در 11 تیر 92، آقا زاده، «وزیر» اسبق نفت و رئیس اسبق سازمان انرﮊی اتمی در مصاحبه با ایسنا گفته است:
● در آن مقطع نشانههایی از سوی غربیها برای حل موضوع دیده شد و رهبری جلسهای ترتیب دادند که من هم در آن شرکت داشتم و نظراتم را گفتم مبنی بر اینکه میتوان با رویکرد جدید که از سوی غربیها مطرح شده است مساله را پیش برد و رهبری تصمیم گرفتند که رویکرد غربیها مورد توجه قرار گیرد و ما دنبال مساله برویم اما برخی زیر بار قضیه نرفتند.
او در پاسخ به این پرسش که چه کسی و یا به چه دلیلی آن رویکرد عملی نشد، گفت: رییسجمهور نظر موافق با آن رویکرد نداشتند و اختلاف بنده با آقای احمدینژاد هم از همین جا شروع شد. آقای احمدینژاد تحلیلهایی داشتند و فکر میکردند نباید به سمت آن رویکرد برویم. آقازاده از بیان جزئیات رویکرد و پیشنهاد غربیها در سال 87 خودداری کرد.
●رضا آقازاده با 28 سال سابقه حضور مستمر در دولتهای مختلف پس از 4 سال، سکوتش را شکست و تاکید کرد نه ژنرالم و نه افسر ده. با وجود این که معتقدم موضوع هستهای به دقیقه 90 رسیده، اما تاکید کنم که نباید روحانی را برای حل فوری و فوتی موضوع هستهای در تنگنا گذاشت.
ژنرال نیستم: امروز درک جامعی در داخل کشور درباره موضوع هستهای به صورت مشترک وجود دارد و غرب نمیتواند میان رهبری و دولت در تصمیمگیریهای کلان تفکیک به وجود آورد. معتقد نیستم که ما ژنرالیم و سایرین که هستند گروهبان هستند و آنها باید بروند تا ژنرالها سر کار آیند. به نظر میرسد این دیدگاه یک توهم است.
●آقازاده در ادامه با بیان اینکه در باره برخی مشکلاتی که دولت آینده برای اداره کشور پیشرو دارد باید نکاتی در نظر داشت، گفت: آقای روحانی سه پروژه بسیار بزرگی پیشرو دارد. اگر بتواند این پروژهها را پیش ببرد به نظرم در چهار سال آینده خدمت بزرگی به کشور کرده است.
یکی از این پروژهها موضوع امنیت اجتماعی چه از بعد اقتصادی و چه از بعد اجتماعی و سیاسی است. اینگونه نیست که فقط یک وزارتخانه بتواند از عهده آن برآید. طبعا باید آقای روحانی وزارت کشور، اطلاعات، اطلاعات سپاه و نیروی انتظامی را مامور کند و بهترین موقعیت است که به صورت کمیتهای از آنها بخواهد که بحث امنیت اجتماعی و اقتصادی کشور را سر و سامان دهند و میتواند این کمیته را زیر پوشش دبیرخانه شورای امنیت قرار دهد و تعریف کند که در یک سال آینده از شما میخواهم آرامش را به جامعه برگردانید و از آنها بخواهد که این حرکت را انجام دهند البته کار سادهای نیست و بسیاری از چیزها به هم خورده است و یا بعضی موضوعات نیاز به اصلاح دارد.
مثلا جمعیتی در شرایط کنونی بخشی از سرمایههای خود را خارج کردهاند. برای اینکه امنیت آنها تامین شود ابتدا باید برای آنها اطمینان خاطر فراهم کنند. لازمه آن ایجاد قوانین و مقررات است تا آرامش ایجاد شود. بر مبنای آن میتوانند به تدریج سرمایههای قابل توجهی که به اعتبار گزارشهای سیستمهای دولتی از کشور خارج شده است برگردند.
پروژه دومی که به نظر میرسد موضوع روز آقای روحانی است و به صورت جدی از مطالبات مردمی است بحث اقتصادی است. به نظر من اگر آقای روحانی درگیر سیاستهای مالی شود موفق نخواهد شد. ایشان باید اولویت خود را بر سیاستهای پولی بگذارد. در سیاستهای پولی موضوعات بسیار متنوعی وجود دارد که بسیار اهمیت دارد. وزارت اقتصاد، سازمان برنامه و بودجه و حتی مجلس و ارگانهای دیگری که ذینفع در این موضوع هستند باید این را به صورت پروژهای تعریف کرده و سریعا هم درباره آن اقدام کنند.
