back to top
خانهآرشیو گزارش‌ها از سایت قدیمگزارش‌ها و تحلیل‌ها oمهندسی انتخابات علل و دلایلی که ایجابش کردند و هدفهائی که می...

مهندسی انتخابات علل و دلایلی که ایجابش کردند و هدفهائی که می جوید:

      تا روز 24 خرداد، تهیه کنندگان این گزارش، به استناد اطلاعاتی که از درون رﮊیم دریافت می کردیم، به این نتیجه رسیده بودیم که بنا بر مهندسی انتخابات، جلیلی نامزد مرجح خامنه ایست. اما او به این نتیجه رسیده است که بیرون آوردن نام جلیلی از صندوق، نیازمند تقلبی بسیار بزرگ و هزینه اش سنگین است. در 22 خرداد که خامنه ای تعامل با غرب را رد و «تهدید زدائی» را تصویب کرد، مطمئن شدیم که بنا نیست روحانی رئیس جمهوری بگردد. قرار است قالیباف رئیس جمهور بشود. چراکه هم با سیاست خارجی رهبر مشکل ندارد و می گوید در اختیار رهبر است و هم بیرون آوردن اسم او از صندوق نیازمند تقلب بزرگ نیست. گزارش اولی که  تهیه کردیم بر پایه این اطلاعات بود. 

    صحبتهای خامنه ای در روز جمعه، بهنگام دادن رأی و صحبت ناطق نوری شک ما را بر انگیخت. در صدد شدیم اطلاعات واصله از درون رﮊیم را چک کنیم. به منابع دیگری رجوع کردیم و دریافتیم که آن اطلاعات پوشش بوده و «بیت» خود درز داده است و هدف از درز دادن آنها، بالا بردن حساسیت در جامعه از سوئی و پنهان کردن مهندسی اصلی و هدفهائی بوده است که خامنه ای می خواست به آنها برسد:

 

٭ علل و دلایل چنین مهندسی انتخابات و هدفها که خامنه ای می باید به آنها می رسید:  

1- انسداد در سیاست های داخلی. توضیح این که ولی فقیه مطلقه و مشاوران او به این نتیجه رسیده بودند که اگر بخواهند حداقل 4 سال دیگر به همین سیاست ها ادامه دهند با مشکل نفرت بیش از حد مردم روبرو  خواهند شد  و ادامه سیاست های فشار و ارعاب و وحشت بر ملت، کار را به جایی خواهد رساند که راهی به جز تغییر نظام و حاکمیت فعلی باقی نماند به همین دلیل نیاز است به گشایش در بعد اقتصادی. میان گشودن فضای سیاسی در درون و یا معامله با قدرتهای خارجی، ترجیح با دومی است. تنها مردم می باید احساس کنند که گویا فضا باز شدنی است و تقصیر بسته بودن فضا با احمدی نژاد و حکومت او است.  

2-وضعیت بد اقتصادی: اوضاع اقتصادی وشرایط بد مالی مردم به گونه ای است که ادامه آن، حتی اگر مردم جنبش نکنند، رﮊیم را از پا در می آورد. زیرا دولت در حقیقت ورشکسته است و از دید اقتصاددانان اقتصاد ایران به بیماری می ماند که از دست رفته باشد. لذا برخی از مسئولان امنیتی و نظامی کشور اخطار کرده بودند ادامه این شرایط می تواند فتنه بزرگتری را در کشور به وجود آورد. دولت دست کم باید بودجه پیدا کند و به وضعیت اقتصادی بخش دولتی سرو سامان بدهد. با توجه به این امر که تعیین سیاست اقتصادی با «رهبر» است، او نمی تواند بار مسئولیت وضعیت اقتصادی را بر عهده احمدی نژاد و وزیران او بگذارد. حذف سازمان برنامه و بودجه و شورای عالی پول تنها به این خاطر بوده است که در طول هشت سال که درآمدهای نفتی فراوان بود، حاکمیت و مافیاهای نظامی – مالی تا ممکن است اموال ملت را ببرند و بخورند.  حال باید سیاست اقتصادی تغییر کند و رییس جمهوری دیگر بر سر کار بیاید. 

