انقلاب اسلامی: کنگره افراطی تر از نتان یاهو شده و پی در پی در کار طراحی مجازاتها و تدارک اسباب جنگ با ایران است. بدانحد که وزیر خارجه امریکا از آنها خواست اندازه نگاه دارند و تا بدست آمدن نتیجه «انتخابات» ریاست جمهوری شکیبا باشند. مقاله زیر پل پیلار و در باره چراغ سبزی است که کنگره می دهد برای جنگ با ایران:
چراغ سبزی که کنگره امریکا می دهد به اسرائیل می دهد برای جنگ با ایران:
مقاله را پل پیلار در 19 آوریل 2013، انتشار داده است:
● اعضای کنگره چون می دانند که موقعیت خود را از جلوه فروشی در تریبون مجلس و در برابر دوربین ها دارند، هیچ فرصتی را برای استفاده از آن تریبون و این دوربین از دست نمی دهند. صحنه های دو مجلس وقتی قطعنامه موضوع گفتگو است، این واقعیت را نیک نشان می دهند. طرفداران قطعنامه ها به آنها قوت قانون نیز می دهند.
و چون اعضای کنگره این ضعف را دارند، کسانی نیز هستند که می دانند چگونه از این ضعف، برای پیشبرد مقصود خود، استفاده کنند. دست آویز یافتن نیز بس آسان است: یک قطعنامه که در فلان تاریخ تصویب شده است و یک سابقه ولو بی نتیجه کفایت می کند.
● هرکسی که حمایتی کرده است و یا قیافه موافقی گرفته است، برای همیشه حامی سیاستی به حساب گذاشته می شود که قرار است تصویب و به اجرا گذاشته شود. ولو طرح تهیه شده به اقلیتی تعلق داشته باشد، اینطور وانمود می شود که به اکثریت تعلق دارد. هر سخنی در مخالفت با طرح پیشنهادی به بوته فراموشی سپرده می شود و یا در میان های و هوی، غیر قابل شنیدنی می گردد.
● در مورد قطعنامه ای که کمیسیون روابط خارجی مجلس سنا در این هفته آماده می کرد، همه این روشها بکار رفتند. قطعنامه یکی دیگر از فراوان نامه های عاشقانه به اسرائیل بود. در واپسین پاراگراف این قطعنامه آمده است:
«هرگاه دولت اسرائیل تصمیم بگیرد دست به اقدام نظامی، برضد تأسیسات اتمی ایران، برای دفاع مشروع از خود بزند، حکومت امریکا، در موافقت با قوانین ایالات متحده امریکا می باید به حمایت از اسرائیل برخیزد. و، بنابر قانون اساسی، کنگره خود را مسئول می بیند به حکومت امریکا اجازه استعمال قوای مسلح و حمایتهای دیپلماتیک و اقتصادی از حمله نظامی دولت اسرائیل به ایران، برای دفاع از سرزمین و مردم و موجودیت اسرائیل، را بدهد.
● عقل سخت کوشید تا این پاراگراف را تعدیل کند تازه تعدیل شده اش اینست. تهیه کنندگان قطعنامه سناتور جمهوریخواه، لیندسی گراهام و سناتور دموکرات، روبرت منندز هستند.
تغییرها که داده شدند عبارت بودند از وارد کردن صفت «مشروع» و محدود کردن جنگ به حمله به تأسیسات اتمی ایران و رجوع دادن به مسئولیتهای های کنگره بنابر قانون اساسی امریکا. اما به جنگ صفت مشروع دادن نه بخاطر این بود که شرطی قائل شوند، بلکه قابل قبول جلوه دادن قطعنامه بود. برنامه تولید بمب اتمی ایران تکرار یک دروغ است و مسلم نبودن وجود چنین برنامه ایست. اما مسئولیتهای کنگره، در حقیقت، زمینه سازی برای قطعنامه بعدی است که اعلان جنگ خواهد شد.
● اما آنکس که می داند چه می خواهد و کنگره را وسیله رسیدن به هدف خود می کند، AIPAC، لابی اسرائیل است. قطعنامه روشن از اسرائیل دعوت می کند جنگ با ایران را آغاز کند و امریکا را نیز به دنبال خود، وارد این جنگ کند. قطعنامه جز چراغ سبز دادن به اسرائیل برای حمله نظامی به ایران نیست.
وقتی قطعنامه را دو مجلس تصویب کنند – هرگاه کنگره بخواهد آرایش کنونی خود را حفظ کند بدون تردید تصویب خواهد کرد –، طرفداران آن، مرتب آن را بمثابه سیاستی که امریکا می باید اجرا کند و توافقی عمومی با حمله به ایران، موضوع تبلیغات خود خواهند کرد. در گذشته نیز، از اینگونه قطعنامه ها همین گونه استفاده شده است:
● محافظه کاران جدید که مدافعان حمله نظامی به عراق بودند، مرتب از قطعنامه «آزاد کردن عراق» مورخ 1998، سخن بمیان می آوردند. آن قطعنامه را کلینتون زمانی امضاء کرد که گرفتار افتضاح رابطه جنسی با لوینسکی بود اما آن را اجرا نکرد. اما تصویب آن قطعنامه مسلم می کرد که حمله به عراق برای تغییر رﮊیم این کشور، نه طرح محافظه کاران جدید که حاصل توافق دو حزب در کنگره بود. این قطعنامه ها نیز «توافق دو حزب» به حساب گذاشته می شود. تا وقتی که اوباما خود را دربند اظهاراتی از قبیل مجهز شدن ایران به سلاح اتمی غیر قابل قبول است، این قطعنامه بکار برانگیختن به حمله نظامی به ایران خواهد رفت.
