این مقاله را نیز روبرت پاری نوشته و در 17 فوریه 2013 انتشار داده است. چرا دوباره به دیدار اسرار آمیز در هتل لانفان پلازا پرداخته است؟ پاسخ او به این پرسش اینست که برای درک علت ناکامی سیاست امریکا در خاورمیانه، می باید به سال 1980 بازگشت و دید چگونه جمهوریخواه ها با سازش پنهانی بر سر 52 گروگان امریکائی در ایران، امید کارتر و حکومت او را به آزاد کردن آنها، برباد دادند:
● برای این که بدانیم آیا ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش مانع از موفقیت تلاش کارتر برای رها کردن گروگانها شدند یا خیر، می باید از دیدار محرمانه دو تن با فرستاده «ایران» در هتل لافان پلازا در واشنگتن شروع کنیم که هر دو مشاور امنیتی ریگان، بعد از انتخاب او به ریاست جمهوری شدند. ریچارد آلن و روبرت مک فارلین. این یکی، در تحویل اسلحه به ایران نقشی مهم پیدا کرد. در 20 ﮊانویه 1981، ایرانیها، به هواپیمای حامل گروگانها، در همان لحظه اجازه پرواز دادند که ریگان ادای سوگند را به پایان برد. آلن مشاور امنیتی ریگان شد. بعد از او، مک فارلین مشاور امنیتی او شد و او اسرائیل را به فروش اسلحه به ایران برانگیخت.
● بنا بر اسناد بایگانی شده شورای امنیت ملی که به تازگی انتشار یافته اند، ﮊرﮊ آلن، به اسرائیل چراغ سبز داده است برای فروش اسلحه به ایران و بعد از او، مک فارلین، بی آنکه دیگر مقامات حکومت ریگان بوئی ببرند، شتابان مشغول شد همکاری محرمانه ای را با حکومت اسرائیل در باره ایران، بوجود آورد.
● برای یافتن علت کاری که مک فارلین کرده است، می باید به سراغ دیدار محرمانه، در هتل لانفان پلازا، پیش از انتخابات ریاست جمهوری امریکا در نوامبر 1980، رفت. این دیدار، حدود یک ماه پیش از آن انتخابات انجام گرفته است. اسناد جدیداً منتشره تأمل در این دیدار را ایجاب می کنند. در این دیدار، امریکائی سومی نیز حضور داشته است و او لورانس سیبرمن، کارشناس سیاست خارجی محافظه کاران جدید بوده است. او بعداً، قاضی دادگاه تجدید نظر در واشنگتن شد.
دیدار در هتل لانفان پلازا انجام گرفته است بدین خاطر که این سه پذیرفته اند با یک فرستاده «ایران» دیدار کرده اند که به آنها پیشنهاد کرده است، آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا به تأخیر انداخته شود تا که کارتر شکست بخورد و ریگان پیروز شود. اما هر سه ادعا می کنند اسم او و حتی ملیت او را به یاد نمی آورند.
اما شرحی که هریک از این سه تن در باره این دیدار می دهند، با شرحی که دیگری می دهد، متفاوت است. محققانی هم که برای کمیته تحقیق در باره اکتبر سورپرایز تحقیق می کرده اند کوششی بعمل نیاورده اند برای اینکه این سه را به گفتن حقیقت وادارند و دست کم بدانند چرا شرحی که هریک می دهد، با شرح دیگری اختلاف دارد.