3 – سیاست خارجی – ولی فقیه مطلقه در طول هشت سال گذشته، با استفاده از روحیه احمدی نژاد، سیاست خارجی تهاجمی را در پیش گرفت. تا زمانی که احمدی نژاد به خود بیاید و بگوید ایران آماده مذاکره با امریکا است، این او بود که متصدی اعمال این سیاست تصور می شد. مداخله گری در کشورهای منطقه و تشدید بحران اتمی، تحریمهای اقتصادی و سیاسی سخت را ببار آورد. کار به جایی رسید که به جز عراق و سوریه و حزب الله لبنان و تا حدی روسیه و چین و ونزوئلا و کوبا و کلمبیا که این آخری ها تنها به دلیل استفاده های مالی با ایران ارتباط دارند دیگر کشورها روابط خود با ایران را محدود ساختند. لذا ولی مطلقه فقیه و حاکمان نظام برای خروج از این بن بست دست به کار شدند تا که با رئیس جمهوری کردن کسی که گویای آمادگی رﮊیم برای تعامل است، کشور را از انزوا خارج کنند. در مناظره سوم، سه تن بسود تعامل با قدرتهای خارجی موضعگیری کردند. روحانی مرجح بود. زیرا گرفتاری ولایتی را (ترورها از جمله ترور در رستوران میکونوس که کارش به محاکمه مأموران ترور انجامید و نقش ولایتی و فلاحیان در دادگاه مطرح شد) را نداشت و از نظر داخلی، کاری که از روحانی ساخته بود، از او ساخته نبود. روحانی می تواند تمایلهای طرفدار محافظه کاران و اصلاح طلبان را گردآورد بی آنکه به رأس این دو تمایل، نقش تعیین کننده داده شود. «انتخاب» روحانی بدین معنی است که خامنه ای با «تعامل» موافق است و دوران سیاست خارجی تهاجمی و «تهدید زدائی» سرآمده است. هزینه آن نیز به پای رأی دهندگان نوشته می شود. اما هزینه سنگین است و امتیازها که باید داد بزرگ.

4 –  باوجود این، هم خامنه ای و هم سپاه به سیاست خارجی تهاجمی نیاز دارند. اگرنه، موقعیت خود را در منطقه از دست می دهند. بنا بر ارزیابی که استراتژهای سپاه به خامنه ای ارائه کرده اند، هرگاه رﮊیم سیاست های تهاجمی خود را در افغانستان و عراق و سوریه و لبنان و نیز در مسئله اتمی رها کند، موقعیت خود را از افغانستان تا مدیترانه از دست خواهد داد. از آن پس، در درون مرزها، تحت تهاجمهای همه جانبه امریکا و متحدانش قرار خواهد گرفت. پاسخی که حداد عادل به اعتراض نسبت به سیاست ایران در سوریه و لبنان و فلسطین داد، همان است که در آن گزارش آمده است. روحانی سیمای میانه رو و معتدل را دارد. نتان یاهو او را گرگ آدم نما می خواند. از دید خامنه ای و سپاه، قرار بر این است که سیاست تهاجمی در سوریه و لبنان حفظ شود و در افغانستان و عراق و مسئله اتم، تعدیل شود تا زمان مساعد فرارسد. 

     پاسخ حسن روحانی به پرسش ها در مورد سوریه و مسئله اتم، گویائی می کند از سیاستی که خامنه ای تعیین کرده است و برای اجرای آن، حسن روحانی را مناسب تر از دیگران تشخیص داده است.  

5- در دوران حکومت احمدی نژاد، ولایت فقیه، چه رسد به ولایت مطلقه، هرگونه مشروعیت و کارآئی را از دست داده است. مهندسی انتخابات یعنی این که این دست آورد بزرگ یک مبارزه 33 ساله، اگر شد، از دست برود. مسئولیت کسانی که بدون توجه به مهندسی انتخابات، از مردم خواستند بروند رأی بدهند، البته سنگین است. ولو آنها تصور کرده اند رای به روحانی رأی مخالف به خامنه ای و ولایت فقیه است. ولو به یمن تحریم فعال، اجماع برضد ولایت مطلقه فقیه، پدید آمد.

