25 مردادماه 1392: متن مفصلی که درباره فاجعه سینما رکس آبادان میخوانید توسط شخصی در سال 1364، بدست دکتر نصیرالسادات سلامی رسیده بود. آقای سلامی که بعد از انقلاب، اولین سفیر ایران در ایتالیا بود، در 25 خرداد 1360 در واکنش به عملکرد خمینی از مقام خود استعفا داده بود و بین ایرانیان از محبوبیت و اعتماد خاصی برخوردار بود. فرد گمنام بر روی پاکتی که متن زیر در آن بود، نوشته بود: «هرگونه که صلاح میدانید این واقعیات را به افکار عمومی برسانید». آقای سلامی آنرا بدست آقای بنی صدر رساند و این متن در 11 شماره نشریه انقلاب اسلامی از 12 مرداد تا 14 دی ماه 1364 درج شد. این متن واقعیتهای مهمی درباره فاجعه سینما رکس آبادان بیان میکند، از اینرو دوباره در سایت درج میگردد.
برای مطالعه بخش اول به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش دوم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش سوم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش چهارم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش پنجم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش ششم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش هفتم به این آدرس مراجعه کنید.
برای مطالعه بخش هشتم، به این آدرس مراجعه کنید
روزنامه انقلاب اسلامی، شماره 114، از 29 آذر تا 13 دی 1364 (20 دسامبر تا ژانویه 1986)
برای اینکه بهتر بتوانیم گناهکاران و مسببین را بشناسیم، لازم است نکات بیشتری را بازگو و مورد بررسی قرار دهیم:
در ابتدای این نوشتار به نقش اقتصادی و اهمیت صنایع نفت در شهر آبادان اشاره کردیم. تاثیرات این نقش و کارآئی آن در مواقع حرکتهای اعتراضی و اعتصابات، روی سایر قسمتهای صنایع نفت(چه در خوزستان و چه در حوزه های نفتی خلیج و یا جاهای دیگر) تعیین کننده بوده است، به همین علت در ماههای آخر رژیم شاه که نیاز به گسترش اعتراضات و مخالفت ها در خوزستان، بویژه در آبادان دیده میشد، مخالفان شاه را بر آن داشت که هر کدام از جریانها و نیروها به سبک و شیوه خاص و براساس درک سیاسی – عقیدتی خویش در شوراندن و بحرکت در آوردن مردم در این منطقه اقدام کنند و سکون و آرامشی را که در این منطقه بویژه در شهر آبادان وجود داشت، بشکنند و مردم را به میدان بکشانند. با در نظر گرفتن چنین اوضاعی این سوال پیش می آید که آیا رژیم شاه سعی به حفظ آرامش و جلوگیری از تشنج در این منطقه را داشته و یا خلاف این را میخواسته و با ایجاد آسوب و سابوتاز به نا آرامی در این منطقه دامن میزده تا بزعم خود از اوضاع آشفته سوء استفاده نماید. واقعیات جریان اولی را ثابت می کند: دادن اضافه حقوق و مزایای پی در پی به همه کارکنان نفتی در آن مقطع بیانگر سعی و تلاش رژیم شاه در حفظ آرامش منطقه بوده است. فاجعه سینما رکس همه این تلاشهای رژیم را خنثی کرد. نسبت دادن آتش سوزی سینما رکس به رژیم شاه از طرف دار و دسته خمینی صرفا به دلیل شرایط مساعد و جو حاکم بر کل جامعه برای قبول این مطلب بود. آنها به سادگی و خیلی راحت توانستند این موضوع را جا بیاندازند و نتیجه مطلوب را از ارتکاب جنایتی که خود موجب آن بوده اند، بدست آورند و با تبلیغ گسترده علیه رژیم گذشته بهره برداری لازم را بکنند.
شایعات و دلایلی که برای مسئول شناختن رژیم در این آتش سوزی عنوان شد، میبایست به نحوه دقیق تری مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. یکی از شایعات بستن درب سینما با زنجیر بود که بتوسط علیمحمدی متولی مسجد اصفهانیها و سایر هم مسلکانش در سطح شهر پراکنده شد که کذب و ساختگی بودن این ادعای در دادگاه ثابت شد. مهمترین ادعا دیگر پیروان خمینی این بود که آتش سوزی سینما کار ساواک و موساد است که با اعترافات صریح تکبعلی زاده مبنی بر اینکه سینما رکس و دفتر حزب رستاخیز به توسط خودش و همفکرانش به آتش کشیده شده و نیز آتش سوزی مهیب بازار صفای جمشید آباد نیز به همین گروه ربط داشته، کذب اتهام منتسب به ساواک و موساد ثابت کرد. شایعاتی از قبیل استفاده از گاز مسموم کننده و مواد آتش زا بوسیله ساواک نه تنها در دادگاه روشن و ثابت نگردید، بلکه دقیقا مشخص شد که گاز ناشی از سوختن یونولیت بوده و ساختمان سینما زمینه ای مساعد برای این چنین آتش سوزی وسیع و گسترده ای را داشته است. دلیل عدم اطفای بموقع حریق، ناشی از عوامل گوناگونی که بطور خلاصه اشاره میشود (زیرا قبلا در این خصوص توضیحات کافی داده شده است) علاوه بر غیبت کارکنان سینما در لحظه شروع حریق و عدم اطلاع بموقع، وضعیت ساختمانی سینما بوده که پس از دقایقی شعله های آتش راه ورود از درب اصلی را به سالن مسدود کرده و مانع اطفای بموقع حریق گردیده، یکی از عوامل گسترش آتش سوزی طولانی شدن آن بوده است.
