۱۳۹۲/۰۴/۱۶
«دریک» مدیر عامل شرکت سابق نفت در ایران و عراق اکنون سلطان بی تاج و تخت استعمار در مناطق نفت خیز ایران است. وی در حوزه عملیات شرکت سابق، مانند اسلاف خود، یک نوع حکومت خود مختاری برقرار کرده و با دستگاه پلیس نفت، بر سراسر این منطقه، حکومت می کند. نه استاندار خوزستان، نه هیئت هائی که به آبادان رفته اند، هیچکدام هنوز قادر نشده اند پایه های حکومت او را تکان دهند. عمال مخفی او، در تمام شهرهای نفتی خوزستان و همچنین مناطقی که شرکت دستگاه و توزیع و فروش و حتی یک پمپ بنزین دارد، مشغول فعالیت هستند. دو نفر انگلیسی که در این هفته در لرستان دستگیر شدند و به دست نیروهای انتظامی ایران افتادند. از عمال مخصوص او بودند که در ظاهر برای اکتشافات نفتی و تعمیر مخازن نفت در آن حوالی، به لرستان مسافرت کرده بودند و در باطن، طبق تحقیقات دقیق نیروهای انتظامی، دستور داشته اند بوسیله تحریک، اغتشاشاتی در آن ناحیه برپا کنند.
عملیات «دریک» منحصر بخوزستان نیست، حوزه فعالیت های سری او، جنوب عراق، کویت، امارات خلیج فارس و در حقیقت سراسر کرانه های خلیج است. وقتی او را در لباس یک اروپائی در پشت میز کارش در اداره مرکزی شرکت در خرمشهر دیدید، خیال نکنید با یک جنتلمن انگلیسی روبرو شده اید. شخصی که این لباس را بتن دارد، سالها در خدمت جاسوس بوده. لباس اهالی سوریه بر تن کرده، گاهی بلباس شیوخ عرب درآمده و زمانی در لباس یک ملوان ساده، وظیفه خطرناک خود را انجام میداده است. شیوخ عرب که در کرانه ها و جزایر خلیج زندگی میکنند، بارها او را در لباس خودشان دیده اند و بارها، هنگامیکه همین لباس بر تن او بوده، با او قراردادهای «دوستی» و پیمانهای ضد ایرانی بسته اند.
شیخ کویت در باره او گفته است «پس از لارنس که شهرت افسانه ای دارد، دریک خطرناکترین مامور انگلیسی است که تا کنون باین نواحی قدم گذاشته است». شیخ کویت، همانقدر که خودش مایل بجلب دوستی «دریک» است، از او کناره گیری میکند و معروف است که بفرزندانش نیز توصیه کرده است از او دوری کنند.
«ا. ی. س دریک» در سال گذشته از طرف هیئت مدیره شرکت نفت بسمت مدیر کل شرکت نفت ایران و عراق منسوب شد.
دریک یک باغبان انگلیسی ساکن دهات لندن است که ابتدا در مدرسه «شرزبری» مشغول تحصیل شد و پس از خاتمه تحصیلاتش در دانشکده «پمبروک» در کمبریج، در رشته زبانهای مدرن و قوانین انگلستان و حسابداری شروع بتحصیل کرد و در رشته اولی، با اخذ درجه دکترا و در قسمت محاسبات باخذ جایزه «ویلیام کوبلتر» نائل گردید.
«دریک» در مدرسه همیشه بین هم سالان خود تولید نفاق و دوئیت و فتنه انگیزی می کرد و اغلب اوقات شغل خبر رسانی و نظارت بر عملیات محرمانه همشاگردیهایش بعهده او بودبطوریکه دو نفر از مدیران مدرسه «شرزبری» در پرونده او نوشته اند. بهترین شغلی که دریک میتواند انجام دهد تولید نفاق و دو بهم زنی و جاسوسی و تحریکات میباشد و بایستی در این رشته از او استفاده کرد.