● در مصاحبه با من (روبرت پاری)، در 1990، آلن گفت که دیدار در هتل لانفان پلازا بعد از آن انجام گرفت که روبرت مک فارلین، چند نوبت، به من تلفن کرد و از من خواست با کسی در باره مسئله ایران، دیدار کنم. من بدیده سوءظن در چنین دیداری می نگریستم. زیرا من نگران آن بودم که همان اتهامی به ما وارد شود که در 1968به نیکسون وارد شد. او متهم شد که موجب شکست گفتگوها پیرامون صلح در ویتنام شده است برای این که خود به ریاست جمهوری برسد. باتوجه به این امر که آن زمان همکار نیکسون بودم، نسبت به این دیدار، بدبین بودم. اما مک فارلین برای سناتور جون تاور کار می کرد. او بسیار اصرار کرد که این دیدار انجام بگیرد. من از سیرمن که وکیل دادگستری بود و در ستاد انتخابات ریگان و بوش همکاری می کرد، خواستم در این دیدار شرکت کند. من می خواستم شاهدی باشد. زیرا نمی خواستم که این دیدار برضد ما بکار رود. این شد که لورانس سیبرمن و من به هتل لانفان پلازا رفتیم. من مک فارلین را دیدم و افراد بسیاری نیز بودند. در یک هال، ما بر گرد میزی نشستیم. حدود ظهر، آن فرستاده آمد و من به او معرفی شدم. اسم او را هم بیاد نمی آورم. آن شخص، که مصری و یا ایرانی و یا یک ایرانی بود که در مصر زندگی می کرد، فکر خود را با ما در میان گذاشت: ما می توانیم گروگانها را به آدمهای ریگان تحویل دهیم. ریگان نامزد ریاست جمهوری بود و تحویل گروگانها به آدمهای او بی معنی بود. یا من گفتم و یا سیرمن که «ما در یک زمان، بیش از یک رئیس جمهوری نداریم».
در این هنگام، آن فرستاده گفت: مقصود به تأخیر انداختن آزادی گروگانها تا بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا است. من از سادگی مک فارلین در شگفت شدم. او ما را به دیدار کسی آورده است که فاقد هرگونه اعتبار است. این دیدار 20 یا 25 دقیقه به طول انجامید. همین. دیگر نیاز نبود به دیدار ادامه می دادیم. من و سیرمن از هتل خارج شدیم. یادم می آید که سیرمن گفت: «پسر، خوب است تو یک گزارشی در این باره تهیه کنی… و سخت از مک فارلین ناراحت شدیم بخاطر این که ما را به دیدار این شخص آورده بود.
آلن فرستاده را «سیاه چرده و کوتاه قد» توصیف می کرد. او شبیه مردمان مدیترانه ای بود. آلن گفت: این مصری یا ایرانی، می باید اسمی می داشت و می باید اسمش را گفته باشد اما من به یاد نمی آورم. و من، پیش از دیدار، هیچ کاری برای اینکه هویت او را شناسائی کنم، به عمل نیاوردم. از او پرسیدم: آیا شما از مک فارلین پرسیدید او کیست؟ آلن پاسخ داد من به یاد نمی آورم از او پرسیده باشم. من اصرار ورزیدم: من نمی فهمم چرا شما حاضر نیستید بگوئید با چه کسی ملاقات کرده اید؟ آلن پاسخ داد: متأسفم که نمی فهمید. واقعاً متأسفم از این که شما نمی فهمید. اما این مسئله شما است و نه من. و من پرسیدم: آیا شما از خود نپرسیدید با چه کسی دیدار می کنید و چرا؟ آلن پاسخ داد: نه به ضرورت. مک فارلین می خواست من با شخصی صحبت کنم و در باره گروگانها صحبت کنم. من با بسیاری اشخاص دیدار کرده بودم که می خواستند درباره گروگانها با من گفتگو کنند… او فرقی با دیگران نداشت.
و من به او گفتم: اما این شخص با اشخاص دیگری که شما ملاقات کرده اید، سخت متفاوت بود. آلن پاسخ داد: بله، معلوم شد متفاوت است. زیرا مدرک اثبات توطئه شده است. باز من به او گفتم: آیا عده زیادی به دیدار شما آمدند و گفتند ما می خواهیم گروگانها را تحویل رونالد ریگان بدهیم؟ آلن پاسخ داد: قبول که این یکی با دیگران متفاوت بود اما من پیش از دیدار با او نمی دانستم او چه پیشنهادی می خواهد بدهد. پرسیدم: آیا از مک فارلین نپرسیدید که این آدم چه می خواهد پیشنهاد کند؟ آلن پاسخ داد: فکر نمی کنم از مک فارلین چنین پرسشی را کرده باشد.
● با آنکه آلن پذیرفت این شخص با دیگران و این دیدار با دیدارهای دیگر فرق داشت و او و سیرمن بر این نظر شدند که دیدار و موضوع آن حساس است، اما لازم ندیدند، پی گیر شوند. دست کم گزارشی تهیه کنند با اسم و رسم پیشنهاد کننده و موضوع پیشنهاد. البته مشاوران ریگان در سیاست خارجی نیز ضرور ندیدند با حکومت کارتر تماس بگیرند و از دیدار و پیشنهاد و هویت فرستاده، آگاهش کنند. وقتی فرستاده از کشور دشمن است، اقتضای عمل به قانون، اطلاع دادن به حکومت است. این سه تن، این کار را نیز نکردند.