      تعیین 8 نامزد که یکی از آنها نقش لولو را بازی می کرد و این تبلیغ که قرار است او را از صندوق بیرون بیاورند و سنجش های افکار که در آنها، قالیباف برنده دور اول «انتخابات» بود، موضعگیریهای خامنه ای بسود جلیلی و «درز» دادن این «اطلاع» در روز چهارشنبه که گویا خامنه ای از جلیلی به قالیباف عبور کرده است و سپس اطلاع دادن ناطق نوری در صبح جمعه (من می دانم چه کسی انتخاب می شود) و موضعگیری خامنه ای در روز 22 خرداد و 24 خرداد، روز رأی گیری حاکی از عبور از قالیباف به روحانی، مهندسی سنجیده ای را گویائی می کنند. خامنه ای دست آورد خود را قابل قبول شدن ولایت فقیه برای بخشی از جامعه و قابل تحمل شدن آن برای بخشی دیگر از جامعه می داند. او به معترضان سپاه گفته است: با کمترین هزینه ولایت فقیه را برکرسی قبول نشاندیم و حتی مخالفان رﮊیم که مردم را به دادن رأی دعوت کردند،  ناگزیر از تمکین به آن هستند.

     اما این توجیه خامنه ای و کسانی که آن را در اقناع ناراضی های سپاه بکار برده اند، واقعیت را وارونه کرده اند. چراکه رأی داده شده به ولایت فقیه همانست که به جلیلی داده شد. پس آرای شرکت کنندگان در تحریم فعال بعلاوه آرای داده شده به غیر جلیلی، اجماعی برضد ولایت فقیه را بوجود آورده اند. دلیل آن این که خود نیز می گویند در این «انتخابات»، هدف اصلی او که انتخابات را مهندسی کرده است و تحریم کنندگان و رأی دهندگان، ولایت مطلقه فقیه بوده است. از دوره دوم حکومت احمدی نژاد بدین سو، مسئول اصلی وضعیت کشور ولایت فقیه و شخص او است.

6 – بنابر اطلاعی صحیح که عصر 24 خرداد بدست آمد، قبول و رد صلاحیتها برابر مهندسی انتخابات انجام گرفته است:  اجازه دادن به شورای نگهبان در باره  تایید صلاحیت عارف و روحانی و رد صلاحیت هاشمی و اعلمی و شعله سعدی و رحیم مشایی، می باید مردم را در موقعیت خلع سلاح شده قرار می داد. کسانی که می خواستند رأی بدهند، تنها مجاز بودند از میان تایید صلاحیت شده ها، فردی را انتخاب کنند که فکر می کنند نسبت به خامنه ای، مستقل تر است. کار بعدی، مناظره ها بود. پیش از آنکه غرضی لو بدهد که ضرغامی از پشت صحنه، به نامزدها می گفت چه باید بگویند و چه نباید بگویند، بر مردم دانسته نبود که قرار است هرکس نقشی را بازی کند که حاصل کار جلب توجه به نامزد مورد توجه رهبر باشد. 8 نامزد کسانی بودند که هیچیک آن توانائی را نداشتند که نظام را دو سر کنند. از دو کاندیدای به اصطلاح اصلاح طلب و اعتدال طلب، هیچیک بر کلاهشان پشمی نبود و نمی توانستند نظام را دو سر کنند. هدف مهندسی انتخابات نیز این بود که در همان حال که نظام دو سر نمی شود، دو  هدف نیز برآورده شود: جلب موافقت رأی دهندگان و به حال انتظار درآمدن دیگر مردم و نیز جلب بدنه اصلاح طلب و محافظه کار به رﮊیم و راضی شدن حوزه قم و دیگر حوزه های دینی. 

     این که این دو هدف متحقق می شود یا خیر، بستگی مستقیم دارد با تن دادن و یا تن ندادن خامنه ای و سپاه به تغییر. اگر تن دهند، پویائی تغییر نتیجه ای وارونه نتیجه را ببار می آورد که هدف مهندسی انتخابات است.

