5 بهمن 1394- سایت انقلاب اسلامی در هجرت: روز 5 بهمن 1358، یکی از مهمترین روزهای تاریخ ایران است. زیرا در این روز، مردم ایران، خویشتن را دارای حق حاکمیت یافتند و این حق را از طریق انتخاب رئیس جمهوری اعمال کردند. بنابراین، روز 5 بهمن مبداء حاکمیت ملی است. یادآور میشود که تا پیش از دعوی ولایت مطلقه، حتی بنابر قانون اساسی مصوب مجلس خبرگان اول، «رهبر» اختیار اجرائی نداشت و به قول منتظری، ناظر بود. بدینخاطر است که مقابله خمینی با ریاست جمهوری و کسی که آن را تصدی میکرد، تقابل با حاکمیت ملت بود. همان ولایت جمهور مردمی که او، پیش از تدریس ولایت فقیه، بدان باور داشت. پیش از آن، نظر فقهی او این بود که علم فقه دارنده آن را صاحب ولایت بر دیگران نمیکند. در رساله «اجتهاد و تقلید» گفته است:
«جای هیچ اشکالی نیست در این که اصل و قاعده برعدم نفوذ حکم هیچکسی بر کس دیگر است. فرقی نمیکند که حکم مذکور قضائی باشد یا غیر آن، حاکم پیامبر باشد، یا وصی پیامبر یا غیر آنها. زیرا صرف نبوت و رسالت و وصایت و یا علم و فضائل نفسانی، به هر درجه باشد، موجب نمیشود که دارندگان این گونه کمالات نافذالحکم باشند» (نگاه کنید به فصل اول نوشته محمد جعفری در باب دروغ و دروغ مصلحت آمیز- کلیک کنید).
با توجه به این مهم که اسلام کتاب دینی دارد و در این کتاب دموکراسی شورائی تبیین شدهاست و برای فقیه هیچ اختیاری قائل نشدهاست، غیر ممکن است در آن «اصل و قاعده بر عدم نفوذ حکم هیچکس بر دیگری» باشد و تصدیق کننده این اصل، بتواند از عدم ولایت به ضد آن که ولایت مطلقه فقیه است، تغییر رأی بدهد. اگر کرد، این نه نظر فقهی است که تغییر کردهاست بلکه از خود بیگانه کردن آن به ضد خویش است که انجام دادهاست. عامل این از خودبیگانگی، جز قدرتی که او به استخدامش درآمد، قدرتی که اندیشه راهنما را تا از خود بیگانه نکند، نمیتواند بکار توجیه خود برد، نمیتوانست باشد و نیست. بخاطر این قدرت بود که، بر ضد حاکمیت ملت، او و دستیارانش کودتا کردند.
بمناسبت سی و ششمین سالگرد اولین انتخابات ریاست جمهوری ایران و انتخاب اولین رئیس جمهور منتخب ایران در 5 بهمن 1358- یادآور می شویم که این اولین و تنها انتخابات ریاست جمهوری آزاد تاریخ ایران است- با پیش از 76 درصد آرا، باوجود همهگونه کارشکنیها (بهشتی گفته بود، یا انتخابات ریاست جمهوری انجام نمیشود، و یا بنیصدر رئیس جمهور نمیشود)، از جمله 40 ساعت پخش برنامه در صدا و سیما برضد بنیصدر، او به ریاست جمهوری انتخاب شد. گزارش روزنامه اطلاعات 7 بهمن 1358 از اولین کنفرانس مطبوعاتی ابوالحسن بنی صدر را می آوریم. نکات اساسی این کنفرانس عبارتند از :
– بینش بنی صدر از عملکرد سیاسی، عملکردی بر اساس عقل و منطق، و نه بر اساس زور
– معرفی خود بعنوان پیرو خط استقلال و آزادی مصدق و دفاع از انقلاب بمعنی برقراری حکومتی منتخب مردم
– دفاع از سیاست خارجی که بیانگر استقلال و آزادی در عمل باشد، نه سیاست فحش و شعار
– دفاع از آزادی سریع از گروگانها که وسیله ای شده اند برای منزوی کردن ایران و انقلاب ایران در سطح جهانی
بنی صدر برنامه های ریاست جمهوری را اعلام کرد
سیاست خارجی آینده، یقینآ سیاست فحش و شعار نیست
در شرایطی که شمارش آراء و فاصله گرفتن کاندیدای پیشاهنگ از سایر کاندیداها با شگفتی هر چه تمامتر همچنان ادامه دارد. سید ابوالحسن بنی صدر که پیروزی اش در دوره اول انتخاباتی قطعی بنظر می رسد، در گفتگویی بعنوان اولین رئیس جمهوری ایران برنامه های آینده خود را اعلام کرد. در این گفتگو، بنی صدر اعلام کرد نخستین برنامه اش طبیعتا تشکیل دولت خواهد بود. وی افزود:
مجلسی که در آینده تشکیل می شود، باید متناسب با برنامه ها و نظرهایی باشد که بر اساس آن انتخابات ریاست جمهوری انجام شده است و چنانچه انتخابات مجلش شورای ملی با توجه به فاصله معین شده به تأخیر بیافتد، ناچار باید هیأت دولت را تشکیل داد.