● باوجود این، یادداشتی به تاریخ 10 سپتامبر 1980، تکذیب صریح گفته های پیشین آلن و سیبرمن و مک فارلین است. بنا بر یادداشت، ملاقات را مایک باتلر، دستیار سناتور تاور، ترتیب داده است. مک فارلین دیرتر به جمع پیوسته است. دیدار با آقای محمد، اهل مالزی و با حضور باتلر، انجام گرفته است. محل کار محمد سنگاپور بوده است.
آلن در گزارش خود می نویسد: امروز بعد از ظهر، در پی موافقت با باتلر و مک فارلین، ما سه نفر بعلاوه لورانس سیبرمن که من از او خواسته بودم در دیدار شرکت کند، هتل لانفان پلازا، با آقای محمد دیدار کردیم. من و لاری گفتیم خوشحال می شویم پیشنهاد آقای محمد را بشنویم. پیشنهاد او این بود که گروگانها وقتی آزاد شوند که ریگان به ریاست جمهوری رسیده باشد و گروگانها تحویل او شوند. دیگر طرف گفتگو، یک ایرانی و یا یک مصری ایرانی تبار که معلوم نبود کیست، نیست و برای گفتگو نیامده است، بلکه یک تاجر مالزیائی است و قرار می شود که از آن پس، تماس ها از مجرای مطمئن، ادامه پیدا کنند. بنا بر گزارش، دیدار انجام گرفته، یکسره با آنچه آلن می گفت، متفاوت بوده است. بدین قرار، تماس ها با فرستاده های ایرانی ادامه یافته اند. دیدار در هتل لانفان پلازا، سرآغاز یک رشته دیدارها بوده است. در 1992، توسط تحقیق کنندگان پیرامون اکتبر سورپرایز، از آلن و سیبرمن، قول پیشین را رها کردند و قولی را که در گزارش آمده، گفتند و گفتند ا.ا. محمد را نمی شناسند. سیبرمن هرگونه گفتگو در باره بن مایه مسئله را با این فرستنده اسرار آمیز، انکار کرد. دیدار انجام گرفت ولی ما از ورود به جزئیات امر، خودداری کردیم. مک فارلین نیز اصرار ورزید که از هویت فرستاده ایران هیچ بخاطرش نمانده است.
● اگر چهار جمهوریخواه (ارشد که دو تن از آنها مشاور امنیتی رئیس جمهوری امریکا شدند، با یک فرستنده دیدار می کنند و نمی دانند با چه کسی دیدار کرده اند و با او در امری گفتگو می کنند که تعیین کننده سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری امریکا بوده است ا.ا) به یاد نمی آورند با چه کسی در هتل لانفان پلازا دیدار کرده اند و سخنان ضد و نقیض می گویند، دو تن دیگر، به یاد می آورند: هوشنگ لاوی تاجر اسلحه که اسرائیلی ایرانی تبار است و آری بن مناش که افسر اطلاعاتی اسرائیل بوده و ایرانی تبار است. این دو می گویند: جمهوریخواه ها تظاهر به فراموش کردن می کنند زیرا نمی خواهند حقیقت را بگویند. نمی خواهند حقیقت را بگویند که دیدار در هتل لانفان پلازا، بخشی از رشته ارتباطها و دیدارها میان جمهوریخواه ها و «ایران» بوده است.