موضوعات متنوع زیادی در سیاستهای پولی وجود دارد از جمله مساله تورم و نقدینگی و بسیاری از شاخصهای جدی امروز اقتصادی ما که تحت لوای سیاستهای پولی قرار دارد. مثلا ما در شرایط کنونی ذخایر زیادی طلا داریم که چندان خاصیتی ندارند. اگر بتواند برای جمعآوری نقدینگی که موضوع بسیار جدی است طلا به بازار عرضه شود تا نقدینگی جمع شود بسیار موثر است نه اینکه دوباره پول را به بازار تزریق کند بلکه باید یا از گردونه پولی خارج کند و یا اینکه این پول را در جایی ذخیره کند. در شرایط کنونی کارخانجات و مراکز تولیدی که آسیب دیدهاند با بهره کم و کوتاه مدت میتوانند وام دریافت کنند. این کارها تولید و پول را برمیگرداند به جاهای اصلی خودش، تا اینکه بخواهد مثلا دلارفروشی ایجاد شود.
موضوع سومی که آن را به صورت پروژه در پیشروی آقای روحانی میبینم مساله هستهای کشورمان است. معتقدم موضوع هستهیی به دقیقه 90 رسیده است. واقعا امروز هم غرب و هم ایران باید وارد مذاکره جدی شوند. البته از آنجا که در جریان کارها بودم و در مجموع اطلاعات کاملی از گذشته موضوعات هستهیی دارم باید درباره این موضوع برنامههای ویژهای داشت. در دقیقه 90 هر طرفی که نفس بیشتری داشته باشد برنده موضوع است، ما نباید آقای روحانی را در تنگنایی قرار دهیم که به صورت فوری و فوتی بخواهد این موضوع را حل کند.
● از آنجا که در جریان موضوعات هستم اطلاع دارم هر زمان نشانه جدی از سوی غرب دیده شد مقام معظم رهبری فعال میشد و مسوولین را برای حل و فصل این قضیه به کار میگرفتند.
در گذشته شاهد بودیم که هر وقت از طرف غربیها علامتی جدی مشاهده میشد رهبری در آن موضوع فعال میشدند و تلاش میکردند موضوع را حل کنند و جفاست که فکر کنیم رهبری نمیخواسته است موضوع هستهای حل شود. مقاطعی بود که ما مجریان خوب عمل نکردیم.
رئیس پیشین سازمان انرژی اتمی کشور در پاسخ به ایسنا مبنی بر اینکه چه کسانی و یا گروهی معتقدند که رهبری نمیخواسته است موضوع هستهای حل شود؟ گفت: برخی مواقع این بحث مطرح میشد و در مناظرههای انتخاباتی به ویژه مناظره سوم حرفهایی مطرح شد که چنین معنایی در آن وجود داشت.
معتقدم لازم نبود هزینههای سالهای بعد از 87 به کشور تحمیل شود.
انقلاب اسلامی: و اینک، آقازاده تقصیر را به گردن احمدی نژاد می اندازد. او می گوید در سال 1387، مسئله اتمی می توانسته است حل شود. خامنه ای نیز دستور حل شدن آن را داده است. مجریان خوب عمل نکرده اند و احمدی نژاد مانع شده است. از سال 87 بدین سو، بهای سنگینی که بابت تصویب و اجرای مجازاتها به ایران تحمیل شده اند، می توانست پرداخت نشود. باوجود خود سانسوری، قول او این حقایق را آشکار می کند:
1 – خامنه ای می خواسته است مشکل اتمی حل شود، احمدی نژاد مانع بوده است. در مناظره سوم نیز، ولایتی گفت لاریجانی با سولانا به توافق رسیدند، احمدی نژاد آن را برهم زد. اما لاریجانی در سال 1386 از دبیری شورای امنیت ملی استعفاء کرده است. بنا بر این، دو نوبت توافق ممکن شده و به قول این دو، احمدی نژاد ممکن را ناممکن کرده است.
اما، پس از مناظره سوم، احمدی نژاد گفت: موضوع اتم به او مربوط نیست. دفتر خامنه ای نیز قول او را تکذیب نکرد. در صحبتهای تلویزونی 12 تیر 92، احمدی نژاد گفت مدتی است که دیگر در موضوع اتمی دخالت ندارم. اگر «مدتی است» که دیگر در موضوع اتم دخالت نمی کند، بر او است بگوید چرا به مسئولیت خود عمل نکرده است و از چه زمان از دخالت خودداری کرده است و مسئول انجام نگرفتن توافق ها کیست؟
و بنا بر گزارشهای محرمانه که ویکیلیکس منتشر کرده است، دو نوبت دیگر توافق شده (درباره مبادله اورانیوم 4.5 درجه با سوخت اتمی برای نیروگاه اتمی تهران) است. یکبار در وین توافق شد و، در تهران، مخالفان احمدی نژاد مانع شدند و یکبار در تهران توافق شد و حکومت اوباما نپذیرفت. روحانی هم صحبت از توافقی با شیراک می کند که امریکا مانع از انجامش شده است. پس تا این جا، 5 نوبت توافق شده و پیش از آنکه به عمل درآید، فسخ شده است.