بنی صدر در مورد چگونگی تعیین هیأت دولت و ضوابط انتخاب اعضای آن گفت:
– عضو هیأت دولت باید آینده بین باشد و بینش داشته باشند. به این معنی که اصل را زور نداند و بیشتر، عقل و منطق و دید توحیدی اسلامی داشته باشد. از طرفی باید روش کار خود را بداند، اخلاق داشته باشد و هدف ما را از این انقلاب درک کند و بفهمد.
در مورد سیاست خارجی باید گفت سیاست آینده من در این زمینه یقینآ سیاست فحش و شعار نیست، بلکه سیاست عمل است. ما باید ارتش مستقل، دستگاه های اداری مستقل، اقتصاد و فرهنگ مستقل داشته باشیم تا روابط اجتماعی مستقلی پیدا کنیم.
گروههای سیاسی داخلی نیز بر اساس قانون اساسی دارای آزادی فعال خواهند بود بشرطی که حرف منطقی را بدون فحش و دروغ بگویند و مردم نیز تفنگ را کنار بگذارند و حق را انتخاب کنند. زیرا در یک جامعه انقلابی با گلوله نمیشود مسائل را حل کرد.
مثلآ در کردستان اگر دولت مرکزی بخواهد با قشون و این قبیل حمله کند بسود آنهاست؟ آنها سرانجام باید از بن بست خارج شوند و برای این کار یا باید خود را بقدرت دیگری متصل نمایند یا زور را کنار بگذارند و وارد مذاکره شوند.
در مورد احزاب هم همینطور است. ما که رژیم گذشته نیستیم عقیده مردم را هیچ بشماریم.
و حالا اگر اقلیتی مذاکره را نپذیرفت و زور بمیان آورد، این 99 درصد که نمی ایستند و تماشا کنند.
آرمان 30 ساله
بنی صدر در ادامه سخنانش گفت:
– آنها خیال می کنند این ایران، ایران دوره شاه سابق است که مردم بی قید و بی عقیده اند و هر کس سوار شد، دیگر سوار است.
نخستین شرط امنیت، اطمینان است. امنیت بر پایه ترس، امنیتی است که همواره باید میزان ترس را بالا برد و این ما را به حالت رژیم گذشته میرساند. برای این منظور وسائل قهرآمیز بیشتری لازم است و از طرفی وقتی ترس از حد گذشت، عادی میشود.
برای نسل انقلابی ما این بیم و هراس وجود دارد که چگونه میتوانیم اطمینان بدهیم انقلابش شکست نخواهد خورد و فاسد نخواهد شد. امروز این ترس بسیار شدید است زیرا سازمان سیاسی قابلی وجود ندارد و کسانی هم که در خط امام امور را در دست دارند، این تردید را بوجود آوردهاند که آیا اینها در خط امام هستند یا نه؟
مثلآ اگر در یک جامعه تثبیت شده، مسئله حل خواستههای تکنیسینهای هواپیما یک ماه طول بکشد، شاید قابل تحمل باشد اما در یک جو انقلابی قابل تحمل نیست و عاقبت به این صورت در میآید که خطوط بهم میریزد. یک هواپیما هم سقوط کرده است.
این جامعه آدمهائی میخواهد که مشکلات را هر چه سریعتر حل کنند. بنی صدر در مورد حل این مشکلات و اینکه آیا در برخورد با آنها احساس نگرانی میکند یا نه، گفت:
من در کودکی از پدرم آموخته بودم که سلطنت با اسلام نمیخواند. همواره آرزو میکردم که مصدق رژیم شاه را سرنگون کند و یک نظام متکی بر مردم، بوجود آورد.
از همانوقت، بعضی به شوخی و نیمه جدی در مورد تمایل من به رئیس جمهوری شدن صحبت می کردند. بنابر این آنچه که برای من پیش آمده، تحقق یک آرمان 30 ساله است که با کار علمی، شکل یک برنامه روشن بخود گرفت. حالا زمان عمل فرا رسیده است. بنابراین انسان نباید نگران باشد و باید شاد باشد و به هیجان بیاید.
گروگانها
بنی صدر در مورد سرنوشت آینده گروگانها گفت: حمله به سفارت ثابت میکند این ملت استقلال را با آزادی و اسلام یکی می داند. محاکمه اینها بخودی خود اهمیتی ندارد. بنظر ما امریکائیها تعمدی داشته و دارند که گروگانها آزاد نشوند. حتی با آنها بد رفتاری هم بشود برای اینکه با تبلیغات جهانی موجبات انزوای انقلاب ایران و ممانعت از تکرار این انقجار در کشورهای دیگر را فراهم آورند.
مسئله اعتماد نسل انقلابی و یافتن «خود» است و بازگرداندن شاه از این جهت اهمیت دارد وگر نه مجازات شخص شاه خیلی اهمیت ندارد. باید جنایتها و فسادهایش را مسئله اصلی قرار دهیم. در این صورت اگر هم نتوانیم شاه را برگردانیم، در هر کجا که هست و تا وقتی که زنده هست، خودش مظهر حقانیت ما است. آن وقت دیگر ما به گروگانها چندان نیازی نداریم. اما اگر این کار را نکنیم، بیخ ریش ما خواهند ماند و نمی دانیم با آنها چکار کنیم.