لاوی که دلال اسلحه بوده و واسطه شاه برای خرید هواپیماهای اف – 14 به مبلغ 2 میلیارد دلار بوده است، به من (روبرت پاری) گفت: من دیدار را نه توسط مک فارلین که توسط سیرمن ترتیب دادم. سیرمن می خواست من به واشنگتن بروم و در باره وضعیت گروگانهای امریکائی صحبت کنم. لاوی می گوید دیدار در 2 اکتبر 1980 انجام گرفت. برای این که ادعای خود را مستند کند، قطعه کاغدی را نشان داد که برآن نوشته شده بود: 2 اکتبر 80 ، رفت و آمد ادامه دارد. دیدار در هتل لانفان پلازا. برای پاسخ دادن به … سیرمن، آلن، بوب مک فارلین. اف – 14 … اما هیچ وسیله ای نبود تا با کمک آن بتوان دانست آیا لاوی، این یادداشت را بعد از دیدار در هتل لانفان پلازا، نوشته است. او گفت: من منتظر آمدن سیرمن بودم. او آمد اما با دو تن دیگر همراه بود. یکی از آنها مک فارلین بود اما به یاد نمی آورم دیگری آلن بود یا خیر. بنظرم سیرمن بود که به من گفت: آقای لاوی ما یک حکومت بیشتر نداریم. من فکر کردم او نمی خواهد خود را وارد ماجرا کند. اما اشتباه کرده بودم. بعد دانستم اینطور نبود. ستاد تبلیغاتی ریگان و بوش توافقی را با ایرانی ها، به کمک اسرائیل، بعمل آوردند برسر به تأخیر انداختن آزادی گروگانها و در ازای آن، فروش اسلحه توسط اسرائیل به ایران.
● من با وکیل لاوی، میچل رگوین Mitchell Rogovin ، که وکیل سابق سیا بود، مصاحبه کردم. او گفت در جریان دیدار او با سیبرمن و مک فارلین و آلن نبوده است. اما تقویم آن سال را آورد و در آن قید شده بود که در 2 اکتبر 1980، لاوی با یک مقام سیا ملاقات می کند. و گزارشی از سیا که از قید «سری است» خارج شده است، تصدیق می کند که لاوی ساعت 10 و 30 دقیقه صبح آن روز، با مقام سیا، دیدار کرده و این دیدار 55 دقیقه بطول انجامیده است. صحبت در باره پرداخت 8 تا 10 میلیون دلار برای خرید قطعات یدکی هواپیماهای اف – 14، در رابطه با آزادی 52 گروگان امریکائی، بوده است.
● گزارش سیا تأیید می کند که لاوی پیشنهادی به مقام سیا داده که شبیه همان پیشنهادی است که او مدعی است به سه تن عضو ستاد تبلیغات ریگان و بوش ارائه کرده است. گروه تحقیق کمیته تحقیق در باره اکتبر سورپرایز، یادداشتهای رگوین را بدست آورد. از جمله یادداشت 29 سپتامبر 1980 را. در این یادداشت، قید شده است که رگوین به جون مک ماهون، مقام ارشد سیا تلفن کرده و در باره پیشنهاد لاوی با او صحبت کرده و قرار ملاقاتی در تاریخ 2 اکتبر گذاشته است. در یادداشتهای رگوین، باز، آمده است: «لاری سیرمن – بازهم بسیار عصبانی / توصیه خواهد شد… برضد ما این پ.م من گفتم 250000 دلار.»
وقتی من به رگوین تلفن کردم و از او در باره معنی این یادداشت پرسیدم، ستاد تبلیغاتی آندرسون در صدد گرفتن وامی از بانک ملی بود و کروکر سیرمن مشاور حقوقی این بانک بود. قرار بود سیبرمن به مأموران بانک اطلاع بدهد. او بخاطر وام گرفتن از بانک عصبانی بود. او گفت که سیبرمن در حکومت جرالد فورد (جمهوریخواه) کار می کرد و من وکیل سیا بودم. از آن زمان دوستی داریم. بدین ترتیب، در آن زمان، لاوی موکل رگوین می شود و این احتمال وجود دارد که او و سیرمن به پیشنهاد لاوی علاقمند شده باشند. بخصوص که سیرمن یکی از کسانی بوده است که ریگان مأمورشان کرده بود چشم از تقلاهای کارتر برای رها کردن گروگانها برندارند.
بعد از این که ریگان به ریاست جمهوری رسید، سیرمن قاضی دادگاه تجدید نظر واشنگتن گشت و ساکن خانه ای شد در کنار خانه رگوین. دوستی شان صمیمانه تر شد و به اشتراک، یک کشتی خریدند. بسا بدین خاطر بود که در 1990، بهنگام پاسخ گفتن به گروه تحقیق، ارتباط لاوی با سیبرمن را بی اهمیت جلوه داد.
