اوباما خواستار حل مسئله اتمی ایران از راه گفتگو است اما آیا می تواند همان کار را بکند که نیکسون در مورد چین کرد؟:
نویسندگان Flynt Leverett and Hillary Mann Leverett هستند و نوشته خود را در 11 فوریه 2013 منتشر کرده اند:
• پرزیدنت اوباما خاطر نشان کرده است که می خواهد مشکل اتمی ایران را از راه دیپلماسی حل کند. اما در برداشتن قدمهای مثبت، از آن نوع که پرزیدنت نیکسون، در مورد چین برداشت، تردید می کند. چهار دهه پیش از این، او باب گفتگو و مصالحه را بر روی چین گشود.
حکومت اوباما اشتباه بزرگی مرتکب می شود اگر بپندارد که این قول که امریکا سلاح خود را به طرف ایران گرفته است بمعنای رد کردن پیشنهاد گفتگوی مستقیم است. سخن آیهالله خامنه ای به هیچ رو بمعنای رد گفتگوی مستقیم دو طرف ایران و امریکا نیست. توضیح این که اگر در کارنامه او تأمل کنیم می بینیم، او 23 سال است رهبر جمهوری اسلامی ایران است و پیش از آن نیز، بمدت 8 سال رئیس جمهوری ایران بوده است. بنا براین، مدتی طولانی است که بر سر کار است. او گفته است: جمهوری اسلامی ایران مایل به بهبود یافتن روابط ایران و امریکا است. استقبال نیز می کند. اما این کار تنها وقتی ممکن است که مبنی احترام متقابل و قبول جمهوری اسلامی ایران بمثابه دولت مشروع و معرف منافع ملی ایران، باشد.
• دعوت به گفتگو کردن و از آن سو، جنگ اقتصادی و جنگ سایبری را تشدید کردن و گفتن این سخن که قصد تغییر رﮊیم ایران است، بایکدیگر خوانائی ندارند. این رویه کاربرد ندارد. و اگر امریکا بر این مبنی بماند، کار را به جنگ دیگری در منطقه خواهد کشاند.
اوباما در پیام نوروز 2009 خود، به ایران پیشنهاد گفتگو بر پایه احترام متقابل کرد. دو روز بعد از پخش پیام او، رهبر رﮊیم ایران، بعد از شرح طولانی در باره آنچه امریکا با ایران کرده است، گفت: اما این حکومت تازه است. ما آن را تجربه نکرده ایم. پرزیدنت اوباما می گوید می خواهد سیاست امریکا را تغییر دهد. او خواهان روابط بهتری با ایران است. و این خوب است. «و من به او می گویم: اگر او سیاست خود را در مورد ایران تغییر دهد، ما نیز سیاست خود را نسبت به امریکا تغییر می دهیم.
از دیدگاه ایران، ایرانی ها منتظر علامتی حاکی از تغییر سیاست امریکا شدند تا ببینند آیا این حکومت در باره بهبود روابط با ایران واقعا جدی است یا خیر. از منظر ایران، مجازاتها و جنگ سایبری و عملیات پوشیده، بدتر کردن روابط معنی می دادند و می دهند.
• اگر حکومت اوباما می خواهد بداند یک دیپلماسی جدی کدام است، بر او است که بنگرد به کاری که پرزیدنت نیکسون در مورد چین کرد. وقتی او به ریاست جمهوری امریکا رسید، دانست که باز کردن باب گفتگو و برقرار کردن رابطه با چین، از لحاظ استراتژیک، برای امریکا حیاتی است. نیکسون به سیا دستور داد دست از عملیات پوشیده در تبت بردارد. به ناوگان هفتم امریکا دستور داد از گشت زنی های تهاجمی در تنگه فورمز، باز ایستد. این اقدامات سبب شدند که رهبران چینی دریابند حکومت او برای برقرار کردن رابطه مطلوب با چین جدی است. رهبری ایران در انتظار اقدامی از اینگونه، از سوی حکومت اوباما در مورد ایران است.
• هر دو طرف، برای برقرار کردن روابط مطلوب میان دو کشور، در کشورهای خود، با منازعات داخلی روبرویند و بر قراری رابطه، مخالفان جدی دارد.
من نیک می دانم در سیاستهای ایران، از جمله در سیاست خارجی اش، نارسائی ها وجود دارند. اما من فکر می کنم که تاریخ جمهوری اسلامی نشان می دهد که در ربع قرن اخیر، فرصتهائی برای این همکاری واقعی میان دو کشور بوجود آمده اند و هر بار که منافع مشترک رعایت شده اند، همکاری نیز بعمل آمده است. و اگر آن فرصتها و فرصتهای دیگر، برای برقرار کردن روابط مطلوب مغتنم شمرده نشده اند، بدین خاطر بوده است که حاضر به بیش از همکاری تاکتیکی نشده است.
• از دید امریکا – و یک امریکائی می گوید – من فکر می کنم آنچه به راستی مهم است، اینست که ببینیم سود امریکا کدام است؟ بسا دوست نداشته باشیم با این واقعیت روبرو شویم. اما واقعیت هست و اینست: امریکا یک قدرت در حال کاهش در خاورمیانه است. جمهوری اسلامی ایران قدرت رو به افزایشی است. در وضعیت کنونی، امریکا نمی تواند هیچیک از هدفهای خود را در خاورمیانه، بدون رابطه بارور با ایران، متحقق گرداند.
اما به جای موافقت و مصالحه با واقعیت، حکومت اوباما – همانند حکومتهای بوش و کلینتون – درپی سلطه برمنطقه است و غافل است از ضعف خود را بیشتر آشکار می کند. درجائی در مقام سلطه گری است که متحدش اسرائیل از امتیاز نظامی یک طرفه ای برخوردار است. این استراژی کارساز نیست. ادامه دادن به بکار بردن این استراتژی، امریکا را ضعیف و ضعیف تر می کند. ما نیاز داریم آن کار را بکنیم که در سود ما است. سود ما در برقرار کردن روابط با ایران است همانطور که ما این کار را در مورد چین کردیم.
• در آنچه به پرونده اتمی ایران مربوط می شود، حل مشکل بسی آسان است اگر امریکا حاضر شود حق ایران را بر غنی کردن اورانیوم بشناسد. هرگاه چنین کند، مشکل ظرف چند هفته حل می شود.
• در اکتبر 2009، حکومت اوباما، با قبول معاوضه اورانیوم 4 درجه با سوخت برای رآکتور اتمی تهران، موافقت کرد. این کار می توانست با بطور ضمنی پذیرفتن حق ایران بر غنی سازی اورانیوم همراه باشد. اما امریکا نپذیرفت. بدین خاطر بود که طرف ایران نیز معامله را نپذیرفت. چند ماه بعد، با حضور رئیس جمهوری برزیل و نخست وزیر ترکیه در تهران، که با چراغ سبز امریکا به این شهر رفتند، ایران معامله ای را پذیرفت که در آن، حق ایران بر غنی سازی اورانیوم پذیرفته شده بود. حکومت اوباما نپذیرفت. حکومت اوباما به جنگ بمثابه راه حل بدیل نیز بسیار نزدیک شد. حالا که قرار بر گفتگو در پایتخت قزاقستان است، حکومت اوباما می باید، سخن خامنه ای، فراخواندن به گفتگوهای جدی تلقی کند و آن را فرصتی برای گشودن باب برای برقراری رابطه، بگرداند.