معمولا در غرب وقتی متخصصان امر می خواهند بدانند که شانس انتخاب کدام نامزد ریاست جمهوری یا نخست وزیری بیشتر است به جهت گیری رسانه ها مراجعه می کنند. چرا که می دانند که نبض بیشتر مردم در اختیار رادیو تلویزیونها و روزنامه هاست. ولی اگر چنین روشی را در ایران در سال ۱۳۵۸ بکار می بردند، دچار خطای بس فاحشی می شدند. چرا که جز یک روزنامه، انقلاب اسلامی، دیگر روزنامه ها از چپ و راست یا شمشیر را بر علیه بنی صدر از رو بسته بودند و یا تبلیغ دیگر نامزدها را کرده و یا سکوت را پیشه کرده بودند. رادیو و تلویزیون دولتی هم که بیشترین کوشش را در حمله به بنی صدر بکار برده بود.
با این وجود سونامی طرفداران کسی که قرار بود اولین رئیس جمهوری تاریخ ایران و بقول سفیر کبیر سابق سویس در ایران، فلاویو مرونی، تنها رئیس جمهوری که از طریق دموکراتیک انتخاب شد، از مدتها قبل برخواسته بود. این موج دو علت اصلی داشت:
– برنامه های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی و اجتماعی که بنی صدر در طول صدها سخنرانی و روزنامه اش با مردم در میان گذاشته بود و مردم توانایی های اقتصادی اش را به تجربه دیده بودند، می بود.
– وجدان جمعی جامعه سخت نگران خیزش حزب جمهوری اسلامی برای به انحصار در آوردن دولت و حکومت و بازسازی استبداد که آقای بهشتی از آن به عنوان «دیکتاتوری صلحا» نام برده بود شده بود و می دانست که بنی صدر به عنوان واضع «بحث آزاد» و مدافع بی قید و شرط آزادی ها و شکستن سانسورها، بزرگترین امید آنها برای شکست هیولای استبدادی که تازه از آن رها شده بودند، می باشد.
اینگونه شد که بنی صدر با بیش از ۷۶ درصد آراء به ریاست جمهوری انتخاب و نامزد حزب جمهوری اسلامی و دیگر گروه ها، حسن حبیبی، زیر ۵ درصد رای آورد و اینگونه معلوم شد که اکثریت مطلق ایرانیان می دانند که یکی از اصلی ترین اهداف انقلاب آنها، مردمسالاری و آزادی در وطن مسنقل بوده است و اینگونه نبوده است که بعدها کسانی که قبلا در جبهه استبداد ایستاده بودند، مانند آقایان عبدالکریم سروش و دکتر ابراهیم یزدی بگویند:
«انقلاب بهمن، انقلاب جهل بر علیه ظلم بود.»
«در انقلاب بهمن مردم می دانستند چه می خواهند ولی نمی دانستند که چه می خواهند.»
ولی واقعیت تاریخی این بوده است که هم در انقلاب مشروطه و هم در نهضت ملی کردن نفت و هم در انقلاب بهمن، در حالیکه مردم به دنبال آزادی و عدالت و استقلال بودند، اکثریت نخبگان سیاسی و مذهبی، به دنبال قدرت بودند و دیکتاتوری. اینگونه بود که انگلستان توانست از طریق رضا خان در ایران بر علیه انقلاب مشروطه دست به کودتا بزند و انگستان و آمریکا، با همکاری این افراد دست به کودتا بر علیه مصدق و معدود یارانش بزنند و خمینی و رهبران حزب جمهوری که در معامله ای خائنانه با افراد ریگان بر سر گروگانهای آمریکایی سفارت وارد شده بودند، بتوانند بر علیه اولین و تنها رئیس جمهوری که تا نفس آخر بر عهد خود با مردم در دفاع از آزادی ها و دیگر حقوق مردم ایستاد، هم در ۳۰ خرداد دست به کودتا بر علیه او و اهداف انقلاب زده و هم آن کودتا را به روایت به سرقت رفته انقلاب ایران تبدیل کنند و اینگونه بسیاری باور کنند که وضعیت فاجعه بار حاضر نه نتیجه کودتا که نتیجه انقلاب بوده است.
ما، همراهان جریان آزادی و استقلال و مردمسالاری همیشه می دانستیم که باید پرواز را به خاطر بسپاریم، چرا که پرنده رفتنی بود. اینگونه است که با نشاط و اراده ای عظیم و در حالی که وابستگان و قدرت پیشگان سانسورهای چند لایه و هم طرفه را بر علیه ما بکار گرفته اند، به دفاع از آزادی و مردمسالاری و استقلال و دیگر حقوق ایرانیان ایستاده ایم تا اینگونه کوششهای ۱۳۰ ساله ایرانیان برای استقرار جمهوری شهروندان ایران را تحقق ببخشیم. راهی طولانی را طی کرده ایم. چند قدمی بیش نمانده است.