● بن مناش شرح دیگری از ملاقات در هتل لانفان پلازا ارائه می کند: لاوی، یهودی ایرانی ساکن امریکا بود که با حکومت اسرائیل کار می کرد. او ترتیب دهنده دیدار بود اما، در این کار، همکار بود با من (بن مناش) و ایرانی دیگری به اسم احمد قمشه ای (این شخص از منسوبان خامنه ای است و ربطی به مهدی الهی قمشه ها اهل دانش و اندیشه ندارد ا.ا). پیامی که به این سه جمهوریخواه (آلن و مک فارلین و سیبرمن) داده شد این بود که حکومت مناخیم بگین (نخست وزیر اسرائیل) اینک مایل به حل فوری و قطعی بحران گروگانهای امریکائی در ایران است و این بخاطر بروز جنگ میان ایران با عراق. ایران تحت فشار قوای عراق است و هرگاه گروگانها همین ماه آزاد شوند، اسرائیل می تواند به ایران اسلحه تحویل دهد. اما آزاد شدن بلافاصله گروگانها برای ریگان و بوش، زیانمند بود. زیرا آزادی گروگانها پیش از انتخابات ریاست جمهوری در ماه نوامبر 1980، «اکتبر سورپرایز»ی بسود کارتر می گشت و او باردیگر به ریاست جمهوری انتخاب می شد.
بنا بر قول بن مناش، در دیدار، در هتل لانفان پلازا، بیشتر، احمد قمشه ای صحبت کرد. او به آلن و سیبرمن و مک فارلین گفت: گروگانها به ریگان تحویل داده خواهند شد. در کراچی، تحویل یک هواپیمای نیروی هوائی امریکا داده خواهند شد. مک فارلین، از اطلاع خوشش آمد و گفت آن را به مافوق های خود اطلاع می دهم. باوجود این، چند روز بعد که بن مناش به اسرائیل بازمی گردد، آزاد کردن گروگانها، بخاطر مخالفت جمهوریخواه ها، به بعد از انتخابات ریاست جمهوری امریکا، موکول شده است. جمهوریخواه ها خواهان آزادی گروگانها بعد از 4 نوامبر، روز انتخابات، بودند. بن مناش، دیدار در پاریس و معامله بر سر آزاد کردن گروگانها را بعد از انتخابات ریاست جمهوری را، با جزئیاتش، تعریف می کند. هیأت امریکائی را ﮊرﮊ بوش، نامزد معاونت ریاست جمهوری امریکا و هیأت ایرانی را مهدی کروبی سرپرستی می کردند. کروبی همکار نزدیک آیت الله خمینی بود. او و دیگر شاهدان اکتبر سورپرایز، توضیح می دهند معامله پنهانی چگونه انجام گرفت و محتوای آن چه بود. اسرائیل برعهده گرفت به ایران در حال جنگ با عراق، اسلحه بدهد.
● قول بن مناش و دیگر شهود را بعدها، گزارشی که حکومت روسیه، به درخواست کمیته تحقیق درباره اکتبر سورپرایز تهیه و ارسال کرده و سانسور شده بود، تصدیق می کند. افزون بر گزارش حکومت روسیه، گزارشهای دیگر نیز یا سانسور شدند و یا بهنگام تهیه گزارش، توجهی به آنها نشد. زیرا کمیته می خواست بگوید «سندی بر وقوع معامله اکتبر سورپرایز» بدست کمیته نرسید.