با وجود آنکه رشته تحصیلی او محاسبات بود ولی چون در پرونده او توضیح بالا نوشته شده بود، در سال 1932 بنا به توصیه یکی از دوستان پدرش داخل در موسسه « لوانت سرویس» شد.
در این موسسه که شکل آموزشگاهی را دارد افرادی که میبایستی در مستعمرات و مستملکات انگلیس کار کنند، کلیه تبلیغات لازمه را فرا میگیرد. افراد این موسسه مدت دویست سال است که در مستعمرات و مستملکات انگلیس کار میکنند. پس از آن دریک در سال 1934 وارد در مدرسه مقدماتی اینتلیجنس سرویس شد و پس از یک سال بنا بتوصیه این دو مدرسه وارد «دایره امور محاسباتی» شرکت در لندن شد و در اوایل 1938 در ایران ماموریت پیدا کرد.
در ایران اولین شغلی که به او دادند اداره شعبات محاسباتی بود. دریک در این مدت سیستم مخصوص جهت انتقال حسابها و تهیه دفاتر مخصوص، جهت نشان دادن بدولت ایران تهیه کرد و در مدت یک سال اول، 5 میلیون تن نفت که از پالایشگاه حمل شده بود، بدون اینکه وارد دفاتر رسمی بشود بسود شرکت منظور شد. این سیستم حمل نفت فاچاق تا امروز مرتبآ ادامه دارد. و رقم آن تا 9 میلیون تن نیز بالغ شده است. در همین مدت دریک با کمک سایر مامورین و کسانی که خود انتخاب کرده بود، تشکیلات وسیعی برای اداره امور جاسوسی شرکتهای نفت ایران و عراق با کمک «فولر» و «فریکاد» در ایران و «اچ- و- لان» که فعلا متقاعد شده است در عراق داد. پس از جنگ صحبت از کشیدن لوله نفت از ایران و عراق به سواحل مدیترانه بود. آمریکائیها نمی خواستند این کار عملی شود. شرکت سابق نفت ایران و انگلیس دریک را در سال 1948 -1949 مامور کشور سوریه کرد. ورود دریک به سوریه با کودتا و کشتارهای دسته جمعی توام شد. بطوری که اهالی سوریه او را «قصاب سوریه» لقب دادند. بلاخره شرکت محدود «لوله خاور میانه» موفق به انجام کار مهمی نشد ولی کودتاهای پی در پی «دریک» نقشه امریکائیها را عقیم گذارد و سیاست آنها را در آن کشور شکست داد.
انگلیسیها در اواخر سال 1949 همینکه دیدند امریکائیها در ایران اسباب زحمت آنها شده اند و می خواهند جای پای خود را محکم کنند بلافاصله او را مامور ایران کردند. در حکمی که برای او صادر شد، خاتمه ماموریتش در سوریه با « موفقیت بزرگ» اعلام کردند. و مجددآ او را روانه ایران نمودند. «دریک» پس از ورود به ایران، مدتی در تهران اقامت داشت و در این شهر بود که با دوشیزه « مارگارت ویلسن» ازدواج کرد. « مارگارت ویلسن» از اقوام نزدیک «نر تکرافت» نماینده سابق شرکت در ایران بود. این خانم برای ملاقات «نر تکرافت» به تهران آمده بود و همینجا با «دریک» زناشوئی کرد.
مدیر عامل در ایران و عراق
سمت مدیر عامل شرکت در ایران و عراق، سمت مهمی در دستگاه استعمار است. مردی که این سمت را حراز کند، بر کلینه عملیات نفتی و جاسوسی و تحریکاتی که برای حفظ منافع انگلیس در منطقه خلیج صورت می گیرد، نظارت دارد.