فرضیات دیگری که دادگاه بدانها متوسل شد، تبانی و توطئه مامورین شهربانی و آتش نشانی و ساواک در این ماجرا است. این اتهام با توضیحات تک تک پرسنل شهربانی و آتش نشانی در دادگاه – در رابطه با اطفای حریق- بطور مفصل و روشن بیان گردید. مضافا استناد به گواهی افراد و مغازه داران که در پیرامون محل آتش سوزی ناظر و شاهد بوده اند، کذب اتهامات منتسبه را به ثبوت رسانید و اظهارات متهمین در رد اتهامات واهی منتسبه و دفاع از خود روشن ساخت که آنها بجز تلاش صادقانه برای اطفای حریق نقش دیگری نداشته اند و اظهارات آنها از نظر مردم و خانواده قربانیان موید به بیگناهی آنها شناخته شد. دادگاه در رابطه با ساواک، هیچ دلیل و مدرک روشنی برای شرکت در این قضیه ارائه نداد و نتوانست آنرا ثابت کند زیرا اتهامات منتسب به ساواک از حد شایعات ساخته و پرداخته شده، چیزی بیشتر نبود که بطور گسترده پخش گردیده بود.
اگر استیصال رژیم شاه برای اثبات بی گناهی از این اتهام در هنگام وقوع فاجعه موجب شد که مرد نیمه دیوانه ای را عامل این حریق معرفی کند، دلیل شرکت ایادی رژیم گذشته در این آتش سوزی نمی باشد. معهذا همین حرکت زبونانه و غلط به تقویت بدگمانی مردم کمک کرد. رژیم گذشته در اثر فساد و بی اعتباری، محلی برای اعراب نداشت و مردم حرف درستش را هم قبول نداشتند. مع الوصف دادگاه سینما رکس نتوانست هیچ دلیل و مدرکی برای شرکت رژیم قبلی در این فاجعه ارائه نماید زیرا نه مدرکی وجود داشت و نه دلایل منطقی و محکمه پسند. بلکه صرفا اعترافات و دلایل موجود در رابطه با حریق باعث روشن شدن پاره ای حقایق گردید که گناهکاران واقعی شناخته شوند.
دادگاه سینما رکس پس از سه ماه تحصن بازماندگان فاجعه برای رسیدگی پرونده و معرفی مسببین و عاملین فاجعه، علی رغم خواست مسئولین رژیم تشکیل شد. مردم آبادان بیاد دارند که در مدت تحصن بازماندگان، ایادی اراذل و اوباش تازه به قدرت رسیده دور آنها را می گرفتند و به آنها توهین می کردند و سعی به تفرقه افکنی میان آنان داشتند. از هر نوع تهمت و افترا و برچسب زدنی نسبت به آنها فرو گذاری نمی کردند. آنها را طاغوتی و وابسته به گروه ها و نوکر اجنبی می خواندند. نشریاتی که تا آن موقع وجود داشت، مقالاتی در باره این برخوردها و اهانات می نوشتند. حجت الاسلام جمی، نماینده خمینی در خطبه های نماز جمعه آبادان اعلام کرد که کشته شدگان سینما رکس جز شهدا نیستند و همه کوششها و تلاشهای دار و دسته حاکم برای جلوگیری از رسیدگی از این پرونده بعمل آمد اما تلاش پیگیر بازماندگان و تحت فشار قرار گرفتن رژیم و حمایت مردم آبادان از بازماندگان، لاجرم رژیم را برآن داشت تا دادگاهی بشیوه خود برپا کند.
علت طفره رفتن رژیم از برپایی دادگاه مشخص بود زیرا میدانست مردمی که به آنها اعتماد داشتند و آنها را نمی شناختند پی به ماهیت آنها خواهند برد و اعتمادشان نسبت به آنها سلب خواهد شد لذا برپایی چنین دادگاهی احتیاج به برنامه ریزی و زمینه سازی قبلی داشت و می بایست مقدمات قربانی کردن عده دیگری را برای سرپوش گذاشتن بر جنایات قبلی فراهم کنند. به موازات تحصن بازماندگان، صحبتهای حسین تکبعلی زاده به زبان می گشت و کنجکاوی ها را بیشتر می کرد. رژیم به هر هر ترتیب شده بود می خواست سر و صداها را بخواباند. شرایط آن زمان که هنوز مردم شور دوران انقلاب را در سر داشتند مانع برخورد درست و عادی با قضایا میشد و مردم توجه چندانی به شناختن مسببین آتش سوزی نکردند. حاکمان جدید که همه چیز را بر وفق مراد خویش میدیدند، با سوء استفاده از اعتماد عمومی در آن زمان و تبیلغ گسترده در رسانه های خبری بنفع خود و با اعدام 6 نفر بعنوان عاملین حریق، موضوع را به رژیم شاه نسبت دادند و فکر کردند که با فریب مردم حقیقت از بین خواهد رفت. در روزهای کار دادگاه، عده ای از مردم آبادان دچار تردید شدند، اما هنوز بخشهای زیادی اعتمادشان به رژیم سلب نشده بود. کسانی هم حقیقت را دریافتند زیرا حقیقت از زیر خروارها آوار دسیسه و صحنه سازی و مکر رداپوشان واسلام گو، همه را بکنار زد و خود را نشان داد.
