها را پایمال کند.
عین همین راسیسم فرهنگی را ما در ایران با پرت کردن عمامه از سر معممین در معابر عمومی ، شاهدیم. یعنی با نسبت دادن اقلیتی از معممین زشتکار و بدنام خادم دولت ولایت مطلقه فقیه، به تمام روحانیون معمم، حقوق انسانی و شهروندی آنان را، با این یکی کردن، پایمال میکنند.
در واقع با پایمال کردن حقوق این تعداد از انسانهای معمم، اعمال هر گونه خشونتی نسبت به آنان مشروع گشته، تا جائیکه حتی حق حیات آنان نیز دچار خطرات و تهدیدهای راسیسم فرهنگی قرار خواهد گرفت.
هشدار و اخطار به همه مبارزین بازیافت حقوق انسان در مرام مردمسالاری در ایران، فرایند پرت کردن عمامه از سر معممین در معابر عمومی، تبعیض فرهنگی جدید و بسیار خطرناکی است که اگر پا به عرصه وجود گذارد، کار اصلی اش هموار کردن راه برای استبدادی نو، اینبار در شکل دشمنی با معممین، در ابتدای کار، و سپس با معتقدین به اسلام، و دست آخر، با تمامی دگر اندیشان و دگر زیستان ایرانی، خواهد گشت.
هویت، روش و هدف راسیسم فرهنگی، با تبعیض قائل شدن میان انسانها، حتی در نوع پوشش لباس افراد، آغاز فراگردی است که تا حد کشتن و نابود کردن « غیر خودیها » کار کرد خواهد داشت.
در حقیقت در راسیسم فرهنگی تبعیض قائل گشتن میان انسانها تلاشی است برای برون افکنی ژنی genetisch ( مثلا فرزند شاه بودن ) و مشتقات برآمده از آن، که در تفاوت قائل شدن میان اشخاص، حتی در لباس پوشیدن، بمثابه بی بها، فاسد و جنایتکار، تلقی کردن آنان، رسم خواهد گشت.
نظریه های راسیستی، خاصه در دوران کنونی با راسیسم فرهنگی و انواع گوناگون استدلال ها بر اساس آنها، همیشه در خدمت توجیه روابط و مناسبات حاکمیت قدرت استبدادی و بسیج عمله های استبداد، جهت اهداف سیاسی بوده و هست.
پیامدهای راسیسم فرهنگی را ما بیش از چهل سال است در پندار و کردار و گفتارهای آمران و عاملان رژیم ولایت مطلقه فقیه شاهد هستیم.
این راسیسم تحت پوشش « اسلام ناب محمدی » از پیش قضاوتیهای غلط و بی اساس در مورد گروههای مختلف انسانی و اجتماعی ایرانی و تبعیض قائل شدن میان آنان، آغاز گردید، و با جدا کردن انسانهای ایرانی از یکدیگر و ایجاد دشمنی و تخاصم میان آنان، تا « پاک سازیهای » سیاسی در جنایات دهه شصت پس از کودتا علیه جمهوری مردم، تا کشتار های دسته جمعی در زندانها در سال ۶۷ و سپس « قتل های زنجیری »، تا هم اکنون که بطور روزمره جنایت علیه مردم ایران در جنبش انقلابی ۴۰۱ آنان پیش میرود، ما شاهد هستیم.
هشدار، هشدار، هشدار