در گذشته، دولت انگلیس، مامور عالی رتبه ای برای امور سیاسی خود در خلیج، در بوشهر داشت که ظاهرآ سر کنسول انگلیس در بوشهر بود ولی در حقیقت، مقام او گاه از مقام وزیر مختار انگلیس در تهران، بالاتر بود و دستوراتی که برای اجرا به تهران فرستاده می شد از بوشهر می رسید. در دوره رضا شاه، این مقام بر اثر فشار حکومت تهران، از بوشهر به بحرین انتقال یافت و از آن پس وظایف سیاسی که این مقام داشت بعهده مدیر عامل شرکت نفت واگذار شد و مدیر عامل، نماینده سیاسی دولت انگلیس در جنوب ایران گردید.
کسانی که تا کنون به سمت مدیر عامل شرکت در ایران و عراق انتخاب شده اند، همه از جمله اشخاصی بوده اند که در دستگاه جاسوسی و سیاسی انگلستان خدمت کرده اند. قبل از دریک، شخصی بنام گوبی این سمت را داشت و او هم مانند دریک سالها در کشورهای خاورمیانه خدمت و جاسوسی کرده بود. قبل از گوبی، شخصی به اسم ای. م. جونز این مقام را بعهده گرفت. پس از مقام مدیر عامل در عراق و ایران، مقام مهم دیگر مقام ریاست پالایشگاه است. این مقام را اکنون، ک. ب. راس دارد و او هم از اعمال دولت انگلیس است. انتخاب اشخاص برای این دو مقام بنا بر توصیه اداره انتلیجنت سرویس صورت می گیرد و شرکت تنها از نظر عملیات نفتی نظارت مختصری برآنها دارد.
دریک در خرمشهر
اداره مرکزی – جنرال افیس ساز روز، روز های اول تاسیس شرکت در آبادان بود ولی چندی پیش، این اداره به خرمشهر انتقال یافت. علت انتقال طبق آنچه خود شرکت بعدآ ادعا کرد این بود که اداره مرکزی میخواهد دور از منطقه عملیات قرار گیرد تا بهتر بتواند بر کلیه مناطق کنترل داشته باشد ولی حقیقت قضیه، طبق آنچه رسما در آبادان و خرمشهر تحقیق شده است، اینست که اداره مرکزی، برای فرار کردن از مراجعت کارمندان و بخصوص کارگران ایرانی، خود را به خرمشهر یعنی نقطه دور دستی اشتغال داده است. مرجع رسیدگی به تقاضاهای کارگران بدبخت، اداره مرکزی است و روز، عده زیادی کارگر، از وضع زندگی و از سختیهائی که می کشیدند به اداره مرکزی مراجعه میکردند و تقاضا داشتند خانه مسکن به آنها داده شود.
خرمشهر از آبادان زیاد دور نیست ولی برای کارگری که در دستگاه شرکت جان میکند، دستمزد ناچیزی می گیرد، کار بسیار دشواری است که در گرمای شدید جنوب، پس از کارهای روزانه، به خرمشهر برود. وقت و پول و وسیله ندارد.
وضع کارگران
وضع کارگران باعث شده است که مراجعهات آنها، به اداره مرکزی زیاد شود. در محله های «کاغذ آباد»، «کوفیشه»، «شعلیط»، هزارها کارگر بدبخت ایرانی در کثیفترین وضع زندگی می کنند. خانه های آنها، از چهارچوب تشکیل شده که روی آنرا با حصیر و پوشال، پوشانده اند. در زیر هر خانه، یک کارگر با عائله خود، زندگی می کند. در حدود یک سال پیش بود جرعه سماور حلبی یک کارگر، در حدود دو هزار خانه پوشالی را سوزاند. شرکت کمک موثری برای برپا کردن خانه های پوشالی دیگری نکرد و شهرداری به کمک کارگرها رفت.
اداره شرکت در تهران
شرکت سابق نفت از سالها پیش باین طرف، در تهران، د خیابان سپه، دارای عمارتی است که در آن اداره فروش و اداره نماینده شرکت در تهران، واقع است. نماینده شرکت در تهران، مردی بنام «سدان» که در مذاکرات بین نمایندگان دولت و نمایندگان شرکت، شرکت کرده است. «سدان» مدت کوتاهی است که این سمت را دارد. قبل از وی، «نرتکرافت» نماینده شرکت در تهران بود.