     در روز 24 خرداد، خامنه ای رای مردم را حق الناس خواند و اطیمنان داد که تقلب نخواهد کرد. این واقعیت که در طول ساعات رأی گیری قانونی (8 صبح تا 6 بعد از ظهر) مراجعه به حوزه کم و در ساعت تمدید بسیار شد، در همان حال که گویای وقوع تقلب از لحاظ بالا بردن شمار رأی دهندگان است، گویای مراجعه کسانی به حوزه های رأی گیری است که متقاعد شدند قرار نیست به تقلب سعید جلیلی را رئیس جمهوری کنند. پس برای این که کاندیدای گرایش افراطی رﮊیم یعنی سعید جلیلی از درون صندوق های رای بیرون نیاید و وضع را از اینهم که هست بدتر نکند، به پای صندوق های رای رفتند تا به اصطلاح سیاستمداری را به ریاست جمهوری برگزینند که شرایط را می خواهد بهبود ببخشد. در پی انتخابات برگزار شده، به رأی دهندگان احساس پیروزی نیز دست داد و شعار «دیکتاتور، دیکتاتور، تشکر، تشکر» نیز سردادند. 

7 – از بین بردن کلیه خطاهای دولت احمدی نژاد -همه میدانند که سیاست های به اجرا در آمده در دولت محمود احمدی نژاد همه سیاست هایی بود که از سوی بیت رهبری فرمان آن صادر می شد و مسئولیت آن نیز بر عهده رهبری  و مشاوران او بوده است. 

      آنقدر این سیاستها و خورد وبرد ها و واگذاری امتیازات به سپاه و مافیاهای نظامی – مالی و بیگانگان به ملت فشار آورده بود که همه را از وجود شخصی مانند احمدی نژاد بیزار کرده بود. سید علی نیز همه خطاهای خود را به گردن او انداخته و خود را با وجود تایید مکرر سیاست های اقتصادی حکومت احمدی نژاد کنار کشیده  و مسئولیت را متوجه او و حکومتش کرد. نفرت مردم را به سمت احمدی نژاد جهت داد. بدین ترتیب، مبرّا کردن خامنه ای از خیانتها و جنایتها و فسادها، ایجاب می کرد که کسی به ریاست جمهوری «انتخاب» شود که اولاً این همه را به احمدی نژاد و حکومت او نسبت بدهد و ثانیاً این شخص گویای ادامه همان خیانتها و جنایتها و فسادها، بنا بر این، گویای مسئول یکی و آنهم خامنه ای است، نباشد. این شخص کسی جز روحانی نمی تواند باشد. اگر خاتمی حاضر شد عارف بسود روحانی کنار برود، بخاطر اطیمنان از «انتخاب» شدن روحانی بود. خامنه ای نیاز مفرط دارد به مبرّا کردن خود از خیانتها و جنایتها و فسادها و به گردن احمدی نژاد انداختن آنها. زیرا او می دانست در کشور برضد او اجماع وجود دارد. بیهوده نیست که قلم بدستان مشغول نوشتن شده اند و می نویسند که احمدی نژاد ثابت کرد که تصدی کارها با رئیس جمهوری است. با همین قانون اساسی نیز رئیس جمهوری کاره ای است. خاتمی می داند مسئول زندانی کردنها و حصر خانگی ها احمدی نژاد نیست. اما از او می خواهد اسباب رهائی زندانیان و حصر شدگان را فراهم کند. زیرا همه درکار مبرّا جلوه دادن خامنه ای هستند.

8 – همزمان شدن «انتخابات» با جنبش ها در جامعه های مختلف، بخصوص جنبش تمرد در مصر که مرحله امضاء جمع کردن آن پیش از «انتخابات» ایران انجام گرفت و وجود فضای سیاسی بسته در ایران، نیاز به سوپاپ را قطعی کرده بود. پس انتخابات می باید نقش «جنبش در محدوده رژیم» را بازی کند. در طول چند سال گذشته، مردم ایران که جنبش آنها سرکوب شده بود، به حدی از ولایت مطلقه و مسئولان منتخب او  بیزار شده بودند که به هیچ چیز به جز تغییر نظام نمی اندیشیدند. «انتخابات» می باید به ترتیبی مهندسی می شد که فشار جمع شده در سینه ها را تخلیه کند. خامنه ای و دستیاران او می پندارند به این هدف رسیده اند.

