پاینده ایران
ای آفریدگار پاک
ترا پرستش می کنم و از تو یاری می جویم
نوزدهم آبان ماه – سالروز شهادت شهید راه وطن، دکتر سید حسین فاطمی
آن گاه که آرش پیکان عشق در کمان قلب نهاد و جان پر فروغ اش را در دستان گرفت و نگاه نگران اش را بدرقه ی پرواز آن کرد و سپس در دل ایرانزمین آرامش یافت؛ آن گاه که بابک دست در خون پاک خویش کرد و چهره گلگون نمود و سرو قامتش را بر فراز آسمان میهن دوستی و ایران پرستی بر کشاند و دشمنان خرد ایران را به خاک سیاه نشاند؛ آن گاه که قائم مقام در چنبره ی توطئه های بیگانگان و دست نشاندگان سفله پرور گرفتار آمد و طناب بافته شده از رشته های پستی و نامردمی را بر گلوی آکنده از فریاد میهن دوستی خود دید که به پهنای فلک از حقوق ملت ایران دفاع می کرد خاموش و بسته شد؛ آن گاه که امیرکبیر نظاره گر فوران خون از بازوان پر توانش شد و با چشمانی آرزومند و دلی پر امید برای آینده ی این آب و خاک و مردم ستمدیده اش، نهالی در این شوره زار کاشت تا با خون او ببالد و بساط بیگانگان و بیگانه پرستان آزادی کش را درهم پیچد؛ آن گاه که دلاوران مشروطه خواهی برای دستیابی به استقلال و آزادی و عدالت اجتماعی گروه گروه دست از جان شستند و به سلسله ی دردکشان پیوستند؛ آن گاه که حسین فاطمی آن پیرو راستین مصدق بزرگ، آن یگانه ی دوران که جان را سر پیمان نهاد و زیستن را جز در جاودانگی ایران نمی دید و چون کوه استوار در برابر دشمنان و بیگانگان و دست نشاندگان مستبد پلیدشان ایستاد و خون پاک اش نثار ذره ذره ی ایرانزمین شد؛ آن گاه که داریوش فروهر آن ایران پرست آگاه، آن سرآمد دلیران شهر سنگستان و زندان ها، آن سردار آزادی خواه و سینه ستبر کارزارهای متجاوز، آن معنای کامل عشق به ایران و پایندگی ایران، آن مرید راستین مصدق بزرگ، سینه ی آرمانخواه اش هدف دشنه های شب پرستان قرار گرفت و جان بر سر پیمان نهاد؛ آن گاه که پروانه آن جان شیفته ی عاشق ایران زمین، آن سراپا مهر و میهن پرستی، آن ضد استبداد فنا در آرمان، آن سردار میهن، آن سرباز راه مصدق که بارها با خروش چو ایران نباشد تن من مباد خواب از سر خفتگان قرون پرانید، و آگاه به پایان کار خویش، دشنه های نگهبانان سیاهی و تباهی را بر قلب پر امید خویش پذیرا شد؛ آن گاه که جان برکفان و مدافعان راستین این مرز و بوم در برابر دشمنان متجاوز به نیا خاک تا آخرین قطره ی خون خویش پایداری کردند و یورش گران را که با پشتوانه ای از سراسر جهان آمده بودند تا برای همیشه میهن ما را از پهنه ی گیتی حذف کنند، به لانه های پلیدشان تاراندند؛ همه و همه به ایران و ملت ایران و روزگار بهی و آزادی برای مردم این سرزمین می اندیشیدند تا این ملت و میهن پایدار بماند و زیست سرافراز خود را بازیابد.
نوزدهم آبان ماه یکهزار و سیصد و سی و سه، همه ی شهیدان راه ایران نظاره گر تیرباران یکی دیگر از سرداران رشید و میهن پرست این مرز و بوم بودند که با پیشکش جان آگاه و شجاع خویش چونان همه ی نامبرداران و گمنامان شهید راه وطن، دگر بار پایندان پایندگی ایران و آرمان های جاودانگی ملت ایران شد و آب در خوابگه مورچگان ریخت و تن های فسرده را جان، و روان های خسته را توان بخشید و زمزمه ها را به فریاد و طریقت عشق به میهن را غبار از چهره برگرفت و درخشندگی ستاره ی ابدیت ایران را در آسمان جهان ملت ها دوصد چندان کرد.
