۱۳۹۲/۰۸/۳۰ – روز یکشنبه 17 نوامبر 2013رفیق سعید شحنی در سن پنجاه سالگی بعد از مدت کوتاهی مبارزه با سرطان از میان ما رفت.
تابستان بود که سعید با ارامش خبربیماریش را دریافت کرد و با همان روحیه اخرین ماههای زندگیش را با ما سخاوتمندانه تقسیم کرد. با صمیمیت با ما به مرور گذشته و یاد اوری از رفقا یش پرداخت. سربداران را پشتوانه افتخار امیزی در زندگیش میدانست این خاطرات شعله امید اینده ای ازاد و برابر را در دلش روشن نگه داشته بود.
از یک خانواده کارگری در مسجد سلیمان بدنیا امد و با سازمان رزم خونین در سال 1358 به تشکیلات اتحادیه کمونیستها پیوست. او از فعالین دانش اموزی بود و دربسیاری از فعالیت های انقلابی نقشی فعال داشت. در مباحپ داخلی تشکیلات با قبول بحث اکثریت سازمان در شهریور سال 60 با عده ای دیگر از رفقای تشکیلات مسجد سلیمان به جنگلهای امل اعزام شد. با سازمان یافتن در یکی از گروههای نظامی توانست با روحیه ای شاد و باز سختی ها را تحمل و در بسیاری از درگیریهای نظامی نقش موثر داشته باشد. به سعید لر معروف شد چون اوازهای زیبای لری ورد زبانش بود.
شبهایی که یاران سربدار دور اتش جمع میشدند و استراحت میکردند این سعید بود که با صدایی خوش نوای لرستان را به جنگلهای شمال میاورد و میخواند.
ئاسمان ئوری گرفت تیره و تیره کی دیه دو تا برار و یک بمیرن.
سالهای بعد همین را به یاد رفقای سربدارش دو برادر کاک اسماعیل و کاک محمد میخواند.
و بعد از قیام آمل و عقب نشینی به جنگل و درگیریهای متعدد درماههای بعد از آن به اصفهان رفت. سال 1363 بعد از دستگیری بسیاری از رفقا از جمله رهبری تشکیلات به آلمان آمد . بعد از تمام کردن درسش در رشته الکترونیک به کانادا رفت و بعد از چندی در کالج شهر ویکتوریا به تدریس پرداخت.
سعید حساس ،آرام ولی پر شور بود. مسائل را با نگاهی تیز میدید و با طنز خاص خودش نظرش را بیان میکرد.
در طول این سالها دنبال کردن مسائل انقلاب از نکات عمده زندگیش بود. او بی عدالتی را برنمی تافت. و براستی عاشق زندگی بود. یادش گرامی باد.
در گذشت این عزیز را به همسرش فمکه دخترش تیام و سایر اعظای خانواده و دوستانش تسلیت میگوییم.
یاران سعید
نوامبر 18