     اما آیا در مهندسی خود به دو فرجام که وقوع یکی از دو قطعی است، محلی از اعراب داه اند؟ توضیح این که با این مهندسی، اصلاح طلبی «رادیکال» (به اصلاح خاتمی و نزدیکان او) شکست قطعی خورد. شکست میانه روها و اصلاح طلبهای تحت چتر «رهبر»، فرجام قابل تحققی جز تغییر رﮊیم ولایت مطلقه فقیه باقی نمی گذارد. اما اگر روحانی و حکومت او بخواهند، موفق بشوند، ناگزیر از تصدیق حقوق شهروندی و برخوردار شدن مردم ایران از حقوق و تغییر ساخت دولت و بودجه و پایان دادن به سلطه سپاه بر دولت و اقتصاد و تغییر سیاست خارجی به ترتیبی می شوند که دیگر ایران باج گذار بقیه دنیا نباشد. این فرجام نیز پایان رﮊیم ولایت مطلقه فقیه است. آندسته از گروه های بیرون از رﮊیم که از مردم دعوت کردند در دادن رأی شرکت کنید، اینطور استدلال کردند که با انتخاب روحانی، قطار دموکراسی به حرکت در می آید و سر راه، اصول گراها و حتی خامنه ای نیز سوار این قطار می شوند. این دسته نیز در تنگنا هستند. زیرا از حرکت ایستادن قطار، شکست قطعی آنها نیز می شود. آنها که انتخابات را مهندسی کرده اند، می باید در نظر می گرفتند که بر شمار یورش برندگان به او، بابت هر ناکامی روحانی و حکومت او، بسیار افزوده شده است.

9 – ادامه خمینی زدائی نیز هدفی مهم از هدفهای مهندسی انتخابات بوده است: به فراموشی سپرده شدن شخصیت هایی چون موسوی و کروبی و خاتمی و هاشمی و همه کسانی که به خمینی وصل بودند، با این «انتخابات» و با بر سر کار آمدن حسن روحانی، هدفی است که می باید تحقق پیدا کند. خامنه ای همچنان تلاش می کند شخصیتها و گروه هائی به دست فراموشی سپرده شوند که خود را به خمینی می چسبانند. چنان شود که کسی یادی از امثال هاشمی رفسنجانی و میر حسین موسوی و کروبی و خاتمی نکنند. در بهترین حالت، مروج رهبر نیز بشوند. بنا بر مهندسی انتخابات، بعد از به ریاست جمهوری رسیدن روحانی، نیازی به ادامه حصر میر حسین موسوی و زهرا رهنورد و کروبی نیست. باید شرایط آزادی آنها را فراهم آورد اما نه به چون قهرمانان محصور شده بلکه به ترتیبی که بعنوان بیماری و با دادن جنبه عادی به رفع حصر و نسبت دادن رفع حصر به رافت و گذشت «رهبر».

     اینگونه آزاد کردن، بخصوص که مدعیان طرفداری از این دو می گویند در اختیار روحانی هستند و همه کار می کنند تا که او موفق شود. غافل از این که این دو را اگر نه مجبور به طرفداری، دست کم محکوم به سکوت می کنند و رفع حصر را نه حتی به رأی دهندگان که به خامنه ای نسبت می دهند. امید مهندسی کنندگان انتخابات اینست که حسن روحانی مأمور تعامل با امریکا و اروپا، موفق به کاستن از تحریمها و پائین آوردن فشارها بگردد که از نتایج آن، اینست که انتخابات سال 88  و سرکوب جنبش آنها و میر حسین موسوی و کروبی  فراموش می شوند.