اینچنین شد که سرو قامت آزادی خواهی و استبداد ستیزی و استقلال طلبی سرود جاودانگی سرداد که تا جهان برپاست، ایران برپاست.
دکتر مصدق پیشوای بزرگ نهضت ملی ایران در پاسداشت خدمات او گفت :
« اگر ملی شدن صنعت نفت خدمت بزرگی است که به مملکت شده، باید از آن کسی که اول این پیشنهاد را نمود سپاسگزاری کرد و آن کس شهید راه وطن، دکتر حسین فاطمی است.»
دکتر فاطمی در تمام دوران خدمت خود به میهن و نهضت ملی ایران، با جبهه ی متحد بیگانگان و دست نشاندگان پلیدشان سرسختانه جنگید و از این رو انگلستان، آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی و همه ی مزدوران آنان با وی دشمنی آشتی ناپذیر داشتند و در این راه لحظه ای فروگذار نمی کردند. حزب توده ی وابسته، دربار دست نشانده و توطئه گر و دست های پیدا و پنهانی که از تلاش برای از میان برداشتن دکتر فاطمی بازنمی ایستادند همگی یکپارچه به توطئه ها و اقدامات پلید خود ادامه می دادند، زیرا می دانستند فاطمی بازوی توانمند نهضت ملی ایران و پیشوای گرانقدر آن است. گلوله هایی که از سلاح جوانکی به نام محمد مهدی عبدخدایی درآمد و سینه ی دکتر فاطمی را نشانه گرفت، ساخته و پرداخته های دستان همان جبهه ی متحد بیگانگان ضدایران و ایرانی بود؛ اگرچه پلید اندیشان به هدف نهایی خویش نائل نشدند اما درد جانکاه آن گلوله در بقیه مدت زندگی کوتاه آن سردار بزرگ، او را آسوده نگذاشت.
پدر عبد خدایی وقتی از جنایت پسرش آگاهی یافت در نامه ای به دکتر فاطمی نوشت :
حضرت دکتر فاطمی به جده ات زهرا قسم از آن وقتی که این سانحه ناگوار بوقوع پیوسته این کمترین از حرم مطهر شفای آن عنصر پاک را مسئلت می نمایم، امید که حضرت حق جلت عظمته به واسطه شفا آن بزرگوار چشمهای ما را روشن و عیدی به ما عنایت فرماید.
بنده هم از محمدمهدی و هم از کردار ناشایست او بیزارم، وجود مبارک هرگاه عفو فرمودید جدت (حضرت فخره کائنات) از وحشی (قاتل حمزه) و ابی سفیان و امثال او عفو کرده وجود مبارک هم از این عنصر پاک است و اگر مجازات فرمودی مهدی کار بد کرده، شما عدل نموده اید. به هر تقدیر امر به شما مطاع است (و ان شئئت تعفو و ان تعفو و ان شئئت تعدل) چه خوب است که محرکین این بچه نادان معلوم شود، آنها را به جزای اعمالشان برسانند وگرنه بدیهی است که این بدبخت سلاح از کجا آورده و کی بدست او داده و کی تیراندازی یادش داده، خداوند به جزایشان برساند که این بدبخت را به این کار شنیع وادار کرده اند.
والسلام علیکم و رحمت الله و برکاته
اما کار وی چه مورد تائید نواب صفوی بوده باشد و چه نبوده باشد یک نتیجه بیشتر نداشت و آن این بود که :
نهضت برای نزدیک به هشت ماه یکی از بهترین یارانش را از دست داد و این بهترین هدیه برای دشمنان نهضت بود.
تن دردمند آن یگانه ی دوران یکبار دیگر نیز آماج دشنه های گروهی از اوباش به سرکردگی شعبان جعفری قرارگرفت و مجروح شد و اگر دلاوری های خواهر شجاع و میهن پرست فاطمی نبود در همان دم شهید میشد. شهید حسین فاطمی آنگاه که پای در راه شهادت نهاد، گفت :
«مرگ حق است و من از مرگ ابائی ندارم، آن هم چنین مرگ پرافتخاری. من می میرم که نسل جوان ایران از مرگ من عبرتی گرفته و با خون خود از وطنش دفاع کرده و نگذارد جاسوسان اجنبی بر این کشور حکومت نمایند.»
یادش گرامی و راهش پررهرو باد
برچیدن زندان سیاسی خواست ملی است
استقلال، آزادی و عدالت اجتماعی، اینست خواست ملی
حزب ملت ایران
تهران – نوزدهم آبان 1392 خورشیدی