«نرتکرافت» در ظاهر مرد ساده ای بود ولی در دوره نمایندگی او بود که «گس» به تهران آمد، و به کمک او، فشار بر دولت ایران زیاد شد. «نرتکرافت» برای انجام دادن مقاصد خود، از مقامات انگلیس کمک گرفت و پس از آنکه پای « لوروژنل»، سفیر کبیر سابق را در قضیه نفت باز کرد، «سر فرانسیس شپرد» را نیز وارد جنجال نفت کرد. گفته شده است که «نرتکرافت» که اکنون بازنشسته شده است، اسراری در باره حکومت ساعد و رزم آرا را دارد و در نظر دارد این اسرار را در کتابی که در باره خاطرات خود مینویسد، فاش سازد
«سدان» کیست؟
«سدان» اکنون نماینده کل شرکت سابق در ایران است. مقر او در تهران است. سدان از تحصیل کرده های «اکسفورد» است. در کالج «ستربورن» و «بالیول» در اکسفورد، تحصیل کرده است. وی در سال 1933، یعنی سالی که قرارداد سابق با شرکت سابق امضا شد، وارد خدمت شرکت شد. اولین سمت او در دانشگاه توزیع نفت در عراق بود. در سال 1939، پس از 6 سال خدمت در عراق، به اداره توزیع نفت در آبادان منتقل شد و هنگامیکه در سال 1943، نقشه کمک به روسیه اجرا می گردید، به تهران آمد و در تهران، در مرکز فروش، شروع بکار کرد. سپس از تهران به بغداد رفت و در آنجا به سمت رئیس فروش انتخاب گشت. در سال 1945 وقتی به ایران مراجعت نمود، بسمت معاون «نرتکرافت» انتخاب گردید و پس از مدتی خدمت در اداره مرکزی شرکت سابق در لندن و در مناطق نفت خیز، در آوریل 1951، بجای «نرتکرافت»، بسمت نماینده شرکت معین شد.
مرکز جاسوس
در عمارت نماینده کل شرکت نفت در تهران در خیابان سپه، ادارات دستگاه فروش نیز قرار دارد. دستگاه فروش در سابق اداره بزرگی بود و از لحاظ کار اقتصادی ریاست آن یکی از بزرگترین سمت ها بود ولی بعدآ این اداره را کوچک کردند و یکی از اعضای شرکت را که سوابق درخشانی در کرمانشاه داشت، به تهران آوردند، رئیس این اداره کردند. وی بنام «منتصر» مشهور است و بر دستگاهی حکومت دارد که یکی از وظایف آن، کسب خبر برای شرکت سابق است. از تاریخچه زندگی گذشته منتصر اطلاعی در دست نیست و شرکت نیز اطلاعی در باره او نمی دهد ولی گفت شده است که مردی لایق است و کارهائی را که تا کنون انگلیسیها به او رجوع کرده اند بخوبی انجام داده است.
«منتصر» و روسا … منتصر، نفر وسط، پس از آنکه اداره فروش کوچک شد، بریاست آن تعیین گردید. در این عکس وی باستقبال روسای خود، یعنی دو نفر از اعضای هیئت مدیره شرکت سابق که برای مذاکره بتهران آمده اند، رفته است.
نرتکرافت نماینده سابق…. و …. شپرد سفیر کبیر انگلیس
نرتکرافت پای شپرد سفیر کبیر سابق انگلیس در تهران و بعد از او شپرد، سفیر کبیر فعلی را در قضیه نفت باز کرد.
ازدواج سیاسی در تهران – “دریک” در تهران با یکی از اقوام نزدیک “نرتکرافت” نماینده سابق شرکت نفت سابق ازدواج کرد. این عکس که از مجله «اخبار هفته» چاپ آبادان نقل شده، عروس و داماد را هنگام بریدن کیک عروسی نشان می دهد.