10 –  «آزادی های اجتماعی» از آن نوع که در دوره خاتمی داده شدند. الا این که احمدی نژاد نیز با دادن این «آزادی» ها موافق بود. در ماه خرداد پیش و بعد از «انتخابات» نیز این «آزادیها» برقرار بودند. از آنجا که جنبش سال 88 را قشرهای متوسط برپا کردند، قرار است به آنها تا حدودی آزادی فعالیت اقتصادی بدهند. یعنی اینطور وانمود کنند که از سهم سپاه در اقتصاد کاسته و به سهم بخش خصوصی افزوده می شود. تغییرها در سیاست های داخلی و خارجی به صورت قطره چکانی انجام می گیرند و تا آن اندازه انجام می گیرند که به ساختار رﮊیم ولایت فقیه مطلقه آسیب نرساند بلکه آن را مستحکم تر نیز بکند. کسی برای کنترل نیروهای امنیتی و واواک و سپاه و قوه قضائیه و صدا و سیما و… نقشه محدودیت نکشد. البته روحانی هم پا را از گلیم خود فراتر نخواهد گذاشت.

-خارج شدن ولی مطلقه فقیه از فشار روانی نفرت مردم – بنابراین مشاهده می شود که مهندس سید علی خامنه ای با تایید صلاحیت حسن روحانی و نشان دادن چهره او به صورت بدلی از اصلاح طلبان و سازندگی ها و آزاد گزاردن او برای انجام  و اجرای برخی سیاست های داخلی خود را از فشار نفرت مردم دور خواهد ساخت. 

11- ایجاد پوشش برای سپاه. سلطه سپاه بر دولت و اقتصاد و رانت خواری بی حساب مافیاها، تا بخواهی سپاه را منفور مردم کرده است. انتخابات گویای شدت این بیزاری است. توجیه کنندگان افراد سپاه را اینطور توجیه می کنند که تغییر نظر مردم نسبت به سپاه، اینگونه مهندسی کردن انتخابات را ناگزیر کرده بود. با «انتخاب» شدن روحانی  دیگر کسی نمی گوید سپاه در انتخابات تقلب کرد. سپاه همه موقعیت خود را حفظ می کند بعلاوه اینکه مردم نفرت خود از سپاه را نیز از یاد می برند. مردم خواهند گفت خامنه ای و سپاه و روحانیانی چون مصباح یزدی حامی سعید جلیلی بوده اند و او نیز انتخاب نشد، پس سپاه درس عبرت گرفته است و دیگر بنا ندارد در کار دولت دخالت کند. قرار است حکومت روحانی طوری عمل کند که وضعیت دوره خاتمی – که سپاه مرتب و بطور علنی بحران می ساخت و در کار حکومت کارشکنی می کرد – پیش نیاید. از هم اکنون، مردم را توجیه می کنند که نباید توقعات خود را بالا ببرند. وگرنه سپاه و اصولگراها وارد صحنه خواهند شد. اعتدالی هم که روحانی تبلیغ می کند، توجیه سیاستی است که بنا بر مهندسی انتخابات می باید در پیش بگیرد.

٭ مهندسی انتخابات: 

بدین ترتیب، خامنه ای، برای رسیدن به هدفهای بالا، انتخابات را مهندسی کرد. شخص بی هویتی مانند حسن روحانی را به ریاست جمهوری رساند برای این که نسبت به یکی از هدفهای بالا بیشتر حساسیت دارد و آن دو سر نشدن «نظام» است. ترتیب کار چنین بود:

1 – بیت خامنه شایعه حمایت خامنه ای از جلیلی را منتشر ساخت. خود او نیز دو بار، از تهدید زدائی او حمایت کرد. خوب می دانست که در بخشی از مردم واکنش بر می انگیزد و این بخش برای مقابله با او وارد میدان شوند و دلشان را به این خوش کنند که اگر به روحانی یا عارف رای بدهند و مانع از انتخاب سعید جلیلی شوند توانسته اند بر خامنه ای پیروز شوند. در همان حال، این حضور رأی دهندگان در پای صندوق های رأی به جهانیان نشان می دهد که انتخابات در ایران «کاملا آزاد است» و این ملت است که کاندیدای مورد نظر خود را انتخاب کرده است. 

