در نمایشنامه زندگی گالیله از برتولت برشت می خوانیم که زمانیکه گالیله بخاطر اعلام نتیجه تحقیقات علمیش در مورد حرکت زمین از طرف کلیسا محکوم به مرگ می گردد، برای اینکه زنده بماند و به “تحقیقات علمی” ادامه بدهد، ناچار به استغفار می گردد و از اینکه با “بوالفضولی” های خود سبب “تزلزل پایه های تخت پاپ در فضا” (و در واقع در زمین) شده است، پوزش می طلبد. در همین حال یکی از شاگردان گالیله می گوید: “بدبخت ملتی که قهرمان ندارد” و گالیله پاسخ می دهد: “بدبخت، ملتی که به قهرمان نیازمند است”.
برشت در مقدمه ای تحلیلی و توضیحی بر نمایشنامه خود ضمن توجیه عمل گالیله، اظهار می دارد که فقط در یک جامعه منحط و فاسد، “فضیلت های بزرگ” ضرورت و معنا پیدا می کنند و الا در جامعه سالم، “فضیلت های متوسط” نیز کفایت می کنند.
سخن برشت گرچه چندان دور از حقیقت نیست، ولی با واقعیت ها و ضرورت های عینی جوامع موجود نمی خواند و ناچار فقط تا زمان تحقق جامعه سالم، بصورت یک آرزو باقی می ماند. نگاهی به تاریخ نشان می دهد که برای ایجاد حرکت های عظیم و وسیع و عمیق در جوامع ناسالم وجود “قهرمان” ها و ظهور “فضیلت های بزرگ” یک ضرورت حیاتی است و ناچار نکته سنجی برشت دردی را دوا نمی نماید.
امروز فقط یک بینش پراگماتیستی ساخت گرفته قدرت و یک تفکر مصلحت گرا می تواند برتری و فضیلت حرکت “جوردانو برونو” را در مقایسه با گالیله انکار کند و زیبایی و ارزش آفرینی نهفته در حماسه “جوردانو” را که در برابر کلیسای پاپ تسلیم نشد و بزرگوارانه در آتش سوخت نادیده بگیرد. اگرچه گالیله در همان حال که طلب بخشش می کرد، با انگشتان خود برروی خاک جمله معروف “با این وجود، می چرخد” را حک کرد، ولی ما او را اکنون فقط بعنوان دانشمند می شناسیم با “فضیلت متوسط” که در راه پیشبرد علم فیزیک، سخت کوشی کرد و تئوری های ارزشمند ارائه داد در حالیکه خاکستر “جوردانو” گواهی می داد که او رسالت علم را از سطح محدود “کسب قدرت” و “تامین رفاه” و حتی “کشف حقایق عالم” ارتقاء داد و با تعهد سیاسی، اجتماعی و انسانی و جایگزینی ارزش های نو بجای ارزش های کهنه پیوند زد و قرین ساخت.
با اینکه در اثر سلطه چند صد ساله نظام های قدرت پرست، مصلحت گرا، منفعت طلب و عمل زده که علم را در چنگال سیانتیزم اسیر کرد و ارزش ها را در پای معبد استبداد و قدرت قربانی نمود و هر وسیله ای را برای رسیدن به هدف موجه ساخت، “جوردانو”ها ناشناخته ماندند ولی هر چه بیشتر می گذرد با نزدیک شدن نابودی رژیم های توتالیتر، کسانی که در برابر جو حاکم تمکین نکردند و با آفرینش ارزش های انسانی فراتر از روزمرگی ها قرار گرفتند، آشکار می شود.
چند سال پیش نیز در میهن خود شاهد بودیم که چگونه یکی از شبه روشنفکران عافیت طلب برای رهایی از زندان در مقابل دوربین تلویزیون قرار گرفت و در توجیه عمل خود ادعا کرد که برای مبارزه دست به چنین تاکتیکی زده است حتی پدیده های پیرامونی او فراتر رفتند و بسیاری از “زندانیان سیاسی شهید” را که ننگ سازش و تسلیم را بر خود نپذیرفتند و تا حد ایثار جان را فدا کردند محکوم کردند که چرا به مرگ تسلیم شدند و امکان “ادامه مبارزه” را از دست دادند.
نمونه ها فراوان است. غرض این بود که نشان دهیم که هنوز ضرورت عرضه “فضیلت های بزرگ” بشدت وجود دارد و اصولا انقلابی راستین و اصیل بدینگونه از انقلابیون بدلی متمایز می گردد.
عباد عموزاد ـ آذر 1401