2 – دو نوبت از 5 نوبت توافق را امریکا بلااجرا کرده است و سه نوبت در تهران بهم خورده است. آقازاده مدعی است خامنه ای می خواسته است مشکل حل شود، اما مجریان بد عمل کرده اند. بنابر قول او، رهبری کننده «رهبر» بوده اما مجریان ناکارآمد داشته است. اما قول او دلالت صریح دارد بر بی کفایتی «رهبر» که ولایت مطلقه نیز دارد. یک بی کفایتی او در اینست که مجریان قابل مأمور اجرای سیاست خود نکرده است. بی کفایتی بیشتر او در اینست که وقتی هم توافق بدست آمده، نتوانسته است جلو کارشکنی را بگیرد و توافق به عمل درآید. و
3 – مقایسه مورد اتم با مورد گروگانگیری و جنگ، به ما می گوید در هر سه مورد، توافق و نقض توافق، رویه بوده است. در مورد گروگانگیری، دست کم 25 نوبت توافق بدست آمد و نقض شد. در مورد جنگ نیز، در خرداد 1360، اگر تنها یک هفته کودتا را به عقب می انداختند و هیأت عدم تعهد پاسخ موافق صدام را به تهران می آورد، جنگ با پیروزی ایران به پایان می رسید. اما در انجام مرحله آخر جنگ شتاب کردند از جمله به این دلیل که توافق به عمل درنیاید و جنگ ادامه پیدا کند. از آن پس نیز، تا سرکشیدن جام زهر، از جمله بعد از فتح خرمشهر، توافق شدنی بوده است و برهم خورده است. و اینک، آقازاده می گوید: موضوع هسته ای به دقیقه 90 رسیده است. جرأت نکرده است بگوید لحظه سرکشیدن جام زهر رسیده است. بنا بر سخن او، بحران اتمی نیز همچون بحران گروگانگیری و جنگ، ناگزیر در شکست، به پایان می رسد.
اما آیا تقصیر از شخص است و یا اصل ولایت مطلقه فقیه؟ تقصیر اول از اصل ولایت مطلقه فقیه است به این خاطر که جز بکار اعمال زور نمی تواند آمد. در حقیقت، مقامی با داشتن اختیار مطلق بدون مسئولیت پاسخگوئی، دائم در معرض فشارهای گروه بندیهای درون و بیرون رﮊیم است. زیر یک فشار با انجام کاری موافقت می کند و زیر فشار از سوی گروه دیگری، از موافقت منصرف می شود. اگر خامنه ای منصرف نشده بود، احمدی نژاد – که تصریح می کند موضوع اتم به او مربوط نیست – چگونه می توانست توافق را برهم بزند؟ و باز اگر او منصرف نشود، دیگران چگونه می توانستند توافق مورد تأیید احمدی نژاد را برهم بزنند؟ تا اسم روحانی از صندوق بدرآید، چند نوبت، خامنه ای با این یا با آن کس موافقت کرده و موافقت خود را پس گرفته است؟ از این رو است که تنها وقت دیگر چاره ای نمی ماند و گروه های در رابطه قوا با یکدیگر، راه کاری قابل عرضه نمی یابند، دقیقه 90 و زمان سرکشیدن جام زهر می شود. البته تقصیر شخصی که زیر بار خفت «رهبر» برخوردار از ولایت مطلقه شدن می رود، نیز هست.
4 – در تمامی موارد، بهای سنگین را مردم ایران پرداخته اند. زیرا نخواسته اند حقوق خویش را بشناسند و خویشتن را مسئول عمل به این حقوق بدانند. زیرا نخواسته اند بدانند که تمرکز قدرت در یک شخص، او را مسئله ساز از راه بکار بردن زور می کند. این مردم نباید بپندارند که بعد از سرکشیدن جام زهر، رﮊیم دیگر بحران ایجاد نمی کند. ایجاد می کند زیرا نمی تواند بدون ایجاد بحران به حیات خود ادامه دهد.
5 – با استفاده از این ضعف است که قدرتهای خارجی سیاست خود را در ایران و منطقه پیش برده اند و پس از ساقط کردن ایرانیان از هستی، جام زهر را به دست «رهبر» داده اند و او ناگزیر سر کشیده است. بدین خاطر است که امریکا همچنان مجازات وضع می کند و مانع می تراشد:
انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۲ از ۲۴ تیر تا ۸ مرداد