● در اوائل همین هفته، بر سر میز شام، من در بحثی با محافظه کاران جدید درگیر شدم. مفسر محافظه کار جدید مشهور استدلال می کرد که امریکا هرگز نباید از «تعهد» اوباما کوتاه بیاید زیرا سخت به اعتبار امریکا زیان وارد خواهد کرد. من، نه در مقام پاسخ به او که در مقام یادآوری درس تجربه، گفتم: همین نوع استدلال، امریکا را وارد جنگ ویتنام کرد و تا بخواهی کشته و زخمی و هزینه ای عظیم و سرانجام شکست و از دست رفتن هرگونه اعتباری، روی دست امریکا گذاشت.
این در این جا نمی خواهم تمامی دلایل بر خطای زیانمند بودن وارد شدن امریکا به جنگ با ایران و یا کشانده شدن به این جنگ توسط اسرائیل، برای منافع امریکا را تشریح کنم. اما باید این دلیل را خاطر نشان کنم که چنین جنگی، ایران را برآن می دارد تصمیم به تولید سلاح هسته ای بگیرد. برای چند نسل، ایرانیان مزه تلخ این جنگ را فراموش نخواهند کرد و هر رﮊیمی در آینده بر سرکار آید، ایرانیان دشمنان امریکا باقی می مانند.
حالا که درباره رفتار کنگره موضوع گفتگو است، بگذارید در کنگره بمانیم و در باره صحیح و غلط رفتارش و آنچه امریکا می باید اظهار کند، بررسی های چندی به عمل آوریم:
اصل را بر حمله نظامی اسرائیل به ایران گذاشتن، بنا گذاشتن بر تجاوز است. تجاوز به کشوری است که هیچ اسلحه اتمی ندارد و تصمیم به ساختن آن نگرفته است و تصریح می کند قصد ساختن چنین اسلحه ای را نیز ندارد. تجاوز به کشوری است که قرارداد منع گسترش سلاح هسته ای را امضاء کرده و فعالیتهای اتمیش تحت تفتیش آﮊانس بین المللی انرﮊی اتمی است.
حتی اگر ایران همه این توافق ها را زیر پا بگذارد و سلاح هسته ای بسازد، در باشگاهی عضو شده است که هم اکنون 9 کشور دارای سلاح هسته ای عضو آنند. اسرائیل که می خواهد دست به این تجاوز نظامی بزند، یکی از این 9 کشور است. برعکس ایران، اسرائیل قرار داد منع گسترش اسلحه اتمی را امضاء نکرده و هرگز فعالیتهای اتمی خود را تحت نظارت آﮊانس قرار نداده است. زرادخانه اتمی بزرگی نیز دارد و هیچگاه هم بر زبان نیاورده است صاحب اسلحه اتمی است.
اگر اسرائیل جنگی را آغاز کند، رشته دراز تهدیدهائی را عملی کرده است که چند سالی است می کند. در برابر، ایران هرگز اسرائیل را تهدید به حمله نظامی نکرده است. آنچه کرده است، بد و رد گفتن درباره اسرائیل بوده است و این بد و رد گوئی ها است که در اسرائیل و امریکا زور می زنند تهدید اسرائیل، بباورانند.
● عمل ها بسیار مهم تر از کلمه ها هستند. اسرائیل در گذشته و حال عادت به حمله نظامی به همسایه های خود دارد. این حمله را تنها به قوای نظامی آنها نمی کند به مردم این کشورها نیز می کند. تاریخ دراز حمله های نظامی در بر می گیرد سرزمین گشائی سال 1967 و اشغال بلند مدت قسمتی از لبنان و حمله های بس ویرانگر بر فلسطینی ها در غزه همراه با محاصره اقتصادی خفگی آور را.
برعکس اسرائیل، جمهوری اسلامی ایران هرگز به همسایه خود تجاوز نظامی نکرده است. ایرانیان بسان ببر در برابر قوای متجاوز عراق از کشور خود دفاع کردند اما هیچگاه توان نظامی خود را بر ضد همسایه ای بکار نبردند.
● دست زدن اسرائیل به جنگ برضد ایران، ولو انسان دوستانه ترین توجیه نیز برای چنین جنگی تراشیده شود، هدفی جز حفظ انحصار سلاح اتمی در دست اسرائیل ندارد و این هدف پیشاپیش بر مردم منطقه و جهان، آشکار گشته است. هدف دیگری نیز دارد که برای اسرائیل مهم است و آن غیر ممکن کردن نزدیک شدن واشنگتن به تهران، تا آینده های دور است. هدف اسرائیل اینست که خود را تنها متحد قابل اعتماد و اتکاء بگرداند. بنا بر این، امریکا ناگزیر شود اسرائیل را همواره از مراحم ویژه برخوردار کند.
و البته، یک هدف عمده دیگر اسرائیل اینست که برای مدتی نامعلوم، به اشغال سرزمین های فلسطینی ادامه دهد و کسی را هم یارای مطالبه کردن این سرزمین ها نماند.
● حاصل سخن این که بنا را بر حمله اسرائیل به ایران گذاشتن، نه قابل توجیه است. بر امریکا است که محکوم کند. بر امریکا نیست که حمایت کند.
نشریه انقلاب اسلامی در هجرت شماره ۸۲۷ از ۱۶ تا ۲۹ اردیبهشت