● در آنچه به دیدار در هتل لانفان پلازا مربوط می شود، گروه تحقیق به قبول گزارش آلن در باره دیدار با مرد مالزیائی بسنده کرد. با وجود این، می باید دلیلی برای پاداش گرفتن این سه تن، بعد از به ریاست جمهوری رسیدن ریگان، وجود می داشته است: سیبرمن، که از محافظه کاران جدید بود قاضی دادگاه تجدید نظر و آلن و مک فارلین، یکی بعد از دیگری مشاور امنیتی ریگان شدند. سیبرمن بر ضد رئیس سیا گزارش تهیه کرد. دست آویز، اداره تجزیه و تحلیل سیا بود. چراکه گزارش تهیه کرده بود که اتحاد شوروی گرفتار ضعف روز افزون است. با آنکه زمان شهادت داد که تحلیل این اداره صحیح بوده است، اما مورد پسند محافظه کاران جدید نشد. زیرا به بهانه تسلیحات شوروی، خواستار بالا بردن بودجه نظامی امریکا بودند. سیبرمن سیا را به «شکست پر طنین» متهم کرد. بدین خاطر که تراکم اسلحه استراتژیک شوروی را و پروپاکاند رﮊیم شوروی را لحاظ نکرده است، در مأموریت اصلی خود شکست خورده است. این شکست بدون سابقه، حاکی از فلج این دستگاه است و فلج عللی جدی تر از بی کفایتی دارد. در واقع، بنا بر گزارش سیبرمن، در مقام مأمور تحویل حکومت از کارتر، افراد سیا که از خط و ربط محافظه کاران جدید پیروی نمی کرده اند، مأموران شوروی بوده اند. طرفداران ریگان، بقدرت رسیدن ریگان را، فرصتی برای در دست گرفتن مهار امور، بخصوص سیا، با روش خصمانه می انگاشتند. روبرت گیت، در خاطرات خود می نویسد: «واکنش در داخل سیا، نسبت به گزارش سیبرمن، آمیخته ای از خشم و احساس بد و بدتر و ناامنی بود». شایع بود که گروه مأمور تحویل و تحول بنا بر تصفیه صدها تحلیل گر و افسر ارشد را دارد و اینان نگران از دست دادن کار خود بودند. بخصوص کسانی که مسئول تحلیل وضعیت شوروی سابق بودند. بنابر قول یکچند از منابع، سیبرمن گزارش را چنان و برای آن تهیه کرده بود که خود رئیس سیا بگردد و چون ریگان ویلیام کیسی را به ریاست سیا گمارد، او خشمگین شد. کیسی نیز در به انجام رساندن معامله اکتبر سورپرایز، نقش بسیار مهمی بازی کرده بود.
● دیرتر، لورانس والش، قاضی مستقل پرونده ایران گیت، سیبرمن را در شمار کسانی دانست که «گروه قدرتمندی از جمهوریخواهان، بمثابه نیروی ذخیره مأمور معاف کردن مسئولانی از حکومت ریگان از مجازات که در فروش غیر قانونی اسلحه به ایران دست داشته اند.
● اما آلن مشاور امنیتی ریگان شد و درآغاز سال 1982، بر اثر از پرده بیرون افتادن افتضاح، رشوه ستانی برای اعمال نفوذ، استعفاء کرد.
● و اما مک فارلین، جانشین آلن شد و در 1981، به اتفاق محافظه کاران جدید، در کار منطبق کردن سیاست امریکا بر سیاست اسرائیل در فروش اسلحه به ایران، شد. بنا بر گزارش مورخ 1 سپتامبر 1981، که به تازگی، از بند «محرمانه است» رها شده، وقتی این کوشش با مخالفت رئیس ستاد ارتش روبرو شد که خواستار پایان یافتن جنگ ایران و عراق از راه گفتگو بود، مک فارلین و متحد نزدیکش در وزارت خارجه امریکا، یعنی پل ولفوویتز، از آلکساندر هیگ، وزیر خارجه، خواستند سیاست امریکا در مورد ایران را برعهده مک فارلین بگذارد. بنا بر این متن که برای وزیر خارجه تهیه شده، از او خواسته می شود که سیاست امریکا در مورد ایران را، هم در سطح وزارت خارجه و هم در سطح نهادهای حکومت، مک فارلین تهیه کند. در همان سال، دیرتر، مک فارلیت و ولفوویتز سیاست امریکا در باره ایران را، در رابطه تنگاتنگ با منافع ایران، تهیه کردند. بنا بر یادداشتی به تاریخ 8 دسامبر 1981، مک فارلین به ولفوویتز، می نویسد: یک گردهمآئی با داوید کیمچی، در 20 دسامبر، خواهیم داشت. کیمچی هم در وزارت خارجه اسرائیل و هم در سازمان اطلاعات این کشور صاحب مقام است. در این دیدار، من دو موضوع جدید را در دستور کار قرار خواهم داد. «از شما ممنون می شوم تحلیل های ضرور و نظرهای خود را به من اطلاع دهید». یکی از این دو موضوع، ایران بود. مک فارلین به ولفوویتز می نویسد که این موضوع، موضوعی نیست که شما با هر دایره در میان بگذارید. ولفوویتز پیشنهاد می کند که مک فارلین به کیمچی بگوید «من بی قرار شروع گفتگو با اسرائیل در باره چگونگی تحت نفوذ درآوردن تحول رویدادها هستم… ما می باید نخست تمامی روشهای تحت تأثیر قراردادن تحول در درون ایران را، بررسی کنیم… بدیهی است برای این که این گفتگو بارور باشد، می باید میان افراد سخت کم شماری، بعمل آید. به سخن دیگر، مک فارلین و ولفوویتز در کار همتا و شریک کردن اسرائیل در تهیه استراتژی ها برای جهت دادن به تحول دولت ایران بوده اند. و عامل اصلی در پیشبرد این استراتژی، فروش اسلحه توسط اسرائیل به ایران بوده است. مک فارلین و ولفوویتز، بنا داشته اند، بطور محرمانه، باتفاق اسرائیل، سیاست امریکا در تمامی خاورمیانه را تهیه کنند و به اجرا بگذارند.