یکی از صحنه سازی های دادگاه احضار زنی به اسم ننه نمکی است که حرفه اش روضه خوانی است. وی بعنوان شاهد به دادگاه آمد. این زن نه شاهد واقعه آتش سوزی بود، نه ارتباطی به پرونده داشت. او به نقل از مادر متهم ردیف اول در بین زنان دیگر گفته بود که حجت الاسلام جمی در ماجرای آتش سوزی دست داشته. این زن در جایگاه شهود قرار گرفت و با ادای سوگند به کلام الله مجید، حرفهای قبلی خود را تکذیب و انکار کرد. مسائلی که در این دادگاه مطرح شد، دارای ارتباط منظم نبود و دادگاه عمدا این رابطه ها را منفک نشان می داد تا رابطه ها و سرنخ ها همچون کلاف سردرگمی باقی بماند. در پرونده نه صحبتی از حجت الاسلام جمی به میان آماده بود و نه نامی از ننه نمکی، بلکه بصورت جسته گریخته، مردم حرفهائی شنیده بودند و فقط تکبعلی زاده موضوع را میدانست و او قول داده بود که در دادگاه حرفی از حجت الاسلام جمی بمیان نیاورد. او به قولش در این مورد عمل کرد اما موضوع را محرمانه به مادرش میگوید و مادرش که با ننه نمکی دوست نزدیک بود، او را در جریان این موضوع قرار میدهد. دادگاه میخواست جلو این افشاگری را که به توسط ننه نمکی در رابطه با مادر حسین با ادای سوگند دروغ و به قیمت آبروریزی برای خودش، ردپای حجت الاسلام را از بین ببرد ولی موضوع بغرنج تر شد زیرا این قسمت کار دادگاه بیشتر سئوال برانگیز شد.
رابطه طولانی مدت محمد رشیدیان و حجت الاسلام جمی بر هیچکس پوشیده نبود. این شعبده بازی ها و پرده پوشیها برای حفظ پرستیژ امام جمعه آبادان و اثبات بی گناهی او موثر نخواهد بود. دادگاه ویژه سینما رکس، مسببین و عاملین واقعی که فعالیتشان در این جنایت با دلایل مستدل و شواهد عینی و غیر قابل انکار روشن گردید و نیز برخلاف خواست دادگاه، جرم آنها محرز شناخته شد. دادگاه با استناد موهوم (بوسیله رئیس دادگاه موسوی تبریزی) و بدون ارائه دلیل به صرف نام میرسفیانی بعنوان عامل ساواک همه را تبرئه نمود. مجرمینی مانند لرقبا و ابوالپور را بعنوان شاهد در دادگاه احضار کرد و بی گناهان را کشت.
باید از این دادگاه پرسید قضاوت برچه پایه و اساسی صورت گرفته؟ این همه دلائل و مدرک جرم کافی نبود که فقط به صرف جمله ای که میرسفیانی عنصر ساواک بود، جنایت دیگران نادیده گرفته شد؟ آیا کشتن چند نفر و محبوس کردن عده ای بیگناه بعنوان عامل حریق با یک جمله کافی بود؟ آیا این معیار و ملاک قضاوت اسلامی است؟ چرا میرسفیانی بدادگاه کشیده نشد، در حالیکه تا قبل از دادگاه از فعالین سپاه پاسداران بود؟ چرا رشیدیان حاضر نشد به دادگاه بیاید و مطالبی در باره جلسه مخفیانه ای که برای برنامه آتش سوزی تدارک دیده بودند و بقول شما آنرا با میرسفیانی در میان گذاشته بود، حرفی بزند؟ مگر چند شبانه روز راه را باید پیاده طی می کرد تا از تهران خود را به آبادان برساند؟ اگر میرسفیانی یک عنصر ساواکی بوده است، شما که قادر بودید شش نفر را یکجا بکشید، یک گناهکار که بقول موسوی تبریزی اسرار را در اختیار ساواک قرار داده، چرا به پای میز محاکمه نکشاندید، تا مجرمیت عوامل شاه را در این مورد مسجل کنید و ادعای بی گناهی خود را به ثبوت برسانید؟ شما دروغگویان، اگر راست می گفتید، منطقی و قانونی و راحت تر از بقیه میتوانستید میرسفیانی را بکشید. شما گناهکار تر و آلوده تر از آن بودید که بتوانید چنین کاری را بکنید. دستان کثیف شما تا مرفق به خون این بیگناهان آلوده است.
ادامه دارد