2 – و چون اطمینان حاصل نبود که نیرنگ کارگر می شود، «انتخابات» صفت «سری است» را، بخصوص در مرحله شمارش و تجمیع آراء حفظ می کرد. چنین نیز شد. زمان لازم است تا آمار واقعی به بیرون درز داده شوند. هرچند محاسبه های دقیق، تردیدی در تقلبی بودن میزان مشارکت در دادن رأی و آرای نامزدها باقی نمی گذارند.

4- خامنه ای، برابر این مهندسی، نقش خود را به خوبی بازی کرده است: سخنرانی های قبل از انتخابات و در دوره تبلیغات و گفتن پی در پی بنده حقیر – و یک رای داشتن و دخالت نکردن و دادن حکم شرعی بر ممنوع بودن دخل و تصرف سپاه و واواک و دیگر دستگاه های اطلاعاتی در آراء که حالا او «حق الناس» می خواند، دعوت از مخالفان نظام به رأی دادن بخاطر کشور و … را بر طبق مهندسی انتخابات انجام داد. 

     اما این مهندسی چند مشکل بزرگ برایش بوجود آورده است: الف – اگر انتخاب کردن «حق الناس» است، ولایت فقیه آنهم مطلقه که ناقض این حق است، باطل است. استاد او که نظریه ولایت فقیه را در چند جلد کتاب تشریح کرده است، ولایت مطلقه فقیه را از مصادیق شرک نیز می داند. ب – تصدیق می کند که مخالفان نظام وطن دوست هستند. و ج – تصدیق می کند که او و حکومتش کشور را به لبه پرتگاه سقوط برده است برده اند. وگرنه چه نیاز به استمداد از مخالفان نظام بود؟ و د – تصدیق می کند مردم به خاطر ولایت فقیه به پای صندوق های رأی نمی روند. در عمل نیز، کسی که معرف ولایت مطلقه فقیه و سیاست خامنه ای بود، بنابر آمار رﮊیم هم، کمتر از 8 درصد رأی داشته است (از 50.5 میلیون دارندگان حق انتخاب). اگر آرائی را که وزارت کشور مدعی است سعید جلیلی آورده است را به 55 میلیون (جمعیتا ز 18 سال به بالا) بسنجیم، 7 در صد می شود. 

5 – گزیدن 8 نامزد که 5 تن از آنها عضو سپاه بوده اند. روحانی هم مدتی دراز با سپاه همکاری داشته است و آزمون وفاداری به ولایت مطلقه فقیه پس دادنشان و کنار رفتن عارف و حداد عادل، مهندسی درصد ها را میسر کرد. بنا بر این مهندسی، شخصیت ضعیف روحانی با 50.7  درصد  رئیس جمهوری شد. آرای  بقیه نیز به اندازه ای پائین است که هیچیک نمی توانند سر و نماد حتی اصول گراها بگردد. خیال خامنه ای از دو جهت راحت است. هم از جهت روحانی و هم از جهت اصول گراها. 

6 – خارج ساختن هاشمی رفسنجانی از رقابت انتخاباتی یکی دیگر از فاز های این مهندسی بود چرا که خطر هاشمی برای ولی مطلقه فقیه بسیار بالا بود زیرا هاشمی کسی است که خامنه ای وارد شورای انقلاب کرده و سرانجام به رهبری رسانده است.  به سادگی نمی شود به او گفت که چه بکند یا چه نکند. اما به حسن روحانی می تواند بگوید چه بکند و چه نکند. از آن روز، چند ماه پیش از «انتخابات»، که به حسن روحانی اجازه دادند در گفتگوی تلویزیونی شرکت کند و از عملکرد خود در مسائل هسته ای دفاع کند، مهندسی انتخابات وارد مرحله اجرا شده بود. 

انقلاب اسلامی: در این مهندسی سپاه نقش اول را بازی کرده است. حضور سپاه در همه ارکان دولت و نیز در بنیاد مستضعفان و «اموال رهبری» یا «ستاد فرمان امام»، برای رئیس جمهوری میدان عملی باقی نمی گذارد:

انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۳۳ از ۷ تا۲۰ مرداد ۱۳۹۲

اخبار مرتبط

دیدگاه خود را بنویسید

لطفا دیدگاه خود را وارد کنید
لطفا نام خود را اینجا وارد کنید