● روابط پنهانی مک فارلین با اسرائیل بن مناش، افسر اطلاعاتی اسرائیل را به این نتیجه رساند که مک فارلین، مشاور امنیتی ریگان از 1983 تا 1985، با سازمانهای اطلاعاتی اسرائیل، از جمله، رفی ایتان، استاد جاسوسی، «روابط ویژه»، برقرار کرده بود. بن مناش می گوید: «آقای ایکس که به جوناتان پولارد، جاسوس اسرائیل، درباره اسنادی که او باید بدزدد، مشورت داده است مک فارلین است». پولارد در سال 1985 دستگیر شد. به اتهام جاسوسی، محاکمه و محکوم شد. اسرائیل هیچگاه امریکائیانی که به او در دزدیدن اسناد کمک کرده بودند را نشناساند.
و با آنکه در مورد ایران گیت، در 1988، در باره ارائه نکردن اطلاع به کنگره در باره ماجرائی که افتضاح ایران گیت گشت، خود را مجرم خواند، هرگونه جاسوسی برای دولت اسرائیل را قویا تکذیب کرد. او از مجله Esquire بخاطر انتشار مقاله در تأیید قول بن مناش، به دادگاه شکایت کرد. دادگاه شکایت او را وارد ندانست زیرا او نتوانست ثابت کند که این مجله وقعی به حقیقت نمی نهد.
با آنکه در مدارکی که اخیرا منتشر شده اند، دلیلی بر جاسوس اسرائیل بودن مک فارلین بدست نمی دهند، اما حاکی از اینند که مک فارلین درکار برقرار کردن رابطه غیر عادی با مقامات اسرائیل، از جمله کیمچی، افسر ارشد سابق موساد و همآهنگ کردن سیاست امریکا در خاورمیانه با سیاست اسرائیل بوده است.
انقلاب اسلامی:
نخست بدانیم که بنا بر خاطرات مک فارلین، کمیچی کسی است که حامل پیام ایران گیتی ها (خامنه ای و هاشمی رفسنجانی و…) به مک فارلین بوده است: هرگاه امریکا از دولتی که ما در اختیار می گیریم حمایت کند، ما حاضریم حتی خمینی را نیز بکشیم. و خواننده ایرانی می باید تمام اهمیت را به این نوشته بدهد. زیرا رابطه ارگانیک و همسانی رفتارهای قدرتمداران امریکائ جانبدار ریگانیسم را با رفتارهای خمینی و دستیاران او، به روشنی، نشان می دهد. به سخن دیگر، همکاری در گروگانگیری و معامله های پنهانی میان جمهوریخواهان و خمینی و فرزندش احمد و سران حزب جمهوری اسلامی، فرآورده رابطه ارگانیک میان این دو جماعت بوده است.
و درس تاریخ را باید آویزه گوش کرد: طرفهای معامله های پنهانی با امریکا حاضر بوده اند در ازای حمایت امریکا از خود، خمینی را بکشند، همچنان بر سر کار هستند و ایران را گرفتار بحران اتمی کرده اند و از زبان خامنه ای، می گویند با امریکا گفتگو نمی کنیم مگر به شرطها و شروطها! هیأتی که خامنه ای به آلماآتا، پایتخت قزاقستان، فرستاد با هیأتهای کشورهای 5+1 گفتگو کرد. باوجود اظهار خوشبینی، به کنگره امریکا، طرح جدید برای مجازات ایران و حمایت امریکا از حمله نظامی اسرائیل به ایران، اظهار شد:
شماره ۸۲۳ از ۲۱ اسفند تا ۶ فروردین ۱۳۹۲